طرحی که باعث آشکار شدن بغض‌های فروخفته نسبت به نواقص نظام آموزشی شد / دانشجویان چه نگاهی به نظام آموزشی کشور دارند؟

طرحی که باعث آشکار شدن بغض‌های فروخفته نسبت به نواقص نظام آموزشی شد / دانشجویان چه نگاهی به نظام آموزشی کشور دارند؟
خبرگزاری دانشجو
خبرگزاری دانشجو - ۲۲ تیر ۱۴۰۰



به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو؛

ابوالفضل لطفی؛ طی چند روز گذشته و با قوت گرفتن ضریب دیده شدن طرح اخیر سازمان سنجش مبنی برعدم پذیرش رشته‌های غیرمرتبط در ارشد، حواشی زیادی خصوصا در فضای مجازی به پا شد که واکنش‌های مثبت و منفی زیادی را به دنبال داشت و حتی کار به جایی رسید که گروه‌هایی از دانشجویان نیز اقدام به نامه‌نوشتن به مسئولین مربوطه و مطالبه لغو کامل طرح و بررسی‌های بیشتر و عمیق‌تر پیرامون این قضیه کردند.

علاوه بر این مسائل نیز، مسئله‌ی دیگری که حائز اهمیت بود، بحث و گفتگو‌های مختلف رشته‌های فنی و علوم انسانی در فضای مجازی بود که راجع به طرح سازمان سنجش و درست بودن یا نبودن آن و تجربه افراد موفق و یا ناموفق در رشته‌های غیرمرتبط  در ارشد، بحث‌های زیادی شکل گرفت و واکنش‌هایی را از سوی دو طرف به همرا داشت و عده‌ای مخالف و عده‌ای موافق این طرح بودند.

اما با گذشت چند روز و فشار و مطالبات مختلفی که در فضای مجازی در این چند روز به  وجود آمده بود، مسئولین مربوطه در سازمان سنجش و حتی وزارت علوم و بعضا کمیسیون آموزش مجلس شورای اسلامی نیز نکاتی را پیرامون این طرح مطرح کردند و در نهایت نیز در روز گذشته، ابراهیم خدایی، رئیس سازمان سنجش نیز به توضیحات کامل پیرامون این طرح پرداخت و گفت که هنوز بررسی نهایی نشده و بعید است که به این زودی‌ها طرح تصویب شود و تأکید کرد که همه جوانب این موضوع در صورت تصویب درنظر گرفته خواهد شد.

اما فارق از اصل این طرح و حواشی آن، مسئله مهم‌تر در این بین نظام آموزشی کشور است که سالیان متمادی، مورد بحث و مناقشه قرار داشته و از سوی کارشناسان و حتی دانشجویان، مورد نقد و بررسی‌های جدی قرار گرفته است و بعضا عیوب و ناکارِآمدی‌های آن، نه تنها برطرف نشده، بلکه با اقدامات سلبی و کوتاه مدت، مسئله را عمیق‌تر کرده‌اند. موضوع نظام آموزش و پرورش و بعد از آن آموزش عالی کشور، مسئله عمیق و ریشه‌داری است که در مورد نواقص آن به سادگی نمی‌توان صحبت کرد و باید بحث‌های کارشناسانه زیادی بر روی آنان صورت بگیرد و تمامی جوانب قضیه در نظر گرفته شود. در این میان صحبت‌های خود دانشجویان که درگیر این دو سیستم آموزشی کشور بودند و هستند، قطعا قابل تأمل خواهد بود و می‌تواند نقطه عطفی برای اصلاح سیستم آموزشی کشور باشد. بر این اساس نیز برای بررسی بیشتر نظام آموزشی کشور و همین طور طرح اخیر سازمان سنجش، به سراغ تعدادی از دانشجویان فعال و دغدغه‌مند در این حوزه رفتیم و با سوالات زیر، به گفتگو با آنان پرداختیم.

۱. تحلیل و نظر کلی شما در مورد نظام آموزش و پرورش فعلی و نواقص آن چیست و چه تاثیر مثبت یا منفی در انتخاب سرنوشت افراد تا قبل از کنکور دارد؟ خصوصا با توجه به اینکه افراد با توجه به شرایط مختلف رشته و بعد از آن وارد پروسه کنکور می‌شوند.

۲.

"در این میان صحبت‌های خود دانشجویان که درگیر این دو سیستم آموزشی کشور بودند و هستند، قطعا قابل تأمل خواهد بود و می‌تواند نقطه عطفی برای اصلاح سیستم آموزشی کشور باشد"در گام بعدی نظر شما در مورد نظام آموزش عالی و دانشگاه ها برای تربیت درست دانشجویان و رشد آنان برای یک جامعه مطلوب چیست و نواقص آن کجاست؟

۳. نظر شما در مورد طرح اخیر سازمان سنجش مبنی بر حذف جذب رشته های غیرمرتبط با دوران کارشناسی در دوره ارشد چیست و اهداف پشت آن را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

۴. به نظر شما برای اصلاح نواقص موجود در سیستم آموزشی کشور چه در دوران قبل و چه بعد از ورود به دانشگاه، چه اقداماتی از سوی نهادهای مربوطه باید انجام بگیرد؟

۵. آیا این مسئله که دانشجویان غیرمرتبط با رشته‌های کارشناسی در دوره ارشد موفق نخواهند بود و سواد کافی ندارد را مسئله درستی میدانید یا خیر؟

طیبه احمدی، کارشناسی علوم تربیتی دانشگاه الزهرا(س) و مسئول واحد سیاسی بسیج دانشجویی

یکی از نواقص نظام آموزش و پرورش فعلی، سیاست‌گذاری‌های آن است که با عوض شدن دولت‌ها، خیلی از این روندها تغییر می‌کند و وزیر آموزش و پرورش با تغییر دولت عوض می‌شود و به طبع بخشنامه‌ها و اتفاقات و تحولات جدیدی رقم خواهد خورد و این مسئله خودش یک ضعف و ناکارآمدی است که خیلی از مدیران و معلمان را دچار سردرگمی می‌کند. ما شاهد این هستیم که مدارک تحصیلی مسئولین ما با کار آنان بی‌ربط است و این مسئله در وزارت علوم و آموزش و پرورش زیاد دیده می‌شود.

این قضیه در روند آموزش و پرورش ملت ما تاثیر فراوانی دارد و افراد مسئول باید رشته‌های مرتبط داشته باشند.

مسئله‌ی بعدی این است که نظام آموزش و پرورش نباید صرفا نظام متمرکزی باشد که قوانین و مسائل معین و دستورات از بالا به پایین ارائه شود و حتی به طور کلی نیز صرفا نظام غیرمتمرکز نباید وجود داشته باشد بلکه، باید نظام آموزش پرورش در دستورات و قوانین کلی که مربوط به سیاست‌های کلان و چارچوب‌های اصلی نظام هست، به صورت متمرکز و در دادن اختیارات به مدیران و معلمان، به صورت غیرمتمرکز عمل کند.

بیشتر تمرکز معلمان بر روی کتاب‌های درسی و آموزش است و بر روی مهارت پروری اراده‌ای وجود ندارد. مسئله دیگر سند تحول است که باید متناسب با زمانه جدید در آن بازنگری صورت گیرد. به عنوان مثال سند تحول چقدر برای این ایام کرونا و دوران مجازی مفید بودن است و بیشتر مسائل آن کلی است. باید برخی تغییرها و برنامه‌ریزی‌ها متناسب با شرایط و فضای هر شهر و استان باشد.

مسئله بعدی این است که تناقضاتی بین اصول قانون اساسی در مسئله آموزش و پرورش وجود دارد. اصل سی‌ام قانون اساسی می‌گوید که آموزش باید رایگان باشد و اصل چهل و چهار نیز به خصوصی سازی مدارس تاکید می‌کند که این تناقض است.

"بر این اساس نیز برای بررسی بیشتر نظام آموزشی کشور و همین طور طرح اخیر سازمان سنجش، به سراغ تعدادی از دانشجویان فعال و دغدغه‌مند در این حوزه رفتیم و با سوالات زیر، به گفتگو با آنان پرداختیم.۱"از طرف دیگر مدارس خوب و باکیفیت نیز زیرمجموعه‌ای برخی آقایان است که عدالت را زیر سوال می‌برد. همچنین آموزش و پرورش ما از غرب الگوبرداری می‌کنیم. کشورهایی مثل سوئد و فنلاند نظام آموزش و پرورش قوی‌ای دارند که البته به معنای الگوبرداری از آنان نیست و باید ما متناسب با نظام آموزشی و شرایط و هویت خودمان، سیستم مطلوبی را تعیین کنیم.

زمانی که نظام آموزش و پرورش ما دارای مشکل باشد، نظام آموزش عالی نیز به طبع دست کمی از آن ندارد. با صرف کتاب‌های درسی ما به جایی نمی‌رسیم و باید خودمان دغدغه‌مندی و توانایی لازم را کسب کنیم. اساتید به نوعی دانشجویان را تنبل بار می‌آورند و البته خود دانشجویان نیز کم‌کاری دارند اما نظام آموزش عالی نیز کار خود را درست انجام نمی‌دهد.

مسئله مدرک گرایی و نمره‌گرایی نیز از آسیب‌های این بخش است که باید برای آن فکری کرد.

چیزی که در طرح اخیر سازمان سنجش وجود دارد دارای چند بعد است. از طرفی می‌گویند که افرادی که وارد ارشد می‌شوند، باید عمیق‌تر مسائل را بفهمند و بسنجند. از طرف دیگر طبق سیستم معیوب نظام آموزش و پرورش، هدایت تحصیلی درست انجام نمی‌شود و خیلی از دانشجویان انتخاب رشته درستی ندارند و طبیعتا علاقه نیز ندارند و می‌خواهند در ارشد به سمت علایق و توانایی‌های خود بروند. می‌توان برای افرادی که رشته دیگر خوانده‌اند، دوره‌های شش ماهه برگزار کرد و آنان را برای رشته ارشد آماده کرد. این طرح به نوعی در حق دانشجویان و استعدادها اجحاف می‌کند و باید بسیار بیشتر بررسی شود تا موجب استعدادکشی نشود.

باید قبل از ورود به دانشگاه مهارت‌های زندگی و علمی به افراد آموزش داده شود و دروس به صورت پژوهشی و عملی تدریس شود تا به صورت ویژه و عینی مسائل آموزش داده شود.

"در گام بعدی نظر شما در مورد نظام آموزش عالی و دانشگاه ها برای تربیت درست دانشجویان و رشد آنان برای یک جامعه مطلوب چیست و نواقص آن کجاست؟۳"نظام آموزش و پرورش و وزارت علوم ما بسیار مهم است که بسیاری از نخبگان و سیاست‌مداران ما را پرورش می‌دهد و می‌تواند تاثیر دراز مدت داشته باشد.

حمیدرضا مجتبوی، مهندسی صنایع و دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر

هدایت تحصیلی که در مدارس به شکل ضعیفی صورت میگیرد و فکر میکنم از برنامه‌های اصلی آموزش و پرورش باید ایجاد برنامه‌های سراسری معرفی رشته‌های تحصیلی با ارائه تجربه واقعی فعالان هر رشته برای تمامی دانش آموزان باشد‌. از طرفی بزرگنمایی بیش از حد کنکور برای دانش‌آموزان که انگار تمام زندگیشان به آن گره خورده، باعث سرخوردگیشان پس از ورود به دانشگاه میشود که باید جلوی آن گرفته شود.

طرح سنجش، غیرقانونی و دارای ایرادات جدی هست. اولا شورای مذکور طبق قانون صلاحیت تصویب چنین مصوبه‌ای رو ندارد. دوما نگرش طراحان به حل معضل مهاجرت از رشته‌های مهندسی به انسانی در مقطع ارشد (که بزرگترین دسته ذی نفعان این مصوبه محسوب میشن) کاملا مقطعی و جزء نگرایانه است. اگر سیستمی به این مساله نگاه کنیم، باید راه حل را در خود رشته‌های مهندسی و بروزرسانی و تطبیق محتوای درسی متناسب با نیاز بازارکار و باز کردن فضای پیگیری علاقه مندی‌ها برای خلق ارزش جستجو کنیم تا این حجم گسترده آمار بیکاران فارغ التحصیل دانشگاه‌های برتر که بدنبال تغییر رشته یا مهاجرت هستند را شاهد نباشیم.

اتفاقا وظیفه اصلی و تصریح شده این شورا هم همین بوده که از آن غفلت کرده است.

اولا باید اجازه دهند مسیر طبیعی گسترش خلق ارزش‌های نو، کسب و کارهای جدید و بخش خصوصی که لاجرم منجر به عبور از مدرک محوری به مهارت و سواد محوری می شود، طی شده و از سنگ اندازی در این مسیر خودداری کنند. ثانیا سهمیه‌های مختلف پذیرشی که راه دم دستی ولی مضر برای خدمت رسانی به اقشار مختلف هست را با سهمیه‌های آموزشی جایگزین کنند تا سطح و کیفیت علمی حفظ بشود. ثالثا باید علم رو از روی طاقچه تقدس بردارند و به کاربردی شدن آن (مثلا اگر مهندسی هست صنعت) با حضور فعالانه بخش عملیاتی و ارائه نیازهای آنها بپردازند. ضمن اینکه کنکور سراسری میتواند با تغییراتی همراه بشود. مثل پذیرفته شدن براساس درصد تصویبی مورد نیاز هر درس برای هر رشته-محل که فشار روانی رتبه و تراز رو از دانشجوها حذف میکند و ضرایب دروس را به خود دانشگاه‌ها میدهد.

"نظر شما در مورد طرح اخیر سازمان سنجش مبنی بر حذف جذب رشته های غیرمرتبط با دوران کارشناسی در دوره ارشد چیست و اهداف پشت آن را چگونه ارزیابی می‌کنید؟۴"در عوض دانشگاه‌ها باید به سمت تولید واقعی ثروت (نه پولی کردن آموزش) بجای مصرف محض منابع بپردازند.

فارغ از غلط بودن این ادعا که اگر اینطور بود باید در نتایج تحصیل در کارشناسی ارشد خودش را نشان می داد، فکر می کنم باید سواد را از دانش تمییز بدید و سوال‌های پایه‌ای تری مطرح کنید. اتفاقا یکی از معدود دستاوردهای کنونی دانشگاه این است که عده‌ای از فارغ التحصیلان کارشناسی متوجه میشوند که آن زمینه‌ای که دارند تحصیل می کنند، برای آنان مناسب نیست و در ارشد تغییر رشته میدهند یا حتی برای پرکردن خلاءهای استفاده عملی از مفاهیم مهندسیشان به رشته‌های دیگر مثل مدیریت در ارشد رو میارند.

شادی رضایی، پرستاری دانشگاه علوم پزشکی تهران و مسئول قرارگاه رشد و کادرسازی خواهران بسیج دانشجویی

تجربه‌ای که خیلی از ما در دوران قبل دانشگاه و نظام آموزش و پرورش تجربه کردیم، مسئله ناکارآمدی است و مدیران مجموعه آموزشی ما دید درستی به آن ندارند. اصلا دیده نمی‌شود که دانش‌آموز چه نیازهایی دارد و از پلتفرمی‌ که از خیلی سال پیش وجود داشته است، سیستم جلو می‌رود و انتظار هم هست که نتیجه بهتری گرفته شود. در حالی که آن نظام بندی و برنامه‌ریزی کلی را تغییر نمی‌دهند. ما نیاز به این داریم که ساختار آموزش و پرورش ما تغییر پیدا کند و خرده کاری‌ها تغییر اساسی در سیستم ندارد و شاید به صورت مقطعی مشکل را حل کند اما در دراز مدت مسئله‌ای حل نخواهد شد.

دانش‌آموزان واقعا باید استعدادسنجی شوند و نباید انتظار داشت که همه دکتر و مهندس شوند و همه مشاغل اهمیت خود را دارند. مثلا از من نوعی انتظار دارند که پزشک شوم و فضای غالب شهرهای کشور هم به سمت همین رشته‌های تایپ هست. بنابراین مشکل ما در همان مسیریابی دانش‌آموزان است و بچه‌ها یک توانایی صرف ندارند و باید بینش تعیین مسیر به آنان داده شود.

خود غول کنکور به قدری استرس به دانش آموزان وارد می‌کند که تمام دوازده سال تحصیل خود را در فکر این هستند که کنکور را چه کنند و کدام کلاس بروند و چه بخوانند. بعد از آن بیشتر فضا این است که بچه‌هایی سمت هنر و رشته‌هایی از این دست می‌روند که شاید خیلی درس خوان نیستند و این حوزه‌های فرهنگی و هنری خیلی دست کم گرفته می‌شود. بنابراین به سمتی می‌رویم که نگاه ما به فرهنگ کالایی می‌شود.

"به نظر شما برای اصلاح نواقص موجود در سیستم آموزشی کشور چه در دوران قبل و چه بعد از ورود به دانشگاه، چه اقداماتی از سوی نهادهای مربوطه باید انجام بگیرد؟۵"در کنار اینکه نظام آموزشی باید اصلاح شود، نگاه و فرهنگ مردم باید تغییر کند و این نیازمند این است که دولت سیزدهم در حوزه فرهنگ خوب عمل کند.

باید از فضای آکادمیک و پشت میز نشستن و صرف دروس تئوری در دانشگاه دادن، بیرون بیاییم. دانشجو نیاز دارد که وارد فضای کاری رشته خود شود و ببیند وظیفه و رویکرد او در قبال آن رشته چه هست و نه اینکه صرفا بحث بر روی نمره باشد. به عنوان مثال کلاس‌های معارف آن کارآیی مطلوب را ندارد و باید تغییر کند و در قالب جدید ارائه شود. فضا نباید بدین نحو باشد که دانشجویان از کلاس و درس و اساتید خسته باشند و همه چیز برایشان تکراری باشد. باید بخش‌های عملی بیشتر باشد و کارها بر این مسئله متمرکز شود و به دانشجویان اجازه آزمون و خطا و وارد میدان شدن شود.

این‌ها باعث می‌شود که نیروی غیرحرفه‌ای ارائه دهیم.

طرح اخیر سازمان سنجش بدین نحو است که می‌خواستند واقعا اعصاب دانشجویان را بهم بریزند و آینده آنان را دچار ابهام کنند. باید جامعه آماری دانشجویان بررسی شود و نیازهای آنان سنجیده شود و صرفا یک جامعه آماری خاصی دیده نشود. قطعا هر مسئله‌ای هم سود دارد و هم زیان. نمی‌توان بدین نحو گفت که این مصوبه کاملا خوب بود یا خیر ولی با توجه به سیستم معیوب و ناقص آموزشی، این طرح به ضرر خیلی از دانشجویان بود.

ما یک جایگاه را در مدارس داریم به عنوان مشاور که وظیفه آن پایش تمامی دانش‌آموزان مدرسه است که استعدادهای آنان بررسی شود. ما به همه جایگاه‌ها و مشاغل نیاز داریم و نمی‌توان اینگونه گفت که فقط یک رشته تاپ را نیاز داریم و یک مجموعه به صورت کامل در کنار هم کار می‌کنند.

"ما شاهد این هستیم که مدارک تحصیلی مسئولین ما با کار آنان بی‌ربط است و این مسئله در وزارت علوم و آموزش و پرورش زیاد دیده می‌شود"مشاور باید توانمندی‌های دانش‌آموزان را تشخیص دهد و راه را به آنان معرفی کند. ما باید از مسئولیت مشاور در مدرسه به صورت درست استفاده کنیم و خانواده‌ها نیز باید به این بینش برسند که این خود فرد است که باید راهش را انتخاب کند.

قطعا یکسری افراد بودند که وارد رشته‌هایی شدند و به علت نبود توانایی و سواد، در آن ناموفق بودند. بنابراین باید توانایی و سواد برای ورود به یک رشته را داشته باشیم و علم‌مان را تکمیل کنیم. باید هر فردی در حد نرم افراد هر رشته‌ای باشند و تلاش خود را انجام دهند. اما هر کس که می‌خواهد تغییر رشته دهد، باید این را برای خود جا بیندازد که باید بیشتر از افراد اصلی آن رشته تلاش کند و دانش تئوریک را باید کسب کند.

ما از این تغییر رشته‌های موفق یا ناموفق را کم نداشته‌ایم. گروه‌ها و رشته‌های مختلف باید به صورت درست شناخته شود و برای همه این مسیرها روشن شود تا همگی بتوانیم مسیر آینده خود را درست تشخیص بدهیم.

محمد حسین طارمی، دانشجو کارشناسی فقه و حقوق اسلامی  و عضو شورای مرکزی تشکل جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه بین‌المللی امام خمینی (ره)

باید ببینیم مسئله چه بوده و راه حل آن چه هست! این مصوبه در شرایط فعلی پیش نیازها و پس نیازهایی لازم دارد؟ آیا واقعا پیوست آموزشی یا زمانی نیاز ندارد؟ در این نظام آموزشی همه ما در سن نوجوانی در متوسطه اول به عنوان یک دانش آموز مجبوریم بر اساس یکسری اعداد و ارقام رشته تحصیلی خودمان را انتخاب کنیم. خب مشکل اول درست در همین جا پدیدار می‌شود. مشکل کاملا واضح آموزش و پرورش در این مرحله این است که بسیاری از مدارس دولتی که حجم بیشتر دانش آموزان ما در آنجا تحصیل میکنند، از نعمت مشاوره تحصیلی محروم هستند‌؛ تا جایی که حتی این مدارس دولتی یک نفر را ندارند تا بتوانند این سرمایه‌ها را راهنمایی کنند.

در این نظام طویل و عریض آموزش و پرورش دانش آموز را در آن سالهایی که سرشار از انرژی است باید با این تصمیمات نهال نوپایی بخشکد.  خب این دانش آموزان حالا می خواهند بعد از اتمام متوسطه دوم بزرگترین تصمیم این دوران جوانی خود را بگیرند و با شرکت در کنکور رشته تحصیلی دانشگاهی خود را انتخاب کند.

خب درست در همین جا چند اتفاق می‌افتد، عده‌ای که به اشتباه انتخاب کرده اند و میخواهند با شرکت در کنکور و به پایان رساندن دوره کارشناسی درست در زمانی که به سنی میرسد که میتواند خودش تصمیم مستقل و آزاد بگیرد و دوره ارشد را بر اساس آنچه استعداد و علاقه دارد پی بگیرد.

"به عنوان مثال سند تحول چقدر برای این ایام کرونا و دوران مجازی مفید بودن است و بیشتر مسائل آن کلی است"عده ای هم هستند که به علت مشکلاتی نتوانستند اقدام خوبی انجام دهند و متاسفانه رشته مطلوب خود را قبول نشده اند و به قولی بی خاصیت است. عده ای دیگر هم به اجبار خانواده رشته مورد علاقه خود را نمی توانند انتخاب کنند. طبیعتا با این تفاسیر این راه انتخاب هم طبیعتا در برابر جوان بسته است.

با توجه با این شرایط این دومین مسیری است که بازگشت ندارد، و دانشجو بعد از پایان دوره کارشناسی میخواهد جبران گذشته را کند و به دنبال استعداد و علاقه خود برود. خب این راه بازگشت و جبران تایم از دست رفته جوان است. بسیاری از استعدادها شاید با همین افکار غلط و سلبی به سمت دیگری رفته اند.

خیلی از دانشجوها وسط دوره کارشناسی از رشتشون خسته و به اصطلاح میبرند. خب حالا دانشجو میخواهد در ارشد تغییر کند.

ما در برابر خودمان مثالهای بسیار موفق و بسیار ضعیفی از این تغییر رشته در ارشد داریم ولی این مسئله را نباید به همه دانشجویان نسبت دهیم. خلاصه از نظر ساختاری و اجتماعی تصویب چنین مصوبه ای چیزی جز نابودی خیلی از استعدادها را ندارد. این مصوبه انقدر خنده دار است که دوستان فکر می کنند اینجا اروپا است و یک مرحله قبل از این انتخاب را نمی‌بینند. یعنی باید اول دوران متوسطه اول را در آموزش و پرورش تصحیح کنیم و بعد با توجه به تمام شرایط، این تصمیمات را اتخاذ کنیم.

"باید برخی تغییرها و برنامه‌ریزی‌ها متناسب با شرایط و فضای هر شهر و استان باشد.مسئله بعدی این است که تناقضاتی بین اصول قانون اساسی در مسئله آموزش و پرورش وجود دارد"همه میدانیم که این سیستم آموزش ما فلج، مریض و استعداد سوز است و ما هستیم که می‌توانیم این مسیر را اصلاح کنیم، ولی حالا آقایان آمدن قانون گذاشتن که تو همون رشته کارشناسی باید ادامه تحصیل بدهیم.

از نظر بنده عده‌ای از مدیران به نوعی در کشور عمل می‌کنند که انگاری عناصر بیگانه در داخل هستند و صبح تا شب در حال جهاد برای اذیت کردن مردم هستند. نهایتا میشود گفت در این چند روز اکثریت جو دانشجویان و افراد صاحب نظر مخالف اجرای این مصوبه هستند و حالا حالا جا برای چکش کاری دارد.

فاطمه خلیل زاده، فیزیک مهندسی و عضو بسیج دانشجویی دانشگاه تهران

نظام آموزش و پرورش فعلی نواقص زیادی دارد و اسم پرروش یک اسم واقعا طنز روی آن است و ربطی به نظام فعلی ندارد و نظام آموزشی صرف است و هیچ پرورشی در بچه‌ها صورت نمی‌گیرد و این خودش یک نقص بزرگ است. بچه‌ها نیز نمی‌دانند که در چه چیزی توانایی و دغدغه دارند و آن را به درستی پیدا نمی‌کنند. به عنوان مثال کنکور هیچ اطلاعات دقیقی از مسیر آینده آنان به دانش‌آموزان نمی‌دهد و مسیر درست را به آنان نشان نمی‌دهد و صرفا با بیان اینکه موفق شوند، آنان‌را به دانشگاه می‌فرستند. به عبارتی دانش‌آموزان تصور درستی از رشته و دانشگاه ندارند و با تصورات نادرست انتخاب می‌کنند.

خود نظام آموزش عالی مشکلات زیادی دارند و دید از بالا به پایین در آن وجود دارد و در قبال چیزی که آموزش داده می‌شود، از سوی دانشگاه انفعال وجود دارد.

در دانشگاه نیز مهارت‌پروری وجود ندارد و صرفا با سیستم نمره‌دهی جلو می‌رود که در اغلب رشته‌ها و شاخه‌ها این مسئله وجود دارد و دانشجویان فعال بار نمی‌آیند.

در مورد طرح اخیر سازمان سنجش اولا حذف جذب رشته های غیر مرتبط حتی درون شاخه ای هم یعنی به اصطلاح درون رشته های ریاضی  و .. به کل اشتباه، برخی رشته ها میان رشته ای میشوند و کلا این مهاجرت ها درون رشته ای در گرایش های ارشد خوب و لازم است و در آن شکی نیست. اما موضوع اختلاف در تغییر رشته های  شاخه ای هست به اصطلاح از ریاضی به علوم انسانی و امثالهم ، که بنظر من این روند مشکل نیست، چیزی که مشکل را ایجاد کرده نحوه گزینش و پذیرش هست.

تغییردادن مسیر افراد به صورت سلبی به سمت کارشناسی پاک کردن صورت مسئله و از انتها موضوع را دیدن است و ابتدای موضوع را نمی‌بینیم و جلوی آن را می‌بندیم. ما با اینکار به جمعیت افرادی که کنکور صرف انسانی می‌دهند زیاد می‌شود و مهاجرت زیاد و زیادتر می‌شود.

دوران کارشناسی، علوم به افراد آموزش داده می‌شود و در ارشد آن تولید علوم اتفاق می‌افتد. مشکل ما این نیست که بچه‌هایی که تغییر رشته می‌دهند، ضربه‌ای به تولید علم وارد کنند و بهتر است که گزینش بچه‌های علوم انسانی در ارشد تغییر کند و اینکه صرفا کسی ریاضی آن خوب باشد، دلیل بر پذیرش آنان نیست.

"اصل سی‌ام قانون اساسی می‌گوید که آموزش باید رایگان باشد و اصل چهل و چهار نیز به خصوصی سازی مدارس تاکید می‌کند که این تناقض است"بنابراین تولید علم با مبانی فکری مختلفی باید صورت گیرد و این گزینه خوب و مطلوبی است.

بزرگترین نقصی که ما در نظام آموزشی داریم، این است که استعدادیابی نمی‌شویم و آموزش ما کمکی به خودشناسی آدم‌ها نمی‌کند و صرفا دروسی یاد داده می‌شود که مهارتی به انسان‌ها آموزش داده نمی‌شود. باید آموزش داده شود که چگونه فکر یا ایده‌پردازی کنیم و راهمان را انتخاب کنیم. جامعه واقعی به ما نشان داده نمی‌شود و دچار سردرگمی می‌شویم.

