تحلیل گفتمان اصولگرایان در انتخابات ۱۱ اسفند ۱۴۰۲
در یک تقسیمبندی بسیار کلان جناحهای سیاسی داخل و خارج ایران را میتوان به سه گروه اصولگرا، سرنگونیطلب و اصلاحطلب تقسیمبندی کرد، و البته هرکدام از این جریانات را نیز به طیفهای ریز و درشت دیگر در داخل خودش تفکیک کرد. (برای یک نمونه بنگرید به این نوشتار)
انتخابات پیش رو بیش از همه به دورهمی اصولگرایان طرفدار ولایت فقیه بدل شده، چیزی که برخی از آن با عنوان «نزاع داخلی اصولگرایان سر سفره نظام» یاد کردهاند. در این نوشتار برآنیم گفتمان اصولگرایان در مورد انتخابات ۱۱ اسفند را تحلیل کنیم و براساس موضعگیری روزها و هفتههای اخیر افراد شاخص منسوب به آن، کلیدواژههای جریان اصولگرا در تشویق مردم به مشارکت در انتخابات ۱۱ اسفند را واکاوی کنیم. پیش از ورود به بدنهی اصلی بحث، ذکر یک مقدمهی نظری خالی از فایده نیست.
یکی از مهمترین فواید واقعهی ۱۱ اسفند، فارغ از نتیجه، بحثهایی است که حول خود پدیدهی انتخابات این روزها در فضای مجازی و واقعی درگرفته. این بحثها باعث تقویت خرد عمومی در میان مردم ایران میشود و با برکت است.
"(برای یک نمونه بنگرید به این نوشتار)انتخابات پیش رو بیش از همه به دورهمی اصولگرایان طرفدار ولایت فقیه بدل شده، چیزی که برخی از آن با عنوان «نزاع داخلی اصولگرایان سر سفره نظام» یاد کردهاند"مهم آن است که هرکدام از طرفین سخنانشان را در قالب استدلال برای طرف مقابل بیان کنند.
دوست و دشمن
اصولگرایان و خامنهای به عنوان رهبر اصولگرایان، دنیا را بر اساس دوگانهی دوست-دشمن میبینند و از جهاتی رویکردی کارلاشمیتی به سیاست دارند. یکی از ویژگیهای مهم اندیشه سیاسی کارل اشمیت تعریف او از امر سیاسی است: اشمیت معتقد است تمایزِ ویژهای که اعمال و انگیزههای سیاسی را میتوان بر اساس آن بازشناسایی کرد، تمایزِ میان دوست و دشمن است. در نظر او، چنانکه در رسالهی مفهوم امر سیاسی شرح داده شده، همانطور که اخلاق، زیباییشناسی و اقتصاد (به عنوان سه حوزه متمایز از سیاست) معیارهای شناسایی خاص خودشان را دارند، امر سیاسی هم تمایز نهاییِ خودش را دارد که باید به وسیله آن شناخته شود. اگر در قلمرو اخلاق تمایزِ نهایی بین خوب و شر است، در زیباییشناسی بین زیبا و زشت، و در اقتصاد میان امر سودآور و غیر سودآور، در سیاست تمایز تعیینکننده امر سیاسی فرق دوست و دشمن است.
نتیجه نظرسنجی زمانه: «نه» قاطع به شرکت در انتخاباتالبته به بیان اشمیت «لازم نیست که دشمن سیاسی به لحاظ اخلاقی شر، یا به لحاظ زیبایی شناختی زشت باشد؛ دشمن لازم نیست که به مثابه یک رقیب اقتصادی ظاهر شود، و حتی ممکن است انجام معاملات تجاری با او سودآور باشد». با اینحال دشمن یک «دیگری» است، یک «غریبه»، که «به لحاظِ وجودی و بگونهای شدید چیزی متفاوت و بیگانه» است، بگونهای که در وضعِ نهایی تعارض با او ممکن باشد.[1]
در سوی دیگر اصولگرایان وشخص علی خامنهای همواره حقوقبشر مدرن را به غربی بودن و نامرتبط بودن با سنتهای اسلامی-ایرانی متهم کردهاند و از پایبندی به حقوق بشر و لیبرالیسم در سیاست داخلی و خارجی ابا داشتهاند.
یکی از ویژگیهای گفتمان اصولگرایی دشمنی با لیبرالیسم است. کارل اشمیت هم که در سالهای اولیه حکومت نازیها در آلمان عضو و مشاور این حزب بود، معتقد بود سیاستورزی لیبرال (در مورد لیبرالیسم فلسفی به عنوان نمونه بنگرید به مقالهی نگارنده با عنوان «جان رالز، اصلاحطلبان و مفهوم امر سیاسی») لاجرم به زوال خواهد انجامید، چون مفهوم بیطرفی مندرج در لیبرالیسم فلسفی آنرا غیر سیاسی میکند. در بیان اشمیت «دنیایی که امکان جنگ به کلی در آن از میان رفته باشد، یعنی یک جهان کاملا صلحآمیز، دنیایی بدون تمایزِ دوست و دشمن و از همین رو دنیایی بدون سیاست خواهد بود.» (مفهوم امر سیاسی، صص. ۳۶-۳۵).
اشمیت نظریه خود را قابل اعمال بر تمام انواع سیاستورزی میدانست. به بیان دیگر او در پی ارائه نوعی فرانظریه در باب سیاست بود که همه گروهبندیهای سیاسی را دربر میگیرد، نه نظریهای فقط برای گروهی خاص.
"اگر در قلمرو اخلاق تمایزِ نهایی بین خوب و شر است، در زیباییشناسی بین زیبا و زشت، و در اقتصاد میان امر سودآور و غیر سودآور، در سیاست تمایز تعیینکننده امر سیاسی فرق دوست و دشمن است"با اینحال شاید بتوان ادعا کرد انواعی از گفتمان سیاسی که تقابل دوست و دشمن را صریحتر اساس سیاستورزی خویش میدانند و اشمیتیتر هستند. اگر به تواتر کاربرد کلمه دشمن در زبان سیاستمداران جمهوری اسلامی در سخنان خامنهای و سایر کنشگران جناح موسوم به اصولگرا و انقلابی دقت کنیم احتمالا بتوان از غلبه نگاهی کارل اشمیتی (در معنای دشمنمحور) به سیاست در میان ایشان سخن گفت.
Ad placeholder
در ادامه، براساس موضعگیری روزها و هفتههای اخیر افراد شاخص منسوب به جریان اصولگرا و اصطلاحا انقلابی، کلیدواژههای این جریان سیاسی در تشویق مردم به مشارکت در انتخابات ۱۱ اسفند را واکاوی میکنیم. به بیان دیگر میکوشیم فلسفهی اصولگرایان برای شرکت در انتخابات را شرح دهیم. پیشاپیش بگوییم به این لیست ویژگیها احتمالا میشود افزود، منتهی ما به همین مقدار بسنده میکنیم.
۱- دشمن دنبال کاهش مشارکت در انتخابات است: احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران، اخیرا گفته: «دشمنان قصد کاهش مشارکت مردم در انتخابات را دارند و جبهه انقلاب نیز به دنبال تحقق حضور حداکثری به عنوان یک رفراندوم بزرگ میباشد.» این سخن رایج اصولگرایان این روزهاست. علی خامنهای هم در سخنرانی به مناسبت ۲۹ بهمن در جمع مردم آذربایجان شرقی تاکید کرد : «مستکبران و امریکا که هم با جمهوریت و هم با اسلامیت نظام مخالفند، با انتخابات و حضور پرشور مردم پای صندوقهای رأی مخالف هستند.» به شیوهای مشابه، حسامالدین برومند، سردبیر روزنامه حکومتی ایران، در سرمقالهای به تاریخ ۳۰ بهمن با عنوان «دشمن و آدرس رای ندادن» آورده است: «پروژه فعلی دشمن در روزهای منتهی به انتخابات، کد رأی ندادن است! » همو بعد میپرسد «چرا؟ » و پاسخ میدهد چون، «انتخابات در ایران تولید قدرت میکند و سرمایه اجتماعی میسازد» و چون انتخابات، «تضمینکننده ایران قوی» است.
طبیعتا منظور اصولگرایانی چون او از ایران قوی ایرانی است که ذیل رکاب رهبرانی چون قاسم سلیمانی در منطقه لشکرکشی میکند و در حال درگیری با این یا آن نیروی وابسته به غرب است.
«انتخابات بیمعنا شده»با اینحال چنانکه نگارنده و بسیاری دیگر از تحلیلگران گفتهاند، «قانون انتخابات» که مجلس یازدهم با همکاری شورای نگهبان، دولت ابراهیم رئیسی و البته شخص علی خامنهای وضع کردهاند، عملا اکثریت مردم ایران را، خصوصا بخش منتقد، به بهانههایی چون عدم «اعتقاد و التزام عملی به اسلام»، عدم «التزام عملی به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران»، «دوتابعیتی بودن» و عدم «ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه» از مشارکت در انتخابات و داشتن نماینده محروم میکند. ماده ۳ قانون انتخابات مجلس، تایید شده به تاریخ ۱ مرداد ۱۴۰۲، میگوید: «نظارت بر انتخابات مجلس به عهده شورای نگهبان میباشد. این نظارت استصوابی و عام و در تمام مراحل در کلیه امور مربوط به انتخابات جاری است.» آیا نمیشود نتیجه گرفت که آقای خامنهای که خود سالهاست اعضای شورای نگهبان را از میان تندروترین جناح در حاکمیت جمهوری اسلامی انتخاب میکند، و به شیوههای مختلف نشان داده که حذف نظارت استصوابی شورای نگهبان خط قرمز اوست، شخصا به دشمن خدمت میکند؟ و آیا جز این نیست که دشمنی که اصولگرایان فراوان از آن مینالند و بر طبل آن میکوبند، چون نیک بنگری خودشان هستند که با وضع چنین قوانینی و چنان رویههایی با حداکثر قوا کوشیدهاند مردم را از شرکت در هر انتخاباتی در ایران دلسرد کنند؟
۲- حضور در پای صندوقها، رأی آری مجدد به نظام اسلامی است: این سخنی است که باز از سوی احمد خاتمی، بیان شده و اصولگرایان دیگر نیز فراوان این روزها بر آن تاکید کردهاند. تصویر بنری با این مضمون را که در خیابان یکی از شهرهای شمالی ایران نصب شده اینجا ببینید. جمهوری اسلامی اینجا با صدای بلند تبلیغ میکند: «رای به هر نامزدی، رای به جمهوری اسلامی است.
"در بیان اشمیت «دنیایی که امکان جنگ به کلی در آن از میان رفته باشد، یعنی یک جهان کاملا صلحآمیز، دنیایی بدون تمایزِ دوست و دشمن و از همین رو دنیایی بدون سیاست خواهد بود.» (مفهوم امر سیاسی، صص"رای اعتماد به نظام و ساز وکار انتخابات است.» پس به ما رای بدهید!
نتیجه منطقی این سخنان ولی همزمان آن است که اگر کسی به جمهوری اسلامی اعتقاد و اعتماد نداشت نباید رای بدهد! اصولگرایان ناخواسته تبلیغ میکنند اگر منتقد نظام هستید در انتخابات شرکت نکنید. بخش مهمی از مردم ایران (شاید اکثریتشان) در انتخابات پیش رو شرکت نمیکنند، چون هیچ علاقهای ندارند رای آری مجدد به نظام بدهند، و از اصلاح در چارچوب موازین فعلی نیز دلسردند.
عباس محمدحسنی، رئیس سازمان عقیدتی سیاسی ارتش اخیرا گفته بود شرکت در انتخابات «برای افزایش قدرت نرم» حکومت، «افزایش سرمایههای اجتماعی» جمهوری اسلامی، و «بالا بردن قدرت چانهزنی» سیاسیون جمهوری اسلامی در مجامع بینالمللی، واجب است. اصولگرایانی که بواسطهی قوانین انتخابات بسیار بسته و نیروهای مشابه، شرایط حضور حداقلی مردم را نیز فراهم نکردهاند، حالا از ایشان انتظار حضور حداکثری در انتخابات دارند. واضح است که عملی نمیشود. اصولگرایان قدرت نرم و سرمایه اجتماعی ناشی از انتخابات و شرکت مردم و مخالفان را میخواهند مفت بدست بیاورند و بابتش هزینه ندهند.
زهی خیال باطل!
۳- مصادره به مطلوب آرا مخالفان: اصولگرایان با دعوت به شرکت در انتخابات، آنهم با تعریف غیرشهروندی و امامتمحور و پیشامدرنی که از مفهوم مردم دارند (به عنوان نمونه بنگرید به سخنان حجهالاسلام احمد رهدار در این ویدئو)، عملا همه آرا به صندوق ریخته شده، حتی رایهای احیانا اعتراضی و صداهای منتقد را، مصادره به مطلوب میکنند؛ چون چنانکه تجربه سالیان گذشته نشان داده (بنگرید به این مقاله جویا آروین)، اجازه نمیدهند و نمیپذیرند کسی از طریق رای دادن سیستم یا خامنهای را نقد کند. ایشان انتخابات را برای امنیت و حفظ نظام میخواهند، نه امنیت و منافع ملی همه مردم ایران. خوب معلوم است با این شیوه، طیفی که نه به شعار امنیت نظام و نه حفظ نظام علاقه دارند و بخش مهمی از مردم ایران هستند به سمت تحریم انتخابات سوق داده میشوند. اگر کسی رای دادن را بیعت نداند، با این منطق نباید رای دهد.
این نگاه اصولگرایان به انتخابات، که در سخنان این روحانی اهل سنت طرفدار حکومت در خراسان شمالی هم متبلور است، انتخابات را حمایت از آرمانهای امام و رهبری توصیف میکند وهیچ تکثر واقعی را در مردم نمیپذیرد. روحانی مزبور گفته: «دشمنان این نظام….از طریق رسانههای خود در ماهوارهها و شبکههای اجتماعی… سعی در سردی فضای انتخابات کشور دارند اما از این موضوع غافلاند که علیرغم اینکه ملت ایران در فشار اقتصادی هستند… اما هرگز دست از حمایت آرمانهای امام عزیزشان و رهبر فرزانه انقلاب بر نخواهند داشت.»
۴- شرکت در انتخابات بسترسازی برای ظهور حضرت ولی عصر (ع) و ترک آن همانند نماز «حرام» است: این سخنی است که از سوی عباس محمدحسنی، رئیس سازمان عقیدتی سیاسی ارتش، صادر شده و باز در سخنان حزباللهیهای تندرو این سو و آنسو فراوان شنیده میشود.
"به بیان دیگر او در پی ارائه نوعی فرانظریه در باب سیاست بود که همه گروهبندیهای سیاسی را دربر میگیرد، نه نظریهای فقط برای گروهی خاص"این استدلال دروندینی و غیرعرفی، هیچ حجیتی برای بخش سکولار جامعه ایران (که بخش بسیار بزرگی از جامعه ایران است) ندارد. با اینحال به آن میشود از منظر دروندینی نیز پاسخ داد، چنانکه بسیاری منتقدان باورمند کردهاند. علی مطهری، فرزند مرتضی مطهری از نظریهی پردازان جمهوری اسلامی نیز اخیرا گفته: «اینکه عدهای تصور میکنند حضرت مهدی برای نجات شیعه و انتقام از قاتلان حضرت زهرا ظهور میکند و این ظهور را به سطح پایین تقلیل میدهند درست نیست.» در این منطق امام زمان یک مصلح جهانی است و مسئلهی او را نباید به امور روزمره چون انتخابات تقلیل داد.
