'سلام فرمانده'؛ از کودکان بسیجی چه میدانیم؟
'سلام فرمانده'؛ از کودکان بسیجی چه میدانیم؟
- حامد فرمند
- پژوهشگر و فعال حقوق کودکان
منبع تصویر،
.
توضیح تصویر،
.
مجموعه "ناظران میگویند" بیانگر نظر نویسندگان آن است. بیبیسی فارسی میکوشد در این مجموعه، با انعکاس دیدگاهها و افکار طیفهای گوناگون، چشمانداز متنوع و متوازنی از موضوعات مختلف ارائه دهد. بدیهی است انتشار این آرا و نقطهنظرها، به معنای تایید آنها نیست.
منبع تصویر،
FARS
اواخر اردیبهشت ۱۴۰۱ کلیپهایی با ترانه "سلام فرمانده" پخش شد که کودکان آن را همخوانی و اجرا کردهاند. قرار است این ترانه پنجم خرداد ۱۴۰۱ در ورزشگاه آزادی تهران اجرا شود.
ترانهای از زبان کودکان دهه نود شمسی که علی خامنهای را خطاب قرار داده و مضمون آن سرسپردگی به اوست.
در این مدت رسانهها و تحلیلگران از جنبههای مختلف به این کلیپها و ترانه پرداختند. یکی از تحلیلهایی که از زبان برخی کارشناسان سیاسی در رسانهها تکرار میشود، ارزیابی موسیقایی ترانه با تاکید بر ناپایداری تاثیر آن به عنوان یک اثر موسیقایی پاپ است.
"'سلام فرمانده'؛ از کودکان بسیجی چه میدانیم؟ حامد فرمند پژوهشگر و فعال حقوق کودکان۳ ساعت پیشمنبع تصویر، .توضیح تصویر، .مجموعه "ناظران میگویند" بیانگر نظر نویسندگان آن است"
گروهی از کارشناسان نیز از منظر سیاسی محتوای ترانه را به نفع جنبشهای علیه حکومت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ارزیابی میکنند.
این تحلیل بر این پیشفرض استوار است که تبلیغات حکومت برای نسل دهه شصت، هفتاد یا هشتاد جواب نداده است، بر همین مبنا بر روی دهه نودیها نیز که مخاطبان اصلی این ترانه هستند، اثرگذار نخواهد بود.
در این یادداشت بدون تحلیل محتوای این ترانه، از منظر حقوق کودک و پدیده "کودک-سرباز"، تحلیلهایی را نقد میکنم و توضیح میدهم که چنین رویکردی نه تنها بر پایه اشتباهی استوار است، بلکه به نادیده گرفتن کارکرد عملی جذب کودکان در فعالیتهای خصمانه و مناقشات مسلحانه زیر نظر سپاه پاسداران جمهوری اسلامی میانجامد.
منبع تصویر،
FARS
ترانه تبلیغاتی یا زندگی عملی برخی کودکان
سابقه سرودها و ترانههای مبتنی بر ایدئولوژی و پروپاگاندای حکومتی در ایران با مخاطب کودک تنها به سرودهای دوران جنگ محدود نمیشود، همانطور که حضور کودکان در مناقشات مسلحانه نیز تنها محدود به دوران جنگ ۸ ساله ایران و عراق نیست. شهریور ۱۳۹۵ کلیپی از کودکان پسر حدودا ۱۱ تا ۱۵ ساله منتشر شد که ترانهای با مضمون "دفاع از حرم" میخواندند و میگفتند: "به امر رهبرم، همیشه جان به کف دارم".
نگارنده تحقیقی را سراغ ندارد که نشان دهد تمام کودکان حدودا ۱۱ تا ۱۵ ساله در زمان ساخت آن کلیپ، هم اکنون و در انتهای دوران کودکی و اوایل دوران جوانی، با حکومت ولایت فقیه زاویه پیدا کرده باشند. بلکه بر عکس، مشاهدات میدانی از حضور کودکان و نوجوانان عضو بسیج در سرکوب اعتراضات دی ۱۳۹۶، آبان ۱۳۹۸، اعتراضات آب در خوزستان و اصفهان و اعتراضات اردیبهشت ۱۴۰۱ حکایت دارد.
منبع تصویر،
TASNIM
در تمام این سالها کودکان در خانهها، مدارس و محلهها، به شکلهای گوناگون با مفاهیم خشونت، جنگ، انتقام و کشته شدن آشنا و به عضویت در بسیج تشویق شدهاند. هر سال تعدادی از این کودکان جذب بسیج مدارس و مساجد میشوند و برخی از آنها تا بعد از پایان کودکی، یعنی بعد از ۱۸ سالگی نیز در این نهاد نظامی میمانند.
به این ترتیب به نظر نگارنده جمله پایانی ترانه "سلام فرمانده"، یعنی "غصه سرباز رو نخور"، تنها بخشی از ترانهای آهنگین نیست، بلکه خط فکری جمهوری اسلامی و نمایانگر تلاش سیستماتیک حکومت در تربیت کودک-سربازان است، تلاشی که نتایج عملی داشته است و کودکانی قربانی سربازگیری حکومت تمامیتخواه شدهاند.
سازمان بسیج دانشآموزی، تربیت نظاممند کودک-سرباز
از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکسترادیو فارسی بیبیسیپادکست چشمانداز بامدادی رادیو بیبیسی – دوشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
پادکست
پایان پادکست
بسیج دانشآموزی که بخشی از وظیفهاش تربیت کودک-سربازان در قالب "مشارکت داوطلبانه کودکان در عرصه دفاعی" است، از زمان جنگ ایران و عراق آغاز به کار کرد و در حال حاضر به عنوان یک سازمان نظاممند زیر نظر بسیج مستضفعان، بخشی از نیروی مسلح سپاه پاسداران جمهوری اسلامی است.
بنا به اطلاعات منتشر شده و تحقیقات نگارنده، کودکان از دوران دبستان برای حضور و عضویت در این نهاد آماده میشوند، از سن ۱۱ سالگی میتوانند عضو عادی بسیج و از ۱۵ سالگی عضو فعال بسیج باشند.
گرچه این تقسیمبندی همیشه رعایت نمیشود، اما اعضای عادی و فعال با آموزشهای مرتبط با استفاده از انواع سلاح آشنا میشوند و اعضای فعال اجازه استفاده از سلاح گرم را دارند. با این حال حضور تمام کودکان، اعم از اعضای عادی یا فعال در فعالیتهای مختلف مرتبط با سرکوب اعتراضات یا حمله به تجمعات شهروندان که از نظر حکومت یا ایدئولوژی حاکم خلاف قانون یا ارزشهای مذهبی و حکومتی تلقی میشود، قابل مشاهده است. گرچه اطلاعاتی از تعداد کودک-سربازان در دست نیست، اما برخی از گزارشات رسمی مربوط به سالهای قبل، از عضویت بیش از ۵ میلیون کودک در بسیج دانشآموزی خبر میدهد.
منبع تصویر،
BasijPress.ir
بنابراین سوال این نیست که این تبلیغات و پروپاگاندا تا چه اندازه به نفع خط فکری جمهوری اسلامی در جذب کودکان و نوجوانان برای دفاع از ارزشهای خودش است؟ سوال این است که این کودکان چطور جذب چنین فعالیتهایی میشوند و چطور میتوان از آنها در برابر این فعالیت سازمان یافته و جذاب حمایت کرد؟
اهمیت این سوال در قدم اول به شمار آوردن کودکانی است که قربانی تمامیتخواهی و بیتوجهی حکومت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی به حقوق کودکان شدهاند و حتی زمانی که راه خود را از حکومت جدا میکنند با آثار و تبعات روانی و رفتاری این پروپاگاندا دست و پنجه نرم میکنند. پس از آن و در صورت داشتن تحلیل دقیق از چرایی جذب کودکان به نیروهای مسلح، میتوان درباره برداشتن قدم اجرایی در حمایت از این کودکان همفکری کرد.
کودکان بسیجی؛ سوءاستفاده از هیجانات کودکان زیر پوسته مردسالاری
برخی از تحلیلگرانی که جنبشها و اعتراضات شهروندان علیه حاکمیت را به عنوان پس زده شدن ایدئولوژی و پروپاگاندای حکومت توسط نسل قبل تلقی میکنند، ممکن است بگویند که حتی اگر آمار رسمی از تعداد کودکان عضو بسیج دانشآموزی درست باشد، این اعضا نیز طی سالهای اخیر با ریزش مواجه شدهاند و متاع حاکمیت دیگر خریداری ندارد. این تحلیل که به دلیل نداشتن دسترسی به دادههای آماری و میدانی، دقیق نیست، دلایل ساختاری و فردی جذب کودکان در برنامههای آموزشی و عملی مرتبط با حضور کودکان در مناقشات مسلحانه را نادیده میگیرد.
گرچه نگارنده به تحقیقی درباره کودکان ایرانی عضو بسیج یا حاضر در مناقشات مسلحانه به جز در سالهای جنگ ایران و عراق برنخورده است، اما نتایج یکی از آن تحقیقات در مورد کودکان شرکت کرده در جنگ، که توسط خانم دکتر شهرزاد احمدی، تاریخدان، انجام گرفته است، با تجربه افرادی که نگارنده در جریان تحقیق خود با آنها گفتوگو کرده و همچنین تجربیات جهانی همخوانی دارد.
منبع تصویر،
ENSAFNEWS
خانم احمدی در تحقیق خود حضور کودکان ایرانی در جنگ را برآمده از مردسالاری و نظام طبقاتی دانسته است.
"بیبیسی فارسی میکوشد در این مجموعه، با انعکاس دیدگاهها و افکار طیفهای گوناگون، چشمانداز متنوع و متوازنی از موضوعات مختلف ارائه دهد"نگارنده در تحقیقات ناتمام خود به مجموعهای از دلایل برای پیوستن به نیروهای بسیج دست یافته است که با نیازهای کودکان برای دیده شدن، تخلیه هیجانات و حتی برطرف کردن نیازهای سادهای مانند بودن با همسالان و تفریح "مجاز" مرتبط است. همچنین برای برخی از کودکان یا خانوادههای آنها منافعی مانند راهیابی به دانشگاه یا موقعیتهای شغلی در آینده انگیزهای برای عضویت یا تداوم ارتباط با نیروی بسیج است.
کمبود مطالعات و تحقیق در این حوزه باعث میشود نتوانیم وزن هر یک از این دلایل را به دقت ارزیابی کنیم.
در جمهوری اسلامی و در سازوکار سپاه و بسیج از ابزارهای شناخته شدهای استفاده شده است تا کودکان جذب بسیج و فعالیتهای آن شوند و در این ساختار باقی بمانند، ابزارهایی مانند برانگیختن هیجان کودک، دست گذاشتن بر کنجکاوی کودک، سوءاستفاده از نیاز کودک به تفریح، همسانی با همسالان و الگو گرفتن از بزرگسالان در کنار استفاده از مناسبات قدرت که عمدتا بر ساختار مردسالاری استوار است و دست گذاشتن بر آسیبپذیری کودکان.
منبع تصویر،
ISNA
ساز و کار فعالیت در درون نیروی بسیج که شباهتهای زیادی با تجربه نهادهای نظامی در دیگر کشورها دارد، ماندن کودکان در موقعیت آسیب و خطر را از منظر روانشناسی نیز توجیه میکند. ساختار قدرت حاکم بر نظام سلسله-مراتبی بسیج، امکان اعمال قدرت و پاسخ دادن به حس دیده و شنیده شدن را به برخی کودکان میدهد و برای گروهی دیگر، دورنمایی از این امکان را محیا میکند، دورنمایی که برای به دست آوردنش، باید مسیر اعمال قدرت را طی کنند. نیروی بسیج، ابزار قانونی و عملی چنین اعمال قدرتی را فراهم میکند.
برخی شاهدان دادگاه یکی از متهمان جنایت جنگی که سال گذشته برگزار شده بود به قضات دادگاه گفتند که به عنوان کودک، چارهای جز اعمال قدرت و خشونت و همانند شدن با سایرین برای پذیرفته شدن و مورد خشونت قرار نگرفتن نمیدیدند.
نگارنده نیز در تحقیق محدود خود به همین استدلال از جانب فردی که در نوجوانی عضوی از بسیج بوده، برخورده است.
هدف از این یادداشت از یک طرف تاکید بر وجود کودکانی است که قربانیان نظام تمامیتخواه در قالب کودک-سرباز هستند و از طرف دیگر یادآوری این موضوع که سازوکار حاکم بر چنین پدیدهای در تمام دنیا و ایران، جذب یا ادغام این کودکان در این ساختار است. نادیده گرفتن یا کم اهمیت دانستن این موضوع در نهایت به نقض حقوق کودکان دامن میانجامد.
تمرکز بر تحلیلهای سیاسی که اهمیت کلیپ "سلام فرمانده" را در حد یک ترانه غیرماندگار پایین میآورد و دورنمای تبلیغات حکومت برای جذب کودکان در نیروهای سرکوب را تاریک میبیند، کار را برای فعالان حقوق کودک و پژوهشگرانی که تلاش میکنند این آسیب را شناسایی و درباره خطرات و اثرات درازمدت آن اطلاعرسانی کنند مشکل میکند.
- حسن جنگجو و کودک سربازان؛ قربانیان جنگ یا قهرمانان ملی
- کودکان سرباز؛ افتخار یا جنایت؟
- روایت کودک سربازان در جنگ ایران و عراق؛ کودکانی که در سنگر گریستند اما راهی میدان مین شدند
- از 'آقامون جنتلمنه' تا 'سلام فرمانده'؛ 'سیدعلی دهه نودیهاشو فراخوانده'
- حامد فرمند
- پژوهشگر و فعال حقوق کودکان
مجموعه "ناظران میگویند" بیانگر نظر نویسندگان آن است. بیبیسی فارسی میکوشد در این مجموعه، با انعکاس دیدگاهها و افکار طیفهای گوناگون، چشمانداز متنوع و متوازنی از موضوعات مختلف ارائه دهد. بدیهی است انتشار این آرا و نقطهنظرها، به معنای تایید آنها نیست.
اواخر اردیبهشت ۱۴۰۱ کلیپهایی با ترانه "سلام فرمانده" پخش شد که کودکان آن را همخوانی و اجرا کردهاند. قرار است این ترانه پنجم خرداد ۱۴۰۱ در ورزشگاه آزادی تهران اجرا شود.
ترانهای از زبان کودکان دهه نود شمسی که علی خامنهای را خطاب قرار داده و مضمون آن سرسپردگی به اوست.
در این مدت رسانهها و تحلیلگران از جنبههای مختلف به این کلیپها و ترانه پرداختند. یکی از تحلیلهایی که از زبان برخی کارشناسان سیاسی در رسانهها تکرار میشود، ارزیابی موسیقایی ترانه با تاکید بر ناپایداری تاثیر آن به عنوان یک اثر موسیقایی پاپ است.
گروهی از کارشناسان نیز از منظر سیاسی محتوای ترانه را به نفع جنبشهای علیه حکومت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ارزیابی میکنند.
این تحلیل بر این پیشفرض استوار است که تبلیغات حکومت برای نسل دهه شصت، هفتاد یا هشتاد جواب نداده است، بر همین مبنا بر روی دهه نودیها نیز که مخاطبان اصلی این ترانه هستند، اثرگذار نخواهد بود.
در این یادداشت بدون تحلیل محتوای این ترانه، از منظر حقوق کودک و پدیده "کودک-سرباز"، تحلیلهایی را نقد میکنم و توضیح میدهم که چنین رویکردی نه تنها بر پایه اشتباهی استوار است، بلکه به نادیده گرفتن کارکرد عملی جذب کودکان در فعالیتهای خصمانه و مناقشات مسلحانه زیر نظر سپاه پاسداران جمهوری اسلامی میانجامد.
ترانه تبلیغاتی یا زندگی عملی برخی کودکان
سابقه سرودها و ترانههای مبتنی بر ایدئولوژی و پروپاگاندای حکومتی در ایران با مخاطب کودک تنها به سرودهای دوران جنگ محدود نمیشود، همانطور که حضور کودکان در مناقشات مسلحانه نیز تنها محدود به دوران جنگ ۸ ساله ایران و عراق نیست. شهریور ۱۳۹۵ کلیپی از کودکان پسر حدودا ۱۱ تا ۱۵ ساله منتشر شد که ترانهای با مضمون "دفاع از حرم" میخواندند و میگفتند: "به امر رهبرم، همیشه جان به کف دارم".
نگارنده تحقیقی را سراغ ندارد که نشان دهد تمام کودکان حدودا ۱۱ تا ۱۵ ساله در زمان ساخت آن کلیپ، هم اکنون و در انتهای دوران کودکی و اوایل دوران جوانی، با حکومت ولایت فقیه زاویه پیدا کرده باشند. بلکه بر عکس، مشاهدات میدانی از حضور کودکان و نوجوانان عضو بسیج در سرکوب اعتراضات دی ۱۳۹۶، آبان ۱۳۹۸، اعتراضات آب در خوزستان و اصفهان و اعتراضات اردیبهشت ۱۴۰۱ حکایت دارد.
در تمام این سالها کودکان در خانهها، مدارس و محلهها، به شکلهای گوناگون با مفاهیم خشونت، جنگ، انتقام و کشته شدن آشنا و به عضویت در بسیج تشویق شدهاند. هر سال تعدادی از این کودکان جذب بسیج مدارس و مساجد میشوند و برخی از آنها تا بعد از پایان کودکی، یعنی بعد از ۱۸ سالگی نیز در این نهاد نظامی میمانند.
به این ترتیب به نظر نگارنده جمله پایانی ترانه "سلام فرمانده"، یعنی "غصه سرباز رو نخور"، تنها بخشی از ترانهای آهنگین نیست، بلکه خط فکری جمهوری اسلامی و نمایانگر تلاش سیستماتیک حکومت در تربیت کودک-سربازان است، تلاشی که نتایج عملی داشته است و کودکانی قربانی سربازگیری حکومت تمامیتخواه شدهاند.
سازمان بسیج دانشآموزی، تربیت نظاممند کودک-سرباز
بسیج دانشآموزی که بخشی از وظیفهاش تربیت کودک-سربازان در قالب "مشارکت داوطلبانه کودکان در عرصه دفاعی" است، از زمان جنگ ایران و عراق آغاز به کار کرد و در حال حاضر به عنوان یک سازمان نظاممند زیر نظر بسیج مستضفعان، بخشی از نیروی مسلح سپاه پاسداران جمهوری اسلامی است. بنا به اطلاعات منتشر شده و تحقیقات نگارنده، کودکان از دوران دبستان برای حضور و عضویت در این نهاد آماده میشوند، از سن ۱۱ سالگی میتوانند عضو عادی بسیج و از ۱۵ سالگی عضو فعال بسیج باشند.
گرچه این تقسیمبندی همیشه رعایت نمیشود، اما اعضای عادی و فعال با آموزشهای مرتبط با استفاده از انواع سلاح آشنا میشوند و اعضای فعال اجازه استفاده از سلاح گرم را دارند. با این حال حضور تمام کودکان، اعم از اعضای عادی یا فعال در فعالیتهای مختلف مرتبط با سرکوب اعتراضات یا حمله به تجمعات شهروندان که از نظر حکومت یا ایدئولوژی حاکم خلاف قانون یا ارزشهای مذهبی و حکومتی تلقی میشود، قابل مشاهده است. گرچه اطلاعاتی از تعداد کودک-سربازان در دست نیست، اما برخی از گزارشات رسمی مربوط به سالهای قبل، از عضویت بیش از ۵ میلیون کودک در بسیج دانشآموزی خبر میدهد.
بنابراین سوال این نیست که این تبلیغات و پروپاگاندا تا چه اندازه به نفع خط فکری جمهوری اسلامی در جذب کودکان و نوجوانان برای دفاع از ارزشهای خودش است؟ سوال این است که این کودکان چطور جذب چنین فعالیتهایی میشوند و چطور میتوان از آنها در برابر این فعالیت سازمان یافته و جذاب حمایت کرد؟
اهمیت این سوال در قدم اول به شمار آوردن کودکانی است که قربانی تمامیتخواهی و بیتوجهی حکومت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی به حقوق کودکان شدهاند و حتی زمانی که راه خود را از حکومت جدا میکنند با آثار و تبعات روانی و رفتاری این پروپاگاندا دست و پنجه نرم میکنند. پس از آن و در صورت داشتن تحلیل دقیق از چرایی جذب کودکان به نیروهای مسلح، میتوان درباره برداشتن قدم اجرایی در حمایت از این کودکان همفکری کرد.
کودکان بسیجی؛ سوءاستفاده از هیجانات کودکان زیر پوسته مردسالاری
برخی از تحلیلگرانی که جنبشها و اعتراضات شهروندان علیه حاکمیت را به عنوان پس زده شدن ایدئولوژی و پروپاگاندای حکومت توسط نسل قبل تلقی میکنند، ممکن است بگویند که حتی اگر آمار رسمی از تعداد کودکان عضو بسیج دانشآموزی درست باشد، این اعضا نیز طی سالهای اخیر با ریزش مواجه شدهاند و متاع حاکمیت دیگر خریداری ندارد. این تحلیل که به دلیل نداشتن دسترسی به دادههای آماری و میدانی، دقیق نیست، دلایل ساختاری و فردی جذب کودکان در برنامههای آموزشی و عملی مرتبط با حضور کودکان در مناقشات مسلحانه را نادیده میگیرد.
گرچه نگارنده به تحقیقی درباره کودکان ایرانی عضو بسیج یا حاضر در مناقشات مسلحانه به جز در سالهای جنگ ایران و عراق برنخورده است، اما نتایج یکی از آن تحقیقات در مورد کودکان شرکت کرده در جنگ، که توسط خانم دکتر شهرزاد احمدی، تاریخدان، انجام گرفته است، با تجربه افرادی که نگارنده در جریان تحقیق خود با آنها گفتوگو کرده و همچنین تجربیات جهانی همخوانی دارد.
خانم احمدی در تحقیق خود حضور کودکان ایرانی در جنگ را برآمده از مردسالاری و نظام طبقاتی دانسته است. نگارنده در تحقیقات ناتمام خود به مجموعهای از دلایل برای پیوستن به نیروهای بسیج دست یافته است که با نیازهای کودکان برای دیده شدن، تخلیه هیجانات و حتی برطرف کردن نیازهای سادهای مانند بودن با همسالان و تفریح "مجاز" مرتبط است. همچنین برای برخی از کودکان یا خانوادههای آنها منافعی مانند راهیابی به دانشگاه یا موقعیتهای شغلی در آینده انگیزهای برای عضویت یا تداوم ارتباط با نیروی بسیج است.
کمبود مطالعات و تحقیق در این حوزه باعث میشود نتوانیم وزن هر یک از این دلایل را به دقت ارزیابی کنیم.
در جمهوری اسلامی و در سازوکار سپاه و بسیج از ابزارهای شناخته شدهای استفاده شده است تا کودکان جذب بسیج و فعالیتهای آن شوند و در این ساختار باقی بمانند، ابزارهایی مانند برانگیختن هیجان کودک، دست گذاشتن بر کنجکاوی کودک، سوءاستفاده از نیاز کودک به تفریح، همسانی با همسالان و الگو گرفتن از بزرگسالان در کنار استفاده از مناسبات قدرت که عمدتا بر ساختار مردسالاری استوار است و دست گذاشتن بر آسیبپذیری کودکان.
ساز و کار فعالیت در درون نیروی بسیج که شباهتهای زیادی با تجربه نهادهای نظامی در دیگر کشورها دارد، ماندن کودکان در موقعیت آسیب و خطر را از منظر روانشناسی نیز توجیه میکند. ساختار قدرت حاکم بر نظام سلسله-مراتبی بسیج، امکان اعمال قدرت و پاسخ دادن به حس دیده و شنیده شدن را به برخی کودکان میدهد و برای گروهی دیگر، دورنمایی از این امکان را محیا میکند، دورنمایی که برای به دست آوردنش، باید مسیر اعمال قدرت را طی کنند. نیروی بسیج، ابزار قانونی و عملی چنین اعمال قدرتی را فراهم میکند.
برخی شاهدان دادگاه یکی از متهمان جنایت جنگی که سال گذشته برگزار شده بود به قضات دادگاه گفتند که به عنوان کودک، چارهای جز اعمال قدرت و خشونت و همانند شدن با سایرین برای پذیرفته شدن و مورد خشونت قرار نگرفتن نمیدیدند. نگارنده نیز در تحقیق محدود خود به همین استدلال از جانب فردی که در نوجوانی عضوی از بسیج بوده، برخورده است.
هدف از این یادداشت از یک طرف تاکید بر وجود کودکانی است که قربانیان نظام تمامیتخواه در قالب کودک-سرباز هستند و از طرف دیگر یادآوری این موضوع که سازوکار حاکم بر چنین پدیدهای در تمام دنیا و ایران، جذب یا ادغام این کودکان در این ساختار است. نادیده گرفتن یا کم اهمیت دانستن این موضوع در نهایت به نقض حقوق کودکان دامن میانجامد.
تمرکز بر تحلیلهای سیاسی که اهمیت کلیپ "سلام فرمانده" را در حد یک ترانه غیرماندگار پایین میآورد و دورنمای تبلیغات حکومت برای جذب کودکان در نیروهای سرکوب را تاریک میبیند، کار را برای فعالان حقوق کودک و پژوهشگرانی که تلاش میکنند این آسیب را شناسایی و درباره خطرات و اثرات درازمدت آن اطلاعرسانی کنند مشکل میکند.
- حامد فرمند
- پژوهشگر و فعال حقوق کودکان
مجموعه "ناظران میگویند" بیانگر نظر نویسندگان آن است. بیبیسی فارسی میکوشد در این مجموعه، با انعکاس دیدگاهها و افکار طیفهای گوناگون، چشمانداز متنوع و متوازنی از موضوعات مختلف ارائه دهد. بدیهی است انتشار این آرا و نقطهنظرها، به معنای تایید آنها نیست.
اواخر اردیبهشت ۱۴۰۱ کلیپهایی با ترانه "سلام فرمانده" پخش شد که کودکان آن را همخوانی و اجرا کردهاند. قرار است این ترانه پنجم خرداد ۱۴۰۱ در ورزشگاه آزادی تهران اجرا شود.
ترانهای از زبان کودکان دهه نود شمسی که علی خامنهای را خطاب قرار داده و مضمون آن سرسپردگی به اوست.
در این مدت رسانهها و تحلیلگران از جنبههای مختلف به این کلیپها و ترانه پرداختند. یکی از تحلیلهایی که از زبان برخی کارشناسان سیاسی در رسانهها تکرار میشود، ارزیابی موسیقایی ترانه با تاکید بر ناپایداری تاثیر آن به عنوان یک اثر موسیقایی پاپ است.
گروهی از کارشناسان نیز از منظر سیاسی محتوای ترانه را به نفع جنبشهای علیه حکومت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ارزیابی میکنند.
این تحلیل بر این پیشفرض استوار است که تبلیغات حکومت برای نسل دهه شصت، هفتاد یا هشتاد جواب نداده است، بر همین مبنا بر روی دهه نودیها نیز که مخاطبان اصلی این ترانه هستند، اثرگذار نخواهد بود.
در این یادداشت بدون تحلیل محتوای این ترانه، از منظر حقوق کودک و پدیده "کودک-سرباز"، تحلیلهایی را نقد میکنم و توضیح میدهم که چنین رویکردی نه تنها بر پایه اشتباهی استوار است، بلکه به نادیده گرفتن کارکرد عملی جذب کودکان در فعالیتهای خصمانه و مناقشات مسلحانه زیر نظر سپاه پاسداران جمهوری اسلامی میانجامد.
ترانه تبلیغاتی یا زندگی عملی برخی کودکان
سابقه سرودها و ترانههای مبتنی بر ایدئولوژی و پروپاگاندای حکومتی در ایران با مخاطب کودک تنها به سرودهای دوران جنگ محدود نمیشود، همانطور که حضور کودکان در مناقشات مسلحانه نیز تنها محدود به دوران جنگ ۸ ساله ایران و عراق نیست. شهریور ۱۳۹۵ کلیپی از کودکان پسر حدودا ۱۱ تا ۱۵ ساله منتشر شد که ترانهای با مضمون "دفاع از حرم" میخواندند و میگفتند: "به امر رهبرم، همیشه جان به کف دارم".
نگارنده تحقیقی را سراغ ندارد که نشان دهد تمام کودکان حدودا ۱۱ تا ۱۵ ساله در زمان ساخت آن کلیپ، هم اکنون و در انتهای دوران کودکی و اوایل دوران جوانی، با حکومت ولایت فقیه زاویه پیدا کرده باشند. بلکه بر عکس، مشاهدات میدانی از حضور کودکان و نوجوانان عضو بسیج در سرکوب اعتراضات دی ۱۳۹۶، آبان ۱۳۹۸، اعتراضات آب در خوزستان و اصفهان و اعتراضات اردیبهشت ۱۴۰۱ حکایت دارد.
در تمام این سالها کودکان در خانهها، مدارس و محلهها، به شکلهای گوناگون با مفاهیم خشونت، جنگ، انتقام و کشته شدن آشنا و به عضویت در بسیج تشویق شدهاند. هر سال تعدادی از این کودکان جذب بسیج مدارس و مساجد میشوند و برخی از آنها تا بعد از پایان کودکی، یعنی بعد از ۱۸ سالگی نیز در این نهاد نظامی میمانند.
به این ترتیب به نظر نگارنده جمله پایانی ترانه "سلام فرمانده"، یعنی "غصه سرباز رو نخور"، تنها بخشی از ترانهای آهنگین نیست، بلکه خط فکری جمهوری اسلامی و نمایانگر تلاش سیستماتیک حکومت در تربیت کودک-سربازان است، تلاشی که نتایج عملی داشته است و کودکانی قربانی سربازگیری حکومت تمامیتخواه شدهاند.
سازمان بسیج دانشآموزی، تربیت نظاممند کودک-سرباز
بسیج دانشآموزی که بخشی از وظیفهاش تربیت کودک-سربازان در قالب "مشارکت داوطلبانه کودکان در عرصه دفاعی" است، از زمان جنگ ایران و عراق آغاز به کار کرد و در حال حاضر به عنوان یک سازمان نظاممند زیر نظر بسیج مستضفعان، بخشی از نیروی مسلح سپاه پاسداران جمهوری اسلامی است. بنا به اطلاعات منتشر شده و تحقیقات نگارنده، کودکان از دوران دبستان برای حضور و عضویت در این نهاد آماده میشوند، از سن ۱۱ سالگی میتوانند عضو عادی بسیج و از ۱۵ سالگی عضو فعال بسیج باشند.
گرچه این تقسیمبندی همیشه رعایت نمیشود، اما اعضای عادی و فعال با آموزشهای مرتبط با استفاده از انواع سلاح آشنا میشوند و اعضای فعال اجازه استفاده از سلاح گرم را دارند. با این حال حضور تمام کودکان، اعم از اعضای عادی یا فعال در فعالیتهای مختلف مرتبط با سرکوب اعتراضات یا حمله به تجمعات شهروندان که از نظر حکومت یا ایدئولوژی حاکم خلاف قانون یا ارزشهای مذهبی و حکومتی تلقی میشود، قابل مشاهده است. گرچه اطلاعاتی از تعداد کودک-سربازان در دست نیست، اما برخی از گزارشات رسمی مربوط به سالهای قبل، از عضویت بیش از ۵ میلیون کودک در بسیج دانشآموزی خبر میدهد.
بنابراین سوال این نیست که این تبلیغات و پروپاگاندا تا چه اندازه به نفع خط فکری جمهوری اسلامی در جذب کودکان و نوجوانان برای دفاع از ارزشهای خودش است؟ سوال این است که این کودکان چطور جذب چنین فعالیتهایی میشوند و چطور میتوان از آنها در برابر این فعالیت سازمان یافته و جذاب حمایت کرد؟
اهمیت این سوال در قدم اول به شمار آوردن کودکانی است که قربانی تمامیتخواهی و بیتوجهی حکومت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی به حقوق کودکان شدهاند و حتی زمانی که راه خود را از حکومت جدا میکنند با آثار و تبعات روانی و رفتاری این پروپاگاندا دست و پنجه نرم میکنند. پس از آن و در صورت داشتن تحلیل دقیق از چرایی جذب کودکان به نیروهای مسلح، میتوان درباره برداشتن قدم اجرایی در حمایت از این کودکان همفکری کرد.
کودکان بسیجی؛ سوءاستفاده از هیجانات کودکان زیر پوسته مردسالاری
برخی از تحلیلگرانی که جنبشها و اعتراضات شهروندان علیه حاکمیت را به عنوان پس زده شدن ایدئولوژی و پروپاگاندای حکومت توسط نسل قبل تلقی میکنند، ممکن است بگویند که حتی اگر آمار رسمی از تعداد کودکان عضو بسیج دانشآموزی درست باشد، این اعضا نیز طی سالهای اخیر با ریزش مواجه شدهاند و متاع حاکمیت دیگر خریداری ندارد. این تحلیل که به دلیل نداشتن دسترسی به دادههای آماری و میدانی، دقیق نیست، دلایل ساختاری و فردی جذب کودکان در برنامههای آموزشی و عملی مرتبط با حضور کودکان در مناقشات مسلحانه را نادیده میگیرد.
گرچه نگارنده به تحقیقی درباره کودکان ایرانی عضو بسیج یا حاضر در مناقشات مسلحانه به جز در سالهای جنگ ایران و عراق برنخورده است، اما نتایج یکی از آن تحقیقات در مورد کودکان شرکت کرده در جنگ، که توسط خانم دکتر شهرزاد احمدی، تاریخدان، انجام گرفته است، با تجربه افرادی که نگارنده در جریان تحقیق خود با آنها گفتوگو کرده و همچنین تجربیات جهانی همخوانی دارد.
خانم احمدی در تحقیق خود حضور کودکان ایرانی در جنگ را برآمده از مردسالاری و نظام طبقاتی دانسته است. نگارنده در تحقیقات ناتمام خود به مجموعهای از دلایل برای پیوستن به نیروهای بسیج دست یافته است که با نیازهای کودکان برای دیده شدن، تخلیه هیجانات و حتی برطرف کردن نیازهای سادهای مانند بودن با همسالان و تفریح "مجاز" مرتبط است. همچنین برای برخی از کودکان یا خانوادههای آنها منافعی مانند راهیابی به دانشگاه یا موقعیتهای شغلی در آینده انگیزهای برای عضویت یا تداوم ارتباط با نیروی بسیج است.
کمبود مطالعات و تحقیق در این حوزه باعث میشود نتوانیم وزن هر یک از این دلایل را به دقت ارزیابی کنیم.
در جمهوری اسلامی و در سازوکار سپاه و بسیج از ابزارهای شناخته شدهای استفاده شده است تا کودکان جذب بسیج و فعالیتهای آن شوند و در این ساختار باقی بمانند، ابزارهایی مانند برانگیختن هیجان کودک، دست گذاشتن بر کنجکاوی کودک، سوءاستفاده از نیاز کودک به تفریح، همسانی با همسالان و الگو گرفتن از بزرگسالان در کنار استفاده از مناسبات قدرت که عمدتا بر ساختار مردسالاری استوار است و دست گذاشتن بر آسیبپذیری کودکان.
ساز و کار فعالیت در درون نیروی بسیج که شباهتهای زیادی با تجربه نهادهای نظامی در دیگر کشورها دارد، ماندن کودکان در موقعیت آسیب و خطر را از منظر روانشناسی نیز توجیه میکند. ساختار قدرت حاکم بر نظام سلسله-مراتبی بسیج، امکان اعمال قدرت و پاسخ دادن به حس دیده و شنیده شدن را به برخی کودکان میدهد و برای گروهی دیگر، دورنمایی از این امکان را محیا میکند، دورنمایی که برای به دست آوردنش، باید مسیر اعمال قدرت را طی کنند. نیروی بسیج، ابزار قانونی و عملی چنین اعمال قدرتی را فراهم میکند.
برخی شاهدان دادگاه یکی از متهمان جنایت جنگی که سال گذشته برگزار شده بود به قضات دادگاه گفتند که به عنوان کودک، چارهای جز اعمال قدرت و خشونت و همانند شدن با سایرین برای پذیرفته شدن و مورد خشونت قرار نگرفتن نمیدیدند. نگارنده نیز در تحقیق محدود خود به همین استدلال از جانب فردی که در نوجوانی عضوی از بسیج بوده، برخورده است.
هدف از این یادداشت از یک طرف تاکید بر وجود کودکانی است که قربانیان نظام تمامیتخواه در قالب کودک-سرباز هستند و از طرف دیگر یادآوری این موضوع که سازوکار حاکم بر چنین پدیدهای در تمام دنیا و ایران، جذب یا ادغام این کودکان در این ساختار است. نادیده گرفتن یا کم اهمیت دانستن این موضوع در نهایت به نقض حقوق کودکان دامن میانجامد.
تمرکز بر تحلیلهای سیاسی که اهمیت کلیپ "سلام فرمانده" را در حد یک ترانه غیرماندگار پایین میآورد و دورنمای تبلیغات حکومت برای جذب کودکان در نیروهای سرکوب را تاریک میبیند، کار را برای فعالان حقوق کودک و پژوهشگرانی که تلاش میکنند این آسیب را شناسایی و درباره خطرات و اثرات درازمدت آن اطلاعرسانی کنند مشکل میکند.