سید محمد حسین حسینی، کارشناسی روانشناسی و دبیر شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی استان گلستان

نظام حاکم بر آموزش و پرورش، یک سیستم اساسا غلط می‌باشد. درنظام فعلی، دانش آموزان؛ دانش آموز نیستند و صرفا به جهت رقابت برای کنکور به دنبال اندوخته های ذهنی هستند. متاسفانه سیستم غلط کنکور محوری باعث شده است که دانش آموزان تمام زندگی خود را صرف کنکور کرده و از بالندگی های خود در زمینه های مختلف غافل بمانند.

به نحوی دکان و بازار کنکور گرم است که این القا در ذهن دانش آموزان ایجاد شده است که اگر در کنکور قبول نشوند، درآینده هیچ موفقیتی نخواهند داشت. درصورتیکه اگر تخصصی به این امر نگاهی بیندازیم خواهیم دید که کنکور صرفا یک مهارت است نه معیار سنجش علم. سیستم کنونی آموزش و پرورش، از لحاظ روانی برای دانش آموزان بسیار بارسنگینی دارد. کنکور محور بودن آن باعث شده است که دانش آموزان مدام تحت شدید ترین موقعیت های استرس زا بوده و انواع فشارهای مختلف را تحمل کنند. ناامیدی، افسردگی، رنج پذیری، پرخاشگری و وسواس تنها نمونه ای از انواع اثرات تخریبی این وضع موجود بر آموزش و پرورش میباشد.

عمیقا باید دید که از وجود کنکور چه کسانی سود میبرند؟ چه کسانی هزینه های گزاف میکنند تا برنامه های تلویزیونی مدام از آنها صحبت کنند و محصولاتشان را تبلیغ کنند؟ دانش آموزان، صرفا قربانی یک بازی مافیایی هستند، مافیایی به نام مافیای آموزش! ما در آموزش و پرورش، چیزی به نام فراگیری درس برای علم و تخصص نداریم.

"از طرف دیگر مدارس خوب و باکیفیت نیز زیرمجموعه‌ای برخی آقایان است که عدالت را زیر سوال می‌برد"بلکه گفته میشود یاد بگیرید تا درکنکور رتبه بیاورید وگرنه بدبخت می شوید!!! بازارگرمی آموزش و پرورش برای حضرات صاحب امتیاز کنکور بسیار عجیب است. آینده فرزندان این سرزمین را به آسانی هرچه تمام معامله میکنند و خود را پلیس خوب جلوه میدهند.

نظام آموزش عالی دانشگاه ها باید به سمت تخصصی شدن برود. معیار نمره، عیار مناسبی برای سنجش علم دانشجویان نیست. باید میزان علم یک دانشجو را در بکارگیری آن علم سنجید. اینکه تعدادی سوال جلوی یک دانشجو قرار دهند و بگویند جواب آنهارا بنویس تا عیار علم تو را بسنجیم اینها غلط است.

انسان میتواند پاسخ هارا حفظ کند و صرفا برای امتحانات خود را آماده کند نه برای کسب علم! مورد بعدی، کاربردی شدن دروس میباشد. خیلی از دروس دچار فرسودگی محتوا شده اند یا دیگر پاسخگوی نیاز کنونی جامعه نیستند ولی همچنان تدریس میشوند. دانشگاه ها باید دانشجویان را برای جامعه آماده کنند. دانشگاه صرفا محل کسب علم نیست، بلکه محلی برای پرورش جوانانی مدیر و مسئول، برای آینده کشور است.

نظام آموزش عالی دانشگاه ها از نظر بنده میبایست این امر نمایشی پایان نامه هارا پایان دهد! هزاران هزار پایان نامه بدون هیچ سرانجامی درگوشه ای از بایگانی ها و انبارها خاک میخورند و فایده آنها چیست؟ نهایتا بازیافت! بجای این امر، میتوانند دانشجویان را تشویق و به سمت تولید علم بومی سوق دهند که نمونه آن تولید علوم انسانی بومی است. یعنی از قالب ترجمه به تولید برسیم.

"با صرف کتاب‌های درسی ما به جایی نمی‌رسیم و باید خودمان دغدغه‌مندی و توانایی لازم را کسب کنیم"ترجمه خوب است اما کافی نیست، علوم انسانی میبایست بومی باشد. طرح اخیر سازمان سنجش، یک طرح غلط و فاجعه باری میباشد. اینکه عده ای بیان میکنند این طرح خوب است؛ چراکه دانش آموزان را هدفمند میکند تا در یک مقطع تخصصی ادامه دهند، حرف بسیار کودکانه ای میزنند.

این حرف زمانی درست است که سیستم آموزش و پرورش ما درست باشد، نظام حاکم برآن درست باشد و محوریت آن علم اندوزی باشد؛ نه دکان گرمی برای کنکور! ما در هدایت های تحصیلی بسیار شاهد جفا درحق دانش آموزان بوده ایم و حتی ازپس یک هدایت تحصیلی ساده هم برنیامدند. تعداد کثیری از دانش آموزان همچنان به اصرار والدین، وارد رشته هایی میشوند که خواسته خودشان نیست و تنها امیدشان؛ خواندن رشته دلخواهشان در مقطع دانشگاهی است. اقایان به این موارد فکر نمیکنند و صرفا طرحی را میبندند و آن را به مرحله عملیاتی میرسانند.

انتخاب آزادانه مقاطع، حقی است که میبایست برای افراد قائل شد.

بعضی افراد میگویند که کسی که ۱۶سال نتوانسته است علاقه و توانایی خود را بشناسد به بعد هم نخواهد شناخت و باید از راه زور آنهارا مجاب به ادامه دادن یک رشته کرد؛ گویا اصلا دراین جهان زندگی نمیکنند! شاید فردی مدرک فلان رشته کارشناسی خود را به قدر تخصصی بلد باشد و دربازار کار، نیازمند یک مدرک ارشد؛ با گرایش متفاوت و زمینه متفاوت باشد. خب این چه اشکال دارد؟ حرکت اخیر سازمان سنجش، یک تیر به سمت نسل سوزی های آینده خواهد بود.

برای اصلاح نواقص موجود در سیستم اموزشی میبایست یک الگوی دقیق و درست ایجاد شود. ابتدا امر بایستی آموزش و پرورش اصلاح شود تا از رویکرد کنکور محوری و تلف کردن دانشجویان دراین باتلاق، به سمت علم محوری و بالندگی برسد. در ادامه، دانشگاه نیز میبایست دانشجویان را به معنای واقعی کلمه تربیت کند و این تربیت در تمام زمینه ها شامل میشود چه فرهنگی، چه اجتماعی و چه سیاسی و علمی. برای تحقق این امر، ظرفیت های نخبگانی و پژوهشی باید در وسط میدان بیایند و بارعظیم طرح ریزی و مطالبه اجرایی شدن این طرح هارا به دوش بکشند.

"اساتید به نوعی دانشجویان را تنبل بار می‌آورند و البته خود دانشجویان نیز کم‌کاری دارند اما نظام آموزش عالی نیز کار خود را درست انجام نمی‌دهد"این گفته بسیار غلط است، برای اثبات غلط بودن آن؛ نمونه های موفق رشته های غیرمرتبط بسیار فراوان است. اینکه گفته می شود فرد سواد کافی ندارد این هم غلط است، مگر افرادی که از رشته های غیرمرتبط وارد رشته های کارشناسی شده اند؛ سواد زمینه ای داشته اند؟ اتفاقا این افرادی که طالب رشته های کارشناسی ارشد غیرمرتبط هستند، تجربه دوره کارشناسی را داشته اند و با محیط و روند آموزشی آشنا هستند و میتوانند اصطلاحا گلیم خود را از آب بکشند.

زهرا وفادار، کارشناسی علوم تربیتی دانشگاه الزهرا(س) و عضو واحد سیاسی بسیج دانشجویی

نظام اموزش و پرورش چند سالی است که در حال پوست‌اندازی و تغییر است؛ اما هنوز تا رسیدن به نتیجه‌ی مطلوب فاصله‌ی زیادی دارد. برای اجباری شدن هدایت تحصیلی و تلاش برای معرفی تفاوت رشته‌ها و از بین بردن رتبه‌بندی در بین رشته‌ها مثل اینکه ریاضی بالاتر از انسانی است، تلاش‌های خوبی شده است اما هنوز در نگاه جامعه جا نیفتاده است و همین موضوع موجب ایجاد تقاضای اجتماعی غلط از طرف مردم شده است. همچنین با وجود تلاش برای هدایت تحصیلی دانش‌آموزان، ان‌ها به طور دقیق با رشته‌ها و فرصت‌های تحصیلی و شغلی آینده‌ی آن آشنا نمی‌شوند و همین موضوع باعث عدم انگیزه در دوره دانشجویی است.  

یکی از معضلات عدم دقت به نیاز جامعه و صنعت در یک رشته و در واقع فله‌ای گرفتن دانشجو است.

دانشجویانی که باوجود بهره‌مندی از آموزش رایگان دولتی در دانشگاه‌های کشور یا به شغل‌های غیر مرتبط روی می‌آورند و یا کلا قید تحصیل را می‌زنند. از طرفی برای دسته‌ای از رشته‌های دانشگاهی اصلا آینده شغلی و تحصیلی در کشور متصور نیست.

در دوره‌ای که علوم از تخصصی شدن به سمت تلفیقی شدن میروند، جایگاه این مصوبه را درک نمیکنم. اگر در سال‌های قبل از دانشگاه هدایت تحصیلی خوبی شامل حال دانش‌آموزان می‌شد و همه براساس علاقه و استعدادشان به دانشگاه می‌امدند. شاید فرصتی برای گفتگو در باب این قضیه بود اما در شرایطی که دانشجو تازه بعد از ۴ سال میفهمد که چه راهی برای ادامه مسیر مناسب‌تر است، این مصوبه بستن مسیر تحصیلی و پیشرفت انسان‌هاست. باید به افراد آزادی عمل داد.

"مسئله مدرک گرایی و نمره‌گرایی نیز از آسیب‌های این بخش است که باید برای آن فکری کرد.چیزی که در طرح اخیر سازمان سنجش وجود دارد دارای چند بعد است"شاید بعضی بگویند با این مصوبه دانشجویان هدفمندتر به تحصیل میپردازند اما در شرایطی که بعضی از رشته‌های دانشگاه آینده تحصیلی و شغلی روشنی ندارند چرا باید فرصت تغییر را از افراد بگیریم.

باید توجه بیشتری به هدایت تحصیلی دانش‌آموزان نشان دهیم و از طرفی فرصت بیشتری برای آشنایی آن‌ها با رشته‌های دانشگاهی و آینده شغلی و تحصیلی آن‌ها بگذاریم. از طرفی در دوران دانشگاه دروس باید عملی‌تر باشند و دانشجو را برای بازار کار اماده کنند. ما در بعضی از رشته‌ها با تعدد واحدهای ناکارآمد روبرو هستیم که فرصت مطالعه بهتر واحدهای کارآمد و مهم را میگیرند. به جای دادن اطلاعات بیش از حد زمان خود را صرف عمیق‌تر کردن آن‌ها کنیم.

خیر، تمام انسان‌ها منبعی از استعدادهای متفاوت و گاهی متناقض هستند. من قصابی را میشناسم که خطاطی می کند و بسیار موفق است.

چرا به جای بستن مسیر آن را هدفمند نکنیم. مثلا دانشجویان رشته‌های غیر مرتبط را ملزم به گذراندن دروس مهم دوره کارشناسی در مقطع ارشد کنیم و برایشان شرط معدل و نمره بگذاریم. اصلا همین کنکور ارشد مگر نه اینکه سنجش اطلاعات علمی دانشجویان است؟! خب برای دانشجویان غیرمرتبط تعدادی سوال تخصصی و تحلیلی از دوره کارشناسی طرح کنیم و به سوالات چهارگزینه‌ای اکتفا نکنیم.

محمدحسین اصغریان، کارشناسی مهندسی دریا و جانشین بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر

وزارت آموزش و پرورش که معمولاً در اتمسفر سیاسی ما به عنوان ضعیف‌ترین وزارت‌خانه تلقی می‌شود در طی کردن روند و ساختارهای خود نیز این ضعف را تسری داده است و دست بر قضا این مشکل در مسئله هدایت تحصیلی دانش‌آموزان به شدت برجسته شده، به نحوی که پیکان تمامی ضعف‌ها در نظام آموزشی ما از قبیل یاد ندادن مهارت‌های زندگی، الگو سازی صحیح برای نسل نوجوان، نپرداختن به تخیل و تصورات و آینده نگری دانش‌آموزان در این مشکل هدایت تحصیلی متبلور شده و حجم نارضایتی‌های تحصیلی که منجر به نارضایتی‌های اجتماعی شده را به دنبال داشته است.

با توجه به سیر ناقص نظام آموزش و پرورش که مطرح شد و در ادامه مواجه دانش‌آموزان با پارادایم و سبک متفاوت آموزش عالی حجم گنگی در سنین ۱۸ سال به شدت زیاد می‌شود؛ آموزش عالی ما در ادامه سیستم سابق دانشجویانی غیرواقعی و به دور از جامعه را پرورش می‌دهند که تمام خواسته دانشگاه از آن‌ها کسب نمره بهتر است و نه فهم بهتر از مشکلات کشور و حل آن. این ضعف در تصور دانشجویان نیز رخنه کرده و رفته رفته از جامعه خود دورتر شده و دغدغه‌هایی مجزا از فضای واقعی کشور به خود می‌گیرند، و البته با ناامیدی فراوان به فکر ترک کشور می‌افتند! یا به یک عنصر بی‌اثر در سطح جامعه مبدل می‌گردند.

شاید بتوان آمار رو به نزول داوطلبان رشته ریاضی-فیزیک در کنکور سراسری را عامل اصلی این مصوبه دانست، به منظور حفظ جمعیت دانشجویان تحصیل کننده در رشته‌های فنی مهندسی؛ لکن این طرح علاوه بر گرفتن حق انتخاب و آزادی تصمیم از دانشجویان به طور ویژه ضعف حاصله از نظام هدایت تحصیلی که دانشجویان با گذر زمان و شناخت بهتر خود بر آن فائق آمده و مسیر دیگری حرکت می‌کنند را تشدید می‌کند و از اتخاذ تصمیم برای رفتن به سمت علاقه‌مندی‌ها و آینده‌پژوهی‌های بر اساس تمایلات و شناخت بهتر دانشجویان ممانعت به عمل می‌آورد.

نکته مهم در این زمینه رها کردن سیستم اشتباه تصمیم‌گیری لحظه‌ای و امید به اصلاح تغییر با تک حرکت‌ها و اتفاقا حرکت‌های شوک وار است. نیاز به تصحیح نظام هدایت تحصیلی و هوشمند کردن آن از جهت شناخت صحیح نسبت به رشته‌ها و ...

"از طرفی می‌گویند که افرادی که وارد ارشد می‌شوند، باید عمیق‌تر مسائل را بفهمند و بسنجند"است چون شناخت دانش‌آموزان از رشته‌های تحصیلی بسیار زیاد ناقص و گاهاً اشتباه است و از طرفی تصحیح میان‌مدت در سازمان سنجش و تغییر نگاه در وزارت علوم است.

ابتدای این مسئله از رشته‌های بدون کنکور و دانشگاه آزاد است که ریشه این ضعف‌های علمی سیستماتیک است و در آن‌جا بایست با آن به تقابل پرداخت چون شاهرگ ماجرا در عدم توجه به مسئله سواد و فهم مناسب و مقتضی آنجاست.. این مسئله در برخی از رشته‌ها مثل رشته‌های علوم انسانی یا برخی مهندسی‌ها و ... با ملزم کردن به گذراندن برخی دروس برای دانشجویان ارشد که رشته غیرمرتبط را گذرانده‌اند قابلیت مرتفع شدن را دارد. راجع به برخی رشته‌ها نیز باید قوانین متناسب را در نظر گرفت؛ اما نه با اقدامات ضرب الاجلی بلکه نیاز به گذراندن یک سیکل زمانی لااقل پنج ساله است تا با تنویر افکار دانشجویان فعلی و فرصت ویرایش نگاه‌های گذشته این جمع و البته هدایت تحصیلی درست‌تر دانش‌آموزان بر این مسئله فائق آمد که البته بازه زمانی زیادی را می‌طلبد.

سحر معصوم زاده دبیر آموزش انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه علامه طباطبایی(ره)

مصوبه اخیر شورای سنجش، تک فرصت طلایی جوانان برای تغییر مسیر را نیز مسدود و آنان را به دنباله روی از رشته کارشناسی خود مجبور می‌کند. همان‌طور که می‌دانید، در روزهای پایانی دولت دوازدهم، شورای سنجش و پذیرش دانشجو مصوبه‌‌ای را با هدف "بهبود کیفیت آموزش"منتشر کرده است که در آن مقرر شده: "از سال ۱۴۰۱، سنجش و پذیرش داوطلبان در آزمون ‌کارشناسی ارشد فقط از بین دانش‌آموختگان دوره کارشناسی رشته‌های «مرتبط» امکان‌پذیر خواهد بود."

متن نامه‌ی منتشر شده این مصوبه را مستند بر بررسی تخصصی و پیگیرهای مستمری می‌داند که تبعات منفی پیش‌بینی شده ناقض آن است.

در اینجا اولین و مهمترین مسئله، چرایی این مصوبه است. به عبارتی آیا این مصوبه توانایی تحقق اهدافش را دارد یا عواقب زیان‌بار آن بر منافع احتمالی‌اش می‌چربد؟

در حقیقت همراهی با رویکرد غلط نظام آموزشی، زنجیره‌ی ذوق و آینده‌ی جوانان را قطع کرده است. نظریه‌ای که با سوزاندن ریشه‌های شخصیتی و استعدادهای متفاوت و خلاقیت دانش‌آموزان، آنها را به دونده‌ای تبدیل می‌کند که فرصتی برای کشف دنیای خودشان نخواهند داشت؛ دانش‌آموزانی که صرفا می‌دوند تا کاپ قهرمانی را برای حضور در رشته‌های مهندسی و پزشکی و... کسب کنند. این قربانیان در نهایت باید همان شوند که جامعه و مدرسه و خانواده از طریق فشارهای روانی و عاطفی از او طلب کرده‌اند.

"می‌توان برای افرادی که رشته دیگر خوانده‌اند، دوره‌های شش ماهه برگزار کرد و آنان را برای رشته ارشد آماده کرد"این در حالی‌ است که در برخی از مدارس مطرح کشور، دروس رشته انسانی تدریس نمی‌شود و با برتر دانستن رشته ریاضی و تجربی بر سایر رشته‌ها، افراد را با دستی نامرئی به سوی این دو رشته می‌رانند. آموزش و پرورش در کجای این بازی فرصتی را برای بروز حقایق درونی دانش‌آموزان فراهم کرده؟! دانش‌آموزان پس از ۱۲ سال دوندگی تا چه حد قادرند رشته متناسب با علایق و استعدادهایشان را انتخاب کنند؟

به نظر بنده معیوب بودن این روند موجب ظهور جمع عظیم دانشجویانی شده که در دوره کارشناسی فرصتی برای کشف علایق و ذوق خود یافته و با اشتیاق فراوان در مقطع کارشناسی ارشد رشته مطلوب خود شرکت کرده‌اند‌. حال این مصوبه تک فرصت طلایی جوانان برای تغییر مسیر را نیز مسدود و آنان را به دنباله روی از رشته کارشناسی خود مجبور می‌کند.

چنین رویکردی تمام امید و برنامه‌ریزی‌های دانشجویان کارشناسی که قصد تغییر رشته در مقطع کارشناسی ارشد را دارند نابود کرده است. در ضمن داوطلبان ۱۴۰۰ در صورت اجرای این مصوبه اولین قربانیان آن خواهند بود. نکته بعدی این است که چنین روندی در نهایت منجر به اجبار جوانان برای انتخاب بین بد و بدتر می‌شود:

اولا ادامه دادن رشته قبلی خود؛ یعنی تا دانشجو جان در بدن دارد باید با نتایج کنکور کارشناسی ( که خودش مسئله‌ای پرحاشیه و پیچیده‌است) بسوزد و بسازد.

خروجی این انتخاب، جوانانی ناامید و ناراضی از عمر زایل شده خواهد بود که نه شوقی برای کار در حیطه رشته تحصیلی خود دارند و نه ثمره‌ی علمی در عین صرف سرمایه کشور. دوم بازگشت به نقطه شروع یعنی کنکور کارشناسی و طی کردن مجدد این راه که به معنی نابود کردن ۴سال از بهترین دوران زندگی هر فرد است. به علاوه هر شخص صرفا یک‌بار امکان تحصیل رایگان در دانشگا‌ه‌های دولتی را دارد. البته پیام سومی هم در کار است که صرفا گوش جوانان ۴درصدی توانایی شنیدنش را دارد و آن این است که به فکر مهاجرت و ادامه تحصیل در کشور‌های خارجی باشند. این پیشنهاد مانند هیزمی، آتش مهاجرت قشر تحصیل‌کرده را شعله‌ور می‌کند؛ همان‌طور که در سال‌های اخیر نیز این بحث به شدت داغ بوده.

در کنار تمام عواقب ذکر شده، این مصوبه دامن‌گیر داوطلبان کنکور کارشناسی نیز خواهد بود.

"دوما نگرش طراحان به حل معضل مهاجرت از رشته‌های مهندسی به انسانی در مقطع ارشد (که بزرگترین دسته ذی نفعان این مصوبه محسوب میشن) کاملا مقطعی و جزء نگرایانه است"دانش‌آموزی که با عدد به دست آمده از یک آزمون ۴ساعته تعیین، تعریف و شناخته می‌شود و ۴سال زندگی پیش‌روی خود و آینده‌اش را نیز در گرو آن آزمون می‌بیند حالا می‌‌شنود که راهی بی بازگشت در پیش رو دارد. نتیجه این اتفاق، اضطراب و فشار مضاعف دانش‌آموز است. او برای جانماندن از این رقابت بی رحم به موسسات آموزشی و مافیای کنکور و استعداد‌یابی روی می‌آورد و ناخواسته موجب گسترش این مراکز و سکه شدن بازارشان می‌شود!

عده‌‌ای نیز به جهت عدم تسلط افراد بر رشته قبول شده در کارشناسی ارشد وضربه زدن به روند علمی موافق این طرح هستند. سوال بنده این است که آیا دارا بودن لیسانس مرتبط با یک رشته به منزله‌ی تسلط و شایستگی برای ادامه تحصیل در مقطع بالاتر آن رشته است؟ ضمنا قبولی در کنکور ارشد یعنی افراد در حد مطلوبی بر منابع آن رشته واقف هستند. تحقق هدف این طرح نیز مبنی بر بهبود کیفیت آموزش عالی است.

کیفیت آموزش عالی نیز در یک مورد مستلزم اصلاح نظام هدایت تحصیلی است که با این شیوه و رویکرد و طی یک سال غیر ممکن است. البته امروز مدیرکل دفتر برنامه‌ریزی آموزش عالی  با ارسال نامه‌ای به معاونان آموزشی دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی اعلام کرد که اجرای مصوبه را به بعد از بررسی‌های بیشتر موکول می‌شود. با این اوصاف، به نظر می‌رسد این مصوبه راه حلی برای بهبود کیفیت آموزش نیست و امیدواریم این تصمیم تا انجام اصلاحات گسترده در نظام آموزشی کشور لغو شود.

رضا هوتی، کارشناسی ارشد جامعه شناسی سیاسی انقلاب دانشگاه شاهد

نظام آموزش و پرورش ما علاوه بر اینکه ساختارا مشکل دارد، از نظر آموزشی نیز مشکلات زیاد دارد. فلسفه آموزش و پرورش ما بر اساس الگوی غربی است و اولین نقد به این سیستم، همین تقلیدی بودن آن است. آموزش و پرورش ما از پایه باید اصلاح شود و به قول رهبری نیز باید از اول دبستان فلسفه به بچه‌ها آموزش داده شود.

"ثانیا سهمیه‌های مختلف پذیرشی که راه دم دستی ولی مضر برای خدمت رسانی به اقشار مختلف هست را با سهمیه‌های آموزشی جایگزین کنند تا سطح و کیفیت علمی حفظ بشود"علاوه بر این‌ها خیلی از محتواهای ما خیلی کاربردی نیست. خیلی از دورس ما در دبیرستان اصلا به درد نمی‌خورد و ما به عینه آن را می‌بینم. آموزش و پرورش نیاز به تحول اساسی از پای‌بست دارد و به خاطر همین خیلی از استعدادهای ما به مشکل برمی‌خورند.

درمورد کنکور همه تقریبا اتفاق نظر داریم که ورود اشتباهی هست و خیلی از سوالات داخل کتاب‌ها نیست و خیلی نیز باید خرج‌های زیادی انجام شود و در نهایت خیلی تفاوت آنچنانی دانشگاه‌ها با هم ندارند و فقط بار روانی برای افراد ایجاد می‌شود. خیلی از رشته‌های دانشگاهی ما دچار آسیب‌های زیادی است که باید اصلاح شود.

علوم انسانی مسئله حساس و عمیقی است که آدم‌های موردنظر عمیق در این رشته را نمی‌خواهد و باید مبنا قوی باشد تا در حکمرانی و مسائل مختلف کشور تاثیرگذار باشد. اما زمانی که فردی درک درستی از رشته علوم انسانی و مسائل آن نداشته باشد، به مشکلات زیادی در حوزه موردنظر برخواهیم خورد و بازار کار نیز بهم خواهد خورد.

طرح سنجش نیز به نظر بنده طرح خوبی است و باید اجرا شود.

ابتدا باید دولت ما درست و اصلاح شود تا بعد از آن ساختارهای ما اصلاح شود و سپس شورای عالی انقلاب فرهنگی بتواند یک نظام درست دانشگاهی را درست کند. دانشگاه صرفا آموزش دهنده نیست و باید به صنعت متصل شود و رشته‌های مختلف را به بازار کار متصل کند. ولی اگر دولت و شورای عالی انقلاب فرهنگی درست نشود، این مسائل حل نخواهد شد.

به عنوان مثال علوم انسانی مسئله درک عمیق از مباحث مختلف است و لازم است که افراد عمیق و درست وارد آن شوند نه صرفا به خاطر گرفتن مدرک وارد این رشته‌ها شویم. خیلی از مشکلات جامعه ما به خاطر است که نتوانستیم افراد خوبی را در رشته‌های علوم انسانی تربیت کنیم و در مسیولین رده بالای خود این موضوع را مشاهده می‌کنیم.

سارینا رادمهر، کارشناسی علوم تربیتی دانشگاه الزهرا و عضو واحد سیاسی و فرهنگی بسیج دانشجویی

اصلی ترین ضعف و نقص آموزش و پرورش را می توان در یک جمله خلاصه کرد و آن نادیده گرفتن دوران طلایی نوجوانی است دورانی تاثیر گذار، که با استرس کنکور و فشار مدرسه و خانواده، سوخت می شود و گاه همین فشارها در جوانی و بزرگسالی به صورت بیماری عقده یا ...نمایان خواهد شد.  دورانی که شیرینی آن میتواند تا ابد زیر دندان بماند اما اغلب تلخی اش تا مغز استخوان نفوذ میکند و دوستی هایش وارد فاز کثیف رقابت میشود.

سیستم قدیمی ما، برای ابرغول ناشناخته‌ی رسانه به یک کتاب آن هم با معلمانی نامرتبط و اغلب بدون سواد و شناخت از رسانه، بسنده کرده است.

"ثالثا باید علم رو از روی طاقچه تقدس بردارند و به کاربردی شدن آن (مثلا اگر مهندسی هست صنعت) با حضور فعالانه بخش عملیاتی و ارائه نیازهای آنها بپردازند"نظام آموزش و پرورش فعلی یا حواسش نیست یا خودش را به حواس پرتی زده است. تیک تاک، اینستا و توییتر را متولدین دهه‌های هشتاد و  نود می‌چرخانند. چالش میروند، با زنانی همسن مادرشان لایو غیر اخلاقی شرکت می‌کنند و توییت‌های مختلف میزنند. من هم متولد سال هشتاد هستم و بارها در مدرسه شاهد دخترانی با انحرافات اخلاقی و جنسی بوده‌ام. مشاورین مدرسه که سماق می‌مکند و ناظم‌ها هم که رفتار مناسبی ندارند.

دختر طفل معصوم،ف رزند طلاق با پدر و مادری بی‌مسئولیت، فاسد شدنش دور از انتظار نیست. البته نابغه و فهیمه هم کم نداریم اما در اغلیت هستند.

نقص اصلی، کاربرد نداشتن اکثر دروس است. جامعه ای میتواند موفق باشد؛ که از پایه با برنامه پیش برود. وقتی دختر و پسر، اصول درک متقابل و زندگی مشترک را در خانواده های بعضاً پر تنش، مدارس تک بعدی و دانشگاه های مدرک محور نیاموزند؛ نمی توان و نباید از آنها انتظاری برای تربیت نسل سالم، قوی و هوشمند و ... داشت.

نسلی میتو

منابع خبر

اخبار مرتبط