۵- از تقلب و دستکاری آرا در انتخاباتهای ایران خبری نیست: در فضایی که اپوزیسیون تقریبا یک صدا طرفدار تحریم انتخابات است و بعید به نظر میرسد بیانیههایی مانند بیانیه ۱۱۰ امضایی روزنهگشا نقش چندانی در کشاندن مردم به پای صندوق رای داشته باشد، یکی از نگرانیهای مهم مخالفین دستکاری در رقم مشارکت در انتخاباتهای آینده است. تحریم انتخابات در شرایطی بیشترین تاثیر را دارد که رقم مشارکت در انتخابات به نحوی واقعی اعلام شود، ولی آیا میشود به جمهوری اسلامی با کارنامه سیاه در حکمرانی اعتماد کرد؟ واقعیت آنست که دروغگویی و تحریف واقعیتها یکی از ویژگیهای بخش مهمی از اصولگرایان و کلا حکومت است. بسیاری از منتقدان بیمناکند حالا که تحریم سکه غالب است، اینبار با دستکاری در میزان شرکتکنندگان در انتخابات تقلبی رخ دهد، خصوصا با در نظر گرفتن تغییراتی از این دست که به نظر دست حکومت را باز میگذارد و بر اساس آن در انتخابات ۱۱ اسفند، «ملاک عمل برای رأیگیری، سیستمهای احراز هویت است و دیگر نیاز به مُهر شدن شناسنامه نیست.»
با اینحال، علی خامنهای به عنوان رهبر اصولگرایان همواره تاکید داشته که در ایران پس از انقلاب همیشه انتخاباتها صحیح برگزار شدهاند.
اخیرا گفته: «در طول این چند دهه، هرگز تخلف انتخاباتی بهمعنای مورد ادعای دشمن مشاهده نشده و این حرف آنان بیاساس است، در مواردی هم که برخی ادعاهایی مطرح کردند، پس از تحقیق و بررسی برخی تخلفات مشخص شد اما هیچگاه این تخلفات تغییری در نتایج کلی به وجود نیاورده بود و انتخابات در کشور همیشه صحیح، سالم و متین برگزار شده است.» خامنهای حذف گستردهی مخالفین از طریق نظارت استصوابی مطلوب خویش را دلیلی برای صحیح، سالم و متین نبودن انتخابات نمیداند.
آیا انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ که در آن حتی علی لاریجانی، رئیس سابق مجلس، رد صلاحیت شد و ابراهیم رئیسی با زور از صندوق بیرون کشیده شد و از سمت قاضی القضاتی به سمت ریاست جمهوری ترفیع یافت، یا همین انتخابات اخیر که در آن حتی حسن روحانی رد صلاحیت شده، صحیح و متین برگزار میشوند؟ اگر تقلب را به پیروی از تعریف لغتنامه دهخدا «دست انداختن در امور بخواست خود» و «تصرف در کارها بخواهش خود» تعریف کنیم، کاری که حکومت ایران از طریق نظارت شورای نگهبان به بهترین نحو انجام میدهد مصداقی از تقلب سیستماتیک و آشکار نیست؟
واقعیت آن است که نگاه کاملا صوری و مکانیکی به فرایند انتخابات ویژگی نگاه اصولگرایان است. سخنگوی شورای نگهبان میگوید به فضل خدا «در ۴۵ سال گذشته هر سال یک انتخابات داشتیم و این نشان میدهد که اداره امور کشور به دست مردم است.» او و مقاماتی چون او صرف برگزاری صوری انتخابات را معیاری بر دموکراتیک بودن جمهوری اسلامی معرفی میکنند! در نظر ایشان کیفیت مهم نیست و تنها کمیت و ظاهر مهم است. پس حتی اگر صد انتخابات به شیوه صدام حسین یا بشار اسد برگزار کنیم، یا حتی به شیوه مجالس خبرگان فعلی برای یک حوزهی انتخابیه گاهی فقط به همان تعداد کاندیدای جدی تایید صلاحیت شده داشته باشیم، هنری است و ربطی دارد به آنچه در دنیا و در ساختارهای دموکراتیک از انتخابات منظور میشود.
Ad placeholder
اصلاحطلبان کجا ایستادهاند؟
به نظر نگارنده، یکی از مهمترین فواید واقعهی ۱۱ اسفند، فارغ از نتیجه، بحثهایی است که حول خود پدیدهی انتخابات این روزها در فضای مجازی و واقعی درگرفته. این بحثها باعث تقویت خرد عمومی در میان مردم ایران میشود و با برکت است. مهم آن است که هرکدام از طرفین سخنانشان را در قالب استدلال برای طرف مقابل بیان کنند.
بر این اساس، سخنانی صفر و یکی و شعاری زدن، مانند اینکه هرگونه رای دادن خیانت به خون شهدای جنبش زن، زندگی آزادی است و مواردی از این دست، چنانکه بخشی از اپوزیسیون صفر و یکیانگار میگویند، سخن افراطی و از بین برندهی استدلال است.
"با اینحال شاید بتوان ادعا کرد انواعی از گفتمان سیاسی که تقابل دوست و دشمن را صریحتر اساس سیاستورزی خویش میدانند و اشمیتیتر هستند"باطل مطلق در سخن هیچ طیفی نیست، حتی برخی سخنان اصولگرایان ممکن است حاوی درصدی از حقیقت باشد. مشکل جهتگیری و رویکرد کلی اصولگرایان به حکمرانی و جهانبینی است که به سمت تحریف حقیقت و دفاع از سرکوب حقوق مردم است.
انتخابات ۱۴۰۲: اصلاحطلبانِ شرمگین از تحریم، ناتوان از معرفی نامزدچنانکه توضیح داده شد بخش زیادی از مردم انتخابات پیش رو را فاقد حداقلهای لازم دانسته و تحریم کردهاند. با اینحال اقلیتی در میان اصلاحطلبان هنوز معتقد به شرکت در انتخابات هستند. برخی استدلالهای ایشان نیز شایسته شنیدن است، گرچه بعید است تاثیری داشته باشد و گوش مردم خسته از وضع موجود به این حرفها بدهکار باشد.
در بیانیه ۱۱۰ امضایی «روزنهگشا» که پیشتر بدان اشاره شد میخوانیم اگرچه در ایران امروز تاثیر «نهادهای برآمده از انتخابات» کاهش یافته است، هنوز همین نهادهای تضعیفشده اختیارات و امکانات مهمی را در اختیار دارند که نباید نادیده گرفت. نویسندگان معتقدند: «با مشارکت در انتخابات و تلاش برای تقویت ائتلاف نیروهای میانه و کاهش تعداد نامزدهای افراطی غیرتوسعهگرا میتوان هم از میزان آسیب تصمیمهای این نهادها به جامعهٔ ایران کاست و هم بر مصوبات نیکاثرشان اضافه کرد.» بنابراین دعوت به رای دادن به اندک لیستهای میانهروی موجود چون صدای ملت میکنند.
مثالهایی هم که ایشان زدهاند کاملا بیربط نیست (لینک به قوانین افزودهی نگارنده): «متاسفانه مجلس کنونی در موارد پرشماری، از جمله «قانون اقدام راهبردی» – که از موانع بازگشت آمریکا به برجام و رفع تحریمها شد-، «طرح صیانت» – که عملا با سکوت مجلس دربرابر واگذاری قانونگذاری و حکمرانیِ سایبری به شورای عالی فضای مجازی در حال اجرا است -، «قانون جوانی جمعیت» – که جز اتلاف وسیع منابع عمومی، غربالگری همگانی را متوقف و مسبب بیماریها و بارداریهای ناخواسته در میان ضعیفترین اقشار جامعه شد، «قانون عفاف و حجاب» – که انواع جریمه و پلمب کسب و کارها و تحدیدِ گستردهٔ آزادیهای اجتماعی را تمهید کرد – و چهار بودجهٔ سالانه – که با تغییرات پرآسیب مجلس به حامیپروری گسترده، اتلاف وسیع منابع عمومی و تشدید کسری و تورم انجامید، مصوبات بسیار خسارتبار برای جامعهٔ ایران داشت که هیچ کدام در مجلس دهم [دوران روحانی] و در یک مجلس میانهروتر قابلیت تصویب نداشت.»
علی مطهری که سرلیست «صدای ملت» در انتخابات ۱۱ اسفند است نیز میگوید: «هر روز جلوتر میرویم شرایط بدتر میشود و هیچ امیدی وجود ندارد.
اگر عدهای وارد مجلس شوند و ما را از آغوش روسیه و چین خارج کنند و توازن ایجاد شود، زمینه برای رفع تحریمها حاصل خواهد شد. بسیاری از مشکلات ناشی از این است که مسئولیتها در دست افراد درجه دو و سه است. ما نباید از اصلاح ناامید شویم. من نمیگویم اگر ۴۰، ۵۰ نماینده عقلگرا وارد مجلس شوند همه مشکلات حل میشود اما زمینهای برای حل مشکلات اقتصادی، اجتماعی و غیره خواهد شد. » وی همچنین افزوده: «صدای ملت نشانه مخالفت با وضع موجود و گروههای موجود است که به نام انقلابیگری کشور را به سمت نابودی میبرند.» همو افزوده «تغییر نظام کار آسانی نیست اینکه میگویند رأی ندهیم اینها بروند یک رویا است.»
در نقطهی مقابل طرفداران اصلاحات ساختاری مانند مصطفی تاجزاده و بسیاری دیگر صریحا گفتهاند رای نمیدهیم تا به ابتذال بگوییم نه.
"طبیعتا منظور اصولگرایانی چون او از ایران قوی ایرانی است که ذیل رکاب رهبرانی چون قاسم سلیمانی در منطقه لشکرکشی میکند و در حال درگیری با این یا آن نیروی وابسته به غرب است"در پیامی که تاجزاده از زندان صادر کرد (و گویا باعث شد زندانبانان ولایی او را به بند انفرادی منتقل کنند! ) ضمن تاکید بر بیطرف نبودن خامنهای و اینکه او عملا رهبر اصولگرایان است آمده: «معرفی نامزد و تلاش برای تشکیل فراکسیون اصلاحطلبانه [در مجلس آینده]، زمانی موجه و مفید است که مجلس در رأس امور و رقیب هم، جناح سیاسی تندرو باشد نه رهبر کشور. اکنون که مجلس جایگاهی ندارد و تندترین مواضع متعلق به شخص رهبر است و از خطوط قرمز وی محسوب میشود، اصلاح معنادار از طریق تشکیل فراکسیون، به فرض رایآوردن نامزدها، بیمعنا و محکوم به شکست است.» او از ما خواسته سرنوشت فراکسیون امید را به یاد میآوریم که «نتوانست قدم بزرگی به سود اصلاح امور و مهار استبداد بردارد و برخلاف نام خود، بر ناامیدی قشرهای وسیعی از مردم افزود.»
این اختلافات و تکثر در نظرات باعث شده برخی استدلال کنند ما در یک «دوراهی اخلاقی» قرار داریم، در وضعیتی که به تعبیر عبدالکریم سروش در این ویدئو شبیه به آنتینومیهای کانت است. آنتینومیها در فلسفهی کانت، به زبان بسیار ساده، مسائل جدلیالطرفینی در متافیزیک هستند، مثل حدوث یا قدم عالم، اراده آزاد و غیره، که هم میتوان به نفع آنها استدلال نظری کرد و هم علیه آنها، و لذا نمیتوان به سود یکی از آنها رای قاطع داد. اگر تفسیر عبدالکریم سروش را بپذیریم، هم آنها که در بیانیه ۱۱۰ نفره یا به شیوهی علی مطهری و مسعود پزشکیان دعوت کردهاند در انتخابات مشارکت کنیم حرفشان محل اعتناست، و هم اکثریتی که میگویند باید این انتخابات نمایشی و فرمایشی را تحریم کرد.
پانویس:
[1] نگا. کارل اشمیت، مفهوم امر سیاسی، ترجمه رسول نمازی و یاشار جیرانی، انتشارات ققنوس، ۱۳۹۳.
.اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران