سریال راهزنان قسمت ۲۵۸ دویست و پنجاه و هشت

پندار - ۲۳ فروردین ۱۴۰۱

 

هرمز بعد از رستوران ، در راهرو با جاندان خداحافظی کرده و به اتاق خودش می رود. او لباسش را درآورده و حوله تن پوش می پوشد و میخواهد به مریم پیام بدهد تا سراغش بیاید و با هم آشتی کنند. همان لحظه در می زنند. هرمز به خیال اینکه مریم آمده است، در را باز میکند. جاندان با یک بطری مشروب دم در ایستاده و می‌گوید که حس میکند نباید شبشان زود تمام می شد.

"او لباسش را درآورده و حوله تن پوش می پوشد و میخواهد به مریم پیام بدهد تا سراغش بیاید و با هم آشتی کنند"هرمز به او می‌گوید که متاهل است. جاندان می‌گوید که خودش خبر دارد و فقط میخواهد با هم مشروب بخورند و وقت بگذرانند و منظور دیگری ندارد. هرمز او را به داخل راه می دهد و به اتاق می رود تا لباس عوض کند. همان لحظه مریم آمده و با دیدن جاندان و هرمز با حوله ، شوکه می شود. هرمز میخواهد به او توضیح بدهد و می‌گوید‌ که با جاندان در رستوران آشنا شده است.

مریم با طعنه می‌گوید که پس به این دلیل تصمیم گرفته است که با جاندان به اتاق هتل بیاید‌. او میخواهد برود و هرمز سعی دارد جلوی مریم را بگیرد. مریم هرمز را هل می دهد. هرمز رو میز شیشه ای افتاده و میز میشکند. مریم اهمیت نداده و بیرون می رود.

"جاندان با یک بطری مشروب دم در ایستاده و می‌گوید که حس میکند نباید شبشان زود تمام می شد"جاندان با لابی تماس می‌گیرد تا دکتر به اتاق بفرستند. مریم در لابی هتل سردا را میبیند. سردا سراغ هرمز را میگیرد و مریم با حرص می‌گوید که دیگر قرار نیست هرمز به خانه بیاید. سپس می رود.

دکتر به اتاق هرمز رفته و کتف او را که زخمی شده است پانسمان میکند. اکرام و سردا نیز آنجا هستند.

اکرام با اظهار تأسف می‌گوید که خودش فردا با مریم صحبت میکند تا سو تفاهم را برطرف کند. هرمز می‌گوید که نیازی نیست، زیرا او به مریم قول داده بود که دیگر خیانت نکند و حالا مریم آنچه که دیده را باور میکند. او با طعنه به سردا می‌گوید که هرمز علی پسر اوست و باید بداند که باید این اخلاق را در نظر بگیرد.

این را هم ببینید:  سریال از ما بهترون قسمت ۶۲ شصت و دو

مریم در خانه با ناراحتی موضوع را به خیریه می‌گوید و از او خواهش میکند که دیگر هرمز را به خانه راه ندهد، وگرنه او از این خانه می رود. خیریه از کار هرمز ناراحت و کلافه می شود.

انیشته به همراه ظفر و رها و ارجان سراغ احمد آمریکایی می روند و او را اسیر کرده و در صندوق عقب می اندازند.‌انیشته از حرفهای روز قبل یاشار اینگونه برداشت کرده بود که آنها باید احمد آمریکایی را بگیرند. خدیجه با انیشته تماس می‌گیرد و خبر کار هرمز را می دهد.

"جاندان می‌گوید که خودش خبر دارد و فقط میخواهد با هم مشروب بخورند و وقت بگذرانند و منظور دیگری ندارد"انیشته می فهمد که فعلا نباید سراغ هرمز بروند زیرا اوضاع خراب است.

روز بعد، جیران به هتل رفته و هرمز را در رستوران در حال صبحانه خوردن با جاندان میبیند. او عصبی شده و با طعنه به جاندان میفهماند که باید خجالت بکشد و دیگر آنجا نباشد. هرمز به خاطر برخورد جیران با جاندان تو را سرزنش میکند. جاندان آنها را تنها می‌گذارد. جیران به خاطر کار هرمز با او بحث میکند.

هرمز با عصبانیت از اینکه جیران بدون اطلاع از چیزی او را نصیحت میکند، از او ایراد میگیرد. جیران از او میخواهد که حقیقت را برایش تعریف کند. هرمز با طعنه می‌گوید‌ که او وقت غیبت کردن ندارد و جیران میتواند با مریم غیبت کند. سپس می رود.

انیشته و بقیه، احمد آمریکایی را پیش یاشار می برند. یاشار به انیشته می‌گوید که او نگفته بود احمد را بگیرند و انیشته منظورش را بد متوجه شده است.

"مریم با طعنه می‌گوید که پس به این دلیل تصمیم گرفته است که با جاندان به اتاق هتل بیاید‌"آنها احمد را از ماشین پیاده کرده و روی دستگاه خورد کن زباله‌ میگذارند. یاشار از او میخواهد که بگوید مرسل کجاست. احمد ترسیده و می‌گوید که آنها را پیش مرسل می برد.

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبرگزاری میزان - ۲۶ مهر ۱۳۹۹
پندار - ۲۰ فروردین ۱۴۰۱
خبرگزاری میزان - ۲۲ دی ۱۴۰۰