میانداری خط سوم فکری است
به گزارش خبرآنلاین، به بهانه چاپ کتاب روزبه کردونی به عنوان «رفاه اجتماعی و سیاستگذاری میاندارانه» که مجموعه ای از مقالات با سرفصلهایی مانند میانداری در سیاستگذاری اجتماعی، رفاه و تامین اجتماعی، مسایل مربوط به همه گیری کرونا، مسایل و آسیبهای اجتماعی، محیط زیست و چالشهای استان خوزستان، اعتماد اجتماعی و سیاست است، گفتوگویی لایو در اینستاگرام خبرآنلاین با حضور نویسنده کتاب، محمد فاضلی و عبدالجواد موسوی انجام شد.
از عنوان پیداست یکی از مهمترین مسایلی که این روزها به آن اشاره می شود فضای پرتنش و دوقطبی است. خیلی از دلسوزان دنبال راهکاری هستند تا این مردم از بحران رد شوند و یکبار دیگر روزهای خوش را تجربه کند. بحرانی که اگر چشم باز کنیم آن را به عیان می بینیم و نیاز به سرپوش گذاشتن به بحران نداریم. یکی از مشکلات اینجاست که ما بحران را به رسمیت نمی شناسیم و اقدامی برای رفع آن نمی کنیم.کسی که دنبال درد و معضل می گردد را باید قدر دانست. منتهی متاسفانه در جامعه ما کسانی که دنبال درد و نشان دادن نقاط ضعف هستند کمتر مورد تایید و تمجید قرار می گیرند و حتی با مشکلاتی روبرو می شوند و با عناوینی مانند سیاه نما و ناامیدکننده مردم، شان و ارزش کارشان را پایین می آورند.
دکتر کردونی به اتفاقات اجتماعی حساس است و به آن واکنش نشان میدهد و در سطح ملی مطرح می کند.
"خیلی از دلسوزان دنبال راهکاری هستند تا این مردم از بحران رد شوند و یکبار دیگر روزهای خوش را تجربه کند"قرار است درباره میانداری و منازعات فراگیر به بهانه انتشار کتاب او صحبت کنیم.
ادامه این نشست اینستاگرامی را بخوانید:
چقدر عنوان بحث به کتاب شما ربط دارد؟ وقتی کتاب را می خوانید، میانداری از دل آن آشکارا درمیآید یا ربط سختی دارد؟
کاملا مرتبط است. کتاب دو بخش است. بخش اول مفهوم و ابعاد میانداری را تعریف می کنیم و مخاطب می بیند که در بخشهای بعدی، چه نسبتی به میانداری داریم. میانداری در روش است. سیاستگذاری میاندارانه یعنی ما به عنوان روشی برای حل مساله در حوزه سیاستگذاری به مفهوم میانداری می پردازیم.
شما مثلا می گویید میانداری خط سوم فکری است. شاید در جایی سندیت داشته باشد. در حقوق هم این مفهوم را داریم. ولی این کتاب به مفهوم میانداری در حوزه سیاستگذاری عمومی می پردازیم. در مواجهه با کلکسیونی از چالشهای حل نشده، میانداری را به مثابه یک روش به آن اصالت بدهیم.
آنچه مقامات در صدد انجامش هستند، تصمیم است ولی آنچه در عرصه عمل می بینیم سیاست است.
"بحرانی که اگر چشم باز کنیم آن را به عیان می بینیم و نیاز به سرپوش گذاشتن به بحران نداریم"این یعنی چه؟
ما بین تصمیم و سیاستگذاری، تفاوت مفهومی داریم. تصمیم یعنی انتخاب بین آلترناتیوها و امکانها. مثلا من از بین شهرهای موجود، تصمیم می گیرم بروم اهواز. ولی سیاست با زمان و برنامه اجرایی قرین است. مثلا می گویم جمعه با قطار ساعت ۱۴ می روم اهواز.
در سیاست با عنصر زمان و برنامه ریزی مواجهیم. می توانید سیاست را نقد و ارزیابی کنید ولی تصمیم را نمی توانید.
سیاستگذاران در عرصه انتخابات تصمیمات خود را بیان می کنند ولی سیاست را نمی گویند چون قابل ارزیابی است.
تصمیم یعنی آرزو و آمال؟
نه، آرزو هست ولی سلسله انتخابهایی در تصمیم دارید. شما در عرصه تصمیم می گویید تصمیم داریم در حوزه سیاست اجتماعی مجموعه ای را آغاز کنیم. تصمیم می گیرید ۲۰ موضوع در حوزه اختیارات خود داشتید ولی به حوزه سیاست اجتماعی می پردازید. ولی اگر بگویید در هفته دوم شهریورماه سیاست اجتماعی را محوریت فلانی آغاز می کنید این می شود سیاست.
سیاست قابل ارزیابی است.
"یکی از مشکلات اینجاست که ما بحران را به رسمیت نمی شناسیم و اقدامی برای رفع آن نمی کنیم.کسی که دنبال درد و معضل می گردد را باید قدر دانست"من از ابتدا بین تصمیم و سیاست تفکیک قائل شده ام.
معضل برنامه ریزی در ایران را بیان کردید. چرا این یادداشت را منتشر کردید؟
خواستم بگویم مشکلات ما تاریخی و مزمن و حل نشده است. این ۲۰ مورد خلاصه ای بود از مشاوران هاروارد در دهه ۴۰ که بروند برنامه سوم عمرانی را بنویسند، انجام نمی دهند و می رویم. می گویند ما ناامیدانه و مایوس می رویم. کتاب آنها واکاوی و نقادی حوزه سیاستگذاری در ایران است.
اگر این را بخوانید اگر همین الان نوشته شده است. مثلا می گویند شما برای مسایل سخت راهکارهای مفروض دارید و بیماری جلسه دارید. این حداقل نیم قرن پیش نوشته شده است.
خیلی ناامید کننده است. شما چقدر ناامید شدید و فکر کردید همه چیز مسدود است؟
نه، تسلط ما به ضعفهای گذشته راه خوبی برای آینده است.
"دکتر کردونی به اتفاقات اجتماعی حساس است و به آن واکنش نشان میدهد و در سطح ملی مطرح می کند"در عرصه سیاستگذاری با مسایلی که تاریخچه نیم قرنی دارند مواجهی که مزمن هستند. ساختار بوروکراسی ما بعد از ۶۰ سال همان رفتار مشابه را دارد. اگر روی همین اجماع شود هم خیلی مهم است.
چقدر دررویکرد شما دیدگاه چپ اثر دارد؟ نقل قول مستقیم از خسرو گلسرخی آوردید. از جاها و مسایلی حرف می زنید که ادبیات فعلی جامعه با آن بیگانه است و در دهه ۶۰ آنطور حرف می زدند. در بحران محیط زیست سراغ فقرا می روید و می گویید اینها آسیب می بینند.
حتی لزومی هم ندارد که بگویید فرودستان جایشان کجاست. از ادبیات چپ متاثرید؟
من مسولیت پژوهشی را داشتم و جنسی از این سوالات خیلی از من پرسیده می شد که با کدام مکتب اقتصادی یا سیاسی گرایش دارید. باور دارم در نقطه ای که کنشگری می کنم در فرآیند حل مساله موظف به ارائه راهکار هستید. یعنی وقتی می گویید برای معضل کار کودک یا آب خوزستان یا بیکاری ناشی از کرونا یا چالش صندوقهای بازنشستگی ارائه طریق کنید، این اصالت دارد. اصالت آن از این که بگویید از مکتب چپ یا راست نئولیبرال ارائه طریق می کنید متفاوت است.
"بخش اول مفهوم و ابعاد میانداری را تعریف می کنیم و مخاطب می بیند که در بخشهای بعدی، چه نسبتی به میانداری داریم"از آن مسیرها درگیر بحثهای فلسفی می شوید. اصالت برای من حل مساله است. چه مطلب به فهم و رصد دقیقتر و پایش عمیقتر برای حل مساله کمک می کند. حالا برداشت دیگری می شود، من قضاوت ارزشی نمی کنم.
شما در بحث محیط زیست و فقرا، ادبیات بسیار گسترده ای داریم. بین فقر و محیط زیست و تغییرات اقلیمی ارتباط معنا دار وجود دارد.
اعتراضات و جنبشها متاثر از تغییرات اقلیمی است. مهاجرانی که به دلیل تغییرات اقلیمی مهاجرت می کنند زمینه ساز بروز اعتراضات اجتماعی هستند. تاثیر محیط زیست و فقر متقابل است. شما وقتی مهاجرت دارید مهاجران در حاشیه شهرها مستقر می شوند که این چرخش فقر است.
در شوکهای برون زا مانند کرونا بر فقرا بیشتر اثر دارد و فقر هم اثر زیادی بر آن دارد.
یک ضد ارزش در جامعه بعد از جنگ ما داریم که هرگونه عدالتخواهی را با برچسب چپ می زنند. می گویند اگر کسی دم از طبقه فرودست زد، بلافاصله برچسب مارکسیسم به او می زنیم.
"سیاستگذاری میاندارانه یعنی ما به عنوان روشی برای حل مساله در حوزه سیاستگذاری به مفهوم میانداری می پردازیم"منتهی بعضی جاها لحن کتاب شما من را به یاد این طبقه می انداخت. شما نمونه میانداری مرکل و نطق او درباره کرونا را می گویید. اگر چپ بودید سراغ مرکل نمی رفتید. نطق او ماندگار شد. مرکل می تواند نمونه خوبی برای میانداری باشد؟ دغدغه شما بومی سازی تعاریف و مفاهیم است.
آیا مرکل نمونه برای ما است؟
باید یک گام به عقب برگردیم. از کدام نزاع حرف می زنیم. طبق منازعه ای که تعریف می کنیم روش میاندارانه را پیشنهاد بدهیم. اگر سطحی از منازعه بین مردم –مردم یا مسئولان-مسئولان باشد یا در ساحت اجرایی باشد. در وزارت رفاه، دعوا این بود که سازمان بیمه سلامت از وزارت رفاه به وزارت بهداشت برود.
"در مواجهه با کلکسیونی از چالشهای حل نشده، میانداری را به مثابه یک روش به آن اصالت بدهیم.آنچه مقامات در صدد انجامش هستند، تصمیم است ولی آنچه در عرصه عمل می بینیم سیاست است"این منازعات تاریخی است. بوروکراسی وقتی نمی تواند مساله را حل کند سراغ تغییر ساختار می رود. مرکل در گفتمان کرونای خود، می توانست مولفه های میاندارانه را محل توجه قرار دهد. در این سطح می توان بررسی کرد. در عصر کرونا هستید که بی عدالتی و فقر و نزاع را گسترش می دهد.
تاب آوری را کاهش می دهد و شما گفتمان نیاز دارید که این موارد را میانداری کند و امید هم بدهید.
گفتمان مرکل در عصر کرونا یک الگوی گفتمانی مناسب می توانست باشد چون ابعاد مختلف را دیده بود. حتما مرکل نمی تواند در بافت تاریخی، دینی و ملی ما نمونه تمام عیار باشد. شما در بافت و زمینه تاریخی هستید که مولفه های خاص خود را می خواهد اما می شود یادگیری کرد که ما نیازمندیم در ایام سختی، منش میاندارانه در گفتمان خود با حوزه های عمومی داشته باشیم.
این گفتوگو در حال تکمیل شدن است.
۴۷۴۷
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران