قسمت صد و پانزده صداقت‌ سیز

پندار - ۹ آبان ۱۴۰۱

   سریال صداقت‌ سیز قسمت صد و پانزده 115Sedaghatsiz Serial Part ۱۱۵

آسیه با ولکان تماس می‌گیرد و سراغ علی را می‌گیرد. ولکان می‌گوید علی حاضر به صحبت کردن با او نیست. آسیه عصبانی می‌شود. گونول و هالوک با هم آشتی کرده‌اند. هالوک به گونول می‌گوید فکرش درگیر آراز است که از روزی که در مورد حادثۀ آتش‌سوزی فهمیده موضوع را پیگیری نکرده.

"   سریال صداقت‌ سیز قسمت صد و پانزده 115Sedaghatsiz Serial Part ۱۱۵ آسیه با ولکان تماس می‌گیرد و سراغ علی را می‌گیرد"گونول می‌گوید هالوک خودش به بهانۀ دیگری با آراز صحبت کند تا متوجه علت عدم پیگیری آراز بشود.

آسیه به بیمارستان می‌رود. دریا و بهار که آنجا هستند انگشتر را در دست آسیه می‌بینند. آسیه می‌گوید علی به خاطر اینکه او با آراز در ارتباط است قهر کرده و خانه را ترک کرده. لیلا که در سالن بیمارستان است حرف‌های او را می‌شنود و به سمت آسیه برمی‌گردد و با طعنه به خاطر قهر کردن علی تبریک می‌گوید و ابراز خوشحالی می‌کند.

سپس می‌گوید او بخاطر ضربه به مغزش نباید سوار هواپیما بشود و مدتی در تکیرداغ می‌ماند. بهار با طعنه می‌گوید او تا الان بخاطر اقدام به قتل ممنوع‌الخروج بود.

بعد از رفتن لیلا آراز با آسیه تماس می‌گیرد و آسیه ماجرای ترک خانه توسط علی را به او می‌گوید. علی به مدرسه می‌رود. او جلوی مدرسه دمیر را می‌بیند و به او می‌گوید مادرش می‌خواهد با آراز ازدواج کند و به همین خاطر او خانه را ترک کرده است.

"هالوک به گونول می‌گوید فکرش درگیر آراز است که از روزی که در مورد حادثۀ آتش‌سوزی فهمیده موضوع را پیگیری نکرده"مادر یکی دیگر از دانش‌آموزان حرف‌های علی را می‌شنود. دختری به نام ایپک که دخترخالۀ سلین است به تازگی به مدرسه آمده. او دختر شر و دردسرسازی‌ست. علی با دیدن ایپک از او خوشش می‌آید.

در بیمارستان آسیه و دریا بهار را معاینه می‌کنند و از او می‌خواهند برای سقط یا نگهداری بچه تصمیم بگیرد.

بهار قصد ندارد بچه را سقط کند و آن‌ها سعی دارند او را نسبت به خطرات نگهداری بچه آگاه کنند. زنی‌که در مدرسه حرف‌های علی را شنیده بود به خیریه می‌رود و به همه خبر می‌دهد که علی به خانۀ ولکان رفته و آسیه و آراز می‌خواهند ازدواج کنند. درین با شنیدن این خبر به هم می‌ریزد. گونول علت نگرانی درین را می‌پرسد و درین می‌گوید با رفتن علی به خانۀ ولکان، ولکان راحت‌تر می‌تواند حضانت زینب را بگیرد. گونول تصمیم می‌گیرد در این مورد با آسیه صحبت کند.

"گونول می‌گوید هالوک خودش به بهانۀ دیگری با آراز صحبت کند تا متوجه علت عدم پیگیری آراز بشود"

در بیمارستان بهار با ملیح صحبت می‌کند و می‌گوید می‌خواد بچه را نگه دارد و از ملیح می‌خواهد به تصمیم او احترام بگذارد و درکش کند. هالوک از آراز می‌خواهد که به شرکتش برود. آراز به همراه غدیر به شرکت هالوک می‌رود. او انتظار دارد هالوک در مورد آتش‌سوزی صحبت کند. هالوک چیزی به رویش نمی‌آورد و از آراز می‌خواهد برای مدرسه یک سمینار در مورد برنامه‌نویسی برگزار کند.

آراز از این‌که هالوک چیزی نمی‌گوید کلافه می‌شود و از او در مورد آتش‌سوزی سوال می‌کند. هالوک می‌گوید آن حادثه به‌قدری غم‌انگیز بود که کمک او برای نجات آراز اهمیتی نداشت و ترجیح می‌دهد در مورد گذشته چیزی بیان نکند. آراز با حرص می‌گوید او این ماجرا را پیگیری خواهد کرد و همه‌چیز را خواهد فهمید.

گونول به بیمارستان به دیدن آسیه می‌رود و از او خواهش می‌کند در پرونده حضانت زینب علیه درین شهادت ندهد. آسیه می‌گوید قبلاً به درین گفته که چنین کاری نمی‌کند.

"لیلا که در سالن بیمارستان است حرف‌های او را می‌شنود و به سمت آسیه برمی‌گردد و با طعنه به خاطر قهر کردن علی تبریک می‌گوید و ابراز خوشحالی می‌کند"گونول از او تشکر می‌کند. آراز برای صحبت در مورد سمینار به مدرسه علی می‌رود. علی از آمدن آراز عصبانی می‌شود. دوستان علی به سمت آراز می‌روند و با شوق در مورد بازی‌هایش از او سؤال می‌کنند. سپس با طعنه به علی می‌گویند آراز قرار است با مادرش ازدواج کند.

علی به شدت عصبانی می‌شود و با آنها دعوا می کند. آراز آن‌ها را از هم جدا می‌کند. از مدرسه با آسیه و ولکان تماس می‌گیرند و آنها به مدرسه می‌روند. ولکان با دیدن آراز در مدرسه با او بحث می‌کند. آسیه و ولکان پیش مدیر می‌روند و مدیر به خاطر رفتارهای علی تذکر می‌دهد و می‌گوید دیگر نباید تکرار شود.

"سپس می‌گوید او بخاطر ضربه به مغزش نباید سوار هواپیما بشود و مدتی در تکیرداغ می‌ماند"علی حاضر می‌شود تا با ولکان به خانه برود.

شب علی و ولکان در خانۀ ولکان مشغول شام خوردن هستند. علی با خجالت به ولکان می‌گوید امروز در مدرسه با دختری به نام ایپک آشنا شده. ولکان خنده‌اش می‌گیرد. آسیه و آراز در استانبول با هم قرار می‌گذارند و به رستوران می‌روند.

آسیه از این‌که علی بخاطر آراز با او قهر است ابراز ناراحتی می‌کند. آراز می‌گوید با گذشت زمان این قضیه حل خواهد شد و بالاخره علی او را خواهد پذیرفت.

ممنون از این‌که با من همراه بودید، خدانگهدار.

قسمت بعدی - سریال صداقت‌ سیز قسمت صد و شانزده ۱۱۶ قسمت قبلی - سریال صداقت‌ سیز قسمت صد و چهارده ۱۱۴ Next Episode - Sedaghatsiz Serial Part ۱۱۶ Previous Episode - Sedaghatsiz Serial Part ۱۱۴

منابع خبر

اخبار مرتبط

پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۹ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۹ آبان ۱۴۰۱