شبکهی نمایش خانگی قربانی تازهی سرکوب/ مرضیه محبی
خانه > slide, سایر گروهها > شبکهی نمایش خانگی قربانی تازهی سرکوب/ مرضیه محبی
- خبر اختصاصی
- تاریخ : ۱۴۰۲/۰۵/۱۳
- دسته : slide,سایر گروهها
- لینک کوتاه :
- کد خبر : ۴۳۶۴۲۵۹
شبکهی نمایش خانگی قربانی تازهی سرکوب/ مرضیه محبی
ماهنامه خط صلح – در ایران هنگامی که تلویزیون انحصاری حاکمیت، همهی دریچههای دگراندیشی را بست و همهی راههای نفوذ افکار و اعتقادات و گفتمانهای موجود را با وسواسی وصفناپذیر مسدود کرد و به عنوان بازوی دستگاههای امنیتی بخشی از رسالت سرکوب حاکمیت را هم به گردن گرفت و برخی گویندگان و خبرنگاران خود را به بازجویی و شرکت در مناسک معمول اعترافگیری از متهمان سیاسی گمارد و در همهی بازنمودهای خود -از اخبار تا سریالهای کوتاه و بلند- به ترسیم دشمنی فرضی پرداخت و صفآراییای زننده به راه انداخت و با ادبیاتی سرشار از نفرت و کینه سخن گفت و به تجارت خبر و آگهی در ابعاد وسیع پرداخت و جهان را یکسر میدان جنگ ایدیولوژیک خود نمایاند و مردم را کودکان نادان ناپختهی قابل انعطاف به حساب آورد که میتوان به آنها به دلخواه فرم داد، از منظر خانوادهها و دیوار خانهها حذف شد.
پس از آن، در مدت کوتاهی آن دست از سریالهای ساخت کشور ترکیه که اکثراً نازل هستند با نگاه جنسیتی فرودستانگارانه به زنان و عشقهای مبتذل مثلثی و بازنمایی حسرتها و امیدها و شورهای جامعهای که یک سوی آن پای در سنت و مذهب دارد و سوی دیگر مشغول به جای آوردن بی چون و چرای الزامات نظم اقتصادی حاکم است، میهمان شب و روز خانهها شدند.
اما سینمای خانگی هوشمندانه و وقتشناسانه به میان آمد و به سرعت جای ثابتی در فروشگاههای معمولی ارزاق عمومی یافت و عضو ثابت سبد خانهها شد. سینمای خانگی با رهاوردی از نگرش متوسط بیرمق منتقدی دست به عصا که رنج و درد مردم از بیعدالتی، بیزاری آنان از فضاهای مذهبی اندوهبار و دروغ و فریب صداوسیما و حرمان و نومیدی را دستمایهی کسب سودهای کلان در معاملات گاه، پشتپرده کرد و کسبوکار پررونقی با نیاز مردم به شادمانی و خنده و شوخی به راه انداخت، گاه به کنکاشی پسا استعمارانه در خلقیات مردم پرداخت و سنت و مناسبات هژمونیک رسوب کرده در اذهان مردم را به باد استهزا گرفت، گاه دست به دامان فمینیسم شد و تفکرات پیشروانه و ظلم ستیز زنان را دستمایه کرد و گاه آنقدر مبتذل، جلف و پیش پا افتاده شد که مادران بیم آن داشتند که فرزندانشان پای این فیلمها بنشینند و گاه سنگین و پرطمطراق تاریخ گذشته را باز نمایاند. به هرحال نگاهی سخت شیفته و مقلدوار به سریالهای موفق غربی داشت و از تجربیات آنها بهره گرفت و هرچه که بود، به هر حال سینما بود؛ آنچنان که آن را محصول جغرافیای معین و تاریخ، اقتصاد و سیاست خاص و گفتمان ایدئولوژیک حاکم بر شرایط ساخت آن میدانند که مناسبات قدرت، نظام جنسیت، فرهنگ و هویتهای اجتماعی را بازنمایی میکند. جامعهی ایران با تیغ تیز سانسور بر فراز سرش، با سیاستگذاریهای امنیتی برای حفظ خاموش نگه داشتن مردمانش، با تحولات ناایستا و همیشگی درون مضطربش و با مقاومتی که لحظهای متوقف نشد و با آن همه ستم و رنج و درد که بر گرده میکشید و با حسرت یک خندهی واقعی، یک رقص شادمانه، یک موسیقی رها از بند، همین محصولات به اصطلاح فرهنگی را توانست تولید، مصرف و بازتولید کند. هرچند آن سوی دیگر، کیارستمی بزرگترین شاهکارهای سینمای جهان را تدارک میدید یا فرهادی و دیگران نمای تازهای از هویت ایرانی به نمایش میگذاردند.
اما بناگاه، همهی ابعاد پیدا و پنهان موجودیت نظامی که تاب شادمانی و فراغت مردم را نداشت، با جنبش مهسا چنان درهم ریخت و ترک خورد که یکباره به خود آمده و همهی سیاستهای پیشگیرانه را به کنار نهاده و فقط سرکوب شدید غیرانسانی را قابل اعمال دانست.
"در این میان سینمای خانگی میتوانست حامل پیام انقلاب مردم باشد و یا به نحوی موجب همبستگی و پیوندهای هویتی شود"در این میان سینمای خانگی میتوانست حامل پیام انقلاب مردم باشد و یا به نحوی موجب همبستگی و پیوندهای هویتی شود. اما دستگاههای امنیتی سر رسیدند و مثل همیشه به قول خودشان مشغول انجام رسالت تاریخی آسیبشناسی مقولهای به نام سریالهای تلویزیونیای شدند که خارج از چارچوب صداوسیما ساخته شده بود. نظام قدرت در جمهوری اسلامی تمامیت خواه است. هیچکس را بر سر سفرهی اقتصاد، نمیتواند تحمل کند؛ همچنانکه بر کسانی که برای مردم محبوبند، به شدت بخیل است و همیشه با این گروه افراد سختترین تصفیه حسابها را دارد.
سینمای خانگی از چند جهت مانند خوره به جان دستگاه پارانویید فکری حاکمیت افتاده بود. نخست، همچنانکه گفتیم، تصور اینکه گروهی که همراه و همفکر با سیستم نبودند در پرتو سینمای خانگی فربه میشدند پس وقت آن بود که این متاع ارزشمند از دست رقیب به در آید.
دیگر اینکه هنرمندانی که در جنبش موقعیتی دست و پا کرده بودند، میتوانستند از سینمای خانگی برای ارتباطی فراگیر و سازمانیافته با مردم بهره بگیرند. علاوه بر این، سینمای خانگی میتوانست محمل پیامها و شعارهای مردم باشد و به تثبیت جنبش کمک کند؛ همچنانکه همهی تلاش تلویزیون را برای خوراندن محصولات فاسد ایدئولوژیکش به مردم بینتیجه میگذاشت و بدین سان نیروهای سرکوبگری که در صداوسیما کمین کرده بودند، یک گروه بیشمار از دست اندرکاران سینمای خانگی را به این ترتیب طرد کردند، و حکومت خشنود از این کار، هم موقعیت اقتصادی آن را متصرف میشد هم محتوای مردمی آن را. البته این تنها تصفیه حساب حاکمیت با هنرمندان نبود، آنان دیری نپایید به قهرمانان مردم در مبارزه با حجاب اجباری، خفقان و سرکوب بدل شده بودند.
نمایندگان بیمناک مجلس قانونگذاری طرح نامراد تشدید مجازات سلبریتیهایی که حرف میزنند به مجلس بردند، دستگاههای امنیتی به تهدید و سرکوب و ممنوعالخروج کردن و محرومیتشان از حقوق اجتماعی پرداختند؛ بیآنکه قادر به ادراک این واقعیت باشند که هنرمند هم یک تکه از جامعهایست که تحملش تمام شده، نه فتنهی جدا بافتهای که مردم با اشارهی او برمیخیزند و مینشینند.
و اینگونه یکی از امنیتیترین دستگاههای کشور به جان آنچه «صوت و تصویر فراگیر» مینامند افتاد و با چنگ و دندان حق مدیریت آن را از کف وزارت ارشاد درآورد. به قول خودشان «حوزهی حکمرانی فرهنگی، کار تنظیم گریاش را انجام داد» و مدیریت تولید و پخش و سانسور و سرکوب و سیاستگذاری سینمای خانگی را به مرجع مجعولی به نام «ساترا» بخشید. به عبارتی دو رقیب کاملاً نابرابر، یعنی صداوسیمای قدرتمندی که بودجهی قابل توجهی از کیسهی مردم را میبلعد و ابزار ایجاد هژمونی و استقرار ایدئولوژی رژیم است با آن ابعاد عریض و طویل ثروت و قدرت، در برابر شبکهی نمایش خانگی که با بودجه و امکانات محدود، اما با اقبال مردم به میدان آمده، صفآرایی کرد و عاقبت کار به آنجا انجامید که با خلع ید وزارت ارشاد و سازمان سینمایی، همین قسمت کوچک را هم به کام فراخ خویش کشید.
سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی موسوم به «ساترا»، پس از یک دوره دست و پنجه نرم کردن با وزارت ارشاد، در سایهی دولت ابراهیم رئیسی، بدون هیچ پشتوانهی قانونی، حوزهی سینمای خانگی را به تصرف درآورد.
"اما دستگاههای امنیتی سر رسیدند و مثل همیشه به قول خودشان مشغول انجام رسالت تاریخی آسیبشناسی مقولهای به نام سریالهای تلویزیونیای شدند که خارج از چارچوب صداوسیما ساخته شده بود"این نهاد که به هنگام تخصیص بودجه، سهم فراوانی به کف آورده، بر خلاف قانون، با مصوبه مجلس شورای اسلامی و یا با اعمال مقررات اصل ۱۱۰ قانون اساسی، پای به منصه ظهور نگذاشته است و مبنای وجودی معینی ندارد. ساترا ظاهراً حسب المعمول، روزی، از رهبر جمهوری اسلامی یک تاییدیه گرفته که بنیان این رفتار، خود غیرقانونی است. در هر حال امروز یک تنه به ممیز و مرجع داوری و قضاوت بین افراد و اعمال سرکوب و تفسیر مصوبات دیگر نهادها و هر کاری که برای حذف بنیادین رقیب صداوسیما لازم است، بدل شده.
ببهوده است در جمهوری اسلامی سخن از قانون اساسی و قوانین عادی و چگونگی و چرایی عدول از آنها و فرایندهای تشکیل یک نهاد غیرقانونی و راههای مشروع مقابله با آن سخن بگوییم. زیرا بر فراز این نظام یک حاکم قدر قدرت غیرپاسخگوی مبسوط الید، قرار گرفته با پتکی در دست به نام «حکم حکومتی» که هر وقت مصالح اقتصادی جریانهای خاص و یا ضرورت سرکوبی دیگر، ایجاب کند، پتک به حرکت در میآید و قانون را -هرچه که باشد- ویران میکند.
در عرصهی مورد بحث نیز آهنگ خشن و وهمناک گردش پتک و فرو آمدن آن بر جان و مال و هستی هزاران دستاندکار تولید سریالهای خانگی و به خاک فقر و بیکاری نشاندن آنها را میتوان احساس کرد. اینک سانسور محصولات سینمای خانگی با موانعی سخت و گاه نفوذ ناپذیر مواجه خواهد بود، بر تعداد مجوزهای لازم برای ساخت فیلم افزوده شده و فرایند دستیابی به آن سختتر و غربالی که هنرمندان دستاندرکار ساخت یک فیلم را تصفیه میکند، بخیلتر شده، ساخت این فیلمها از نظر اقتصادی، توجیه ناپذیر شد.
هنرمندان و همکاران آنان در سریالهای شبکهی نمایش خانگی بخشی از مردم این سرزمینند، که اینک سهم خود از محرومیت، سرکوب، اختناق و فقر و بیکاری و فشارهای شدید ناشی از آن را دریافت کردهاند؛ یکسو جوانان به خون خفته یا دختران و پسران قربانی تجاوز و شکنجه و نابینا شده را میبینیم، سوی دیگر ستم بر اهالی هنر را.
چارهی کار هنرمندان، نه در اصرار بر حفظ و اجرای قانون، نه در اصرار بر حفظ حقوقشان و بسنده کردن به ممیزی و سانسور نسبتاً ملایمتر وزارت ارشاد، بلکه در مشارکت جدی در ایجاد تحولی بزرگ و بنیادین برای حاکمیت عدالت و حذف همهی بنیانهای غیرانسانی تولید نابرابری و ستم است. جمهوری اسلامی و نهادهایش ورشکستهتر و ویرانتر از آن هستند که مردم و هنرمندان، حقوق خودشان را از راههای اصلاحجویانه و قانونهای اخته شدهی آن طلب کنند و نام و آوازه و حرمت خویش را بدان بیالایند. مرز مردم و نظام دیریست که عبور ناپذیر شده و باید به حاکمیت عدالت اندیشید.
مطالب مرتـبط
- تشکیل پرونده قضایی برای شهره قمر، بازیگر سینما
- صد و چهل و هفتمین شماره از ماهنامهی خط صلح منتشر شد
- صد و چهل و ششمین شماره از ماهنامهی خط صلح منتشر شد
- سینما ماندانا به دلیل “عدم رعایت حجاب” پلمب شد
- صدوچهلوپنجمین شماره از ماهنامهی خط صلح منتشر شد
برچسب ها: آزادی بیان پوست شیر تلوزیون خط صلح خط صلح ۱۴۷ ساترا سانسور سرکوب سریال ترکیه ای سینما شبکه نمایش خانگی صداوسیما ماهنامه خط صلح ماهواره مرضیه محبی وزارت ارشاد یاغی
بدون نظر
نظر بگذارید
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران