تکرار؛ آچارفرانسه زبان شعر

جام جم - ۶ اسفند ۱۴۰۰

کسی که در رادیو یا تلویزیون خبر می‌خواند، یا کسی که یک بیانیه سیاسی را تنظیم می‌کند، یا کسی که یک جزوه درسی را می‌نویسد، یا کسی که متن یک دفاعیه را مرتب می‌کند، برایش هیچ اهمیتی ندارد که خواننده یا شنونده آن متن، هنگام خواندن یا شنیدنِ آن، متوجه آهنگ خاصی بشود و از دریافت آن آهنگ، لذت ببرد. امّا شاعر، حواسش به خیلی چیزها هست و تلاش می‌کند که هر مخاطبی، با هر بهره‌ای از زیباشناسی، از متن لذت ببرد. و موسیقی و ترنم آوایی در شعر، البته از مهم‌ترین‌هاست؛ چراکه گوش ایرانی، یک گوش موسیقاییِ به‌شدت حساس نسبت به آهنگ و آواست.

حقیقت این است که تأکید ویژه بر جلوه‌های آوایی و موسیقایی زبان، ارزشی است که شاعر برای حوزۀ شنیداری مخاطب قائل است. شاعر ترجیح می‌دهد سخنش را در لفافه‌ای از ترنم آوایی عرضه کند و سخنش، تجلی‌گاه موسیقایی زبان باشد.

همواره شاعران بزرگ، آگاهانه و یا ناآگاه، بزرگ‌ترین شیفتگان موسیقی بوده‌اند و شعر در همان آغاز، خاستگاهی جز به‌ موسیقی‌ رساندن زبان نداشته است و توفیق همۀ شاهکارهای ادبی جهان نزد مردم نیز، تا حد بسیار زیادی بسته به میزان نزدیکی آن‌ها به حوزۀ موسیقی است.

موسیقی از دیرباز ملازم و همراه همیشگی زبان فارسی بوده است و خصلت ذاتی زبان فارسی که حرکت منظم اصوات در کلمه و جمله است، سبب نوعی موسیقی حتی در نثر می‌شود. اصولاً دستگاه شنوایی به کلام موزون واکنش مثبت نشان می‌دهد و این مسأله یکی از دلایل ماندگاری شعر موزون است.

اهمیّت موسیقی علاوه‌بر لذّت شنیداری که ایجاد می‌کند، در تأثیری که در به‌خاطرسپاری مطلب دارد نیز نهفته است.

"امّا شاعر، حواسش به خیلی چیزها هست و تلاش می‌کند که هر مخاطبی، با هر بهره‌ای از زیباشناسی، از متن لذت ببرد"به‌عنوان نمونه می‌توان به دست‌کاری مردم در توالی خوانش اعداد، برای سهولت به‌خاطرسپاری آن‌ها اشاره کرد؛ مثلاً توالی اعداد در شماره‌های تلفن را برای سهولت در به‌خاطرسپاری، طوری تنظیم می‌کنند که به نوعی ترنم آوایی برسند. همچنین باید به کاربرد موسیقی در مکالمات روزمره، تکه‌کلام‌ها، شعارها، ضرب‌المثل‌ها و... اشاره کرد و نیز دلایل موسیقایی تقدّم و تأخّر برخی واژه‌های همنشین. به‌عنوان نمونه، ما «کمر و کوه» را به‌ندرت می‌شنویم، امّا «کوه و کمر» که زیربنای موسیقایی و ترنّم آوایی بهتری دارد بسیار مصطلح است.

امّا اینجا سخن برسر موسیقی شعر است، یعنی موسیقی‌ای فراتر از آن آهنگ و ترنم آوایی نامحسوسی که در زبان مردم سراغ داریم. اگر آهنگ و ترنم آواییِ نامحسوس در زبان مردم، ناشی از کنار هم قرار گرفتنِ خوشایندِ صامت‌ها و مصوت‌هاست، باید بدانیم که موسیقیِ شعر، تماماً برخاسته از تکرار است؛ یعنی آنجاکه شعر سنتی، متکی است بر وجود «وزن»، تکرار منظّم افاعیل عروضی را می‌بینیم، آنجاکه شعری «قافیه» دارد، تکرار حروفی مشترک را در انتهای چند واژه می‌بینیم، آنجاکه شعری «ردیف» دارد، تکرار یک یا چند واژۀ مشترک را در انتهای ابیات می‌بینیم، آنجاکه «ترجیع‌بند» می‌خوانیم، تکرار یک بیت را در انتهای هر غزل داریم، آنجاکه «ردالقافیه» داریم، با تکرار واژۀ قافیه مواجهیم، آنجاکه انواع سجع و جناس را داریم، از تکرار آهنگ واژه یا بخشی از حروف واژه‌ها را دخیل در ایجاد آن‌ها می‌یابیم، آنجاکه ترصیع و موازنه را در متنی می‌بینیم، عملاً تکرارِ ساختمان نحویِ کلام را همراه با تکرار آهنگِ واژه‌های در تقابل هم نشانده‌شده می‌بینیم و...

اما تکرار علاوه‌بر ایجاد موسیقی بیرونی شعر، کارکردهای فراوان دیگری نیز دارد؛ مانند تقویت موسیقی درونی شعر، برجسته‌سازی مضمون، مرکزیت ‌دادن به برخی عناصر، ایجاد مدخل‌های موسیقایی در شعر، ایجاد وحدت در عین کثرت، تکیه و تأکید بر موضوعی خاص، امکان ایجاد فضاهای تازه و معانی جدید، ایجاد مدخل‌های متعدد در شعر، ایجاد مکث و توقف در فواصل عمودی شعر و بیرون آوردن آن از یکنواختی، نشان دادن تداوم و استمرار امری و...

و ای کاش این امکانِ همه‌فن‌حرف زبانی، این آچارفرانسۀ زبان شعر، از مصادیق بارز اطناب در شعر نبود، و می‌شد با اطمینان خاطر بیشتری از این امکان جادوییِ برای برجسته‌سازی زبان شعر بهره برد.

 

لیلا کردیچه/ روزنامه جام جم

.

منابع خبر

اخبار مرتبط