قسمت هشت صداقت سیز
سریال صداقت سیز قسمت هشت 8Sedaghatsiz Serial Part ۸
سریال صداقتسیز قسمت ۸ هشتم
دریا به خانه پیش بهار میرود و تعریف میکند که آسیه همهچیز را فهمیده است.
بهار میگوید آنها باید همهچیز را به ولکان بگویند.
دریا اول مخالفت میکند، اما بهار به او یادآوری میکند که آنها قبل از آسیه دوست ولکان بودهاند و او برایشان مهمتر است. شب وقتی نیل به خانه برمیگردد از خانۀ درین صدای دعوا میشنود.
درین بهخاطر اینکه ولکان همچنان از او میخواهد که صبر کند با او دعوا میکند.
نیل بعد از رفتن ولکان به خانۀ درین میرود و او را دلداری میدهد. او سپس به آسیه پیغام میدهد و ماجرا را تعریف میکند. در خانۀ آسیه، ولکان و علی مشغول تماشای فیلم هستند.
آسیه پنهانی با وکیل تماس میگیرد و در مورد پروندۀ مالی پیگیری میکند. وکیل میگوید که هنوز مشخص نشده که پولها به حساب چه کسی واریز شدهاند.
"در خانۀ آسیه، ولکان و علی مشغول تماشای فیلم هستند.آسیه پنهانی با وکیل تماس میگیرد و در مورد پروندۀ مالی پیگیری میکند"او از آسیه میخواهد فعلاً صبر کند و باز هم چیزی به روی خودش نیاورد.
ولکان پیش آسیه میآید و پیشنهاد میدهد فردا برای تفریح خانوادگی بیرون بروند و آسیه قبول میکند.
کمی بعد دریا با ولکان تماس میگیرد و خبر میدهد که امروز هالوک به بیمارستان آمده بود و آسیه با او صحبت کرد، اما او نمیداند در مورد چه صحبت کردهاند و دلیل آمدن هالوک چه بوده است.
او سپس با کلافگی میگوید که دیگر از کارهای ولکان خسته شده است. روز بعد ولکان بههمراه آسیه و علی به پیکنیک لب ساحل میروند. هنگامیکه آنها به خانه برمیگردند بهار به ولکان پیغام داده و از او میخواهد به خانه پیش او برود تا در مورد موضوعی با او صحبت کند. ولکان پیش بهار میرود.
همان لحظه مرت از راه میرسد. بهار که نمیخواهد پیش مرت چیزی به ولکان بگوید به ولکان میگوید هر زمان برای خالی کردن خانۀ مادرش کمک خواست به او خبر بدهد و برای گفتن همین او را صدا زده بود.
در بیمارستان، صاحب بیمارستان آسیه را صدا میزند و بهخاطر اینکه او در مورد بیماری دوست هالوک که از دوستان صمیمی صاحب بیمارستان است به زن او گفته آسیه را توبیخ میکند.
آسیه میگوید او کار درستی کرده و کسی نمیتواند بهخاطر این قضیه او را سرزنش کند.
سپس با عصبانیت بیرون میرود.
دریا او را در سالن میبیند و میگوید آسیه بهخاطر حس همدردی با آن زن حقیقت را به او گفته است. آسیه عصبانی میشود و به دریا میگوید خبر دارد که او دورویی میکند و خبرها را به ولکان هم میرساند. سپس به اتاق خودش میرود.
کمی بعد جیدم همان زن دوست هالوک به اتاق آسیه میآید و از او میخواهد خبر خیانت شوهرش جایی پخش نشود. او میگوید من از ثروت جدا نمیشم، چیزی پیش نیومده که بخوام ببخشم.
رابطۀ جنسی برای مردها چیزیه که باعث راحتیشون میشه. اون فقط برای یه شب گول یه زن رو خورد.
"هنگامیکه آنها به خانه برمیگردند بهار به ولکان پیغام داده و از او میخواهد به خانه پیش او برود تا در مورد موضوعی با او صحبت کند"کسیکه اونو به اینجا رسونده منم، زحماتی که این همه سال کشیدم رو هدر نمیدم.
سپس میرود و آسیه متعجب و عصبانی میشود. ولکان در طول روز با درین تماس میگیرد اما درین جواب او را نمیدهد. شب وقتی آسیه به خانه میرود، ولکان به بهانۀ کار در شرکت از خانه بیرون میزند.
آسیه به نیل پیغام میدهد و از او میخواهد که ولکان را تعقیب کند. نیل از سریع از رستوران بیرون میآید و بهسمت خانه میرود. دوست پسر نیل سرجون که جلوی رستوران کشیک میدهد نیل را تعقیب میکند.
وقتی نیل دم خانه میرسد سرجون مقابلش میرود و متوجه میشود که نیل به آنجا نقل مکان کرده است.
او ابتدا حرف نیل را باور نمیکند و در واحد درین را میزند تا از آنها سؤال کند.
ولکان در را باز میکند و نیل سریع خودشان را همسایۀ آنها معرفی میکند. نیل و سرجون داخل میروند و با ولکان آشنا میشوند. درین به ولکان میگوید نیل هم مثل او باردار است. سرجون از خبر بارداری نیل متعجب میشود. سرجون متوجه میشود که آن خانه را آسیه برای نیل گرفته است.
آخر شب وقتی سرجون قصد رفتن دارد، توی ماشین نیل یک دوربین به سمت در ورودی ساختمان میبیند.
او در ماشین را باز میکند و دوربین را برمیدارد.
"دریا او را در سالن میبیند و میگوید آسیه بهخاطر حس همدردی با آن زن حقیقت را به او گفته است"آسیه برای پیادهروی بیرون میرود، مرت او را میبیند و به او میگوید که میداند او از خیانت ولکان باخبر شده است. آسیه میگوید نمیداند باید چه تصمیمی بگیرد.
مرت میگوید حق او خیانت نبوده و از آسیه تعریف میکند، سپس میگوید هر کمکی بخواهد میتواند روی او حساب کند. روز بعد سرجون به بیمارستان پیش آسیه میرود و دوربین را به او نشان میدهد.
سپس با تهدید از او طلب پول میکند تا نقشۀ نیل و آسیه را به ولکان نگوید.
آسیه عصبانی میشود و او را بیرون میکند. کمی بعد یک دسته گل از طرف مرت برای آسیه میآید. بهار به باشگاه میرود.
درین هم در باشگاه حضور دارد. کمی بعد حال درین بد میشود و به دستشویی میرود.
بهار پیش او میرود و به درین میگوید که خبر دارد باردار است. سپس به او میگوید تصور میکرد رابطۀ او و ولکان زود تمام شود و قرار نبود جدی باشد. درین چنین چیزی را انکار میکند.
بهار با طعنه میگوید آسیه به این راحتیها از زندگی ولکان بیرون نمیرود و او حتماً همهچیز را میداند و به روی خودش نمیآورد. سپس میرود و ذهن درین درگیر میشود.
آسیه، ولکان و علی برای نهار در رستوران با هم قرار دارند.
درین هم بعد از باشگاه بههمراه مادرش به خرید رفته و بعد از خرید همزمان با آسیه و ولکان به رستوران میرسد.
"آسیه عصبانی میشود و به دریا میگوید خبر دارد که او دورویی میکند و خبرها را به ولکان هم میرساند"هالوک هم به آنجا میآید. آسیه به آن میگوید همه سر یک میز غذا بخورند.
ولکان دستپاچه میشود و به ناچار قبول میکند.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران