ریچارلیسون: ماجرای مهاجم برزیلی که فوتبال در خونش است

ریچارلیسون: ماجرای مهاجم برزیلی که فوتبال در خونش است
بی بی سی فارسی
بی بی سی فارسی - ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱

ریچارلیسون: ماجرای مهاجم برزیلی که فوتبال در خونش است

  • گری میناهان
  • بی‌بی‌سی
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۹ مه ۲۰۲۲

منبع تصویر،

Getty Images

یک ایستگاه کهنه و قدیمی اتوبوس با آجرهای قرمز در شهر کوچک نوا ونیزیا در برزیل، ماجرایی شنیدنی دارد. داستان سفر فوتبالیستی که با کفش‌های قرضی و بدون پول بلیت برگشت، خانه را ترک کرد تا بخت خود را در شهری دیگر بیازماید. داستانی که پایانی خوش برای او داشت و به لیگ برتر منتهی شد.

ریچارلیسون در سال ۲۰۱۴ و در هفده سالگی، با وجود اینکه بهترین گلزن تیم زیر بیست ساله‌های رئال نوروسته بود، در جلسات انتخاب بازیکن باشگاه‌های آوای و فیگورنسه رد شد. سالی که تیم‌ملی کشورش هم در جام جهانی خانگی تحقیر شد (شکست ۷-۱ مقابل آلمان).

ناامید از رد شدن‌های متوالی از سوی باشگاه‌های مختلف، او تصمیم گرفت مسیر ۶۰۰ کیلومتری به بلو هوریزونته را طی کند تا آخرین شانسش را در تست‌گیری تیم دسته دومی آمریا امتحان کند. او مصمم بود که هرگز تسلیم نشود.

پدرو امانوئل، دوست دوران کودکی‌اش می‌گوید: "آن روز را به یاد دارم.

"داستان سفر فوتبالیستی که با کفش‌های قرضی و بدون پول بلیت برگشت، خانه را ترک کرد تا بخت خود را در شهری دیگر بیازماید"به من گفت که می‌رود، اما هیچ کفشی نداشت. البته در حقیقت او یک جفت کفش مشکی داشت، اما خیلی کهنه بودند. به او گفتم پسر، من یک جفت کفش آبی و صورتی چشمگیر دارم. تو باید آنها را بگیری. گرفت و خدا را شکر که همه چیز نتیجه داد."

موفقیت او در آن جلسه مسیرش را هموار کرد تا پنج فصل حضور متوالی در لیگ برتر و باشگاه‌های واتفورد و اورتون را تجربه کند.

در عرصه ملی هم ریچارلیسون برنده کوپا آمریکا و مدال طلای المپیک ۲۰۲۰ شده است. او به احتمال فراوان امسال در جام جهانی قطر در تیم ملی برزیل خواهد بود.

با این حال همه چیز می‌توانست برای او کاملا متفاوت باشد.

  • 'اتاق فکر' میلان؛ آزمایشگاهی که پشت آث‌میلان رویایی بود
  • قهرمان پارالمپیک که عکسش روی جلد پلی‌بوی رفت
  • تحمل ۲۵۷ کیلومتر درد؛ مسابقه کلاسیک دوچرخه‌سواری ۱۳۰ ساله شد
  • وی‌اچ‌اس با پست هوایی؛ چه کسی اولین بار با کامپیوتر، فوتبال را تحلیل کرد؟

والدین ریچارلیسون در شش سالگی از هم جدا شدند و او سه سال را با پدرش، آنتونیو زندگی کرد، در مزرعه پدربزرگش کار کرد و به برداشت دانه‌های قهوه کمک کرد. آخر هفته‌ها مسیری طولانی را می‌پیمود تا بتواند فوتبال بازی کند.

از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکسترادیو فارسی بی‌بی‌سی

پادکست چشم‌انداز بامدادی رادیو بی‌بی‌سی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱

پادکست

پایان پادکست

در هفت سالگی، با توجه به استعداد خاصی که داشت، همه به پدرش توصیه می‌کردند تا روی پسرش سرمایه‌گذاری کند. او هم ده توپ فوتبال برای پسرش خرید و در نه سالگی او را برای زندگی پیش عمه‌اش، به نوآ ونیزیا فرستاد.

آنتونیو در حالی که لباس تمرین تیم اف‌سی نوآ ونیزیا را پوشیده، تیمی که خودش رئیس و پسرش سفیر آن است، به بخش ورزش بی‌بی‌سی گفت: "ما در آن زمان بسیار فقیر بودیم. او کودکی بسیار سختی داشت.

"او مصمم بود که هرگز تسلیم نشود.پدرو امانوئل، دوست دوران کودکی‌اش می‌گوید: "آن روز را به یاد دارم"برای من هم سخت بود، زیرا ما در روستا زندگی می‌کردیم و هر هفته مجبور بودیم پشت یک کامیون سوار شویم تا به مسابقات فوتبال برسیم. مردم مدام می‌گفتند که او آینده‌دار است، بنابراین وقتی بزرگتر شد، او را پیش خواهرم فرستادم."

ریچارلیسون برای کمک به تأمین مخارج زندگی، کارهای مختلفی از جمله فروش بستنی و شکلات در خیابان، شستن خودرو، کار در کافه عمویش و کار به عنوان دستیار آجرپز را تجربه کرده است.

به اعتراف آنتونیو، او چندان درس‌خوان نبود، اما پرسنل مدرسه‌اش در محله خشن روبیا، او را پسری خوش اخلاق و دیوانه فوتبال توصیف می‌کنند که موهایش را به رنگ زرد می‌کرد. سرایدار مدرسه به یاد می‌آورد که هر روز از در ورودی می‌پرید و مستقیماً به سمت حیاط پشت مدرسه می‌دوید تا فوتبال بازی کند.

الیزانگلا، معلمش در یازده سالگی، می‌گوید: " دوست نداشت درس بخواند، اما بی‌انضباط هم نبود. همیشه خوش رفتار بود و به هیچ وجه پسر سرکشی نبود.

برای معلمانش احترام قائل بود و این به دلیل خانواده‌اش بود که افراد بسیار خوبی هستند. مطمئناً در نوجوانی و محله‌ای که در آن زندگی می‌کرد، کاملاً ممکن بود درگیر مواد مخدر و خشونت شود، اما توانست تا حدامکان از این مسائل دور بماند."

البته نه همیشه. ریچارلیسون چهارده ساله بود که روزی یک ‌فروشنده محلی مواد مخدر که فکر ‌می‌کرد او می‌خواهد به قلمرواش دست درازی کند، به سمتش اسلحه کشیده است. آنتونیو هم به یاد می‌آورد یک بار پسرش توسط پلیس در خیابان دستگیر شد و مدرسه به همین دلیل از او توضیح خواسته بود.

آنتونیو می‌گوید: "ما بسیار نگران بودیم، زیرا منطقه‌ ما در آن زمان بسیار خطرناک بود و متأسفانه بسیاری از دوستان او به راه خلاف کشیده شدند."

منبع تصویر،

BBC Sport

توضیح تصویر،

مدرسه قدیمی ریچارلیسون، جایی که او قبل از شروع کلاس از در ورودی می‌پرید تا در حیاط فوتبال بازی کند

اولین مربی دوران نوجوانی‌اش، فیدل کاروالیو، یک پلیس بود و ریچارلیسون او را یکی از کسانی می‌داند که کمک کردند تا از زندگی خلافکارانه دور بماند. شعار کاروالیو "هرگز تسلیم نشو" بود.

"گرفت و خدا را شکر که همه چیز نتیجه داد."موفقیت او در آن جلسه مسیرش را هموار کرد تا پنج فصل حضور متوالی در لیگ برتر و باشگاه‌های واتفورد و اورتون را تجربه کند"

ریچارلیسون روزی را به یاد می‌آورد که مربی‌اش هشت نفر از بازیکنان تیم را در فولکس واگن خود سوار کرد تا برای فینال مسابقات محلی به خارج از شهر ببرد. مسابقه‌ای که بردند و با قهرمانی بازگشتند.

در شانزده سالگی، ریچارلیسون به صورت آماتور برای تیم رئال نوروسته بازی می‌کرد و در گروه سنی زیر بیست سال، قدرت و سرعتش برای آنها که حتی سه سال از او بزرگتر بودند، ایجاد مشکل می‌کرد. این تیم در سال ۲۰۱۴ به آمریکا-ام‌جی واگذار شد.

با اینکه ترک رئال دشوار بود، اما به راحتی توانست خود را با باشگاه جدید وفق دهد. او یکی از دو جوانی بود که توانستند با موفقیت تست‌های تیم زیر هفده سال باشگاه را که در سری B بازی می‌کرد، پشت سر بگذارند. پس از تنها چهار گل از چهار بازی اول خود، به سرعت به تیم زیر بیست سال راه یافت.

  • الکساندر لسون؛ قهرمان المپیک که به دولت روسیه پشت کرد
  • 'ژولیوس سزار بازنشستگان بدعنق' رازش را آشکار کرد
  • سرنوشت عجیب تیم فوتبالی که در زادگاه دیکتاتور رومانی تشکیل شد
  • ژائو کاروالیوس، پروفسوری که مخالف بازی دادن به پله بود

آرائوخو، مدیر باشگاه آمریکا-ام‌جی، به یاد می‌آورد که تحت تأثیر قدرت، اراده‌ و تمرینات او در خیابان‌های سنگ‌فرش‌شده نوا ونیزیا قرار گرفته بود و چند هفته بعد، او در حال تمرین با تیم اصلی بود.

آرائوخو می‌گوید: "پست او بال بود و خطاهای زیادی رویش انجام می‌شد، اما به ندرت متوقف می‌شد."

"مدافعان به شدت با او برخورد می‌کردند و او را زمین می‌زدند. فکر می‌کردید باید صدمه دیده باشد، اما او دوباره بلند می‌شد و ادامه می‌داد. او هرگز تسلیم نمی‌شد. او از این نظر مانند رونالدو در سنین جوانی بود، با همان قدرت بدنی و عزم راسخ در آن سن کم."

منبع تصویر،

BBC Sport

توضیح تصویر،

ریچارلیسون در جوانی به نوا ونیزیا نقل مکان کرد تا با عمه‌اش زندگی کند

علاقه به رقابت در ریچارلیسون صرفاً محدود به زمین فوتبال نبود. سیلویو، ماساژور تیم به یاد می‌آورد که یک شب قبل از مسابقه باید پسر کوچکش را سر کار می‌برد: "ریچارلیسون داشت پلی‌استیشن بازی می‌کرد و پسرم پرسید آیا او هم می‌تواند بازی کند".

"من آنها را تنها گذاشتم و وقتی برگشتم، ریچارلیسون ۰-۱۱ برنده شده بود.

"برای من هم سخت بود، زیرا ما در روستا زندگی می‌کردیم و هر هفته مجبور بودیم پشت یک کامیون سوار شویم تا به مسابقات فوتبال برسیم"گفتم، "بس است، مرد. اما او بی رحم بود. با اینکه هفده سال داشت و پسر من فقط هفت ساله بود، می‌خواست به گل زدن و بردن ادامه دهد. میل به پیروزی در خون او بود."

مارسلو توسکانو که در سال ۲۰۱۵ در کنار ریچارلیسون در خط حمله بازی می‌کرد و همراه با هم به سری آ صعود کردند، او را بازیکنی با استعداد، فروتن و البته با یک بینی بزرگ به یاد می‌آورد.

توسکانو می‌گوید: "خیلی بامزه بود و ما همیشه شوخی می‌کردیم. آن زمان به خاطر بینی بزرگش، او را توکا صدا می‌کردیم، چون واقعاً بزرگ است، اینطور نیست؟".

ریچارلیسون تنها یک سال در این باشگاه ماند و در ۲۴ بازی ۹ گل به ثمر رساند.

او سپس در هجده سالگی با قیمت ۱۰ میلیون دلار (به ارزش ۱.۶ میلیون پوند امروز) به فلومیننزه فروخته شد.

با این حال، او همچنان برای این باشگاه اثرگذار بود، زیرا بیست درصد از حق انتقال او را حفظ کردند و زمانی که در سال ۲۰۱۷ با مبلغ ۱۱/۵ میلیون پوند به واتفورد رفت، درآمدی بادآورده نصیب باشگاه آمریکا-ام‌جی کرد.

با هر کسی در این باشگاه صحبت کنید، آنها از همکار معروف سابق خود و دیدگاه متواضع او به نیکی یاد می‌کنند.

به عنوان مثال، وقتی یک بازیکن جوان در آمریکا-ام‌جی اولین حقوق حرفه‌ای خود را دریافت می‌کند، مطابق قوانین باشگاه باید خوابگاه آکادمی را ترک کند تا جا برای بازیکنان جوان دیگر باز شود.

اما ریچارلیسون، به جای اجاره آپارتمان زیبایی که مدیر برنامه‌اش پیدا کرده بود، ترجیح داد به زندگی با هم تیمی‌هایش در خوابگاهی که گاهی اوقات موش‌ هم در آن پیدا می‌شد، ادامه دهد. او تنها بیست درصد از اولین حقوق خود را برداشت و مابقی را برای تأمین هزینه‌های خانواده‌اش برای آنها فرستاد.

منبع تصویر،

BBC Sport

توضیح تصویر،

عکس آنتونیو پدر ریچارلیسون در سالن بدنسازی باشگاه نوا ونیزیا

تعداد کمی از بازیکنان مانند ریچارلیسون به مسائل اجتماعی توجه می‌کنند. او به افزایش آگاهی و جمع‌آوری کمکهای مردمی برای کارهای خیریه مانند مبارزه با جنگل زدایی، بحران تجاوز جنسی در برزیل، مبارزه با کرونا و اهمیت رای دادن در انتخابات ریاست جمهوری امسال کمک کرده است.

در سال ۲۰۱۹، کمی بعد از پرداخت هزینه پرواز دانش‌آموزان برزیلی به تایوان و شرکت آنها در مسابقات ریاضی بین‌المللی، هنگام دریافت معتبرترین افتخار برای یک ورزشکار در ایالت خود اسپیریتو سانتو، پروتکل را زیر پا گذاشت و از دولت محلی خواست به مشکلات دانش‌آموزان رسیدگی کرده و در آموزش و پرورش بیشتر سرمایه گذاری کنند.

یک سال بعد و پس از ترتیب دادن یک مسابقه خیریه در نوآ ونیزیا با هدف تأمین ۶/۴ تن مواد غذایی برای افراد نیازمند، به عنوان قهرمان انجمن فوتبالیست‌های حرفه‌ای اورتون انتخاب شد.

او به سایت رسمی باشگاه گفت: "همه ما که در لیگ‌های بزرگ بازی می‌کنیم و فضای رسانه‌ای در اختیارمان است، مسئولیت اجتماعی سنگینی داریم.

"سرایدار مدرسه به یاد می‌آورد که هر روز از در ورودی می‌پرید و مستقیماً به سمت حیاط پشت مدرسه می‌دوید تا فوتبال بازی کند"در ابتدا فقط می‌خواستم برای پدر و مادرم خانه بخرم، اما بعد دیدم می‌توانم کارهای بزرگتری انجام دهم."

  • مسیحیت انجیلی و برزیل؛ مذهبی که‌ در تیم ملی گسترش یافته است
  • 'دشمن دولت' چگونه اولین مدال طلای المپیک کشورش را برد؟
  • زنی که سرطان پایش را گرفت اما از پا نیفتاد
  • هرج و مرج بی‌پایان فوتبال یونان؛ چگونه آخرین امید برای تغییر از بین رفت؟

او به اندازه‌ای در اورتون محبوبیت دارد که حتی با وجود احتمال سقوط اورتون و شایعه جدایی‌اش در انتهای فصل و پیوستنش به نیمار در پاری‌سن‌ژرمن، هیچ کس نمی‌تواند تعهدش را زیر سوال ببرد و همه خاطره‌ای بسیار خوب از او دارند.

هر چند پیش‌بینی در خصوص فوتبالیست‌های برزیلی در تیم‌ملی سخت است، اما شانس موفقیت او در اولین جام جهانی‌اش که زمستان امسال برگذار خواهد شد، بسیار بالاست.

آنتونیو در فاصله کوتاهی از آن ایستگاه اتوبوس که همه چیز از آنجا شروع شد، می‌گوید: "جام جهانی همیشه رویای او از کودکی و سال ۲۰۰۲ که بازی‌های رونالدو را تماشا می‌کرد، بوده است. در آن فینال، او یک پسر کوچک بود، اما حالا به خواست خدا، او آنجا خواهد بود و بازی می‌کند. من همیشه به او می‌گفتم که در جام جهانی بازی خواهد کرد."

"بهتر است بدانید، من به او این را نیز گفته‌ام که آقای گل خواهد شد، پس تا آن روز..."

ریچارلیسون: ماجرای مهاجم برزیلی که فوتبال در خونش است

  • گری میناهان
  • بی‌بی‌سی
Richarlison

منبع تصویر، Getty Images

یک ایستگاه کهنه و قدیمی اتوبوس با آجرهای قرمز در شهر کوچک نوا ونیزیا در برزیل، ماجرایی شنیدنی دارد. داستان سفر فوتبالیستی که با کفش‌های قرضی و بدون پول بلیت برگشت، خانه را ترک کرد تا بخت خود را در شهری دیگر بیازماید. داستانی که پایانی خوش برای او داشت و به لیگ برتر منتهی شد.

ریچارلیسون در سال ۲۰۱۴ و در هفده سالگی، با وجود اینکه بهترین گلزن تیم زیر بیست ساله‌های رئال نوروسته بود، در جلسات انتخاب بازیکن باشگاه‌های آوای و فیگورنسه رد شد. سالی که تیم‌ملی کشورش هم در جام جهانی خانگی تحقیر شد (شکست ۷-۱ مقابل آلمان).

ناامید از رد شدن‌های متوالی از سوی باشگاه‌های مختلف، او تصمیم گرفت مسیر ۶۰۰ کیلومتری به بلو هوریزونته را طی کند تا آخرین شانسش را در تست‌گیری تیم دسته دومی آمریا امتحان کند. او مصمم بود که هرگز تسلیم نشود.

پدرو امانوئل، دوست دوران کودکی‌اش می‌گوید: "آن روز را به یاد دارم. به من گفت که می‌رود، اما هیچ کفشی نداشت. البته در حقیقت او یک جفت کفش مشکی داشت، اما خیلی کهنه بودند. به او گفتم پسر، من یک جفت کفش آبی و صورتی چشمگیر دارم. تو باید آنها را بگیری. گرفت و خدا را شکر که همه چیز نتیجه داد."

موفقیت او در آن جلسه مسیرش را هموار کرد تا پنج فصل حضور متوالی در لیگ برتر و باشگاه‌های واتفورد و اورتون را تجربه کند. در عرصه ملی هم ریچارلیسون برنده کوپا آمریکا و مدال طلای المپیک ۲۰۲۰ شده است. او به احتمال فراوان امسال در جام جهانی قطر در تیم ملی برزیل خواهد بود.

با این حال همه چیز می‌توانست برای او کاملا متفاوت باشد.

والدین ریچارلیسون در شش سالگی از هم جدا شدند و او سه سال را با پدرش، آنتونیو زندگی کرد، در مزرعه پدربزرگش کار کرد و به برداشت دانه‌های قهوه کمک کرد. آخر هفته‌ها مسیری طولانی را می‌پیمود تا بتواند فوتبال بازی کند.

از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهید
پادکست
رادیو فارسی بی‌بی‌سی

پادکست چشم‌انداز بامدادی رادیو بی‌بی‌سی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱

پادکست

پایان پادکست

در هفت سالگی، با توجه به استعداد خاصی که داشت، همه به پدرش توصیه می‌کردند تا روی پسرش سرمایه‌گذاری کند. او هم ده توپ فوتبال برای پسرش خرید و در نه سالگی او را برای زندگی پیش عمه‌اش، به نوآ ونیزیا فرستاد.

آنتونیو در حالی که لباس تمرین تیم اف‌سی نوآ ونیزیا را پوشیده، تیمی که خودش رئیس و پسرش سفیر آن است، به بخش ورزش بی‌بی‌سی گفت: "ما در آن زمان بسیار فقیر بودیم. او کودکی بسیار سختی داشت. برای من هم سخت بود، زیرا ما در روستا زندگی می‌کردیم و هر هفته مجبور بودیم پشت یک کامیون سوار شویم تا به مسابقات فوتبال برسیم. مردم مدام می‌گفتند که او آینده‌دار است، بنابراین وقتی بزرگتر شد، او را پیش خواهرم فرستادم."

ریچارلیسون برای کمک به تأمین مخارج زندگی، کارهای مختلفی از جمله فروش بستنی و شکلات در خیابان، شستن خودرو، کار در کافه عمویش و کار به عنوان دستیار آجرپز را تجربه کرده است.

به اعتراف آنتونیو، او چندان درس‌خوان نبود، اما پرسنل مدرسه‌اش در محله خشن روبیا، او را پسری خوش اخلاق و دیوانه فوتبال توصیف می‌کنند که موهایش را به رنگ زرد می‌کرد. سرایدار مدرسه به یاد می‌آورد که هر روز از در ورودی می‌پرید و مستقیماً به سمت حیاط پشت مدرسه می‌دوید تا فوتبال بازی کند.

الیزانگلا، معلمش در یازده سالگی، می‌گوید: " دوست نداشت درس بخواند، اما بی‌انضباط هم نبود. همیشه خوش رفتار بود و به هیچ وجه پسر سرکشی نبود. برای معلمانش احترام قائل بود و این به دلیل خانواده‌اش بود که افراد بسیار خوبی هستند. مطمئناً در نوجوانی و محله‌ای که در آن زندگی می‌کرد، کاملاً ممکن بود درگیر مواد مخدر و خشونت شود، اما توانست تا حدامکان از این مسائل دور بماند."

البته نه همیشه. ریچارلیسون چهارده ساله بود که روزی یک ‌فروشنده محلی مواد مخدر که فکر ‌می‌کرد او می‌خواهد به قلمرواش دست درازی کند، به سمتش اسلحه کشیده است. آنتونیو هم به یاد می‌آورد یک بار پسرش توسط پلیس در خیابان دستگیر شد و مدرسه به همین دلیل از او توضیح خواسته بود.

آنتونیو می‌گوید: "ما بسیار نگران بودیم، زیرا منطقه‌ ما در آن زمان بسیار خطرناک بود و متأسفانه بسیاری از دوستان او به راه خلاف کشیده شدند."

منبع تصویر، BBC Sport

توضیح تصویر،

مدرسه قدیمی ریچارلیسون، جایی که او قبل از شروع کلاس از در ورودی می‌پرید تا در حیاط فوتبال بازی کند

اولین مربی دوران نوجوانی‌اش، فیدل کاروالیو، یک پلیس بود و ریچارلیسون او را یکی از کسانی می‌داند که کمک کردند تا از زندگی خلافکارانه دور بماند. شعار کاروالیو "هرگز تسلیم نشو" بود.

ریچارلیسون روزی را به یاد می‌آورد که مربی‌اش هشت نفر از بازیکنان تیم را در فولکس واگن خود سوار کرد تا برای فینال مسابقات محلی به خارج از شهر ببرد. مسابقه‌ای که بردند و با قهرمانی بازگشتند.

در شانزده سالگی، ریچارلیسون به صورت آماتور برای تیم رئال نوروسته بازی می‌کرد و در گروه سنی زیر بیست سال، قدرت و سرعتش برای آنها که حتی سه سال از او بزرگتر بودند، ایجاد مشکل می‌کرد. این تیم در سال ۲۰۱۴ به آمریکا-ام‌جی واگذار شد.

با اینکه ترک رئال دشوار بود، اما به راحتی توانست خود را با باشگاه جدید وفق دهد. او یکی از دو جوانی بود که توانستند با موفقیت تست‌های تیم زیر هفده سال باشگاه را که در سری B بازی می‌کرد، پشت سر بگذارند. پس از تنها چهار گل از چهار بازی اول خود، به سرعت به تیم زیر بیست سال راه یافت.

آرائوخو، مدیر باشگاه آمریکا-ام‌جی، به یاد می‌آورد که تحت تأثیر قدرت، اراده‌ و تمرینات او در خیابان‌های سنگ‌فرش‌شده نوا ونیزیا قرار گرفته بود و چند هفته بعد، او در حال تمرین با تیم اصلی بود. آرائوخو می‌گوید: "پست او بال بود و خطاهای زیادی رویش انجام می‌شد، اما به ندرت متوقف می‌شد."

"مدافعان به شدت با او برخورد می‌کردند و او را زمین می‌زدند. فکر می‌کردید باید صدمه دیده باشد، اما او دوباره بلند می‌شد و ادامه می‌داد. او هرگز تسلیم نمی‌شد. او از این نظر مانند رونالدو در سنین جوانی بود، با همان قدرت بدنی و عزم راسخ در آن سن کم."

منبع تصویر، BBC Sport

توضیح تصویر،

ریچارلیسون در جوانی به نوا ونیزیا نقل مکان کرد تا با عمه‌اش زندگی کند

علاقه به رقابت در ریچارلیسون صرفاً محدود به زمین فوتبال نبود. سیلویو، ماساژور تیم به یاد می‌آورد که یک شب قبل از مسابقه باید پسر کوچکش را سر کار می‌برد: "ریچارلیسون داشت پلی‌استیشن بازی می‌کرد و پسرم پرسید آیا او هم می‌تواند بازی کند".

"من آنها را تنها گذاشتم و وقتی برگشتم، ریچارلیسون ۰-۱۱ برنده شده بود. گفتم، "بس است، مرد. اما او بی رحم بود. با اینکه هفده سال داشت و پسر من فقط هفت ساله بود، می‌خواست به گل زدن و بردن ادامه دهد. میل به پیروزی در خون او بود."

مارسلو توسکانو که در سال ۲۰۱۵ در کنار ریچارلیسون در خط حمله بازی می‌کرد و همراه با هم به سری آ صعود کردند، او را بازیکنی با استعداد، فروتن و البته با یک بینی بزرگ به یاد می‌آورد.

توسکانو می‌گوید: "خیلی بامزه بود و ما همیشه شوخی می‌کردیم. آن زمان به خاطر بینی بزرگش، او را توکا صدا می‌کردیم، چون واقعاً بزرگ است، اینطور نیست؟".

ریچارلیسون تنها یک سال در این باشگاه ماند و در ۲۴ بازی ۹ گل به ثمر رساند. او سپس در هجده سالگی با قیمت ۱۰ میلیون دلار (به ارزش ۱.۶ میلیون پوند امروز) به فلومیننزه فروخته شد.

با این حال، او همچنان برای این باشگاه اثرگذار بود، زیرا بیست درصد از حق انتقال او را حفظ کردند و زمانی که در سال ۲۰۱۷ با مبلغ ۱۱/۵ میلیون پوند به واتفورد رفت، درآمدی بادآورده نصیب باشگاه آمریکا-ام‌جی کرد.

با هر کسی در این باشگاه صحبت کنید، آنها از همکار معروف سابق خود و دیدگاه متواضع او به نیکی یاد می‌کنند.

به عنوان مثال، وقتی یک بازیکن جوان در آمریکا-ام‌جی اولین حقوق حرفه‌ای خود را دریافت می‌کند، مطابق قوانین باشگاه باید خوابگاه آکادمی را ترک کند تا جا برای بازیکنان جوان دیگر باز شود.

اما ریچارلیسون، به جای اجاره آپارتمان زیبایی که مدیر برنامه‌اش پیدا کرده بود، ترجیح داد به زندگی با هم تیمی‌هایش در خوابگاهی که گاهی اوقات موش‌ هم در آن پیدا می‌شد، ادامه دهد. او تنها بیست درصد از اولین حقوق خود را برداشت و مابقی را برای تأمین هزینه‌های خانواده‌اش برای آنها فرستاد.

منبع تصویر، BBC Sport

توضیح تصویر،

عکس آنتونیو پدر ریچارلیسون در سالن بدنسازی باشگاه نوا ونیزیا

تعداد کمی از بازیکنان مانند ریچارلیسون به مسائل اجتماعی توجه می‌کنند. او به افزایش آگاهی و جمع‌آوری کمکهای مردمی برای کارهای خیریه مانند مبارزه با جنگل زدایی، بحران تجاوز جنسی در برزیل، مبارزه با کرونا و اهمیت رای دادن در انتخابات ریاست جمهوری امسال کمک کرده است.

در سال ۲۰۱۹، کمی بعد از پرداخت هزینه پرواز دانش‌آموزان برزیلی به تایوان و شرکت آنها در مسابقات ریاضی بین‌المللی، هنگام دریافت معتبرترین افتخار برای یک ورزشکار در ایالت خود اسپیریتو سانتو، پروتکل را زیر پا گذاشت و از دولت محلی خواست به مشکلات دانش‌آموزان رسیدگی کرده و در آموزش و پرورش بیشتر سرمایه گذاری کنند.

