برای حفظ توافق هسته ای،بزرگتر فکر کنید/بایدن باید از خودش بپرسد در باقی قرن، میخواهد چه رابطهای با ایران داشته باشد؟
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ترینا پارسی در یادداشتی با عنوان«برای حفظ توافق هسته ای، بزرگتر فکر کنید» برای مجله دوهفتگی فارن افرز نوشت:
رییس جمهوری برگزیده آمریکا، جو بایدن، اندکی پس از آغاز دوران ریاست جمهوری اش، با کار دشوارِ بازگشت به توافق هسته ای و از سرگیری گفتگوهای ایالات متحده با ایران روبروست. دولتِ در حال غروبِ دونالد ترامپ، عزم کرده که این کار را تقریبا ناممکن سازد و ده هفته آخر کار خود را با "سیلی" از تحریم ها همراه سازد که ایران را بیشتر زیر فشار قرار دهد. تیم ترامپ ظاهرا امیدوار است که بایدن به فکر پذیرش هزینه سیاسی خنثی کردن این تحریم ها که به نگرانیهای غیرهسته ای همچون موشک های بالستیک و حقوق بشر گره می خورد، نیفتد.
اما این خرابکاری آشکار، عملا گزینه های بایدن را تیزتر می کند و چه بسا وی را وادار کند که حتی فراتر از احیای برجام برود. برخلاف سنجش های دولت ترامپ و متحدانش در اسراییل، بایدن شاید نه تنها به برجام بازگردد بلکه همچنین روابط با ایران را بهبود بخشد تا تلاش سعودی، اماراتی و اسراییلی برای نابودی آن را خنثی نماید.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسراییل، پیش از این هم دست به این قمار زده و آن را باخته است. در میانه دهه ۱۹۹۰، اسراییل تلاش کرد تا برنامه هسته ای ایران را به یک نگرانی امنیتی بین المللی تبدیل کند و سپس مسئله هسته ای ایران موضوع را به اولویت برنامه های آمریکا تحمیل کرد.
هنگامی که نتانیاهو به قدرت رسید، وی برنامه هسته ای را بعنوان یک تهدید وجودی برای اسراییل جا انداخت و دولت ایران را بعنوان دولتی غیرمنطقی و قتال معرفی کرد.
"دولتِ در حال غروبِ دونالد ترامپ، عزم کرده که این کار را تقریبا ناممکن سازد و ده هفته آخر کار خود را با "سیلی" از تحریم ها همراه سازد که ایران را بیشتر زیر فشار قرار دهد"راهبرد او این بود که گزینه های پرزیدنت باراک اوباما را قیچی کند: بازدارندگی را غیرعملی نشان دهد، جلوی پای دیپلماسی آنقدر سنگ بیندازد که گفتگوها هرگز به نتیجه نرسد (مثلا با پافشاری بر غنی سازی صفر) تا برای اوباما، گزینه ای میان جنگ یا پذیرش سلاح هسته ای ایران باقی نمانَد. شرط بندی نتانیاهو، البته، روی این بود که اوباما نمی تواند اجازه دهد که ایران جلوی چشم او به سلاح هسته ای دست یابد.
اما نتانیاهو بدسنجی کرد. با برافراشتن پرچم هشدار، وی کاری کرد که گزینه حفظ وضع موجود- یعنی بازدارندگی- غیرقابل دوام به نظر رسد. دولت اوباما ناچار به حرکت در آمد اما به گزینه های دوگانه نتانیاهو توجهی نکرد و در عوض به گزینه ای روی آورد که نتانیاهو گمان می کرد راه آن را بسته است: دیپلماسی واقعی با ایران بر پایه امتیازدهی دوجانبه و سازش.
دولت اوباما، گفتگوهای محرمانه با ایران را در عمان آغاز کرد و پیشنهاد داد که ایران امکان غنی سازی اورانیوم در خاک خود را داشته باشد، به شرط آنکه تهران به شفافیت تن دهد و با محدودیت هایی موافقت کند که راههای دسترسی به سلاح هسته ای را می بندد (چیزی که اسراییل به تندی مخالف آن بود).
اگر نتانیاهو، گزینه وضع موجود را حذف نکرده و اوباما را وادار به حرکت نمی کرد، احتمالا او هم همان کاری را می کرد که روسای جمهوری پیش از او کردند: هرگاه که مشکلی هست بدون گزینه های مناسب برای حل و فصل آن، از کنار مسئله عبور کن و بگذار رییس جمهوری بعدی به آن بپردازد. در واقع، اوباما دقیقا همین کار را با برنامه هسته ای کره شمالی کرد!
بایدن باید مراقب باشد که در مسئله ایران، در تله نیفتد بلکه مانند اوباما عمل کند.
وی باید به چشم اندازی فراتر از توافق هسته ای پافشاری کرده و به روابطی گسترده تر با ایران بیندیشد چرا که تجربه چندسال اخیر نشان داده که اگر روابط میان دو کشور وخیم باشد، نمی توان یک توافق کنترل تسلیحاتی را برقرار نگه داشت.
در سال ۲۰۱۵، مسئله هسته ای، یک زمینه فوریتی، دقیق و قابل دفاع برای تعامل با تهران بود. توافقی که بدست آمد، به نگرانی های دیگر نمی پرداخت و طراحی اولیه آن هم، با هدف آغاز دوران تازه ای در روابط دو کشور نبود. هرچند تیم اوباما امید داشت که موفقیت برجام، به آب شدن یخ های رابطه و نرم شدن گسترده تر سیاست خارجی ایران بیانجامد اما به دنبال آن نبودند که موفقیت این توافق را با معیارهای غیرهسته ای بسنجند.
آن رویکرد، توافقی را بدست داد که واشنگتن بتواند بپذیرد اما توافقی نشد که بتواند در برابر طوفان های بعدی دوام بیاورد. بسیاری از شرکای سنتی ایالات متحده در خاورمیانه- بویژه اسراییل، عربستان سعودی، امارات عربی متحده- ترجیح می دهند که میان آمریکا و ایران، کشمکش باشد و نه همگرایی و منافعشان حکم می کند که آمریکا با بکارگیری توان غالب نظامی و اقتصادی اش، از چرخش موازنه منطقه ای به سود تهران جلوگیری کند.
این دولت ها، برای هرگونه خرابکاری در دیپلماسی میان ایالات متحده و ایران، تردیدی به خود راه نمی دهند حتی زمانی که این کار به بهای درگیرشدن ساختار حزبی سیاست در آمریکا و پیگیری رویکردهایی باشد که به امنیت آمریکا آسیب می زند. آمریکا هم، از آنجا که ارزش بیش از حدی به شراکت هایش در خاورمیانه می دهد- که خود موضوعی قابل بحث است- اغلب تمایلی به مقاومت در برابر این تلاش های خرابکارانه ندارد و احتمالا به جای آن کوتاه می آید.
همین رویکرد تمکین واشنگتن در برابر متحدان خاورمیانهای اش بود که موجب شد ایالات متحده، ابتدا گزینه های دفاعی ایران را محدود کند و سپس با قراردادهای فروش تسلیحات و برنامه های پشتیبانی، توان نظامی متحدانش را افزایش دهد.
"شرط بندی نتانیاهو، البته، روی این بود که اوباما نمی تواند اجازه دهد که ایران جلوی چشم او به سلاح هسته ای دست یابد.اما نتانیاهو بدسنجی کرد"طبق برآورد موسسه بین المللی صلح استکهلم، میان سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۹، فروش های تسلیحاتی واشنگتن به ریاض، ۲۲۰ درصد افزایش یافت. دولت اوباما، یکسال پس از امضای توافق هسته ای، توافقی را امضا کرد که ظرف ده سال، ۳۸ میلیارد دلار کمک نظامی به اسراییل می داد که بزرگترین بسته کمک نظامی در تاریخ آمریکا به شمار می رود.
حتی اگر تندروی های ترامپ هم نبود، رویکرد تمکینی واشنگتن در برابر شرکای راهبردی اش، همراه با این گرایش که ایران را سرچشمه همه تنش های منطقه ببیند، چنان فشاری را بر گُرده برجام گذاشت که بقای درازمدتش زیر سوال بود. اکنون، دولت ترامپ می خواهد با تلاش برای محدودکردن گزینه های رییس جمهوری بعدی، مُهر پایان را بر سرنوشت برجام بکوبد. جو بایدن باید از فرصت کنونی بهره گرفته و به جای آنکه اجازه دهد ترامپ دست او را ببندد، حتی اندیشه ای بزرگتر از دولت اوباما داشته باشد.
جو بایدن به جای آنکه از خودش بپرسد که می خواهد در کنگره، برای کاهشِ چه میزانی از تحریم ها بجنگد تا برجام زنده شود، باید از خودش بپرسد که ایالات متحده آمریکا، در بقیه این قرن، می خواهد چه رابطه ای با ایران داشته باشد؟
اگر بایدن در دام دشمنی بی پایان با ایران گرفتار شود، نه تنها خدمتی به منافع آمریکا نمی کند، بلکه در شرایطی که افکار عمومی خواهان پایان جنگ ها و بیرون شدن نیروهای نظامی آمریکا از خاورمیانه هستند، از امنیت ایالات متحده می کاهد.
بنابراین، بایدن هم باید به همان شکلی که اوباما، هوشمندتر از نتانیاهو عمل کرد، هشیارتر از ترامپ باشد.
برای مثال، پیوندهای مستقیم با ایران، می تواند به ایالات متحده کمک کند از درگیرشدن در منطقه پرهیز کرده و تاثیر بیشتری بر آن سیاست های ایران که آنها را مشکل ساز می داند، بگذارد. بایدن می تواند به روشنی این علامت را بدهد که فراتر از توافق هسته ای، در پی عادی سازی روابط با تهران است.
در تهران، شاید بسیاری با این قمار مخالف باشند چرا که اغلب احساس می کنند که حفظ وضع موجود از توافق صلح بهتر است. شوربختانه، شکستن برجام توسط ترامپ، شدیدا تصویر گفتگو با ایالات متحده را بی اعتبار کرده چه رسد به چشم اندازی از همگرایی گسترده تر میان دو کشور. کنارهم قراردادن قطعات پازل دیپلماسی آمریکا- ایران، کاری است بس دشوار اما این چندسال نشان داد که بی حرکتی هم موجب نمی شود که دشواری ها، کنار روند.
۳۱۰ ۳۱۰
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران