راز آن سه مغ! (به بهانهٔ سال نوی مسیحی)، آرمین لنگرودی - Gooya News

گویا - ۱ دی ۱۴۰۰

در انجیل متا، بخش دوم، بندهای ۱ و ۲ آمده است:

«و چون عیسا در ایّام هیرود (هیرودیسِ) پادشاه در بیتْ‌لَحِمِ یهودیه تولّد یافت، آنگاه مَغانی چند از مشرق به اورشلیم آمده، گفتند: "کجاست آن مولود که پادشاه یهود است؟ زیرا که ستاره او را در مشرق دیده‌ایم و برای پرستش او آمده‌ایم"».

در اینجا سخن از سه «مَغ ایرانی» است، که گویا از «مشرق‌زمین» با دیدن نشان تولد عیسا به پیشواز زاده شدن او رفتند. مراد از «ستاره» نیز همان «ستارهٔ کریسمس» (بنت قنسول) است، که بنا بر داستان رایج در مسیحیت، به هنگام تولد عیسا در آسمان دیده شد و راهنمایی بود برای این سه مغ بسوی زادگاه او.

نسخهٔ دیگری از این گفته‌ٔ انجیل متا را می‌توان در «انجیل کودکی سوری» نیز (احتمالاً از سدهٔ ششم میلادی، که به «انجیل عربی [و یا شامی] دوران شیرخوارگی» هم مشهور است) یافت، که در آن این رویداد با ارجاع به «پیشگویی زرتشت» کامل می‌گردد:

«و واقع شد، هنگامی که عیسا خداوند در بیت‌لحم یهودیه در زمان هیرود (هیرودیس) پادشاه متولد شد، آنگاه، چنانکه زرادوشت (زرتشت) پیشگویی کرده بود، سه مجوس (مغ) از مشرق به اورشلیم آمدند. و با آنها هدایایی از زَر، مُر و کُندُر بود. و او را پرستش کردند و هدایای خود را به او تقدیم داشتند » (انجیل کودکی سوری [شامی / عربی]؛ بند ۷) (۱).

یک آدرس دقیق‌تر از این گفتار را ما در کتاب بسیار کهن‌تر «انجیل مصری» (از سدهٔ دوم میلادی) از کتابخانه‌ٔ «نجع‌حمادی»(۲) می‌یابیم که بنا بر آن، انگیزهٔ پدیدار گشتن این سه مغ در اورشلیم، آگاهی آنها از پیشگوییِ زاده شدنِ عیسا و نمایان شدنِ ستاره‌ٔ بیت‌لحم از کتابی بوده، که آنها آنرا بر روی کوه «هوکیریا»(۳) خوانده بودند، کتابی که نوشتنش را به «سِت»(۴) پسر «آدم» نسبت می‌دادند و گویا نگارشِ آن ۱۳۰ سال بدرازا کشیده بود.

اکنون پس از خواندن این گفتارها، برای خوانندهٔ کنجکاو پرسشهایی مطرح می‌شوند مبنی بر اینکه؛ ریشهٔ این داستان، که گویا از همان سده‌های آغازین دین مسیحیت رواج داشته، از کجا آب می‌خورد؟ چرا و چگونه این رویداد با زرتشت پیوند زده می‌شد؟ این پیشگویی زرتشت در چه منبعی انجام گرفته بود؟ میزان شناخته بودن و گستردگی این داستان در میان مسیحیان آنزمان تا چه اندازه بود؟ و در آخر اینکه: اساساً چرا در این بخش از انجیلها، که گرایشات گوناگونی را نمایندگی می‌کردند، به یکباره سخن از «مغ‌های ایرانی» به میان می‌آید؟

«اَندرو وِلبورن» (Andrew Welburn)، استاد دانشگاه آکسفورد و پژوهشگر علوم عرفان و مسیحیت آغازین، در کتاب خود بنام «کتابی با چهارده راز سر به مُهر؛ زرتشت و مکاشفه‌ی مسیح»(۵) به توضیح یکی از پیشینه‌هایِ فکریِ این جستار می‌پردازد، که در آن ارتباط این ایده با پدیدهٔ «سوشیانت» در آیین زرتشت برشکافته می‌شود. اجازه دهید پیش از ادامه‌ٔ سخن در این زمینه بگونهٔ بسیار فشرده به پدیدهٔ «سوشیانت» و ریشهٔ آن نیز بپردازیم، تا چگونگی این پیوند برایمان روشنتر گردد.

واژهٔ «سوشیانت»، که از ریشهٔ «سو» به معنی «سودمند» است، از اوستا می‌آید (سودمندِ پیروزگر). معنی این نام تقریباً همان مفهومِ برای ما آشنای «مُنجی» است که از آن بعدها - اگر بخواهم خود را تنها در چهارچوب ادیانی که به این مقاله مربوط می‌شوند محدود سازم - در دین یهود و بعدتر مسیحی (و باز هم بعدتر در اسلام) رونویسی شد.

بنا بر کتاب «دینکرد»، سوشیانت‌ها که تعدادشان در دین زرتشت به سه نفر می‌رسد، در واقع «تناسخ» (و یا بازتولد) زرتشت بوده و در سه هزاره‌ی پایانی زیست جهان پدیدار می‌شوند، که واپسین آنها (پس از «اوشیدر» و «اوشیدرماه») همان «سوشیانس» راستین و نوآور است (نک: «دینکرد هفتم»، بخشهای ۸ تا ۱۰)(۶).

منابع خبر

اخبار مرتبط