سیاه چاله مارکسیسم
در مقاطع مختلف به علت ضعف اجرائیات و تبعیت نکردن حکومت از قواعد علمی تعادل عرفی و اجتماعی جامعه به هم ریخته است و پس از آن بر اساس غلبه اندیشه های مارکسیستی که حتی قرائت های محافظه کار و مذهبی را نیز با خود همراه ساخته است شاهد رواج موج تنفر و دشمن انگاری در کشورجهت احقاق حقوق از دست رفته در کف خیابان هستیم. همه نقاط عطف تاریخ معاصر تنها فاصله زمانی تقابل جامعه و حکومت را اندک کرده است. فاصلههای زمانی تقابل که بر شکافهای اقتصادی، نسلی، جنسیتی و ... سوار میگردد و گسل های ناامنی، بی ثباتی و فرهنگ تنفر و در نهایت ناامیدی را رونق میدهد. حکومت و جامعه به یک میزان در چرخه تکراری قرار گرفته اند و تنها فاصله زمانی برخورد از بیست سال به چهار سال رسیده است.
"سوار میگردد و گسل های ناامنی، بی ثباتی و فرهنگ تنفر و در نهایت ناامیدی را رونق میدهد"کیفیت اجرایی حکومت پایین میآید، ادبیات معترضان مارکسیستی و پسامارکسیستی به سطح سیاستگذاری وارد میشود، شعارهای کلی و آرمانی مطرح و اجرا میگردد، نتایج ادبیات انتقادی در اجرا ناکامی به بار میآورد، جامعه معترض میگردد، کف خیابان صحنه رویارویی و تقابل حکومت و جامعه میشود، روشنفکران، احزاب و نخبگان و چهره ها دنباله رو احساسات و منطق انتقادی میگردند، حکومت نیز به یارگیری خود در سطح خیابان روی میآورد، دوست و دشمن سازی و بازی با حاصل جمع صفر ایجاد میشود و در نهایت دولت و جامعه هر دو بازنده، با فضایی رادیکال و تنفر برانگیز صحنه را ترک میکنند تا پس از موضوعی و صحنه آرایی دیگر پدران و پسران، نسل ها، مراجع و مردم، حکومت و جامعه، مادران و دختران یکدیگر را متهم کنند و بذر دشمنی بکارند و تنفر برداشت کنند. جامعه و حکومت ایران چون دقیق بنگریم در سیاه چاله روایت های احساسی و حاشیه ای مارکسیستی و پسامارکسیتی و اخیرا پسامدرنیستی در فهم مسائل و راه کار سیاستی گرفتار شده اند و لازم است به راه راست که همان راه جهانی علم است برگردیم و این چرخه تکراری خشونت، تنفر را ترمیم کنیم.
اکثریت مردم رویدادها را سیاه و سفید نمیبینند و سیاسی نیستند. در همه کشورهای جهان اقلیتی حکمرانی میکنند و اکثریت مردم جز در مواقع ضروری در سیاست دخالت نمیکنند. زمانی که نخبگان سیاسی پله های ترقی را مرحله به مرحله طی کنند در صحبت و عملکرد به پختگی رسیده اند. نخبگانی که ره صد ساله را یک شبه با رانت طی میکنند گفتار و کردار آنها ناخودآگاه تیری است که در پهلوی شهروندان مینشینند زیرا ادب حکمرانی نیاموخته اند.
بخش بزرگی از تنفرها و دشمن انگاری حکومت از سوی جامعه به کم خردان بی تجربه و بی ادبی برمیگردد که آداب حکمرانی را نیاموخته اند و از صبح تا شب کارشان رژه رفتن بر اعصاب شهروندان با عملکرد ضعیف و سخنان سخیف است. راه کار در علم سیاست و در تجربه جهانی قدرت گیری احزاب، اصناف و نهادهای واسط حکومت و جامعه است. احزاب مدرسه سیاسی هستند که در آن سیاست مداران تربیت میشوند و به صورت تدریجی آداب حکمرانی میآموزند و از سطح پایین تا بالای حکومت را آهسته و پس از ارزیابی طی میکنند. مطبوعات و رسانه ها و خبرنگاران و تحلیل نویسان عضو جامعه مدنی هستند و در هر سطح و هر تحلیلی باید مصونیت داشته باشند. سانسور، دستگیری، ناامنی در جامعه مدنی به معنای از میان رفتن اعصاب حکومت است و پس از چندی که اعصاب از کار افتاد هیچ هشداری برای بحران ها داده نمیشود و کشور به صورت ناگهانی در سیل و زلزله ای بزرگ گرفتار میگردد.
"حکومت و جامعه به یک میزان در چرخه تکراری قرار گرفته اند و تنها فاصله زمانی برخورد از بیست سال به چهار سال رسیده است"حتی کار اگر از سطح احزاب، اصناف، رسانه ها و جامعه مدنی هم خارج شد باید مکانهای عمومی محافظت شده ای وجود داشته باشد که شهروندان بتوانند در آنها اعتراض خود را به سیاستهای عمومی نشان دهند. معمولا معماری شهرها را به گونه ای تنظیم میکنند که مرکز شهر و مهمترین قسمت های عمومی از حضور ماشین و موتور و وسائل خالی است و فضایی جهت گفتگو و آرامش شهروندان وجود دارد. در همین فضاها با نظم و منطقی مشخص گروه های راست، چپ، محافظه کار، محیط زیست گرا و حتی احزاب و اصناف و هر روایت سیاسی میتواند فراخوان دهد و مطالبات خود را بیان کند. وظیفه حکومت به خصوص در سطح حکمرانی های محلی ایجاد مکان های عمومی و حفظ شهروندان جهت بیان مطالبات به دور از آشوب و خشونت است. زمانی که مسئله ای به کف خیابان میآید یعنی حکومت، احزاب و جامعه مدنی شکست خورده است و احساسات و منطق رادیکال صفر و صدی در حال حاکم شدن است.
حکومت بزرگ و پایین بودن کیفیت حکمرانی با توجه به سیاست گذاری های مداخله گرایانه یکی از عوامل خیابانی شدن اعتراضها است.
وظیفه حکومت امور حاکمیتی است که به امنیت، سیاست خارجه، دادگستری و سیاست های کلان بهداشت و آموزش خلاصه شده است. حکومت در امور اقتصادی، بهداشتی، فرهنگی، آموزشی ضعف اساسی دارد. هر گونه بسط حکومت و اقدام به تصدی گری باعث فساد، رانت، کندی اجرای سیاست و در نهایت از بین بردن اعتماد به نفس بخش خصوصی و نارضایتی شهروندان میگردد. این قاعده ای جهانی است که بهترین حکومت ها آنهایی هستند که کم حکومت میکنند. شهری شدن، افزایش تحصیلات تکمیلی، جهانی شدن، تکنولوژی اطلاعات باعث توانمندی شهروندان و قدرتمندی بخش خصوصی شده است.
"در همه کشورهای جهان اقلیتی حکمرانی میکنند و اکثریت مردم جز در مواقع ضروری در سیاست دخالت نمیکنند"حکومت ها بارهای اضافی که به آنها ربط ندارد از دوش خود برداشته اند. تجارت، تولید، کالاهای فرهنگی، سبک زندگی، اموری جهانی و عرفی و خودجوش هستند. هر گونه دخالت حکومت در این امور باعث به هم زدن نظم جامعه و ایجاد ناکارآمدی و نارضایتی میگردد. تعریف فرهنگ، امنیت و همه کالاهای عمومی به صورت بسط گرایانه و متولی شهروندان آگاه شدن و خود را به جای آنها گذاشتن باعث خروج حکومت از وظیفه اصلی خود میگردد. حکمرانی در عصر دیجیتال نیاز به اختراع مجدد چرخ های تکراری نیست بلکه تجربه ای جهانی و مدام در حال اصلاح است که میتوان برای ایجاد آن از متخصصان و دانشگاهیان کمک گرفت.
روندهای جهانی مشخص هستند و پیشران های نسلی، جنسیتی، تکنولوژیکی به شکل کاملا ملموسی در ایران رواج یافته است و قدرت اثرگذاری بالایی دارند.
روند جهانی در همه جا حاکم میشود و نمیتوان منطق تکنولوژیکی تحولات بین الملل را نادیده گرفت. کشور به حکمرانی دیجیتال، قرار گرفتن هر بخش حکمرانی در جای خود، اولویت دهی به کالاهای عمومی مطالبه دار نیاز دارد و هر گونه ژست انتقادی و آلترناتیوگرا از سوی حکومت باعث ایجاد چرخه ای است که در تاریخ معاصر تکرار شده است. متغیر اصلی تحولات سیاسی تکنولوژی است و آینده کشورها به معنی سطح رفاه، شاخص های دموکراسی، توازن حکومت قانون و آزادی به سیاستگذاری نهادی است که برآمده از تجربیات جهانی باشد. بدون علم هر اقدام خودسرانه و تفکر قیاسی هدر رفت انرژی حکومت و ایجاد تنش در جامعه را رقم خواهد زد. درگیری نهادی در سطح حکومتی، جا به جایی اولویت های سیاست گذاری باعث رنجه شهروندان و کاهش کیفیت حکمرانی میگردد.
"زمانی که نخبگان سیاسی پله های ترقی را مرحله به مرحله طی کنند در صحبت و عملکرد به پختگی رسیده اند"در چنین فضایی اندیشه های انتقادی، مارکسیستی و پسامدرنیستی جامعه و حکومت را تسخیر و کف خیابان محل لشکرکشی و یارگیری میشود تا جنبش های اجتماعی جای احزاب را بگیرد و سیاست های خیابانی ماشین حکومت را تخریب و کشور را به سمت آشوب، جنگ داخلی و تجزیه پیش ببرند. برای اصلاح باید از انجمن های علمی و رشته های دانشگاهی به خصوص دستاوردهای علومی مثل حقوق عمومی، علوم سیاسی، روابط بین الملل، مدیریت دولتی، حسابداری دولتی، جامه شناسی سیاسی، معماری و شهرسازی و ... کمک گرفت. مسائل تاریخ معاصر ایران تکراری و راه حل آن تداومی و انباشتی شده است و جایی باید ایستاد این مسیر را نقد و ارزیابی کرد.
منتشر شده در روزنامه سازندگی. شنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۱
۶۵۶۵
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران