قتل دلخراش رومینا: باورهای مذهبی، سنتی و فرهنگی با پشتوانه قوانین مردسالار این "تراژدی" را رقم زدند
تبلیغ بازرگانی
اکثریت واکنش ها به این "تراژدی" در این موضوع اشتراک نظر دارند که باورهای سنتی، فرهنگی و مذهبی به پشتوانه قوانین مردسالار زمینههای اصلی وقوع قتلهای ناموسی در ایران و خشونت علیه زنان را ایجاد می کند.
رومینا اشرفی دختر ۱۳ ساله در روستای "سفید سنگان لمیر" از بخش "حویق" شهرستان "تالش"در استان گیلان به خاطر آن که به قصد ازدواج با مردی که دوست داشته، خانه را ترک کرده بود، قربانی خشم پدر شد.
پدر برای یافتن و بازگرداندن او از پلیس کمک میخواهد. او را در خانۀ خواهر پسر مییابند و هر چند دختر هشدار میدهد که پدرم مرا خواهد کُشت، پلیس وی را تحویل خانواده میدهد و مرد خشمگین، شباهنگام با داس سراغ دختر میرود و او را به طرز فجیعی به قتل میرساند.
افزون بر این "تراژدی" که وجدان عمومی جامعه را تحت تاثیر قرار داد، آگهی ترحیم رومینا است که تناقض ها را در یک جامعه مردسالار که بخش هایی از آن، هنوز شدیداً تحت تأثیر مذهب قرار دارد، نشان می دهد. این آگهی با جمله" تسلیم در برابر مشیت الهی" آغاز می شود. انگار سربریدن این دختر نوجوان با خواست خدا انجام شده و انسان ها در برابر خواست او برای قتل رومینا فاقد اراده بوده اند. همچنین در ابتدا نام قاتل او، یعنی پدر رومینا، رضا اشرفی درج شده است.
"انگار سربریدن این دختر نوجوان با خواست خدا انجام شده و انسان ها در برابر خواست او برای قتل رومینا فاقد اراده بوده اند"نام پدر به لقب" کربلایی" مزین شده است. لابد بدین وسیله می خواسته پیام بدهد که یک "کربلایی" هیچگاه زیر بار اینگونه بی ناموسی ها نمی رود. این موضوع نقش مذهب و باورهای مذهبی را در شکل گرفتن اینگونه قتل ها تبیین می کند. در آگهی ترحیم همچنین نام پدربزرگها، برادر، دایی و عموهای رومینا نیز به عنوان صاحب عزا آمده است. به روایت برخی گزارش ها، برخی از آنان در ایجاد این "تراژدی" بی تقصیر نبوده اند.
غزال گلشیری در گزارش خود در روزنامه لوموند امروز می نویسد:« در ایران هرساله تعداد زیادی زن و دختر نوجوان توسط مردان خانواده و به بهانه دفاع از آبرو به قتل می رسند.
نام این قربانیان در هیچ گزارش رسمی دیده نمی شود. در سال ۲۰۱۴ هادی مصطفوی، یک مسئول پلیس تهران اعلام کرد که در حدود ۲۰ درصد قتل ها در ایران، قتل های ناموسی است. در همین حال، انجمن ایرانی دفاع از حقوق کودکان، یک موسسه غیر دولتی و مستقل بر اساس مدارکی که در دست دارد، می گوید از سال ۲۰۰۱ حداقل ۳۰ دختر نوجوان در ایران به بهانه حفظ آبرو توسط پدرانشان به قتل رسیده اند. بر اساس این انجمن دفاع از حقوق کودکان بسیاری از فتل های ناموسی در ایران در رسانه ها بازتاب نمی یابد.»
عصر ایران در سرمقاله روز جمعه خود می نویسد: «قتل رومینا، دختر نوجوان تالشی به دست پدر، "چرا"ها و "اگر"های زیادی را درجامعه برانگیخته و از جنبههای مختلف به این جنایت، پرداخته میشود.
نخستین "چرا"یی که در ذهن شکل میگیرد این است که اگر خون غیرت مرد به جوش آمده بود چرا سراغ پسر (بهمن) نرفت و او را نکُشت؟
چون گناه اصلی را متوجه دخترش میدانست که از خانه گریخته بود؟ یا چون میدانست اگر پسر را بکشد، قصاص خواهد شد حال آن که مطابق مادۀ ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی سابق و مادۀ ۳۰۱ قانون فعلی مجازات اسلامی، پدر در جایگاه "ولیّ دم" در قتل فرزند قصاص نمیشود وبه جای آن مشمول "دیه" و "تعزیر" میشود؟
"چرا"ی دوم این است که وقتی دختری از خانه میگریزد، ازاحساس ناامنی حکایت میکند. چرا دوباره به همان خانۀ ناامن و پدر تحویل شده است؟ چرا تحویل بهزیستی ندادند یا حداقل به خانوادۀ مادر دختر؟
"چرا" سوم این است که اگر پسر، رومینا را فریب داده و زمینه را فراهم ساخته چرا پس از یک بازداشت کوتاه مدت، آزاد شده است؟
داستان را اما از زاویۀ دیگر هم میتوان دید.
"لابد بدین وسیله می خواسته پیام بدهد که یک "کربلایی" هیچگاه زیر بار اینگونه بی ناموسی ها نمی رود"پدر رومینا چرا دختر نوجوان را کشته؟ چون خود را "مالک" او میدانسته است!
چرا سراغ بهمن نرفته؟ چون خود را مالک او نمیدانسته!
۳۷ سال از پخش سریال "افسانۀ سلطان و شبان" میگذرد و هنوز برخی از دیالوگهای آن ورد زبانهاست و ضربالمثل شده است. از جمله آنجا که سلطان با بازی زیبای مهدی هاشمی در جلد شبانی میرود که به جای او به قصر رفته بود تا مشمول تقدیری شود که در خواب دیده بود.
روزی از سر گرسنگی سراغ مرغهای یک روستایی میرود و دلی از عزا درمیآورد. وقتی احساس دستبُرد به مال دیگری به او چنگ میزند خود را این گونه دلداری میدهد: «خوردیم که خوردیم، مال خودمان را خوردیم!»
یعنی ما سلطانایم و صاحب و مالک جان و مال رعیت و این مرغها هم در زمرۀ اموال ماست و همانگونه که در قصر میخوردیم در جامۀ چوپان نیز میتوانیم خورد!
رضا اشرفی هنوز حرفی نزده اما مهمترین دفاع و توضیح پدر رومینا میتواند این باشد که «کُشتیم که کُشتیم. دختر خودمان را کُشتیم!»
خبرآنلاین از روستای محل زندگی رومینا اشرفی گزارش میدهد که بر اساس روایتی که از اهالی روستای سفیدسنگان شنیده است، "رومینا را فقط پدرش نکشت."
گزارشگر خبرآنلاین می نویسد: مادر رومینا ساکت است. یکی از خالهها سرصحبت را با ما باز میکندو او می گوید: «پدرش که ماجرا را میفهمد گفت بهتر است که رومینا خودش، خودش را بکشد بجای اینکه من بکشمش، این حرفها باعث شد رومینا بترسد، فکر میکنم به همین خاطر هم فرار کرد، توی نامهای که قبل از فرار مینویسد هم همین را گفته، خطاب به پدرش گفته حالا که میخواستی من خودم را بکشم، پس من میروم و فکر کن که من مردهام.»
به روایت خاله رومینا، پدر آدم خوبی بوده، البته اخلاقهای دوگانهای داشته: «حالی به حالی بود، گاهی خیلی خوب بود و گاهی بداخلاق میشد اما کلا با رومینا خوب بود و کلا دخترش را خیلی دوست داشت، حتی بعد از اینکه رومینا را کشت به خواهرم میگوید من سهم خودم را برداشتم و کشتم، سهم تو را(برادر کوچک رومینا) برای تو گذاشتم.»
خاله رومینا همچنین میگوید رومینا دختر خیلی شادی بود، دلش میخواست برود عروسی، دلش میخواست عروس شود، مکثی میکند و جملهاش را این طور تمام میکند: «بچه بود، خیلی بچه بود خب.»
خاله معتقد است مردان دور و بر پدر رومینا در اینکه او را بکشد نقش داشتهاند، مثلا عمویاش گفته بود سرپرستی زن و بچهام با تو خودم میکشمش، دیگرانی هم بودهاند که گفتهاند چطور میخواهی با این موضوع که دخترت فرار کرده و دوباره برگشته خانه کنار بیایی، چطور میخواهی سرت را توی محل بالا بگیری.
ایلنا، خبرگزاری کار ایران در گزارشی تحت عنوان " روایتی دیگر از واقعه مرگ رومینا از زبان اولین ناظر قتل" می نویسد: عیسی اشرفی عموی رومینا درباره روز حادثه میگوید: متاسفانه بهمن با گذاشتن عکس های رومینا در فضای مجازی باعث نابودی رومینا شد.
زمانی که مراجع قانونی رومینا را به برادرم تحویل دادند من بی اطلاع بودم. زمانی خبردار شدم که فریادهای همسر برادرم را شنیدم. من اولین کسی بودم که به صحنه قتل رسیدم. برادرم در شرایط روحی و روانی مناسبی نبود وقتی با فریاد از وی پرسیدم چرا دست به چنین اقدامی زدی گفت« مردی که دخترم را فراری داده زنگ زد و مرا تهدید به قتل کرد و گفت هیچ کاری نمیتوانی بکنی ، بازهم دخترت را فراری میدهم و عکس و فیلماش را در فضای مجازی پخش میکنم!»
عموی رومینا ادامه میدهد: مادر رومینا روز حادثه داخل حمام بود، وقتی متوجه می شود که کار از کار گذشته بود. او هم اکنون شرایط روحی بسیار بدی دارد و مدام در حال تشنج است.
یکی دیگر از اقوام نزدیک خانواده پدری رومینا که نخواست نامش در گزارش بیاید میگوید: انتشار اخبار کذب باعث شده تا موضوع آنطور که باید مطرح نشود.
این مرد ۴۹ ساله میافزاید: شرایط زندگی و زخم زبانهای همسایهها عرصه را بر پدر رومینا تنگ کرده بود، از دعواها و جر وبحثهای خانوادگی کلافه شده بود و گرنه چه کسی جگر گوشه اش را به قتل می رساند.
به گفته وی، ماجرا از آن جایی شروع می شود که پسری ۲۹ ساله در مسیر زندگی رومینا قرار گرفته؛ ارتباطی که بیشتر از ۸ روز طول نکشید و در آخر به زندگی رومینای معصوم پایان داد.
همسایه های خانواده اشرفی می گویند که این دختر هنوز به سن ۱۴ سالگی نرسیده و به دلیل تحریک یکی از دوستانش با بهمن آشنا شده بود.
یک مقام مسئول در شهر حویق که خواست نامش فاش نشود، میگوید : بهمن یک بار برای خواستگاری اقدام کرده بود که خانواده مقتول راضی به این ازدواج نمی شوند و مدتی بعد با طرح نقشهای از پیش تعیین شده تنها راه رسیدن به یکدیگر را فرار از خانه می بینند.
وی در ادامه می گوید: بعد از فرار رومینا پدر او برای پیدا کردن دختر نوجوان به مکان های مختلفی می رود که نهایتاً در آستارا سرنخی از او پیدا میکند و با شکایت پدر؛ قاضی دستور دستگیری را صادر و با جستجوی پلیس آگاهی شهر مرزی آستارا دختر پیدا و سپس تحویل پدر داده می شود.
این مقام مسئول، برخی اتفاقات قبل ازحادثه را نیز اینگونه روایت میکند: در راه بازگشت به خانه پدر رومینا؛ برای بچه ها بستنی میخرد؛ اما هنگام بازگشت به خانه و بر اساس گزارش محلی برخی همسایه ها او را به بیغیرتی متهم میکنند و به تمسخر می گویند دخترت با پسری فرار کرده و تو برایش بستنی می خری.
این مقام مسئول در ادامه گفت: ماجرا در ذهن پدر مرور میشود و بدنامی و ننگ این عصیان، ذهن او را درگیر می کند؛ کلید را به داخل قفل در انداخته و در خانه را باز میکند و می بیند دخترش آسوده خوابیده؛ ناگهان در همین لحظه چشمش به داس داخل حیاط می افتد و با همان داس ضربه اول را به بدن دختر میزند؛ شدت ضربه دختر نوجوان را از خواب بیدار می کند و بعد از بیدار شدن، دومین ضربه را به سوی او روانه میکند که ضربه دوم گلوی رومینا را دریده و پاره کرده تا جایی که خون کف اتاق را فرا می گیرد؛ داس تیز و شدت ضربه به گونهای بوده که گلوی دختر نوجوان را به اندازه تقریبا ۳ تا ۴ سانتی متر بریده و او در همان لحظات به علت خونریزی شدید فوت می کند.
وی افزود: مادر رومینا به محض دیدن دختر غرق به خونش سراسیمه و وحشت زده شروع به دویدن به بیرون خانه کرده و با داد و فریاد از همسایه ها کمک می خواهد. مردم وارد خانه می شوند و با دیدن این صحنه پلیس را مطلع و بعد از ۴ دقیقه ماموران به محل حادثه اعزام می شوند.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید
اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران