سریال ترکی سه خواهر قسمت ۸ هشتم

پندار - ۱۷ فروردین ۱۴۰۱

سومر که مست توی تخت افتاده به تورکان می‌گه که با این حال بدی که من دارم چطور می خوام بابا بشم؟ تورکان بسیار متعجب می‌شه و می‌پرسه این یعنی چی؟

سومر بهش میگه که من دارم پدر می‌شم حالا همه می بینن که چه پدر خوبی می‌شم عاشقش خواهم بود و هیچ‌وقت ترکش نمی‌کنم. 

تورکان هیچ چیز از حرفای سومر نمی‌فهمه، سومر یک‌هو به خودش میاد و همه چیز رو انکار می‌کنه و می گه تو هیچ‌چیز رو نمی‌دونی. واقعا مشتاقی که بدونی؟

تورکان جواب می‌ده که بله واقعا می خوام بدونم و حق نداری فرار کنی.

سومر می گه فرار نمی کنم و می خوام بخوابم و خودش رو به خواب می زنه و تورکان را با هزار سوال توی ذهنش تنها می ذاره.

صادق توی خونه مشغول حمام کردن و کوتاه کردن موهای مسعوده و نسرین می‌گه چیزی می خوای برات بیارم که بخوری.

مسعود دنبال صندوقش می گرده و وقتی دونوش ازش می‌پرسه چی توی صندوقت داری که اینقدر قیمتیه؟ می گه مادرم و بابام.

تورکان شب رو کنار سومر می خوابه  و وقتی سومر اون رو بغل می‌کنه اون رو از خودش دور می‌کنه و با خودش فکر می کنه نکنه که سومر از او بچه‌ای بخواد در حالیکه نه عشق و نه اعتمادی بینشون وجود نداره.

مینه در خانه تنهاست و در حالی‌که با عکس سومر حرف می‌زنه در حال گریه است  و می‌گه من از تو دست نمی‌کشم تلفنش رو برمی‌داره و به سومر زنگ می زنه. سومر خوابه و ترکان می‌بینه که گوشی سومر زنگ می‌خوره  سعی می‌کنه که سومر رو بیدار کنه ولی بیدار نمی‌شه  تورکان از جاش بلند می شه تا گوشی رو برداره اما درست زمانی که تلفن رو برمی داره شارژ گوشی تموم می شه و مینه فکر می کنه که اون رو قطع کرده.

تورکان تمام شب رو بیدار مونده و منتظره که سومر بیدار بشه تا ازش بپرسه.

Üç Kız Kardeş (۳ khahar) Serial Part ۸ | English Subtitles – Details

تورکان از سومر می‌پرسه کس دیگه‌ای توی زندگیت هست که همون موقع مینه سر می رسه جلوی خونه روجهان عصبانیه و دستش رو از روی بوق برنمی‌داره.

تورکان می‌ره بیرون که ببینه کیه روجهان هم پشت سرش در حال رفتنه  و ماشینی رو در حال رفتن می بینن. در تصویر بعدی می‌بینیم که اوزر سوار ماشین مینه شده.

اوزر به مینه می گه من دشمن تو نیستم اما دوستت هم نیستم.

در خانه روجهان به تورکان می گه به ازای هر شبی که سومر به خونه نمیاد من حسابش رو از تو می پرسم.

تورکان  به روجهان می گه من فکر می‌کنم یک نفر دیگه توی زندگی سومر هست.

روجهان به تورکان می گه به پسرم تهمت نزن این چه حرفیه.

اوزر هم مینه رو تهدید می کنه و می گه کاری نکن که مجبور بشم کاری بکنم. تورکان زن رسمی سومره و بگذار پسرم خوشحال باشه.

در اتاق تورکان و سومر گردن سومر درد گرفته و تورکان بهش می گه بنشین تا گردنت رو ماساژ بدم و در همین فاصله اتفاقی احساسی بین اون دو رخ می‌ده. 

به نظر می‌رسه که سومر کم کم داره عاشق تورکان می‌شه. 

تورکا ن از نگاه سومر به خودش کیف می کنه. 

صادق لباسهای خودش رو به مسعود داده و او رو با خودش بیرون می بره. 

صادق از نسرین می پرسه دخترا هنوز با هم قهرن؟ و نسرین تایید میکنه  و میگه دریا دختر خودمه اما دونوش امانته باید بیشتر حواسم بهش باشه.

صادق بهش میگه توی دعواشون دخالت نکن. 

نسرین می پرسه که شما کجا می رید و صادق می‌گه بریم آرایشگاه موهای مسعود رو کوتاه کنیم و مسعود گریه می‌کنه و می گه نه موهای من رو فقط مادرم کوتاه می‌کنه.

و بعد صادق می‌گه کوتاه نمی‌کنیم و  او رو با خودش به پست‌خانه می‌بره.

دریا و سردار هنوز با کاری که دونوش کرده درگیرند و قرار می شه که برند و با دونوش حرف بزنند. 

سردار به دونوش می گه که دیلک گفته که اصلا از نامه خبر نداره.

"دونوش می ‌گه که اون دروغگوئه و شماها می دونید که من همچین کاری نمی‌کنم.این را هم ببینید:  سریال سه سکه قسمت ۱۷اگر به من اعتماد ندارید از این جا برید چرا اینجایید"دونوش می ‌گه که اون دروغگوئه و شماها می دونید که من همچین کاری نمی‌کنم.

این را هم ببینید:  سریال سه سکه قسمت ۱۷

اگر به من اعتماد ندارید از این جا برید چرا اینجایید. خواهرم من رو باور نمی‌کنه تو باور نمی کنی پس برید و سردار می گه من حقیقت رو پیدا می کنم.

دونوش می گه ووقتی واقعیت رو فهمیدید شما باید از من عذر خواهی کنید.

مینه به سومر زنگ می‌زنه و سومر جوابش رو نمی‌ده. 

مینه به اوزر زنگ می ‌زنه و می گه سومر به هیچ وجه جواب من رو نمی‌ده واوزر می گه اون از تو عصبانیه و مینه می‌گه من این جوری منتظر نمی مونم من نوه کاراولوها رو باردارم شما نمی‌تونید با من اینجوری برخورد کنید.

اوزر می گه من رو تهدید می کنی شانس خودت رو کم نکن این‌جوری. بشین و با خودت فکر کن.

و مینه می گه من دیگه از چیزی نمی ترسم اگر سومر امروز پیش من نیاد من همه چیز رو به تورکان می گم.

اوزر همه چیز رو برای روجهان تعریف می کنه و روجهان می گه اون دختر هیچ‌کاری نمی‌تونه بکنه و تو مینه رو به من بسپار.

و اوزر می‌گه من اجازه نمی‌دم اون دختر تورکان رو ناراحت کنه روجهان می گه منم این رو نمی‌خوام و این کار رو به من واگذار کن.

اوزر می‌گه اگر تورکان بفهمه همه بدجور جوابش رو خواهند داد.

عرفان مامور پست دم خونه تورکان اومده  و به تورکان ماجرای دزدی از صادق رو تعریف می کنه.

سومر به کارخونه  و برای جلسه می ره. 

و اوزر می‌گه که چقدر خوشحاله از این ماجرا و مادرش هم خوش‌جال می شه.

اوزر از سومر درباره مشکلش با مینه می پرسه  و سومر می پرسه بود اما تموم شد.

اوزر به سومر می‌گه که مینه صبح دم خونه اومده بود. اوزر هشدار می‌ده که مراقب باش تورکان نفهمه. اوزر می‌پرسه که تکلیف بچه چی می‌شه و سومر در جواب می گه هیچ اون مادرش می‌مونه و من باباش.

مینه باز هم زنگ می زنه و جواب نمی‌گیره و سومر به جلسه می‌ره.

مینه بسیار عصبانی به تورکان زنگ می‌زنه  و می گه من حالم خیلی بده می‌شه حرف بزنیم. تورکان می گه من دارم می‌رم پیش مادرم می‌شه بعدا حرف بزنیم و قرار می شه تورکان بهش خبر بده.

تورکان به خونه مادرش می‌ره.

نسرین از تورکان درباره زندگیش می‌پرسه و می گه همه چیز خوبه و متقابلا از مادرش می پرسه شما چطورید؟ مشکلی هست؟

بابام برای چی وام گرفته؟ عرفان برام تعریف کرده و نسرین ماجرای فاتح رو تعریف می‌کنه.

در مدرسه دونوش تنها ایستاده و دریا و سردار پیش اون می‌رن و واقعیت رو فهمیدن. دریا می گه من از تو معذرت خواهی نمی‌کنم تو باید به من می گفتی. 

سردار اما از دونوش عذر خواهی می کنه و به دونوش می‌گه من به خاطر دیلک نمی‌خوام تو رو از دست بدم من رو بخشیدی؟

هاکان از راه می رسه و باز با سردار بحثشون می‌شه. دونوش به هاکان می گه لطفا برو و دریا سراغ هاکان می‌ره. دریا سعی می‌کنه از هاکان دل‌بری کنه.

تورکان بعد از خونه مادرش به دیدن مینه می‌ره و همزمان با سومر صحبت می‌کنه، سومر عصبانیه که چرا به دیدن مینه رفتی و تورکان می گه که حالش خوب نیست و نیاز به حرف زدن داره و گوشی رو قطع می کنه.

"اوزر می‌پرسه که تکلیف بچه چی می‌شه و سومر در جواب می گه هیچ اون مادرش می‌مونه و من باباش"سومر در حال رانندگی به سمت جاییه که اون‌ها هستند.

سومر به تورکان زنگ می‌زنه و مینه تلفن رو قطع می کنه.  مینه به تورکان می گه که عشقش ازش جدا شده. 

و به تورکان می‌گه پای یک زن دیگه درمیونه  و اون به خاطر یک نفر دیگه این کار رو کرده.

تورکان می‌پرسه می‌دونی کی بوده اون زن؟ که به خاطر اون به این راحتی از تو گذشته؟

مینه می‌گه تو هم می‌شناسیش

تورکان میگه من؟

کیه ؟

مینه می ‌خواد حرف بزنه که نیهات از راه می‌رسه.

نیهات سر میز اونا میاد و کنار مینه می شینه و میگه مزاحمتون شدم؟ و از مینه می‌خواد که دوستش رو معرفی کنه. و می‌گه من همسر سابق مینه هستم.

این را هم ببینید:
  سریال آپارتمان بیگناهان قسمت ۱۹۱ صد و نود و یکم

سومر به خانه مینه می‌ره و ناامید از اونجا میره.

سومر به تورکان زنگ می‌زنه و تورکان از اونها خداحافظی می‌کنه و میره.

نیهات به مینه می‌گه تو به من گفته بودی که دیگه سومر رو نمیبینی پس این چیه؟ و مینه می‌گه تورکان فقط دوستمه.

نیهات می‌گه تو چی رو از من مخفی می کنی؟ و مینه می‌گه چیزی رو مخفی نمی‌کنم.

سومر و تورکان در کنار ساحل با هم قرار می گذراند  و تورکان با سومر می‌ٰره سومر می‌پرسه چه موضوع مهمی بود که جواب تلفن من رو نمی‌دادی و تورکان می گه که معشوقه مینه ترکش کرده و او خیلی ناراحته کمی حرف زدیم. و به من گفت که تو اون آدم رو می‌شناسی و من کنجکاوم که بدونم کی بوده می خواست بگه که شوهر سابقش اومد و نتونستیم حرف بزنیم. 

سومرعصبانی می‌شه از شنیدن این حرف و عصبانیتش رو سر تورکان خالی می کنه می‌گه تو زن منی حتی الکی و چه معنی می ده که کنار شوهر سابق او نشستی.

شب در خانه صادق و نسرین تلاش می کنن که دخترها رو با هم آشتی بدن و بحث فاتح می‌شه که نزاهت اون رو از خونه بیرون کرده.

اما تصویر  به خانه نزاهت می‌ره و فاتح که دوباره به اون خونه برگشته و شوهر نزاهت می گه اگر او توی این خونه می‌مونه من میرم و از خونه می‌ره بیرون.

مینه به سومر پیام می‌ده که حالش خیلی بده و اگر امشب نیای یه بلایی سر خودم میارم. 

سومر بلند می‌شه و از خونه می ره.

تورکان هم می‌ره تا برای اوزر قهوه درست کنه و روجهان به دنبالش می‌رهو می گه تلفنت رو بردار و دنبالم بیاو روجهان بهش می گه بهت گفته بودم حق نداری با مینه حرف بزنی ولی تو به من دروغ گفتی و اون زن رو دیدی و تلفن تورکان رو زیر پاش له می‌کنه.

سومر به دیدن مینه می ره و بهش می گه تو اون آدم رو می بینی و ازش پول گرفتی هرچه مینه انکار می کنه ولی سومر بهش می‌گه دروغ می گی. 

ولی مینه می‌گه به من اعتماد کن من بدون تو نمی تونم نفس بکشم من خیلی تو رو  دوست دارم. من رو از این جا ببر من و تو یه بچه داریم. 

بیا از این جا فرار کنیم. سومر می گه این اتفاق فقط یک‌بار نیافتاده و تکرار شده و از این به بعد دیگه چیزی به اسم ما نیست و فقط بچه ما باقی می‌مونه و وقتی زمانش برسه می‌دونم چیکار کنم. 

مینه می گه تو الان خیلی عصبانی هستی و چشمات من رو نمی بینه من مینه هستم زنی که دوستش داری.

اما سومر بهش می گه من دیگه تو رو دوست ندارم  و مینه رو تنها می گذاره و می‌ره.

تورکان توی اتاقش تنها مونده و داره دعا می کنه که سومر به خونه برگرده و اون رو گرفتار مادرش نکنه. 

سومر به خونه برمی گرده و تورکان می‌گه می خواستم برای خودم چای درست کنم تو هم می خوای  شاید بشه با هم یک فیلمی ببینیم و سومر می گه نه، تورکان ناراحت می شه و داره می‌ره که سومر بهش می گه من پاپ کورن می خورم و تورکان حاضر می کنه و می‌شینن که با هم فیلم ببینن.

موقع پاپ‌کورن خوردن دستاشون به هم می خوره و جرقه عشق .

مینه دوباره پیام می ده به سومر و می گه  خوشبخت نمی‌شی و سومر بهش می گه من هیچ‌وقت نمی‌بخشمت.

صبح روز بعد در دفتر پست خانه صدای مودم می‌آید و ارتباط اینترنتی و دریا که دانشگاه قبول شده و نسرین می گه به دونوش تو هم شماره‌ت رو بده یک نگاهی بندازیم اما دونوش قبول نشده.

تورکان مشغول گشتن جیب‌های لباس  سومر است که سومر مچش رو می گیره و می گه دنبال چی می گردی؟ ترکان می گه دنبال تلفنت می خوام به دخترها زنگ بزنم امروز نتیجه امتحانشون اومده و می خوام ببینم چه‌کار کردن؟

این را هم ببینید:
  سریال راهزنان قسمت ۴۸ چهل و هشتم

سومرمی‌پرسه تلفن خودت کو؟ تورکان می‌گه مال من افتاد و شکست.

سومر بهش می گه از تلفن خونه زنگ بزن.

توی مدرسه بحث امتحان و دانشگاه بین سردار و دونوش و دریاست که هاکان از راه می‌رسه و دریا رو سوار موتورش می کنه و از اون‌جا می‌رند.

سردار هم به دونوش می‌گه بیا بریم ساحل و کمی با هم حرف بزنیم.

توی ساحل پدر سردار اون‌ها رو می‌بینه  و می‌گه باید درباره یک موضع مهمی با هم حرف بزنیم از دوستت خداحافظی کن و بیا بریم.

متین به سردار می گه دوستیت رو با دونوش تموم کن سردار می پرسه چرا؟ می گه مادرش راضی نیست من به مادرش قول دادم که تو دیگه دونوش رو نبینی.

در خانه مجموعه لباسی برای تورکان آورده اند تا از میان آن‌ها انتخاب کند و برای مهمانی بپوشد. تورکان لباس‌ها را دانه دانه می پوشد و سومر درباره آن‌ها نظر می‌دهد.

سومر به یکی از لباس‌ها نظر مثبت دارد و تورکان را بسیار زیبا می بیند و نگاهش روی بدن زیبای ترکان در لباس می لغزد.

در حالی‌که دونوش و مادرش در خانه مشغول حاضر کردن سفره غذا هستند دریا و هاکان خوش می‌گذرانند.

شب خانواده کاران‌ها به یک مهمانی می‌روند که مینه و نیهات هم آن‌جا حضور دارند نیهات جلوی چشم سومر از جا بلند می شود و کنار مینه می نشیند. سومر هم دست تورکان را در دست می گیرد به شکلی که مینه ببیند.

مینه ناراحت و عصبانیست اما روجهان لب‌خند پیرزی بر لب دارد.

در خانه صادق همه گرد هم آمده‌اند تا درباره مشکلات با هم صحبت کنند.

بحث بر سر فاتح و آمدنش به خانه نزاهت است. نسرین می گه  که اون برادرت که به خونه‌ت راهش دادی اومد دم خونه من و من رو تهدید کرد. شوهرم رو مجبور کرد که به خاطرش وام بگیره. 

نزاهت می‌گه شما می فهمید این‌که برادرت رو به خونه راه ندی چه‌قدر کار سختیه؟

دریا و هاکان هنوز به خونه برنگشتن.

"مینه باز هم زنگ می زنه و جواب نمی‌گیره و سومر به جلسه می‌ره.مینه بسیار عصبانی به تورکان زنگ می‌زنه  و می گه من حالم خیلی بده می‌شه حرف بزنیم"هاکان دست‌های دریا رو توی دستش می‌گیره و می خواد دریا رو ببوسه.

سومر و نیهات چشم در چشم می شوند و سومر بیش از پیش عصبانی می‌شه. سومر از روجهان می‌پرسه تو این آدم رو این‌جا دعوت کردی؟ روجهان به سومر می‌گه به من اعتماد کن. 

روجهان پیش مینه می ره و می گه خودت رو شکنجه نکن. اونا رو ببین.  سومر از سالن بیرون می ‌ره و مینه هم به دنبالش می‌ره و بهش می‌گه  سومر با من این کار رو نکن، می فهمم که داری حسادتم رو تحریک می کنی اما سومر بهش می گه که اشتباه می کنی.من از تورکان خوشم میاد مینه می‌گه دروغ می گی تو نمی‌تونی اون رو دوست داشته باشی این‌قدر من رو عذاب نده و به سومر میگه من بدون تو نمی تونم نفس بکشم تو به این راحتی از من و بچه‌م گذشتی؟ سومر می‌گه من از بچه‌م نگذشتم از تو گذشتم و پیش تورکان می‌ره. 

سومر و تورکان تصمیم می‌گیرند به خونه برن که مینه درحالی‌که با خشم به سمت سومر و تورکان میاد تا به اون‌ها بگه دل‌درد شدیدی می گیره و از حال می‌ره. نیهات  و سومر همراه به سمتش می دوند و سومر وقتی نیهات رو می بینه می‌ایسته. نیهات مینه رو در آغوش می گیره و می‌بره. 

شب  نسرین به اتاق دخترها میاد تا بهشون سر بزنه و می فهمه که دریا هنوز خونه نیومده. 

تورکان و سمر در راه خونه هستند که سومر دور می‌زنه و برمی‌گرده به سمت بیمارستان. 

نیهات توی بیمارستان از دکتر متوجه می‌ؤه که مینه بارداره.  توی اتاق می‌ره و مینه بهش می‌گه من رو تنها بذار.

تورکان و سومر به دیدن مینه می‌رن، توی اتاق نیهات دست مینه رو گرفته و داره بهش می‌گه تنهات نمی‌ذارم صفحه جدیدی توی زندگیمون باز می کنیم و من همه چیز رو قبول می کنم 

لحظه ای که سومر وارد اتاق می شه نیهات در حالی‌که دستش رو روی شکم مینه گذاشته ببهش می گه ما با بچه‌مون خیلی خوش‌بخت 

خواهیم شد و سومر این رو می شنوه.

 

منابع خبر

اخبار مرتبط

پندار - ۱۷ فروردین ۱۴۰۱
رادیو زمانه - ۱ شهریور ۱۴۰۰