'خرمهره'؛ نبرد هنرمندان افغانستان با جنگ

'خرمهره'؛ نبرد هنرمندان افغانستان با جنگ
بی بی سی فارسی
بی بی سی فارسی - ۱ اردیبهشت ۱۳۹۹

موزه‌ تمدن‌های اروپا و مدیترانه در مارسی در جنوب فرانسه، اخیرا در اتفاقی کم‌سابقه، نمایشگاه مشترکی از کارهای هنرمندان معاصر افغانستان برگزار کرد، برای هنرمندانی که با هنرشان به نبرد علیه جنگ می‌روند. برای برگزاری این نمایشگاه سه سال وقت صرف شد و در آن ۶۶ قطعه کار هنری از ۱۱ هنرمند افغان به نمایش درآمد.

Image caption

گیلدا شاهوردی، متصدی نمایشگاه در کنار آثار محسن تاشه دسترسی سریع: لطیف اشراق؛ کارد به استخوان مرتضی هراتی؛ چارسو، جزئیات مهم زندگی زلیخا شیرزاد؛ چادری، قفس یا هوای آزاد؟ عزیز هزاره؛ واژه‌های سوخته و زبان بی‌زبانی فرزانه واحدی؛ حسرت عکاسی در زمان طالبان

بیشتر این هنرمندان در بیست سال گذشته که افغانستان از پر التهاب‌ترین جغرافیاهای منطقه بوده است، نه تنها بخشی از تاریخ معاصر این کشورند که راوی این تاریخ نیز هستند. هنرمندانی که برای بیان درد و اندوه و بازتاب اتفاقات پیرامون‌شان از هر ابزاری استفاده می‌کنند.

نتخاب عنوان "خرمهره" برای این نمایشگاه اشاره به سنگی سخت‌یاب دارد که برخی باور دارند پیدا کردنش از نادرات است ولی با داشتن آن می‌توان هر آرزویی را بر آورده کرد. گیلدا شاهوردی گرداننده این نمایشگاه به من گفت انتخاب این نام کنایه‌ای به وضعیت امروز در افغانستان است، که به رغم کمک‌های میلیونی توجهی به هنر و هنرمند نشده است.

بگذر از پست یوتیوب شماره از BBC Persian هشدار: محتوای مربوط به طرف ثالث ممکن است شامل آگهی باشد

پایان پست یوتیوب شماره از BBC Persian

اما "خرمهره" چه بسا مرتبط است با امیدی که آثار این هنرمندان در دل بیننده نقش می‌بندد.

"برای برگزاری این نمایشگاه سه سال وقت صرف شد و در آن ۶۶ قطعه کار هنری از ۱۱ هنرمند افغان به نمایش درآمد"من چند ماه پیش به دنبال این خرمهره رفتم و با هنرمندانی که در نمایشگاه حضور داشتند، گفت‌وگو کردم.

کارد به استخوان؛ شلاق تابلو

دغدغه‌های زیادی هنرمندان امروز افغانستان را محاصره کرده و در اکثر کارهای این هنرمندان به وضوح بازتاب یافته است. لطیف اشراق، نقاش ساکن کابل، برای نمایشگاه خرمهره سه نقاشی روی کرباس به مارسی فرانسه آورد. سه تابلو، سه دختر، سه رویداد هولناک و سه نسل قصه. دردی که از وجود یکی شاید با اشک و فریاد فوران کند از وجود کسی مثل لطیف اشراق با نقاشی تهی شده است.

تابلوی اول او برای تبسم است، تبسم نام دختر ۹ساله‌ای است که در سال ۲۰۱۵ گروه داعش او و خانواده‌اش را در بزرگراهی در نزدیکی زابل افغانستان سر برید. عکس او نماد اعتراض‌هایی در آن زمان شد.

لطیف این کشتار را نقاشی کرده است.

Image caption

لطیف اشراق

لطیف اشراق می‌گوید کم کم حس کرده انتخاب رنگ‌ها در آثارش از دست او خارج شده:‌ رنگ سرخ [در تابلوی تبسم] می‌تواند هم رنگ چادرش باشد و هم رنگ خونش وقتی او را حلال کردند (سر بریدند).

اما وقتی هنرمند شاهد عینی یک زجرکشی هولناک است، و یا این که بغض ستمی ناتمام در گلویش خانه کرده چه چیزی از دستش ساخته است؟

تابلوی دیگر او برای "فرخنده" است. دختر جوانی که در روز روشن در قلب کابل به دست مردان خشمگین که ادعا کردند قرآن را آتش زده، زجر‌کش شد. او موقع نقاشی تابلوی فرخنده از خشم شلاقی به دست‌ می‌گیرد تا نقاشی را تمام کند، می‌‍گوید: "وقتی می‌خواهم احساسات خود را در تابلو جا بدهم باید زخمی به تابلو بزنم. این بخش‌های تابلو را شلاق زدم. شلاق را گرفتم، به رنگ کشیدم و تابلو را شلاق زدم.

"گیلدا شاهوردی گرداننده این نمایشگاه به من گفت انتخاب این نام کنایه‌ای به وضعیت امروز در افغانستان است، که به رغم کمک‌های میلیونی توجهی به هنر و هنرمند نشده است"شلاق را باید می‌زدم چون وقتی شلاق می‌خورد حسم منتقل می‌شد".

Image caption

تابلوی فرخنده اثر لطیف اشراق

زندگی لطیف اشراق در سال‌های اخیر دست‌خوش تحولات کشورش بوده. از مهاجرت به ایران و کشورهای حوزه عرب گرفته تا کار در جاده و کارخانه برای پیدا کردن خرج زندگی. در همه این‌ سال‌ها نقاشی دردهای او را التیام داده است.

تابلوی دیگر او، تابلوی بی‌نامی است که می‌تواند قصه مردسالاری و ستم دوامدار جنسی مرد علیه زن در تاریخ افغانستان باشد. قصه دختری که سرنوشتش به دست مردان خانواده و روستا رقم می‌خورد و حتی در قبر هم آرامش ندارد.

▲ بازگشت به بالا

چادری، قفس یا هوای آزاد؟

چادری به مثابه یک حجاب اجباری در دوران قدرت مجاهدین و گروه طالبان در افغانستان برای پوشاندن زن رواج یافت و کم‌کم جاگزین زنان در کوچه و خیابان و بازار شد.

این پارچه آبی چین‌دار بیشتر تداعی‌گر زنان افغان در جریان جنگ‌های داخلی این کشور است.

خیلی‌ها آن را به قفسی تشبیه می‌کنند که دور زنان می‌پیچید و حضور و حقوق و آزادی زن را زیر سوال می‌برد. زلیخا شیرزاد طراح افغان ساکن امریکا با طرحی به نام "هوای آزاد" می‌پرسد که اگر مردان یک جامعه تصمیم گرفته باشند زنان را در خیابان و کوچه اذیت کنند آیا این حجاب می‌تواند مفهوم و شکل دیگری پیدا کند؟

خود او چادری را به "سرپوشی" برای زنان تعریف می‌کند که برای در بند کردن آنان استفاده شده، ولی استدلال می‌کند که در مواردی هم به عنوان تنها گزینه برای گشت‌وگذار زنان استفاده شده است.

ایده زلیخا شیرزاد پیوند به کودکی‌اش دارد. می‌گوید وقتی کودک بود اگر چادری نبود نمی‌توانست از خانه بیرون برود چون اگر چادری نبود زنان نمی‌توانستند پای خود را از چاردیواری خانه بیرون بگذارند.

زلیخا شیرزاد با اشاره با هنر کاشی و سیرامیک مکان‌‌های مذهبی مثل مسجد، می‌گوید خیلی از مضمون‌ها را می‌توان خارج از بعد مفهومی آن‌ها نیز تصور کرد.

Image caption

اثر دیگری با مفهوم چادری زلیخا شیرزاد

در این چیدمان مشترک، او چادری در ابعاد ۲۷متر را شکافته و آن را مثل پرده‌ای از سقف نمایشگاه آویخته و وسط آن داستان‌های آثار لایق از داستان‌نویسان معاصر افغان از بلندگویی پخش می‌شود و درون چادری می‌پیچد، قصه‌هایی کمتر شنیده در مورد تابوها و داستان‌های عاشقانه مردم در افغانستان.

زلیخا شیرزاد می‌گوید لباس و پوشش بیانگر هویت انسانها است و برای همین در چهارده سال گذشته مشغول کار با زنان خیاط و طراح افغانستان بوده تا بتواند پوشش زنان را در افغانستان بازتعریف کند.

او نمونه‌ دیگری از این طرحش را که در آن از کتان و ابریشم استفاده شده در نمایشگاه دوسالانه ونیز به نمایش گذاشته بود.

▲ بازگشت به بالا

حسرت عکاسی در زمان طالبان

زن زیر نظر جوامع قضاوت‌گر و در تیررس خشونت‌های بی‌پایان و فضای سنگین مردسالاری همیشه از نظرها دور بوده است. خصوصا در این‌ سال‌های آشوب که عمدتا مردها تصمیم می‌گیرند چه کسی زنان خانواده‌شان را ببینند.

در سال‌های پس از سقوط طالبان ظهور عکاسان زن دریچه‌ای بوده برای دیدن نیمه دیگر واقعیت افغانستان.

"من چند ماه پیش به دنبال این خرمهره رفتم و با هنرمندانی که در نمایشگاه حضور داشتند، گفت‌وگو کردم"فرزانه واحدی عکاس مستند در کابل می‌گوید قصه زندگی او را چیزی بهتر از عکس‌هایی که می‌گیرد، نمی‌تواند بازگو کند.

Image caption

فرزانه واحدی، عکاس

او هجده سال پیش شروع به تمرین عکاسی کرد و در نمایشگاه خرمهره گزیده‌ای از دوره‌های مختلف کاری و از مجموعه‌های مختلف عکاسی‌اش را به نمایش گذاشت. کارهای او در ابتدا بیشتر متمرکز به مشکلات و رنج زنان افغانستان بود، در سال ۲۰۰۸ مجموعه‌ای هم در مورد چادری کار کرد که متوجه شد نماد زن افغان در دنیای بیرون است و بعد از سال ۲۰۱۰ تصمیم گرفت ابعاد دیگر زندگی‌ زنان را عکاسی کند.

فرزانه واحدی می‌گوید وقتی داستان‌های غم‌انگیز زنان افغانستان را عکاسی می‌کرد تحمل درد هم نسل و هم جنس‌هایش نفس‌گیر بود:‌ "رفته بودم شفاخانه و مشغول عکاسی بودم. خانمی را آوردند که بدنش سوخته بود... صدای گریه‌اش را می‌شنیدم و بوی سوختگی بدنش را حس می‌کردم."

Image caption

زلیخا شیرزاد و اثر هنری که با چادری زنان افغان پدید آورده

فرزانه واحدی از خاطره تلخی یاد می‌کند که موقع عکاسی در مورد خودسوزی زنان در هرات اتفاق افتاد:‌" این رویداد بر من بسیار تاثیر گذاشت. به حدی که او در اتاق گریه می‌کرد و من در دهلیز شفاخانه قدم می‌زدم و گریه می‌کردم و کاری از دستم ساخته نبود.

بیش از حد سخت بود. تا هفته‌ها بوی و صدا و تصویرش فراموشم نمی‌شد."

فرزانه واحدی می‌گوید بخش بزرگ یک اثر هنری از جمله عکس در داستانی نهفته که پشت آن اثر وجود دارد.

او می‌گوید وقتی در سال ۲۰۱۵ موفق شد خانه‌ای برای خودش بخرد، "حس عجیب استقلالیت" داشت و همین بود که مجموعه عکس موفقیت‌های زنان را شروع کرد. با این هدف که تصویر زن افغان را در جهان تغییر بدهد، ذهنیت کودکان را نسبت به توانایی‌های زنان عوض کند و تلاش کند این عکس‌ها در قالب یک تاریخچه سندی دال بر آزادی‌های زنان باشد تا تغییر رژیم‌های سیاسی نتواند آن را انکار کند.

او می‌افزاید: "خیلی عکس‌هایی است که دوست داشته ام بگیرم ولی نگرفته‌ام. ای کاش زمان طالبان عکاسی بلد بودم و می‌توانستم آن دوران را ثبت کنم چون سخت‌ترین دوره زندگی من بود."

▲ بازگشت به بالا

چارسو، جزئیات مهم زندگی

عکاسی در افغانستان در بیست سال گذشته از دوربین‌های سه پایه چوبی بزرگ تا دیجتیال و بعد هم تا عکاسی با مبایل متحول شده است.

"کارد به استخوان؛ شلاق تابلودغدغه‌های زیادی هنرمندان امروز افغانستان را محاصره کرده و در اکثر کارهای این هنرمندان به وضوح بازتاب یافته است"مرتضی هراتی عکاس مستند و خیابانی در هرات، همه این مراحل را تجربه کرده است.

Image caption

عکسی از مرتضی هراتی

او وقتی طالبان فرمانروایی می‌کرد، کودکی سیزده ساله بود و عکاسی به کمک دوربین‌های سه‌پایه چوبی رواج داشت و زیر نظر پدرش با امکانات بسیار ابتدایی داخل استدیو عکاسی یاد گرفت. اولین عکسی را که بیرون استودیو گرفت هیچ وقتی فراموش نمی‌کند: "چون طالبان آمده بودند باید عکس خانم‌ها را یک عکاس نابالغ می‌گرفت. طالبی بود به نام ملا شبیر احمد که می‌خواست از زن و بچه خود عکس بگیرد و بفرستد به دوستانش و بگوید که در هرات صاحب زندگی و زن و بچه شده است و می‌گفت عکاس باید کودک باشد... چون در همسایگی ما زندگی می‌کرد پدرم مرا فرستاد". در آن زمان کسی جرأت بایگانی کردن عکس‌ها را نداشت.

او دو مجموعه عکس در نمایشگاه خرمهره به نمایش گذاشته است.

آلبوم بچه‌های هری‌رود و عکس‌های سیاه‌وسفید از آنچه او "خطوط قرمز" هرات می‌نامد.

Image caption

مرتضی هراتی، عکاس

در مجموعه اول او سراغ جزییات عادی زندگی روزمره رفت تا لحظاتی را ثبت کند که از نظر‌ها افتاده است.

او می‌گوید مجموعه بچه‌ها [ماجرای] چند کودک کار است که از قریه‌های دور دست می‌آیند و در هرات کار می کنند. من نخواستم "آن‌ها را در جریان کار سخت نشان بدهم. خواستم آن‌ها را در مدت بسیار کوتاهی که مشغول سرگرمی شده‌اند، را نشان بدهم. مثلا یک کودک کار در طول روز اگر ۲۳ ساعت کار می‌کند و زندگی سختی دارد شاید نیم ساعت سرگرمی داشته باشد.

"لطیف اشراق، نقاش ساکن کابل، برای نمایشگاه خرمهره سه نقاشی روی کرباس به مارسی فرانسه آورد"برای من این محتوا و این شادی جالبتر بود."

اما کیفیت عکس مساله است یا پیامی که منتقل می‌کند؟ مرتضی هراتی می‌گوید با عکاسی مبایل،‌ مسیرش عوض شده است. او گفت: در هرات دیواری هست که حج واوقاف احادیث و یک سری متن‌ها را روی آن می‌نویسد و امر به معروف و نهی از منکر می‌کند، و همزمان کسانی که کار اعتراضی می‌کنند، می‌آیند چیزهایی می‌نویسد که تضاد و جدل شدیدی بین آن‌ها به وجود می‌آید و این باعث می شود هر چند وقت کل دیوار را پاک کنند. این مجموعه در سال ۲۰۱۵ کار شده و همان سال دیوار رنگ و همه پیام‌ها پاک شد... از دلایلی که من به خاطرش از فناوری مبایل‌گرافی ممنون هستم دقیقا همین مجموعه است.

او اخیرا آلبوم عکسی حاوی ۱۵۵عکس را در کتابی به نام "چارسو" نشر کرده است. می‌گوید: "داستان چارسوی شهر، چهار فصل زندگی است که از فصل بهار با ساز و آواز و بهار و نوروز شروع می‌شود و در یک روز سرد زمستانی در یک قبرستان تمام می‌شود".

▲ بازگشت به بالا

واژه‌های سوخته و زبان بی‌زبانی

در بین هنرمندان افغانستان، تعداد آنانی که کارهای میان‌رشته‌ای خلق می‌کنند انگشت شمار است.

عزیز هزاره دانش‌آموخته دانشگاه هنر لاهور یکی از آن‌ها است که با سه مجموعه کار در نمایشگاه خرمهره شرکت کرده است.

Image caption

کاری از عزیز هزاره

در افغانستان در سالهای گذشته شرایط طوری بوده که برای تکان خوردن و اندوهگین شدن باید اتفاقی دردناکتر از رویداد قبلی بیافتد. شاید این کرختی هنرمند معاصر افغانستان را واداشته تا برای فریاد عصیانش از هر هنری استفاده کند.

عزیز هزاره می‌گوید:‌ "کانتکست کار من افغانستان است، تمرینی که می‌کنم هم در افغانستان و کاری که تولید می‌شود نیز در افغانستان است و برای همین طبیعی است که تمام الهاماتی که می‌گیرم از آنجاست؛ از بازی‌های سیاسی تا اتفاقات اجتماعی و فرهنگی که در آنجا شکل می‌گیرد. من هم از همان جامعه هستم و هنرمند بازتاب جامعه خودش است."

او می‌گوید در کارهایش همان طور که از اتفاقات سخت و تلخ افغانستان متاثر شده و از سبک هرات پیروی کرده، از کار هنرمندان نامی دنیا از جمله آی‌وی‌وی و ژاگ دریدا هم الهام گرفته است.

عنوان کار اول او "دیوار محکومیت" است که به رایج شدن "فرهنگ تقبیح کردن بین سیاسیون" افغان پرداخته است. او برای این اثرش اعلامیه‌های خبری را که سیاست‌مداران، مقام‌های بین‌المللی، فعالان و جنگ‌سالاران و رهبران جهادی در محکومیت حملات انتحاری و انفجارهای افغانستان صادر کرده‌ را جمع‌آوری کرده و از این اعلامیه‌ها دیواری ساخته با الهام از دیوارهای بلند امنیتی و سیمانی کابل. دیواری که به نظر او نمایانگر فاصله بین کسانی است که تصمیم می‌گیرند و کسانی که در موردشان تصمیم گرفته می‌شود.

او از مجموعه‌ای از این اعلامیه‌ها، کتابی چاپ کرده که با ورق زدن آن فقط اعداد و تعداد کشته و زخمی‌ها تغییر می‌کند ولی واژه‌بندی و ترکیب اعلامیه‌ها شبیه هم است.

"دختر جوانی که در روز روشن در قلب کابل به دست مردان خشمگین که ادعا کردند قرآن را آتش زده، زجر‌کش شد"اما وقتی ارزش جان انسان‌ در حد عددی سقوط می‌کند که نتیجه ضرب و‌ تقسیم یک انفجار یا یک حمله انتحاری است چه واژه‌ای می‌تواند زبان بی‌زبانی هنرمند باشد؟

Image caption

عزیز هزاره، هنرمند

"واژه‌های سوخته" نام مجموعه دوم عزیز هزاره در این نمایشگاه است. در این اثر او از زرورقی الهام گرفته که معتادان زیر پل‌های کابل برای کشیدن تریاک و هیرویین استفاده می‌کنند. می‌گوید:"واژه‌های سوخته حدود ۲۰ کار است... من می‌خواستم این که جنگ روی تریاک چیست و چطور ما در آن می‌سوزیم را نمایش بدهم".

اثر دیگرش، "دیالکتیک" نام دارد چیدمانی به کمک ویدیو و صدا و ابزار عادی است. او در باره این اثر گفت که "این ویدیو چیدمان فیلم‌هایی از جنگ‌های ۱۹۷۹ تا ۲۰۱۵ است، جنگ‌های داخلی، جنگ با روسیه، جنگ با امریکایی‌ها و جنگی که سربازان امریکایی در آن شرکت کردند و برای خود فیلم گرفتند، من این فیلم‌ها را جمع کردم."

ویدیو طوری عرضه شده که یک طیف نور به شیشه‌ می‌خورد و چهار تصویر متفاوت به نمایش‌ می‌گذارد، ویدیویی‌ هم از جنگ شبانه سربازان امریکایی پخش می‌شود.

عزیز هزاره می‌گوید "روی شیشه هم خاک افغانستان است که از کابل جمع کردم و آوردم." خاک کابل در این کار به مفهوم جنگ بر سر خاک در افغانستان است.

او می‌گوید آرشیو کردن برای بازگو کردن تاریخ اهمیت زیادی دارد "هدف این بود که ببینم آرشیو و تاریخ چطور در حال ساخته شدن و شکل گرفتن است. این که ارباب قدرت چه تاریخی می‌سازند و نگاه من به این تاریخ چیست و نگاه دیگران چیست."

کارهایی از دیگر هنرمندان از جمله "تولد دوباره سرخ"، روایت کشتار معترضان در کابل از محسن تاشه، کابوس گرایش جنسی و انگشت اتهام به سوی اقلیت‌ها از حامد حسن‌زاده، بازسازی صحنه یک کشتار هدفمند به اجرای کاوه آیرک و زرهی در برابر خیابان آزاری، نمایش پر سر و صدای کبرا خادمی در کابل هم در خرمهره به نمایش درآمد.

تنها شش نفر از این هنرمندان موفق شدند برای شرکت در نمایشگاه آثارشان به فرانسه سفر کنند و دیگر هنرمندان به دلیل محدودیت‌های مهاجرتی از حضور در نمایشگاه بازماندند.

▲ بازگشت به بالا

منابع خبر

اخبار مرتبط