یگانه بود و هیچ کم نداشت
چکیده :همای اوج سعادت باید به دام یک انسان افتاده باشد که هم طبیعت عمدتاً بی رحم با او مهربان باشد، هم شانس و توان کسب مهارت را به دست بیاورد و هم از عطایای تاریخ -که آنقدر هم بذل و بخشش ندارد-، بهرهمند شود؛ حالا یک نفر در تاریخ این ایران وجود دارد که از انقلاب و جنگ گرفته تا جنبش سبز، از خفقان دهه شصت گرفته که متخاصمان زیبایی، او را محدود کردند و گفتند که بخواند اما «چه شد چه شد»، نکند تا روزگاری که او تصمیم گرفت صدای خس و خاشاک باشد و به همین دلیل دشمنان تاریخی زیبایی او را محدود کنند، در خلوت و جلوت انسان ایرانی، با همه تکثر خودش، راه...
مهرداد محمدی
در همین چند ساعتی که از انتشار -هرچند برنامهریزی شده- درگذشت محمدرضا شجریان میگذرد، انسانهای مختلفی حکایت خودشان را با او، گفتهاند و حتی تلاش کردهاند که غلو و اغراق کنند، اما عجیب است که هیچ کدام موفق نشدهاند. این بار صحبت درباره کسی است که اغراقپذیر نیست و تمام آنچه را که میتوان شد و گفت، به فعلیت رساند. داستان این چند ساعت و این چند روز نیست و آیندگان هم نخواهند توانست در حق او اغراق کنند. اما ماجرا چه بود؟
ساخته شدن یک «شخصیت»، محصول توامان خود شخص و ساختار، در بستری تاریخمند است. شجریان را ژنتیک او و ساخت اجتماعی واقعیت با هم ساختند؛ «شخص درست، زمان درست و مکان درست».
"این بار صحبت درباره کسی است که اغراقپذیر نیست و تمام آنچه را که میتوان شد و گفت، به فعلیت رساند"نمیتوان ادعا کرد که حنجره و یا حتی مهارت شجریان در طول تاریخ آواز ایران، بدیل نداشته است اما میتوان گفت «محمدرضا شجریان بدیل نداشت».
همای اوج سعادت باید به دام یک انسان افتاده باشد که هم طبیعت عمدتاً بی رحم با او مهربان باشد، هم شانس و توان کسب مهارت را به دست بیاورد و هم از عطایای تاریخ -که آنقدر هم بذل و بخشش ندارد-، بهرهمند شود؛ حالا یک نفر در تاریخ این ایران وجود دارد که از انقلاب و جنگ گرفته تا جنبش سبز، از خفقان دهه شصت گرفته که متخاصمان زیبایی، او را محدود کردند و گفتند که بخواند اما «چه شد چه شد»، نکند تا روزگاری که او تصمیم گرفت صدای خس و خاشاک باشد و به همین دلیل دشمنان تاریخی زیبایی او را محدود کنند، در خلوت و جلوت انسان ایرانی، با همه تکثر خودش، راه داشت.
شجریان، ملتقای بخش انسانی سنت ما و روح آزادیخواهی مدرن بود؛ صدایش هم میتواند از حجرههای بازار بیاید و هم در میان طبقات جدید، جاری باشد. هم در زمان افطار برای مذهبیها بخواند و هم شوری در جان کسانی بیاندازد که نسبتی با مذهب ندارند. او رفت. ممنوع هم رفت. «دوام حیثیت آدمی بود» و دشمناناش هم دانستند بیهنری آنها تنها در صورتی ماندگار میشود که در مقابل او بایستند.
ایستادند و احتمالا خطی از تاریخ این سالها اینگونه شود: «عدهای که نامی از آنها در دسترس نیست، محمدرضا شجریان را ممنوع کرده بودند».البته که چقدر سادهلوح بودند.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران