داستان مردی که عاشق بازیگری است در نمایش «دراماتورژ»

داستان مردی که عاشق بازیگری است در نمایش «دراماتورژ»
خبرگزاری میزان
خبرگزاری میزان - ۲۲ اسفند ۱۳۹۸

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی خبرگزاری میزان، تئاتر در سالی که گذشت شاهد حضور و بروز آثار متفاوتی روی صحنه بود، آثاری که توانستند در زمان خود به جذب تماشاگران به تماشاخانه‌های دولتی و خصوصی بپردازند.

عرصه هنر‌های نمایش این در سال گذشته توانست میزبان نسل‌های مختلفی از کارگردانان، بازیگران و نمایشنامه نویسان باشد، هنرمندانی که با حضورشان در صحنه توانستند امید آینده‌ای روشن برای این هنر را رقم بزنند.

به همین مناسبت خبرنگار گروه فرهنگی خبرگزاری میزان، در مجموعه‌های نقد‌های تئاتر به معرفی، تحلیل و بررسی برخی از بهترین آثار تئاتر در سال گذشته پرداخته و ابعاد مختلف این آثار را مورد ارزیابی قرار داده است.

  • بیشتر بخوانید:
  • برای مشاهده نقدی بر پرفورمنس آرت در عرصه بازیگری اینجا کلیک کنید

نمایش «دراماتورژ» به نویسندگی سهند خیرآبادی سال پیش در سالن شماره دو عمارت نمایشی نوفل لوشاتو روی صحنه رفت و با استقبال خوبی از سوی تماشاگران روبرو شد.

هامون سیدی بازیگر فیلم سینمایی «مغزهای کوچک زنگ زده» در کنار صحرا اسدالهی در این نمایش به ایفای نقش پرداخته اند، این نمایش روایت مردی است که برای ایفای نقش در یک فیلم برای تست دادن وارد یک دفتر تئاتری می شود.

  • بیشتر بخوانید:
  • نقد نمایش «فرونشست» را اینجا بخوانید.


نمایش «دراماتورژ» لازمه‌ها و جزئیات مدنظر خود را باتوجه به خواستگاه انسانی و لزوم طرح مسئله طراحی کرده است تا از این طریق بتواند به اهمیت محتوایی که قصد دارد آن را با روایتی واقع‌گرا شرح بدهد سنجاق کند. حال این موضوع سبب می‌شود رویکرد‌های نظری در درام تمایل خود را به کشف بیشتر نشان بدهند که در این وضعیت شخصیت‌های نمایش بعنوان ما به ازا‌هایی از انسان‌های جوامع بشری که دچار مدرنیته و ترس از دست دادن هویت را دارند تعریف شوند؛ لذا اهمیت کاربردی محتوای جهان متن تاکید خود را بر نیاز شخصیت‌ها متمرکز می‌کند تا بتواند هر اتفاق و موضوعی که در نظر دارد را با اهمیت هویت و تاثیرات آن در روایت هر شخصیت بیان کند.

در واقع این ترکیب از آن جهت مورد توجه خواهد بود که هر شخصیت بنابر تعریفی که نویسنده برایش در نظر گرفته است قصد دارد به شخصیت روبروی خود در صحنه نمایش متذکر شود که تمایز‌های واضحی بین آن‌ها وجود دارد و این موضوع با در هم آمیزی نکاتی که آموخته و اکنون ادعای آن را دارد بیشتر عیان می‌شود.

حال جهان این اثر، جهان من بودن است، کارزاری که در آن هر شخصیت تلاش دارد تا بر اساس توانایی‌های خود نظر مثبت اطرافیان را به دست آورده و تغییری در روند زندگیش ایجاد کند؛ بنابراین باتوجه به چنین تعریفی انتخاب عنصر موقعیت برای این اثر تصمیم درستی است، زیرا شخصیت‌ها با قرار گرفتن در موقعیت‌های گوناگون برون‌ریزی کرده و به نوعی جهان درون و باورهایشان را به عینیت رسانده تا شکل بیرونی رفتار آن‌ها گویای تمایز بین او و سایرین شود.

عنصر ارتباط یکی دیگر از جزئیات مهم در این نمایش است که با شکل و موضوع اثر همخوانی دارد. با این توضیح که موقعیت در این روایت بعنوان گام ابتدایی شرایط را ایجاد کرده و در ادامه عنصر ارتباط شخصیت‌ها را در مقابل یکدیگر قرار می‌دهد تا بتواند اوج و فرود‌های رفتاری هر یک از آن‌ها را به تفکیک تحلیل کند. البته این نکات به مراتب تحت تاثیر محتوا اثر است، دلیل این ادعا هم آن است که شخصیت‌ها بسیار به طراحی هر رفتار و کنش و واکنش خود در جهان اثر وابسته هستند.

البته سایر جزئیات همچون موقعیت مکانی نمایش نیز کاربرد‌های زمینه‌سازی دارند که سبب بروز اتفاق‌ها و برون‌ریزی هر شخصیت در جهان اثر و روایت می‌شوند؛ لذا لزوم پیش آمدن کنش‌ها و واکنش‌ها به گونه‌ای در اثر تعریف شده‌اند که هر شخصیت با قرار گرفتن در موقعیت آگاه است که در زمان اکنون چه اتفاقی رخ خواهد داد و یا میزانسنی که او باید در صحنه رعایت کند چگونه است.

"زیرا هر شخصیت در باور درونی خود به دانستن این نکته آگاه است که حجم و اندازه دانسته‌هایش به همان اندازه‌ای است که بتواند تنها بخواند، بنویسد و حرف بزند"حال استفاده از سبک کمدی در رفتار و لحن شخصیت‌ها این امکان را به آن‌ها می‌دهد تا بتوانند با اصولی که برایش در موقعیت مکانی اثر تعریف شده خود را بیشتر به تقلا دچار کنند تا مخاطب به درک و باوری از محتوای روایت برسد.

شخصیت‌های این نمایش به نوعی خود را افرادی همه چیزدان در علوم مختلف می‌دانند که در تلاش برای نابودی یکدیگر هستند. حال میدان این جنگ گلادیاتوری صحنه نمایش است و مخاطب در مقام شاهد آن‌ها را تماشا می‌کند.

شیوه اعتراضی جهان متن این نمایش از سویی نقد به شرایط انسان‌ها در جوامع بشری که از هر علم و فنی آگاه هستند را شرح داده و از جهتی دیگر جهان انسان‌هایی که در وادی هنر زیست می‌کنند را مورد قضاوت قرار می‌دهد؛ بنابراین شخصیت‌ها در حالت دوگانه رفتاری قرار گرفته‌اند تا بنابر موقعیت و اتفاق به سمتی روان شوند. در واقع نیمه ابتدایی اثر مقدمه‌ای برای پیش آوردن اوج و فرود‌های روایی قلمداد می‌شود که هر شخصیت بنابر داشته‌های خود به تدریج به مخاطب معرفی گردد؛ لذا دیالوگ‌ها به شکل رفت و برگشتی نسبت به ارتباط بین شخصیت‌ها در شکل دادن اتفاق‌ها کاربرد پیدا می‌کند که از این طریق شخصیت بتواند دلیل رفتار، حضور و حتی دغدغه‌های درست یا نادرست خود را به اثبات برساند.

درواقع این کنش از سوی شخصیت‌ها بیانگر آن است که آن‌ها از علومی که به باور خودشان در اختیار دارند نهایت استفاده را در زندگی روزمره برده‌اند، اما در واقعیت چنین نیست. زیرا هر شخصیت در باور درونی خود به دانستن این نکته آگاه است که حجم و اندازه دانسته‌هایش به همان اندازه‌ای است که بتواند تنها بخواند، بنویسد و حرف بزند. پوشالی نشان دادن باور‌های دروغین که انسان‌ها به خودشان تلقیق می‌کنند در ساحت وجودی شخصیت‌ها این نمایش به وضوح نمایان است که آن‌ها در تلاش هستند تا آن را پنهان کرده و هویت رنگی و خوبی را در جامعه به نمایش بگذارند غافل از آنکه اندازه دانسته‌های درونی آن‌ها نزدیک به عدد صفر است.

حال در راستای جزئیاتی که به آن‌ها اشاره شد عنوان نمایش یعنی «دراماتورژ» به نوعی نقش قوه محرک را ایفا می‌کند که شخصیت‌ها و مخاطب را ترغیب به واکاوی شرایط موجود کرده و موقعیت‌هایی را به تصویر می‌کشد که روزانه با آن‌ها روبرو می‌شویم؛ لذا میزانسن‌های طراحی شده نیز از این قاعده پیروی می‌کنند تا تاثیرات عینی را از طریق درک شرایط رقم بزنند.

انتهای پیام/

.

منابع خبر

اخبار مرتبط