یک سال بعد و پس از ترتیب دادن یک مسابقه خیریه در نوآ ونیزیا با هدف تأمین ۶/۴ تن مواد غذایی برای افراد نیازمند، به عنوان قهرمان انجمن فوتبالیست‌های حرفه‌ای اورتون انتخاب شد.

او به سایت رسمی باشگاه گفت: "همه ما که در لیگ‌های بزرگ بازی می‌کنیم و فضای رسانه‌ای در اختیارمان است، مسئولیت اجتماعی سنگینی داریم. در ابتدا فقط می‌خواستم برای پدر و مادرم خانه بخرم، اما بعد دیدم می‌توانم کارهای بزرگتری انجام دهم."

او به اندازه‌ای در اورتون محبوبیت دارد که حتی با وجود احتمال سقوط اورتون و شایعه جدایی‌اش در انتهای فصل و پیوستنش به نیمار در پاری‌سن‌ژرمن، هیچ کس نمی‌تواند تعهدش را زیر سوال ببرد و همه خاطره‌ای بسیار خوب از او دارند.

هر چند پیش‌بینی در خصوص فوتبالیست‌های برزیلی در تیم‌ملی سخت است، اما شانس موفقیت او در اولین جام جهانی‌اش که زمستان امسال برگذار خواهد شد، بسیار بالاست.

آنتونیو در فاصله کوتاهی از آن ایستگاه اتوبوس که همه چیز از آنجا شروع شد، می‌گوید: "جام جهانی همیشه رویای او از کودکی و سال ۲۰۰۲ که بازی‌های رونالدو را تماشا می‌کرد، بوده است. در آن فینال، او یک پسر کوچک بود، اما حالا به خواست خدا، او آنجا خواهد بود و بازی می‌کند. من همیشه به او می‌گفتم که در جام جهانی بازی خواهد کرد."

"بهتر است بدانید، من به او این را نیز گفته‌ام که آقای گل خواهد شد، پس تا آن روز..."

&config=http://www.bbc.co.uk/worldservice/scripts/core/2/emp_jsapi_config.xml?212&relatedLinksCarousel=false&embedReferer=http://www.bbc.co.uk/persian/&config_settings_language=en&config_settings_showFooter=false&domId=emp-15228070&config_settings_autoPlay=true&config_settings_displayMode=standard&config_settings_showPopoutButton=true&uxHighlightColour=0xff0000&showShareButton=true&config.plugins.fmtjLiveStats.pageType=t2_eav1_Started&embedPageUrl=$pageurl&messagesFileUrl=http://www.bbc.co.uk/worldservice/emp/3/vocab/en.xml&config_settings_autoPlay=false" />

ریچارلیسون: ماجرای مهاجم برزیلی که فوتبال در خونش است

  • گری میناهان
  • بی‌بی‌سی
Richarlison

منبع تصویر، Getty Images

یک ایستگاه کهنه و قدیمی اتوبوس با آجرهای قرمز در شهر کوچک نوا ونیزیا در برزیل، ماجرایی شنیدنی دارد. داستان سفر فوتبالیستی که با کفش‌های قرضی و بدون پول بلیت برگشت، خانه را ترک کرد تا بخت خود را در شهری دیگر بیازماید. داستانی که پایانی خوش برای او داشت و به لیگ برتر منتهی شد.

ریچارلیسون در سال ۲۰۱۴ و در هفده سالگی، با وجود اینکه بهترین گلزن تیم زیر بیست ساله‌های رئال نوروسته بود، در جلسات انتخاب بازیکن باشگاه‌های آوای و فیگورنسه رد شد. سالی که تیم‌ملی کشورش هم در جام جهانی خانگی تحقیر شد (شکست ۷-۱ مقابل آلمان).

ناامید از رد شدن‌های متوالی از سوی باشگاه‌های مختلف، او تصمیم گرفت مسیر ۶۰۰ کیلومتری به بلو هوریزونته را طی کند تا آخرین شانسش را در تست‌گیری تیم دسته دومی آمریا امتحان کند. او مصمم بود که هرگز تسلیم نشود.

پدرو امانوئل، دوست دوران کودکی‌اش می‌گوید: "آن روز را به یاد دارم. به من گفت که می‌رود، اما هیچ کفشی نداشت. البته در حقیقت او یک جفت کفش مشکی داشت، اما خیلی کهنه بودند. به او گفتم پسر، من یک جفت کفش آبی و صورتی چشمگیر دارم. تو باید آنها را بگیری. گرفت و خدا را شکر که همه چیز نتیجه داد."

موفقیت او در آن جلسه مسیرش را هموار کرد تا پنج فصل حضور متوالی در لیگ برتر و باشگاه‌های واتفورد و اورتون را تجربه کند. در عرصه ملی هم ریچارلیسون برنده کوپا آمریکا و مدال طلای المپیک ۲۰۲۰ شده است. او به احتمال فراوان امسال در جام جهانی قطر در تیم ملی برزیل خواهد بود.

با این حال همه چیز می‌توانست برای او کاملا متفاوت باشد.

والدین ریچارلیسون در شش سالگی از هم جدا شدند و او سه سال را با پدرش، آنتونیو زندگی کرد، در مزرعه پدربزرگش کار کرد و به برداشت دانه‌های قهوه کمک کرد. آخر هفته‌ها مسیری طولانی را می‌پیمود تا بتواند فوتبال بازی کند.

از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهید
پادکست
رادیو فارسی بی‌بی‌سی

پادکست چشم‌انداز بامدادی رادیو بی‌بی‌سی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱

پادکست

پایان پادکست

در هفت سالگی، با توجه به استعداد خاصی که داشت، همه به پدرش توصیه می‌کردند تا روی پسرش سرمایه‌گذاری کند. او هم ده توپ فوتبال برای پسرش خرید و در نه سالگی او را برای زندگی پیش عمه‌اش، به نوآ ونیزیا فرستاد.

آنتونیو در حالی که لباس تمرین تیم اف‌سی نوآ ونیزیا را پوشیده، تیمی که خودش رئیس و پسرش سفیر آن است، به بخش ورزش بی‌بی‌سی گفت: "ما در آن زمان بسیار فقیر بودیم. او کودکی بسیار سختی داشت. برای من هم سخت بود، زیرا ما در روستا زندگی می‌کردیم و هر هفته مجبور بودیم پشت یک کامیون سوار شویم تا به مسابقات فوتبال برسیم. مردم مدام می‌گفتند که او آینده‌دار است، بنابراین وقتی بزرگتر شد، او را پیش خواهرم فرستادم."

ریچارلیسون برای کمک به تأمین مخارج زندگی، کارهای مختلفی از جمله فروش بستنی و شکلات در خیابان، شستن خودرو، کار در کافه عمویش و کار به عنوان دستیار آجرپز را تجربه کرده است.

به اعتراف آنتونیو، او چندان درس‌خوان نبود، اما پرسنل مدرسه‌اش در محله خشن روبیا، او را پسری خوش اخلاق و دیوانه فوتبال توصیف می‌کنند که موهایش را به رنگ زرد می‌کرد. سرایدار مدرسه به یاد می‌آورد که هر روز از در ورودی می‌پرید و مستقیماً به سمت حیاط پشت مدرسه می‌دوید تا فوتبال بازی کند.

الیزانگلا، معلمش در یازده سالگی، می‌گوید: " دوست نداشت درس بخواند، اما بی‌انضباط هم نبود. همیشه خوش رفتار بود و به هیچ وجه پسر سرکشی نبود. برای معلمانش احترام قائل بود و این به دلیل خانواده‌اش بود که افراد بسیار خوبی هستند. مطمئناً در نوجوانی و محله‌ای که در آن زندگی می‌کرد، کاملاً ممکن بود درگیر مواد مخدر و خشونت شود، اما توانست تا حدامکان از این مسائل دور بماند."

البته نه همیشه. ریچارلیسون چهارده ساله بود که روزی یک ‌فروشنده محلی مواد مخدر که فکر ‌می‌کرد او می‌خواهد به قلمرواش دست درازی کند، به سمتش اسلحه کشیده است. آنتونیو هم به یاد می‌آورد یک بار پسرش توسط پلیس در خیابان دستگیر شد و مدرسه به همین دلیل از او توضیح خواسته بود.

آنتونیو می‌گوید: "ما بسیار نگران بودیم، زیرا منطقه‌ ما در آن زمان بسیار خطرناک بود و متأسفانه بسیاری از دوستان او به راه خلاف کشیده شدند."

منبع تصویر، BBC Sport

توضیح تصویر،

مدرسه قدیمی ریچارلیسون، جایی که او قبل از شروع کلاس از در ورودی می‌پرید تا در حیاط فوتبال بازی کند

اولین مربی دوران نوجوانی‌اش، فیدل کاروالیو، یک پلیس بود و ریچارلیسون او را یکی از کسانی می‌داند که کمک کردند تا از زندگی خلافکارانه دور بماند. شعار کاروالیو "هرگز تسلیم نشو" بود.

ریچارلیسون روزی را به یاد می‌آورد که مربی‌اش هشت نفر از بازیکنان تیم را در فولکس واگن خود سوار کرد تا برای فینال مسابقات محلی به خارج از شهر ببرد. مسابقه‌ای که بردند و با قهرمانی بازگشتند.

در شانزده سالگی، ریچارلیسون به صورت آماتور برای تیم رئال نوروسته بازی می‌کرد و در گروه سنی زیر بیست سال، قدرت و سرعتش برای آنها که حتی سه سال از او بزرگتر بودند، ایجاد مشکل می‌کرد. این تیم در سال ۲۰۱۴ به آمریکا-ام‌جی واگذار شد.

با اینکه ترک رئال دشوار بود، اما به راحتی توانست خود را با باشگاه جدید وفق دهد. او یکی از دو جوانی بود که توانستند با موفقیت تست‌های تیم زیر هفده سال باشگاه را که در سری B بازی می‌کرد، پشت سر بگذارند. پس از تنها چهار گل از چهار بازی اول خود، به سرعت به تیم زیر بیست سال راه یافت.

آرائوخو، مدیر باشگاه آمریکا-ام‌جی، به یاد می‌آورد که تحت تأثیر قدرت، اراده‌ و تمرینات او در خیابان‌های سنگ‌فرش‌شده نوا ونیزیا قرار گرفته بود و چند هفته بعد، او در حال تمرین با تیم اصلی بود. آرائوخو می‌گوید: "پست او بال بود و خطاهای زیادی رویش انجام می‌شد، اما به ندرت متوقف می‌شد."

"مدافعان به شدت با او برخورد می‌کردند و او را زمین می‌زدند. فکر می‌کردید باید صدمه دیده باشد، اما او دوباره بلند می‌شد و ادامه می‌داد. او هرگز تسلیم نمی‌شد. او از این نظر مانند رونالدو در سنین جوانی بود، با همان قدرت بدنی و عزم راسخ در آن سن کم."

منبع تصویر، BBC Sport

توضیح تصویر،

ریچارلیسون در جوانی به نوا ونیزیا نقل مکان کرد تا با عمه‌اش زندگی کند

علاقه به رقابت در ریچارلیسون صرفاً محدود به زمین فوتبال نبود. سیلویو، ماساژور تیم به یاد می‌آورد که یک شب قبل از مسابقه باید پسر کوچکش را سر کار می‌برد: "ریچارلیسون داشت پلی‌استیشن بازی می‌کرد و پسرم پرسید آیا او هم می‌تواند بازی کند".

"من آنها را تنها گذاشتم و وقتی برگشتم، ریچارلیسون ۰-۱۱ برنده شده بود. گفتم، "بس است، مرد. اما او بی رحم بود. با اینکه هفده سال داشت و پسر من فقط هفت ساله بود، می‌خواست به گل زدن و بردن ادامه دهد. میل به پیروزی در خون او بود."

مارسلو توسکانو که در سال ۲۰۱۵ در کنار ریچارلیسون در خط حمله بازی می‌کرد و همراه با هم به سری آ صعود کردند، او را بازیکنی با استعداد، فروتن و البته با یک بینی بزرگ به یاد می‌آورد.

توسکانو می‌گوید: "خیلی بامزه بود و ما همیشه شوخی می‌کردیم. آن زمان به خاطر بینی بزرگش، او را توکا صدا می‌کردیم، چون واقعاً بزرگ است، اینطور نیست؟".

ریچارلیسون تنها یک سال در این باشگاه ماند و در ۲۴ بازی ۹ گل به ثمر رساند. او سپس در هجده سالگی با قیمت ۱۰ میلیون دلار (به ارزش ۱.۶ میلیون پوند امروز) به فلومیننزه فروخته شد.

با این حال، او همچنان برای این باشگاه اثرگذار بود، زیرا بیست درصد از حق انتقال او را حفظ کردند و زمانی که در سال ۲۰۱۷ با مبلغ ۱۱/۵ میلیون پوند به واتفورد رفت، درآمدی بادآورده نصیب باشگاه آمریکا-ام‌جی کرد.

با هر کسی در این باشگاه صحبت کنید، آنها از همکار معروف سابق خود و دیدگاه متواضع او به نیکی یاد می‌کنند.

به عنوان مثال، وقتی یک بازیکن جوان در آمریکا-ام‌جی اولین حقوق حرفه‌ای خود را دریافت می‌کند، مطابق قوانین باشگاه باید خوابگاه آکادمی را ترک کند تا جا برای بازیکنان جوان دیگر باز شود.

اما ریچارلیسون، به جای اجاره آپارتمان زیبایی که مدیر برنامه‌اش پیدا کرده بود، ترجیح داد به زندگی با هم تیمی‌هایش در خوابگاهی که گاهی اوقات موش‌ هم در آن پیدا می‌شد، ادامه دهد. او تنها بیست درصد از اولین حقوق خود را برداشت و مابقی را برای تأمین هزینه‌های خانواده‌اش برای آنها فرستاد.

منبع تصویر، BBC Sport

توضیح تصویر،

عکس آنتونیو پدر ریچارلیسون در سالن بدنسازی باشگاه نوا ونیزیا

تعداد کمی از بازیکنان مانند ریچارلیسون به مسائل اجتماعی توجه می‌کنند. او به افزایش آگاهی و جمع‌آوری کمکهای مردمی برای کارهای خیریه مانند مبارزه با جنگل زدایی، بحران تجاوز جنسی در برزیل، مبارزه با کرونا و اهمیت رای دادن در انتخابات ریاست جمهوری امسال کمک کرده است.

در سال ۲۰۱۹، کمی بعد از پرداخت هزینه پرواز دانش‌آموزان برزیلی به تایوان و شرکت آنها در مسابقات ریاضی بین‌المللی، هنگام دریافت معتبرترین افتخار برای یک ورزشکار در ایالت خود اسپیریتو سانتو، پروتکل را زیر پا گذاشت و از دولت محلی خواست به مشکلات دانش‌آموزان رسیدگی کرده و در آموزش و پرورش بیشتر سرمایه گذاری کنند.

یک سال بعد و پس از ترتیب دادن یک مسابقه خیریه در نوآ ونیزیا با هدف تأمین ۶/۴ تن مواد غذایی برای افراد نیازمند، به عنوان قهرمان انجمن فوتبالیست‌های حرفه‌ای اورتون انتخاب شد.

او به سایت رسمی باشگاه گفت: "همه ما که در لیگ‌های بزرگ بازی می‌کنیم و فضای رسانه‌ای در اختیارمان است، مسئولیت اجتماعی سنگینی داریم. در ابتدا فقط می‌خواستم برای پدر و مادرم خانه بخرم، اما بعد دیدم می‌توانم کارهای بزرگتری انجام دهم."

او به اندازه‌ای در اورتون محبوبیت دارد که حتی با وجود احتمال سقوط اورتون و شایعه جدایی‌اش در انتهای فصل و پیوستنش به نیمار در پاری‌سن‌ژرمن، هیچ کس نمی‌تواند تعهدش را زیر سوال ببرد و همه خاطره‌ای بسیار خوب از او دارند.

هر چند پیش‌بینی در خصوص فوتبالیست‌های برزیلی در تیم‌ملی سخت است، اما شانس موفقیت او در اولین جام جهانی‌اش که زمستان امسال برگذار خواهد شد، بسیار بالاست.

آنتونیو در فاصله کوتاهی از آن ایستگاه اتوبوس که همه چیز از آنجا شروع شد، می‌گوید: "جام جهانی همیشه رویای او از کودکی و سال ۲۰۰۲ که بازی‌های رونالدو را تماشا می‌کرد، بوده است. در آن فینال، او یک پسر کوچک بود، اما حالا به خواست خدا، او آنجا خواهد بود و بازی می‌کند. من همیشه به او می‌گفتم که در جام جهانی بازی خواهد کرد."

"بهتر است بدانید، من به او این را نیز گفته‌ام که آقای گل خواهد شد، پس تا آن روز..."

&config=http://www.bbc.co.uk/worldservice/scripts/core/2/emp_jsapi_config.xml?212&relatedLinksCarousel=false&embedReferer=http://www.bbc.co.uk/persian/&config_settings_language=en&config_settings_showFooter=false&domId=emp-15228070&config_settings_autoPlay=true&config_settings_displayMode=standard&config_settings_showPopoutButton=true&uxHighlightColour=0xff0000&showShareButton=true&config.plugins.fmtjLiveStats.pageType=t2_eav1_Started&embedPageUrl=$pageurl&messagesFileUrl=http://www.bbc.co.uk/worldservice/emp/3/vocab/en.xml&config_settings_autoPlay=false">

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبرگزاری میزان - ۲۳ اسفند ۱۳۹۹

دیگر اخبار این روز

باشگاه خبرنگاران - ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
خبر آنلاین - ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
خبرگزاری مهر - ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۱