از روی کار آوردن خمینی تا بردن ترامپ و آوردن طالبان، مسلم منصوری - Gooya News
در ابتدا باید یادآور شد که در این مطلب قصد بررسی زمینه ها و علل انقلاب ۵۷ و یا بررسی تاثیرات آن در منطقه خاورمیانه و تحولاتی که پس از آن در سطح جهانی در راستای خط جهانی سازی صورت گرفته مد نظر نیست، که این موضوع خود کتاب جداگانه ای را می طلبد. در این نوشته بیشتر به نقش آمریکا در روی کار آوردن خمینی و حفاظت از رژیم ویرانگر ایران تا به امروز تاکید می شود. برای اینکه این موضوع بهتر دیده شود و تصویر کامل تری به دست دهد، بایستی به گوشه ها و به نمونه هایی از رخدادهای انقلاب ۵۷ و تحولات پس از آن هرچند بطور خلاصه اشاره کرد. چرا که با نادیده گرفتن ردپای آمریکا در روی کار آوردن خمینی، نه تنها این موش و گربه بازی رژیم و آمریکا واقعی جلوه می کند بلکه علت اصلی ماندگاری رژیم تا به امروز، علت نابودی ایران و شخم خوردن خاورمیانه و نیز علل قفل شدن اپوزیسیون در زمین آمریکا و رژیم، پنهان می ماند و بر آن سرپوش گذاشته می شود. این نوشته در سه بخش تنظیم شده که بخش اول آن به حمایت آمریکا و شرکایش از رژیم ایران در همین رخدادهای جاری در دنیای امروز می پردازد، بخش دوم به نقش آمریکا در روی کار آوردن خمینی و عملکرد شاه و اپوزیسیون شاه در جریان انقلاب اشاره دارد و بخش سوم به این می پردازد که چگونه صاحبان سرمایه جهانی از اسلام ضد استکباری! و مارکسیسم به مثابه ابزار اجتماعی برای سرکوب ذهنی جوامع استفاده می کنند.
رژیم حاکم بر ایران دشمن یا مدیر منطقه ای آمریکا
با استقرار دولت بایدن در کاخ سفید، آمریکا این بار بسیار علنی تر از دوره های قبل به کمک رژیم ایران شتافته و راه را برای شعله ور کردن بیشتر جنگ های منطقه ای بدست رژیم هموار می کند.
"در این نوشته بیشتر به نقش آمریکا در روی کار آوردن خمینی و حفاظت از رژیم ویرانگر ایران تا به امروز تاکید می شود"هنوز چند روزی از روی کار آمدن دولت بایدن نمی گذرد که آمریکا حوثی های یمن، شبه نظامیان رژیم ایران را از لیست تروریستی بیرون می آورد. رویترز اعلام می کند که نسل تازه ای از شبه نظامیان وفادار به رژیم ایران در عراق سازماندهی شده اند. عبدالستار حسینی، نماینده ولایت فراه و عضو هیات کمیسیون امنیت مجلس در دولت قبلی افغانستان در ۲۵ جون ۲۰۲۱ می گوید:" ۲۲ گروه تحت حمایت ایران (در افغانستان)متشکل از خطرناکترین افرادند که در ترور، آدمربایی، ناامنی در شاهراه اسلامقلعه و شاهراه شماره یک دست دارند." او در جریان سقوط افغانستان بدست طالبان تأکید می کند که طالبان با امکانات مالی و تسلیحاتی جمهوری اسلامی ایران شهرهای افغانستان را تصرف میکند و واشنگتن می خواهد افغانستان را بدست طالبان و جمهوری اسلامی ایران بسپارد. این موضوع انقدر آشکار است که یکی از نمایندگان حزب جمهوریخواه،سناتور تام کاتن در ۹مارس ۲۰۲۱ می گوید:"سیاست بایدن تشویق شبه نظامیان مورد حمایت ایران در خاورمیانه است." محمد عوض نویسنده و پژوهشگر مصری در سایت تلویزیون العربیه میگوید که بعد از روی کار آمدن بایدن در کاخ سفید، شبه نظامیان شیعه حکومت ایران در عراق بار دیگر چنان بیرحمی و جنایتی را علیه سنی ها انجام می دهند که جوانان سنی برای انتقام انگیزه پیدا کنند به داعش بپوندند و بعد توسط آمریکا و سپاه قدس کشتار شوند. این بهترین تاکتیک است تا خطری متوجه طرح ها و برنامه های آمریکا در عراق و منطقه نشود و نه تنها جنگی بین اشغالگران و مردم اشغال شده باقی نماند بلکه اشغالگران در چشم قربانیان رژیم ایران و شبه نظامیان شیعه اش نقش فرشته نجات را پیدا کنند.
او تاکید می کند که هر نویسنده و روزنامه نگاری که به نقش رژیم ایران برای آمریکا انگشت بگذارد و نشان دهد که چگونه آمریکا از عراق تا لبنان را دارد به دست حکومت ایران می سپارد، توسط شبه نظامیان رژیم ایران ترور و سر به نیست می شود. مصطفی المانی مدیر برنامه امنیتی در مرکز تحقیقات خلیج در مصاحبه با تلویزیون العربیه میگوید:"رژیم ایران در محاسبات خود هیچ ارزشی برای خون فلسطینی ها قائل نیست. کما اینکه خون عراقی ها، سوریه ها نیز برای آن اهمیتی ندارد و آماده است تا این خون ها را به راحتی فدای منافع خود کند." در جریان جنگ حماس و اسرائیل، بایدن در سخنرانی خود در کمپانی فورد خطاب به خانم رشیده طلیب نماینده کنگره آمریکا و از خانواده فلسطینی تبار میگوید:"تو یک انسان مبارز هستی و من از خدا متشکرم که تو چنین مبارزی." خانم رشیده طلیب یکی از لابی های رژیم ایران از حماس متشکر است، حماس از خامنه ای متشکر است و بایدن از همه آنها.
مایک ترنر نماینده ایالت اوهایو در واکنش به نمایش مذاکرات برجام می گوید:" بایدن راهی برای تبدیل شدن رژیم حاکم بر ایران به یک کشور مجهز به سلاح هسته ای بدون هیچ پیامدی را فراهم کرده است." بیشتر از پانزده سال است که به بهانه مذاکرات هسته ای، رژیم را از بحران ها عبور داده و این امکان را برای رژیم فراهم کردند که در مقابله با اعتراضات اجتماعی و توجیه چپاول هایش بیشترین سود سیاسی را از "تحریم" ببرد. به ناسیونالیسم شیعی در بخشی از جامعه دامن بزند و نشان دهد که در مقابل زورگویان جهانی دارد از استقلال هسته ای ایران دفاع می کند و در سطح منطقه ای و جهانی قدرت نمایی کرده و خود را دشمن آمریکا نشان بدهد. هر گاه لازم بوده سازمان "سیا" و دستگاه های اطلاعاتی آمریکا حرف خامنه ای را تایید کرده اند که رژیم ایران دنبال سلاح هسته ای نیست و مشت محکم رژیم را بر دهان اسرائیل کوبیده اند! نتانیاهو در پارلمان اسرائیل می گوید:" دولت کنونی اسرائیل استقلال عمل خود را به آمریکا فروخته است و در برابر ایالات متحده کوتاه آمده و می ترسد که نسبت به تعرضات رژیم ایران واکنش کوبنده نشان دهد." اسرائیل که تاکنون بیشترین منفعت را از حضور حکومت ایران و حزب الله و حماس در منطقه برده، اکنون نگرانی ها و خط قرمز های خودش را دارد.
"برای اینکه این موضوع بهتر دیده شود و تصویر کامل تری به دست دهد، بایستی به گوشه ها و به نمونه هایی از رخدادهای انقلاب ۵۷ و تحولات پس از آن هرچند بطور خلاصه اشاره کرد"مشکل اسرائیل نه با رژیم ایران و سلاح هسته ای اش که با خود آمریکا و خط جهانی سازی است. نگران است در معادلات منطقه ای جایگاه خودش را از دست بدهد. چون قوم گرایی دولت اسرائیل با خط جهانی سازی همخوانی ندارد. گردن کلفت ها و کلان پولداران یهودی در آمریکا خود بخشی از جهانی سازی اند و در مقابل بدست گرفتن کنترل جهان و تشکیل دولت واحد جهانی، دیگر اسرائیل اهمیت سابق را برای آنها ندارد بلکه حضور اسرائیل به شکل کنونی و به عنوان کشور قوم یهود، خود مانع طرح خاورمیانه بزرگ و یکسان سازی خاورمیانه بدست رژیم ایران است.
مایک پومپئو وزیر خارجه پیشین در دولت ترامپ می گوید:"بایدن تلاش می کند رژیم ایران را به "متحد اصلی" و "شریک اصلی" آمریکا در منطقه خاورمیانه تبدیل کند."ولی موضوع فقط تبدیل رژیم ایران به شریک اصلی آمریکا در منطقه نیست. بلکه رژیم ایران به عنوان یک دشمن، نقش مدیر منطقه ای آمریکا و شرکایش را به عهده دارد و خط یکدست کردن حاکمیت ها و نظام های اقتصادی آن منطقه را پیش می برد.
همین چیزی که به آن نئو لیبرالیسم می گویند و همین طرح های گلوبالیست ها را سپاه پاسداران تحت عنوان "طرح های عمرانی" در ایران پیاده کرده است. نابودی تولیدات داخلی و فرهنگ های بومی و نابودی هزاران روستا ها، جنگل ها، تالاب ها و رودخانه ها به نفع سیاست های کمپانی های بزرگ جهانی، بدست سپاه پیش رفته است. باز می بینیم در بیرون از مرز های ایران همین سپاه پیش برنده اصلی خط "صدور انقلاب اسلامی" است. بعد از حمله آمریکا به عراق دیدیم که معنی صدور انقلاب اسلامی چیزی جز یکدست کردن حاکمیت ها و نظام های اقتصادی و ادغام آنها در چارچوب طرح خاورمیانه بزرگ در راستای نظم نوین جهانی نیست. هنوز بسیاری از کشور های عربی با همان شیوه شیوخ سنتی اداره می شوند و با پارلمان بازی های مرسوم فاصله دارند.
"هنوز چند روزی از روی کار آمدن دولت بایدن نمی گذرد که آمریکا حوثی های یمن، شبه نظامیان رژیم ایران را از لیست تروریستی بیرون می آورد"هنوز بافت سنتی، تولیدی و اجتماعی آنها کاملا بهم نریخته است. حالا این یکسان سازی بدست چه کسی دارد انجام می گیرد، بدست سپاه، بدست دشمن استکبار! و شیطان بزرگ!
امروز اگر کسی نتواند خط جهانی سازی را ببیند، نمی تواند درک کند که چرا آمریکا حکومت های منطقه را یکی یکی برداشت و راه را برای جولان دادن رژیم ایران در منطقه باز کرد. هرچند تا اینجای کار طرح خاورمیانه بزرگ با شکست مواجه شده و آمریکا تاکنون نتوانسته مصر و عربستان و امارات متحده عربی را بدست رژیم ایران بهم بریزد و طرح خاورمیانه بزرگ را به ثمر برساند. احمد قطان وزیر مشاور در امور کشورهای آفریقایی عربستان سعودی در مارچ ۲۰۲۱ می گوید:"برنده نخستین ریاست جمهوری پس از انقلاب مصر (سال ۲۰۱۲) احمد شفیق بود. اما با دخالت آمریکا نام محمد مرسی به عنوان برنده انتخابات اعلام شد." اسرائیل بخاطر مرزهای مشترک با مصر و اهمیتی که این نقطه برایش دارد، با کمک به ارتش مصر و با پشتیبانی عربستان سعودی، عبدالفتاح السیسی را به آمریکا تحمیل کرد.
مردم مصر که تجربه انقلاب ایران را پشت سر داشتند و ویران شدن کشور های منطقه بدست جریانات اسلامی را شاهد بودند، علیه اخوان المسلمین به خیابان آمدند و از اقدام ارتش مصر برای سرنگونی حکومت اخوان المسلمین استقبال کردند. تهدیدهای اوباما در آن زمان نتوانست کاری به پیش ببرد و آمریکا در مقابل یک عمل انجام شده قرار گرفت. همین اتفاق به نوعی دیگر در یمن افتاد. عربستان نگذاشت یمن بدست حوثی ها سقوط کند و نیروهای رژیم ایران در نوار مرزی عربستان مستقر شوند. در زمان ریاست جمهوری اوباما، عربستان دست به یک حمله گسترده علیه حوثی ها زد و بعد اعلام کرد که فقط چند ساعت قبل از شروع عملیات به آمریکا اطلاع داده بوده است، برای اینکه نگران بوده قبل از عملیات خبر به رژیم ایران برسد.
"رویترز اعلام می کند که نسل تازه ای از شبه نظامیان وفادار به رژیم ایران در عراق سازماندهی شده اند"این حرکت ارتش مصر و عربستان و اعتراض مردم لبنان و عراق از حضور ویرانگر رژیم ایران در منطقه و دوره چهار ساله ترامپ در کاخ سفید، طرح خاورمیانه بزرگ را تا این نقطه با مشکل بزرگی روبرو و پا در هوا کرده است. این در حالی است که از خود خامنه ای گرفته تا نیروهای چپ و راست با وارونه جلوه دادن و برعکس کردن واقعیت های جاری، رژیم ایران را مقابل خط آمریکا و شرکایش در منطقه معرفی می کنند.
این شعبده بازی های آمریکا با رژیم ایران حتی صدای یاسین آقطای مشاور اردوغان را هم در ترکیه در آورده و رژیم ایران را "مرغ تخم طلای" آمریکا می نامد. یاسین آقطای در ۲۲ مه ۲۰۱۹ در مطلبی با عنوان -آمریکا مرغ تخمطلای خود را نمیکُشد- در سایت سوشال می نویسد:"ما قبل از این گفته بودیم که دیگها در خلیج برای ایران میجوشند اما هنوز مشخص نیست که سر چه کسی واقعا در این دیگها باید پخته شود. دیگهایی که چندین بار در گذشته هم برای ایران به جوش آمدند اما در نهایت دیدیم که مردم افغانستان، عراق، سوریه یا مردم یمن در آن سوختند و رژیم ایران از این تهدیدهای ظاهری و طولانی فقط سود برده است. آنچه میخواهیم بگوییم این است که طی ۴ دهه جنگ سرد میان واشنگتن و تهران تنها این دو از نزاع بهرهمند شدهاند.
اما بقیه کشورهای منطقه به ویژه جهان اسلام چیزی جز زیان و ضررهای جبرانناپذیر از این نزاع ندیده است!... ترامپ برنامه پایان دادن به تهدیدهای ایران را سرلوحه کار خود قرار داده است؛ او میخواهد به منبع تهدیدی پایان دهد که رؤسای جمهوری پیشین آمریکا طی ۴۰ سال از این منبع نان خورده و بهرهمند شدهاند. سوالی که مطرح میشود این است که چگونه ترامپ میخواهد به عنوان یک قهرمان در فاصله های کوتاه بر سیاست چندین ساله آمریکا که با تهدیدهای ایران سود زیادی برده است پایان دهد و از سیاست رؤسای جمهوری پیشین آمریکا که از ایران مانند مرغ تخم طلا سود بردهاند، دوری کند؟"
این نمایش دشمنی حکومت ایران با غرب به گونه ای طراحی شده که همه باید باور کنند که دشمن اصلی شیطان بزرگ همین جمهوری اسلامی، حزب الله، حماس و طالبان هستند. گویا این غرب نبوده که راه را برای به حاکمیت رسیدن خمینی تا طالبان هموار کرده است. روی کارآوردن طالبان به نوعی یادآور انقلاب ۵۷ است که افسار ارتش شاهنشاهی و دستگاه امنیتی شاه را به خمینی سپردند.
"مصطفی المانی مدیر برنامه امنیتی در مرکز تحقیقات خلیج در مصاحبه با تلویزیون العربیه میگوید:"رژیم ایران در محاسبات خود هیچ ارزشی برای خون فلسطینی ها قائل نیست"بعد "نگران" نقض حقوق بشر و حقوق زنان در ایران شدند و این نگرانی شان تا به امروز هم ادامه دارد. دولت قبلی افغانستان را که خود آمریکا و شرکایش بر سر کار آورده بودند، پس چه نیازی بود که دولت قبلی را بر دارند و دوباره راه را برای طالبان هموار کنند و نیروهای آموزش دیده افغانی توسط ناتو و تسلیحات پیشرفته آمریکایی را برای طالبان به جا بگذارند. جز این نیست که دولت قبلی افغانستان نمی توانست مدعی صاحب ایدئولوژی اسلامی باشد و نقش دشمن را برای آنها بازی کند. پتانسیل لازم برای شخم زدن بافت اقتصادی، تولیدی و فرهنگی افغانستان را نداشت و نمی توانست مثل رژیم ایران خط پیش ببرد. هنوز در افغانستان هزاران روستا و محیط زیستی این روستا ها نابود نشده است.
هنوز در افغانستان بسیاری از مردم فقیر یک خانه گلی و یک گاو و دو تا بز دارند. هنوز آپارتمان های سر به فلک کشیده و سگ دونی هایی به اسم خانه، جای خانه های گلی را نگرفته است. حالا بدست طالبان و به سرپرستی جمهوری اسلامی، افغانستان یکی دو دهه بعد کوچکترین ربطی به افغانستان امروزی نخواهد داشت. همین حالا کوچ اجباری و بیرون کردن مردم از خانه ها شان شروع شده است. بزودی مثل ایران در کنار ساختن ویلاها و فروشگاه های زنجیره ای آنچنانی و غارت منابع طبیعی، گور خوابی، کوه خوابی، ماشین خوابی، کارتون خوابی به همراه جنگل خواری، کوه خواری، زمین خواری، کویر خواری و دریاخواری رواج پیدا خواهد کرد.
"بلکه رژیم ایران به عنوان یک دشمن، نقش مدیر منطقه ای آمریکا و شرکایش را به عهده دارد و خط یکدست کردن حاکمیت ها و نظام های اقتصادی آن منطقه را پیش می برد"البته با حفظ حجاب اجباری و مواضع ضد استکباری. چنین دگرگونی و نابودی بنیان های اجتماعی و اقتصادی آن جوامع در چارچوب طرح جهانی سازی فقط از معجزه اسلام ضد استکباری ساخته است و بس.
طبعا تا موقعی که دکان موش و گربه بازی رژیم و آمریکا رونق دارد، این چپاول و غارت بی حد و حصر هم ادامه دارد. رژیم زیر چتر این تعزیه ضد استکباری و تحریم توانسته سیاست های صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی را نعل به نعل اجرا کند. به اسم "طرح های عمرانی" تمام "جزایر حیاتی" جنوب ایران و خوزستان را برای وارد کردن کالاهای بنجل کمپانی های غارتگر جهانی تبدیل به "بنادر" و بیش از ۳۰ میلیون نفر را حاشیه نشین کند. در صورتی که همین جامعه در زمان شاه وقتی بلیط اتوبوس گران می شد، دست به چنان اعتراضی می زند که حکومت شاه مجبور به عقب نشینی می شد.
اگر این جنگ زرگری بین آمریکا و رژیم نبود، رژیم نمی توانست سیاست های کلان گلوبالیستی را بدون تقابل و مواجه شدن با یک موج گسترده مقاومت ملی اجرا کند. بنیان حاکمیت اش زیر و رو می شد. در زمان احمدی نژاد دقیقا در اوج عربده کشی های ضد استکباری و ضد صهیونیستی یک دفعه امام زمان ظاهر می شود و با نظارت امام زمان سوبسید ها که تا آن زمان کمکی به خانواده های کم درآمد بود با فریبکاری به اسم "طرح یارانه" قطع می گردد. در همان زمان در سگ دعوای های باندهای رژیم گفته شد که در دوره احمدی نژاد بیشتر از ۷۰۰ میلیارد دلار نفت فروخته شده و این میزان از درآمد نفتی از کل تاریخ فروش نفت در ایران بیشتر بوده است. بخش عمده این ۷۰۰ میلیارد دلار تحت عنوان عوام فریبانه "واردات" که نام مستعار غارت است، به جیب همین کمپانی های بزرگ ریخته شده است.
"همین چیزی که به آن نئو لیبرالیسم می گویند و همین طرح های گلوبالیست ها را سپاه پاسداران تحت عنوان "طرح های عمرانی" در ایران پیاده کرده است"تا جایی که بعضی از اقتصاددانان خود رژیم در گفت و گو با روزنامه های حکومتی میزان واردات کالا و نابودی تولیدات داخلی در دوره احمدی نژاد را ویران کننده تر از حمله مغول ارزیابی کردند. نابودی هزاران روستای تولید کننده و تبدیل آبادی نشین ها به حاشیه نشین های کنار شهرهای بزرگ، نابودی تالاب های زیرزمینی و منابع طبیعی، نابودی سیستماتیک کشاورزی و جدا کردن انسان از زمین و خصوصی سازی مدارس و بیمارستان ها و کوه ها و جنگل ها و وصل جزئی ترین نیازهای زندگی روزمره مردم به تولیدات کمپانی های جهانی و ... همه این طرح های خانمان برانداز زیر چتر "تحریم" و شعارهای ضد استکباری اجرا شده و می شود.
بنابراین عجیب نیست که همه چیز در خدمت اسلام ضد استکباری قرار گرفته است. وزارت خارجه امریکا آرین طباطبایی یکی از آقازاده های رژیم ایران را به عنوان مشاور ارشد معاون وزیر خارجه برای کنترل تسلیحاتی و امنیت بین المللی استخدام می کند. سه نماینده جمهوریخواه با انتشار نامه ای اعلام می کنند:" دولت بایدن اشتباه بزرگی مرتکب شد.
هنگامی که آرین طباطبایی را در مقام ارشد دفتر معاون وزیر خارجه برای کنترل تسلیحاتی و امنیت بین المللی استخدام کرد. طباطبایی صحبت های رژیم ایران را تکرار و جنایات حکومت سرکوبگر ایران را توجیه کرده است. خانواده اش روابط نزدیکی با رژیم حاکم بر ایران دارد. پدر آرین طباطبایی، جواد طباطبایی عضو هیات علمی بلند پایه دانشگاه تهران است و گفته می شود در حلقه نزدیکان حسن روحانی رئیس جمهور ایران جا دارد." این نمایندگان گماشتن یکی از مهره های رژیم در وزارت امور خارجه را اشتباه بزرگ بایدن اعلام می کنند. معلوم نیست که چرا آمریکا بیشتر از چهل سال است فقط مرتکب اشتباه های بزرگ میشود.
"نابودی تولیدات داخلی و فرهنگ های بومی و نابودی هزاران روستا ها، جنگل ها، تالاب ها و رودخانه ها به نفع سیاست های کمپانی های بزرگ جهانی، بدست سپاه پیش رفته است"از روی کار آوردن خمینی تا حمله به عراق تا واگذاری افغانستان به طالبان فقط دچار اشتباه می شود. آنها نمی توانند بگویند که این رژیم به کمک آمریکا در ایران پا گرفته و تا به امروز با حمایت های آمریکا، انگلستان و اتحادیه اروپا بر سر پا مانده است.
سمیرا فاضلی معاون شورای اقتصاد ملی آمریکا با مقنعه و مانتوی اسلامی در کاخ سفید سخنرانی می کند. در مجلس میشیگان به مناسبت ماه مبارک رمضان! قرآن خوانده می شود. پیام ویدئویی آخوند محمدعلی الهی نماینده شیعیان میشیگان، در جلسه رایگیری آرای الکترال این ایالت پخش می شود که برای پیروزی و موفقیت بایدن دعا می خواند. بایدن با صدور پیامی به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم می گوید:" او و جیل بایدن فداکاری های تاریخی در ماه مقدس محرم را به یاد می آورند، گرمترین آرزوها را داریم.
ما نیز همراه شما به ارزش های جهانی عدالت، برابری و غمخواری ادای احترام می کنیم." گویی علی شریعتی یا جلال آل احمد یا مرتض مطهری یا احسان طبری دارد در باره فداکاری تاریخی و عدالت جهانی محرم صحبت می کند. این ادای احترام، فقط ادای احترام مذهبی و خشک و خالی نیست. بلکه مهمترین نهاد های رسانه ای، سیاسی، مالی، دانشگاهی، هنری و مراسم جایزه اسکار به همراه این ادای احترام در تقویت اسلام ضد استکباری بکار گرفته شده و لابی ها و ماموران و جیره خواران رژیم در مطرح ترین رسانه ها و دانشگاه های آمریکا و اروپا مشغول کارند.
ژیائو وانگ، دانشجو و پژوهشگر آمریکایی دانشگاه پرینستون، از طرف این دانشگاه به ایران می رود، در ایران دستگیر و مدت سه سال زندانی می شود. او بعد از آزادی و برگشت به آمریکا در ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱ از دانشگاه پرینستون شکایت می کند. او این دانشگاه را متهم به روابط سیاسی و همکاری با رژیم ایران کرده و می گوید:" دانشگاه پرینستون به توصیه فعالان و دانشگاهیان حامی جمهوری اسلامی تلاش کرده بود همسرش را از علنی کردن پرونده باز دارد." کایلی مورگیلبرت، پژوهشگر استرالیایی که خود مدتی در ایران زندانی بوده در حمایت از ژیائو وانگ رفتار دانشگاه پرینستون را شرم آور می خواند و خواستار بررسی روابط کارکنان این دانشگاه با حکومت ایران می شود.
"باز می بینیم در بیرون از مرز های ایران همین سپاه پیش برنده اصلی خط "صدور انقلاب اسلامی" است"آنها نمی دانند که چرا علیرغم همکاری این دانشگاه ها با جمهوری اسلامی، وقتی آنها از طرف این دانشگاه ها به ایران فرستاده می شوند در ایران به جرم جاسوسی به زندان می افتند. نمی دانند که آنها قربانی واقعی جلوه دادن نمایش دشمنی رژیم با آمریکا بر روی صحنه هستند. زیر چتر این نمایش دشمنی، مهمترین دانشگاه های آمریکا مثل هاروارد، برکلی، استنفورد و ... وقتی به تدریس تاریخ ایران می رسند، تهاجم اسلام به ایران را سبب ترقی ایران معرفی می کنند که اسلام به ایران فرهنگ همزیستی و اتحاد و تمدن با خود آورده است. چنان برای اسلام تبلیغ می کنند که گویی ایرانیان تازه بعد از ورود اسلام به ایران آدم شده اند.
امثال حسین موسویان سفیر پیشین رژیم در آلمان، معاون دبیر شورای عالی امنیت ملی در دوره خاتمی و یکی از دست اندرکاران ترور میکونوس و قتل فریدون فرخزاد، به عنوان پژوهشگر! در دانشگاه پرینستون آمریکا مشغول فعالیت هستند.
گویی آمریکا خانه دوم مقامات رژیم است. در دوره بازنشستگی بعد از کشتار و غارت مردم ایران، برای استراحت به آمریکا می آیند تا ادامه پژوهش ها! و تحقیقات! خود را برای رژیم از اینجا کامل کنند. امثال نگار مرتضوی خبرنگار ایندیپندنت، الهه هیکس شریف پور پژوهشگر امور ایران در سازمان دیده بان حقوق بشر، شرمین نروانی روزنامه نگار و دستیار محقق ارشد کالج سنت آنتونی آکسفورد، گلناز متولی خبرنگار بلومبرگ، کامیلا انتخابی فر سردبیر نشریه ایندیپندنت، فرناز فصیحی معاون بخش اخبار خاورمیانه روزنامه وال استریت ژورنال، آزاده معاونی خبرنگار نیویورک تایمز و ده ها نفر دیگر در واشنگتن پست، یو اس تودی و سی ان ان علنا از مواضع ضد استکباری حکومت شان دفاع می کنند. به پشتوانه مهمترین رسانه های استکبار جهانی! خودشان را مخالف اسرائیل و مخالف دخالت آمریکا در امور ایران می دانند و مشغول مبارزه ضد استکباری در پناه استکبار جهانی هستند.
روی دیگر سکه این لابی ها و مدافعان علنی رژیم، دهها سازمان حقوق بشری و آزادی های یواشکی با نام های مختلف و با بودجه های کلان ساخته و پرداخته شده اند. همه روی مبارزه مدنی! و مسالمت آمیز! تاکید دارند که یک وقت سگ های هار رژیم زخمی بر ندارند و گلوله ای بطرف رژیم شلیک نشود.
"بعد از حمله آمریکا به عراق دیدیم که معنی صدور انقلاب اسلامی چیزی جز یکدست کردن حاکمیت ها و نظام های اقتصادی و ادغام آنها در چارچوب طرح خاورمیانه بزرگ در راستای نظم نوین جهانی نیست"آمریکا در حمایت از "دادگاه آبان" که در لندن توسط یک مشت دلال برگزار شد، حمایت خود را از تظاهرات "صلح آمیز" آبان اعلام می کند و روی اعتراضات صلح آمیز تأکید می کند. صلح آمیز یعنی وقتی رژیم می زند و می کشد، مردم بجان آمده باید خشم خود را فرو بخورند، سرشان را پایین به اندازند به خانه شان برگردند و برای بی بی سی و صدای آمریکا از کشته شده ها عکس و فیلم بفرستند. بحث عدم خشونت که رژیم با خاتمی در جامعه راه انداخت، امروز در پوشش اینگونه دادگاه ها و سازمان های حقوق بشری به گونه دیگر دنبال می شود. برای همین امثال بی بی سی و صدای آمریکا مبلغان اصلی اینگونه نمایش ها هستند. انتقام خون آبان نه در خیابان های ایران که در دادگاه های اربابان رژیم باید دنبال شود و بر بیانیه ها و محکومیت های توخالی این چهل و چند ساله چندتا بیانیه ای دیگر اضافه شود.
این بیانیه های توخالی آنقدر حال به هم زن شده که داد نماینده ترامپ هم در سازمان ملل در می آید و شورای امنیت و شورای حقوق بشر سازمان ملل را پناهگاه حکومت ایران می نامد.
دولت سوئد یکی از اعضای اتحادیه اروپا، برای یکی از دژخیمان حکومت ایران دادگاه تشکیل می دهد تا زندانیان دهه شصت از کشتار و قتل عام زندانیان سیاسی بگویند و دژخیم رژیم هم با لودگی دادگاه را دست به اندازد و بعد از موضع طلبکار بگوید:" من به عنوان یک ایرانی! به حرف این سازمانهای بین المللی که ضد انقلاب ایرانند و ضد مردم ایرانند و ضد نظام مقدس جمهوری اسلامی هستد اظهار نظر نمیکنم. ارزش جواب دادن نداره متاسفانه سازمان های بین المللی تحت تاثیر ابرقدرتهای جنایتکار جهانی که در راس آنها آمریکای جنایتکار هست هستند." رژیم در سرکوب مردم اصفهان برای ایجاد ترس و وحشت عمدا با گلوله های ساچمه ای به صورت و چشم معترضین شلیک می کند تا همه این جنایت را ببینند. هرگاه لازم باشد سر چهار راه ها چوبه دار و بساط شلاق علم می کند. چرا که خیالش راحت است که از سازمان ملل تا همه این گروههای چپ و راست بجز بیانیه های توخالی صادر کردن کار دیگری نمی کنند. نه تنها در ایران که در خارج از ایران هم برای ربودن و ترور افرادی که از جانب آنها خطری احساس می کند دست اش باز است.
"هنوز بسیاری از کشور های عربی با همان شیوه شیوخ سنتی اداره می شوند و با پارلمان بازی های مرسوم فاصله دارند"در مقابل همه در بیانیه های تو خالی شان هم خواستار اعتراض مسالمت آمیز و صلح آمیز هستند. در این میان مجاهدین که حرف از آتش می زند، آتش اش هم به آتش مسالمت آمیز و ترقه ای تبدیل شده است.
اگر رژیم احساس می کرد در فردای این سرکوب، عوامل سرکوبگر در کوچه و خیابان با دریافت گلوله ای تاوان جنایت شان را پس می دهند و گلوله ای هست که سینه جنایتکاران را بشکافد، آنوقت داستان فرق می کرد و جاده برای رژیم یک طرفه نمی شد. ولی رژیم خیال اش راحت است که این اپوزیسیون در زمینی که اربابان رژیم تعیین کرده اند بازی می کنند و امداد های غیبی از واشنگتن تا لندن در کنار اینگونه بیانیه ها و نمایش ها و نمایش ربودن "یواشکی" کارمند صدای ملایان در آمریکا، هوایش را دارند. همه باید در اینگونه نمایش ها بطور مسالمت آمیز دنبال تغییر رفتار رژیم باشند. خود آمریکا هم چهل سال است رفتار رژیم ایران را زیر نظر دارد تا یک وقت صدمه ای به رژیم وارد نشود.
ژنرال مارک میلی رئیس ستاد نیروی زمینی ارتش آمریکا می گوید که یکی از دغدغه هایش در ماه های آخر ریاست جمهوری ترامپ این بوده که یک وقت ترامپ به پایگاه های اتمی رژیم حمله نکند. این فقط دغدغه و نگرانی پنتاگون و سازمان های اطلاعاتی و ابر کمپانی های فناوری و صاحبان اقتصاد دیجیتالی و جمهوریخواهان با نفوذ نبود. دغدغه و نگرانی ناتو، چین، روسیه و قدرت های جهانی بود. دغدغه مارکسیست های جهانی و شبکه های حکومت ایران و همین سازمان های حقوق بشری بود.
به ندرت در داخل و خارج از ایران به مطلب و حرفی بر می خوریم که با دست گذاشتن روی واقعیت های جاری در ایران و منطقه، این رژیم را مجری سیاست های خانمان سوز همین شیطان بزرگ بدانند. تمام کتابهایی که درباره انقلاب ۵۷ به عنوان پژوهش های دانشگاهی چه توسط امثال عباس میلانی ها و چه پژوهشگران غربی نوشته می شود و چه مستندهایی که درباره انقلاب ۵۷ ساخته می شود، نقش آمریکا و شرکایش را در روی کار آوردن خمینی ماله کشیده و پنهان می کنند.
"هرچند تا اینجای کار طرح خاورمیانه بزرگ با شکست مواجه شده و آمریکا تاکنون نتوانسته مصر و عربستان و امارات متحده عربی را بدست رژیم ایران بهم بریزد و طرح خاورمیانه بزرگ را به ثمر برساند"همه آنها به نوعی مکمل فیلم "آرگو" هستند. اگر بخواهند خیلی به خودشان زحمت بدهند، در نهایت به کنفرانس گوادلوپ اشاره می کنند. در حالیکه کنفرانس گوادلوپ در آخر کار برگزار شد، زمانی که خمینی را به قدرت رسانده بودند و خواستند مهر نهایی و تایید را بر آن بزنند. اصلاح طلبان حکومتی و رسانه های دولت های غربی و بخشی از اپوزیسیون چپ و راست نیز برای پاک کردن ردپای آمریکا و شرکایش، نقش چین و روسیه را برجسته می کنند و آنها را حامیان اصلی رژیم معرفی می کنند. در حالیکه حداقل از زمان روی کار آوردن خمینی تا روی کار آوردن طالبان هر تغییر و تحولی که در دنیا اتفاق افتاده، ردپایی از چین و روسیه را نمی بینیم.
نه در عراق، نه در سوریه، نه در لیبی، نه در آفریقا، نه در بهار عربی! و نه در مصر. در این چند دهه چین و روسیه فقط در رده پایی که آمریکا و شرکایش بجا گذاشتن بازی می کنند و مانور می دهند. ژنرال های چینی و روسی نبودند که ارتش ایران و افغانستان را تحویل خمینی و طالبان دادند. ژنرال هایزر و مارک میلی بودند. اسلام ضد استکباری و دسته های عزاداری حسینی در کانادا، واشنگتن، لندن و در همین سرزمین شیطان بزرگ پر و بال گرفته است.
"احمد قطان وزیر مشاور در امور کشورهای آفریقایی عربستان سعودی در مارچ ۲۰۲۱ می گوید:"برنده نخستین ریاست جمهوری پس از انقلاب مصر (سال ۲۰۱۲) احمد شفیق بود"تبلیغ مبارزه مدنی و مسالمت آمیز و تسلیم کردن جامعه در مقابل ماشین سرکوب رژیم به عهده بی بی سی و صدای آمریکا و رادیو فردا است. مرکز تلویزیون هایی مثل ایران اینترنشنال و دهها تلویزیون دیگر که مکمل تلویزیون صدای امریکا و بی بی سی هستند، در لندن و واشنگتن و لس آنجلس است. دستگاه های تبلیغاتی و رسانه ای و نهاد های سیاسی و هنری چین و روسیه چنین توانایی و تاثیر گذاری را نه در ایران دارند و نه در جای دیگر. آنها منفعت های اقتصادی و بازی سیاسی خودشان را در این دشمن بازی غرب با رژیم دنبال می کنند و نقش آنها اساسا چیز دیگر و در جای دیگری است. ندا پرایس سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در ۲۹ مارچ ۲۰۲۱ در باره قرار داد ۲۵ ساله ایران و چین خیال همه را راحت می کند:" این توافق رویکرد آمریکا را نسبت به برجام و منطقه تغییر نخواهد داد.
در مورد موضوع هسته ای ایران، منافع چین و آمریکا همسو است."
وقتی سال ۱۹۸۳ پایگاه نظامی آمریکا در لبنان منفجر شد و ۲۴۱ نظامی آمریکایی و ۵۸ نظامی فرانسوی کشته شدند، محسن رفیق دوست یکی از سران سپاه در آن زمان، در نماز جمعه تهران اعلام می کند که هم تی ان تی این انفجار مال ما بود و هم ایدئولوژی اش مال ما بود. واکنش آمریکا را در مقابل این انفجار و انفجار های دیگر دیدیم که چه بود، تبدیل شدن نیروی هوایی آمریکا به نیروی هوایی سپاه قدس در جنگ علیه داعش. این همکاری سپاه قدس و آمریکا چنان رو بود که بحث های زیادی در خود واشنگتن در گرفت. سعید قاسمی نژاد، مشاور ارشد امور ایران در بنیاد دفاع از دموکراسی در واشنگتن می نویسد:" طی دو دهه اخیر آمریکایی ها سلیمانی را از تیررس عملیات اسرائیلی ها خارج کرده و جانش را نجات داده بودند... اوج سیاست در سال های اخیر هدف قرار ندادن سپاه قدس توسط ارتش آمریکا در دوره بوش و تبدیل نیروی هوایی آمریکا به نیروی پشتیبانی سپاه قدس و حشد الشعبی در نبرد علیه داعش در دوره اوباما و ترامپ بود.
"تهدیدهای اوباما در آن زمان نتوانست کاری به پیش ببرد و آمریکا در مقابل یک عمل انجام شده قرار گرفت"نکته مهم تر اما آن است که به نظر می رسد ترامپ در آغاز مسیر پایان دادن به سیاست مماشات با تروریسم شیعی است. سیاست مماشات با تروریسم شیعی ظرف چهار دهه گذشته بنیان سیاست منطقه ای آمریکا بوده است." اگر کسی نگاهی به وقایع بعد از انقلاب ۵۷ تا به امروز در سطح جهانی به اندازد و شخم خوردن خاورمیانه و جهان را ببیند و ببیند که با آوردن خمینی چه سنگ های بزرگی از جلوی پای گلوبالیست ها در سطح جهانی برداشته شده است، آن وقت به آنها حق می دهد که به رژیم ایران اجازه چنین کارهایی را بدهند و رژیم ایران افتخار این را داشته باشد که بگوید پایگاه های آمریکا را ما منفجر کرده و می کنیم.
هرچند در اواخر دوره ترامپ نمایش دشمنی رژیم با "استکبار جهانی" ضربه بزرگی خورد و همه دیدند که چطور نهادهای قدرت در آمریکا، انگلستان، اروپا، چین و روسیه پشت رژیم ایران ایستادند که یک وقت تهدیدی از سوی تیم ترامپ متوجه رژیم ایران نشود. این حمایت های علنی قدرت های جهانی از رژیم ایران و نیز ضدیت واقعی ترامپ علیه جهانی سازی و کمپانی های فراملیتی، نمایش ضد استکباری رژیم ایران را به حاشیه برد. این موضوع آنقدر عریان بود که حتا بی بی سی که این بار عکس بایدن را در ماه برده بود، در ۲۴ سپتامبر ۲۰۲۰ تک مقاله ای را درج می کند که گوشه ای از حقیقت را در بر دارد. حمید کیهان در مطلبی با عنوان "ترامپ علیه استکبار جهانی قیام کرده است؟ از جدال تجاری با چین تا تحریم ایران" می نویسد:"...رئیس جمهوری آمریکا در سخنرانی سال گذشته در مجمع عمومی سازمان ملل صراحتا "گلوبالیسم" یا همان جهانی شدن را عامل مشکلات اقتصادی کشورش و بقیه دنیا دانست و امسال نیز به همه دولتها توصیه کرد منافع ملی خود را در اولویت قرار دهند تا جهانی بهتر ساخته شود.
آنچه مسلم است اینکه او صراحتا به درون-نگری یا ملی گرایی اقتصادی آمریکا متعهد است و این دیدگاهی است که دست کم از زمان جنگ دوم جهانی مورد تایید دولت آمریکا و متحدان آن نبوده است...
حتی تصمیم بیل کلینتون، رئیس جمهوری پیشین، در تحریم نفتی و سپس تجاری ایران در سال ۱۹۹۵ هم اگرچه شهروندان و شرکتهای آمریکایی را از برقراری ارتباط تجاری و مالی مستقیم با ایران منع کرد اما مانع از ارتباط غیرمستقیم موسسات عمده آمریکایی با ایران و سودبری از این ارتباط نشد. بنابراین گرچه تحریم آمریکا دردسرهای مختصری را برای ایران پدید آورد، اما عواید ارزی و در نتیجه، قدرت خرید ایران را از بازارهای تجاری و مالی جهانی حذف نکرد. حتی در تحریمهای سختگیرانه هستهای قبل از برجام نیز صادرات نفتی ایران تا حد قابل توجهی تحمل شد... دونالد ترامپ در انتقاد از آنچه که سهلانگاری دولت قبلی در حصول توافق هستهای مینامد، با تحریمهای جدید در پی قطع صادرات و حذف عواید ارزی ایران بوده و آشکارا این جنبه از منافع سرمایهداران آمریکایی را در نظر نگرفته است...
محدودیت تجاری علیه چین فقط به زیان دولت و سرمایه دار چینی تمام نشده بلکه هزاران سرمایه گذار خارجی را نیز متضرر کرده و دامن سرمایه داری جهانی و در راس آن، سرمایه دار آمریکایی را نیز می گیرد...سیاست اقتصاد خارجی دونالد ترامپ فقط رهبران ایران و چین را خشمگین نکرده بلکه به منافع جهانی سرمایهداری و به طور مستقیم، سرمایه آمریکایی صدمه زده... و در این میان ناخودآگاه از استثمار کنندگان کارگر چینی هم انتقام گرفته است...
"عربستان نگذاشت یمن بدست حوثی ها سقوط کند و نیروهای رژیم ایران در نوار مرزی عربستان مستقر شوند"آیا باید نتیجه گرفت که دونالد ترامپ علیه منافع سرمایه داران به پا خاسته است؟... آیا باید گفت که رهبر بزرگترین قدرت سرمایه داری جهان که خود یک سرمایه دار نسبتا بزرگ و مشهور به راستگرایی است، به دفاع از حقوق زحمتکشان به پا خواسته و پرچم مبارزه با "امپریالیسم" یا به قول جمهوری اسلامی ایران "استکبار جهانی" را در کاخ سفید برافراشته است؟"
با رفتن ترامپ از کاخ سفید، خط تیم ترامپ در جامعه آمریکا به کنار نرفته است. این تیم همین حالا هم کار دولت فعلی آمریکا را در حمایت از رژیم ایران و پیشبرد خط جهانی سازی با مشکل مواجه کرده است. این درگیری و شکاف موجود در جامعه آمریکا ربطی به اختلافات معمول بین حزب دموکرات و جمهوریخواه ندارد. جنگی است بین مدافعان اقتصاد ملی با صاحبان اقتصاد جهانی.
مخالفت گروه بزرگی از آمریکاییان با سیاست دولت بایدن در مورد حکومت ایران، در معنا مخالفت شان با خط جهانی سازی است. اگر بساط این رژیم امروز در ایران جمع شود، خط جهانی سازی در افغانستان، عراق، یمن، سوریه، لبنان، لیبی تا آفریقا در گل می ماند و دست پخت چندین دهه آنها حرام می شود و جریاناتی مثل حماس، حزب الله لبنان، حوثی ها، بوکوحرام، طالبان و شبه نظامیان شیعه از دمشق تا تهران تا آفریقا خودبخود مضمحل می شوند. اگر این چماق دشمن قلابی در دست صاحبان قدرت های جهانی بیفتد، تازه راه برای حرکت های ملی و ضد جهانی سازی چه در منطقه و چه در سطح جهانی باز می شود. ناصر بوریطه وزیر خارجه مراکش بارها هشدار داده که رژیم ایران مشغول گسترش شیعه گری در شمال آفریقا و حمایت تسلیحاتی و آموزشی از گروهای شیعه است و دارد امنیت شمال آفریقا را تهدید می کند. او بارها از بی توجهی و چشم پوشی سازمان ملل نسبت به عملکرد رژیم ایران گلایه کرده است.
"دیگهایی که چندین بار در گذشته هم برای ایران به جوش آمدند اما در نهایت دیدیم که مردم افغانستان، عراق، سوریه یا مردم یمن در آن سوختند و رژیم ایران از این تهدیدهای ظاهری و طولانی فقط سود برده است"در ۲۶ ژانویه ۲۰۲۲ بار دیگر تاکید می کند که مقابله با شبه نظامیان شیعه رژیم ایران در قاره آفریقا از اولویت های کشورش است. اگر قرار باشد به نقش رژیم ایران در آفریقا و آمریکای لاتین اشاره شود خود نیاز به مقاله جداگانه ای دارد. اهمیت این رژیم برای آمریکا و شرکایش را باید از میزان حمایت آنها از این دشمن قلابی و جلوگیری از فروپاشی اش سنجید. روزنامه لوموند در فوریه ۲۰۲۱ می نویسد:" بایدن می خواهد با اتخاذ برخی تدابیر تشویقی، اقتصاد بی رمق ایران را از مرگ نجات داده و از فروپاشی حکومت یا افتادنش از پرتگاهی که در لبه آن قرار گرفته جلوگیری کند."
انقلاب ۵۷ میراث ابلیس جهانی سازی
امروز بهتر می توان دید که تولید و پخش اسلام ضد استکباری و شخم خوردن خاورمیانه و آغاز اجرایی خط جهانی سازی با انقلاب ۵۷ کلید می خورد. منتها به نفع جریانات سیاسی موجود و اپوزیسیون زمان شاه به ویژه مجاهدین و مارکسیست ها نیست که این حقیقت را بر زبان بیاورند.
در آن صورت نه تنها مبارزه شان در زمان شاه زیر سوال میرود که مبارزه ضد امپریالیستی شان به نفع خود امپریالیسم تمام می شود. آنها در جریان انقلاب نه تنها مرزی بین خود و شبکه خمینی نکشیدند بلکه به استناد به اعلامیه های آنها در آن زمان، آنها به همراه بی بی سی بخشی از بلندگوی تبلیغاتی خمینی و نیروی خیابانی او بودند. امروز نه شهامت سیاسی و ایدئولوژیکی آن را دارند که این حقیقت را بر زبان بیاورند و نه منفعت سیاسی و ایدئولوژیکی شان ایجاب می کند. مسأله این نیست که چرا با شاه مبارزه کردند، مسأله این است که چرا این مبارزه را خرج خمینی و طرح های آمریکا کردند. اگر در جریان انقلاب مرزی با همین امپریالیسم و خمینی می کشیدند، بجای اینکه از این فرصتی که آمریکا ایجاد کرده علیه شاه استفاده کنند، مقابل خمینی و شبکه خمینی می ایستادند، کار آمریکا را در آوردن خمینی به عنوان یک دشمن سخت می کردند.
"آنچه میخواهیم بگوییم این است که طی ۴ دهه جنگ سرد میان واشنگتن و تهران تنها این دو از نزاع بهرهمند شدهاند"ولی مجاهدین و امثال شریعتی و نهضت آزادی شبکه خمینی را روحانیت "مترقی" می دانستند و دنبال حکومت عدل علی! بودند و حکومت شاه را مانع رسیدن به اهداف اصلی شان می دیدند. مارکسیست ها هم دنبال حکومت سوسیالیستی بودند. حکومت سوسیالیستی شان هم نه تنها منافاتی با حکومت عدل علی! نداشت بلکه تئوریسین ها و مارکسیست هایی مثل احسان طبری، ایرج اسکندری تا خسرو گل سرخی حکومت عدل علی! را همان سوسیالیسم می دانستند و بر نقاط مشترک اسلام و مارکسیسم انگشت می گذاشتند. هیچ کدام از آنها از این همه جنبش های عظیم اجتماعی با تفکر مزدکی و خرمدینان که تا اوایل دوران صفویه در سراسر ایران وجود داشت، اشاره ای نمی کنند. چرا که ریشه این جنبش ها متعلق به دوره قبل از اسلام است.
اگر به این جنبش های می پرداختند دیگر نمی توانستند تاریخ ایران قبل از اسلام را نادیده بگیرند و تهاجم اسلام به ایران را زیر سوال نبرند. همچنین این جنبش ها، جنبش های هویتی و ملی بودند و با هویت اسلامی و هویت مارکسیستی شان همخوانی نداشتند.
این نوع نگاه به اسلام و ضدیت با هویت ایرانی قبل از اسلام (۱) فقط تفکر حاکم بر جریان های سیاسی و مبارزاتی آن دوران نبود، بخش عمده جریان روشنفکری هم تحت تاثیر آن بود. به عنوان نمونه اسم بهرام بیضایی را می آوریم که از خانواده بهایی است و در یک خانواده اسلامی هم بدنیا نیامده ولی سه تا فیلم به نفع اسلام ساخته است. در فیلم "چریکه تارا " سرداری که از دل تاریخ می آید نه امثال بابک خرمدین یا مزدک که یک سردار اسلام است و از ظلمی که به او و قبیله اش رفته می گوید، که قبیله اش حاملان قرآن بوده اند. در پایان فیلم شمشیری که باید حفظ و نگهداری شود شمشیری است که برای اسلام جنگیده است.
"اما بقیه کشورهای منطقه به ویژه جهان اسلام چیزی جز زیان و ضررهای جبرانناپذیر از این نزاع ندیده است!.."در فیلم "مرگ یزدگرد" بازیگر اصلی فیلم به سرداران ساسانی می گوید که مردم از دست شما با نان خشک و خرما به استقبال اعراب رفته اند. این همان نگاهی است که تاریخ نگاران اسلامی برای توجیه کشتار و چپاول اسلام به تاریخ ایران دارند و تاریخ ایران را آنگونه که به مصلحت صاحبان اسلام بوده نوشته و می نویسند. بیضایی که امروز خود را تافته جدا بافته از آن جامعه می داند، نمی گوید که چرا در آن سالها با ساختن چنین فیلم هایی به سهم خود برای اسلام سرباز می سازد و چند سال بعد از انقلاب هم فیلمنامه "روز واقعه" را برای ادای احترام "به فداکاری های تاریخی و عدالت جهانی محرم" می نویسد. بگذریم که امثال بیضایی حالا هم دارند دو سره بار می کنند. ولی این طرز تفکر حاکم و مسلط بر همه این گروه ها و سازمان و جریانات عمده روشنفکری آن دوران بود.
تنها تک آدمهایی مثل کسروی و صادق هدایت بیرون این مجموعه بودند و خطر هیولای اسلامی را پیشاپیش می دیدند و از نقش آخوند ها به عنوان صاحبان اصلی اسلام و شیعه آگاه بودند، می دانستند که چنین برداشت ها و تفسیر هایی از اسلام در نهایت به جیب صاحبان اصلی آن ریخته خواهد شد و در سال ۵۷ دیدیم که چگونه به جیب شبکه خمینی ریخته شد. برای همین امثال کسروی و هدایت در آن فضا تنها ماندند. یکی با چاقوی اسلام و به کمک دادگستری شاه پاره پاره شد و دیگری دق کرد. این مجموعه "همه با هم" راه خمینی و در معنا راه آمریکا را هموار کردند. خمینی بعد از اینکه استفاده اش را از این مجموعه کرد، آنها را در جامعه تحت حاکمیت خود جارو کرد و هر کدام به نوعی قربانی فاجعه ای شدند که خود در شکل گیری آن کمک کرده بودند.
این مجموعه با نفوذی اجتماعی که در آن زمان به ویژه در بین دانشجویان و جوانان داشت، اگر پشت سر خمینی قرار نمی گرفت و "وحدت کلمه" را حفظ نمی کرد، می توان تصور کرد که چه شکاف بزرگی مقابل خط آمریکا و شبکه خمینی در جامعه ایجاد می شد و مبارزه شان با رژیم شاه اینگونه حرام نمی شد و نسلی اینگونه قربانی نمی شد.
"ترامپ برنامه پایان دادن به تهدیدهای ایران را سرلوحه کار خود قرار داده است؛ او میخواهد به منبع تهدیدی پایان دهد که رؤسای جمهوری پیشین آمریکا طی ۴۰ سال از این منبع نان خورده و بهرهمند شدهاند"نسلی که با آرمان های عدالت اجتماعی و آزادی پا به خیابان گذاشت و بعد بدست امت در صحنه خمینی که در ماه های آخر انقلاب به صحنه آمد، جزو اولین قربانیان انقلاب شد. هنوز چند هفته ای از انقلاب نمی گذرد که زنان علیه حجاب اجباری به خیابان آمدند با شعار "ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم" هنوز با دیدن این تظاهرات مو به تن آدم سیخ می شود. اما چه کسی باید طرح آمریکا را در روی کار آوردن خمینی و ماهیت اش را رسوا می کرد و به سهم خود نمی گذاشت نسلی با آرمان هایش به قربانگاه خمینی برود. آنهایی که مدعی پیشتاز خلق و مدعی روشنفکری بودند. اما آنها چه کار کردند.
کافی است کسی نگاهی به اعلامیه ها، فیلم ها، شعر ها، داستان ها و مقالات آن روز آنها به اندازد تا ببیند چگونه پشت خمینی به صف شدند.
مجاهدین حتی در خرداد ماه سال ۵۸ هنوز شبکه خمینی را روحانیت "مترقی" می داند. درباره تظاهرات ۱۵ خرداد سال ۴۲ خمینی در مطلبی با عنوان "۱۵ خرداد نقطه عطف مبارزات قهرمانانه خلق ایران" می نویسد:"... شاه در اول بهمن ۴۱، که طی آن همزمان به دانشگاه تهران و فیضیه قم وحشیانه یورش برد و این خود موجب پیوند مجدد این دو نیرو شد، نقش مثبت شماری از مراجع منجمله حضرت آیت طالقانی و نیز تلاش های نهضت آزادی ایران در جهت ایجاد تفاهم بین روشنفکران و روحانیت مترقی کاملا به نتیجه رسید... موضعگیریها و سخنرانی های قاطع و شجاعانه آیت الله العظمی خمینی، نهضت مردم هر روز دامنه وسیعتر یافت که نقطه اوج آن سخنرانی هیجان انگیز ایشان در روز عاشورا و دستگیری شان به دنبال آن سخنرانی بود... و شخص آیت الله به عنوان مظهر و تبلور این حماسه مردمی، باعث گسترش و نفوذ بیشتر آن میشدند...
"روی کارآوردن طالبان به نوعی یادآور انقلاب ۵۷ است که افسار ارتش شاهنشاهی و دستگاه امنیتی شاه را به خمینی سپردند"اما گذشته از نقش حساس شخص آیت الله خمینی، روحانیت مترقی نیز، بطور اعم، در بسیج و تهییج مردم سهم بسزایی داشت... اینهم حقیقت دارد که نطفه اصلیترین و تکامل یافته ترین مبارزات میهن ما نیز، در بطن ۱۵ خرداد منعقد شد.. بخصوص که از این پس مردم ما پیوسته یک سمبل ملی و شرف و مقاومت را که شخص حضرت آیت الله خمینی باشد پیشاپیش خود داشتند..."
مهدی بازرگان در مصاحبه ای درباره نقش شریعتی در انقلاب می گوید:"همانطور که میدانید قلمش و زبانش تاثیر و نفوذ فوق العاده ای مخصوصا در جوانان داشت و در واقع انقلاب اسلامی ما دو پایه از چهار پایه اصلی اش را مدیون دکتر شریعتی است. یکی مسئله شهادت است و یکی مسأله امامت یا رهبری. اگر افکار و انتشار افکار شریعتی نبود مسلم این انقلاب اسلامی ایران به این پیروزی نمی رسید." در ۱۷ دی ماه ۱۳۵۶ روزنامه اطلاعات مقاله ای علیه خمینی چاپ می کند، بگذریم که در باره انگیزه چاپ این مقاله حرف و حدیث های بسیاری است.
اما سازمان فداییان خلق در واکنش به این مقاله و در حمایت از خمینی اعلامیه صادر می کند و معترض است که چرا این روزنامه "چهره مردمی آیت خمینی" را خدشه دار کرده است. از نهضت آزادی، جبهه ملی و طرفداران مصدق می گذریم که از سال ۴۰ به بعد در هر فرصتی سرسپردگی شان را به خمینی اعلام می کردند. از حزب توده و فداییان اکثریت هم میگذریم تا روزی که خمینی بساطشان را جمع و سرکوب شان کند مشغول تعریف و تمجید از "چهره ضد امپریالیستی خمینی"بودند. امروز هم می بینیم که مبارزه ضد امپریالیستی آنها از کجا سر در آورده است و دیدیم که امثال نهضت آزادی، جبهه ملی و مصدقی ها با آن همه ادعاهای ضد استعماری و ضد استبدادی چگونه تبدیل شدند به دلال آمریکا و خمینی و روی صحنه نقش محلل را برای آمریکا و خمینی بازی کردند.
پنهان کردن حقایق انقلاب ۵۷ و ماله کشیدن بر آن، فقط تکمیل کننده تبلیغات و آموزش های رژیم درباره انقلاب ۵۷ است که از مدارس تا دانشگاه ها و نماز جمعه ها دارد درس می دهد. هرچند رخدادهای این انقلاب آشکارتر از آن است که بشود پنهانش کرد.
"بعد "نگران" نقض حقوق بشر و حقوق زنان در ایران شدند و این نگرانی شان تا به امروز هم ادامه دارد"آخوند منتظری جدا از اینکه می گوید:" انقلاب ما پیروزی اش تقریبا به واسطه این بود که جو را کارتر مساعد کرد" در خاطرات اش می گوید که بعد از ماجرای ۱۵ خرداد سال ۴۲ برای جلب حمایت آیت الله حکیم از خمینی که در آن زمان یکی از مراجع معروف شیعه در نجف بود، به نجف می رود ولی حکیم توجهی به حرف های منتظری نشان نمی دهد. منتظری می گوید:" بعد آقای حکیم بلند شد رفت. چند دقیقه بعد یک سیدی که از علمای حواریون آیت الله حکیم بود آمد نشست، آقای عمیدی من را به او معرفی کرد که بله ایشان منتظری از شاگردان آقای بروجرد
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران