قسمت صد و چهل و چهار صداقت‌ سیز

پندار - ۹ آبان ۱۴۰۱

   سریال صداقت‌ سیز قسمت صد و چهل و چهار 144Sedaghatsiz Serial Part ۱۴۴

علی با ایپک تماس می‌گیرد اما پشت خط می‌رود. ایپک و دمیر مشغول صحبت تلفنی و بگو بخند هستند. دستیار گونول در شرکت که گونول از او خواسته همۀ فعالیت‌های ولکان را به او خبر بدهد با او تماس می‌گیرد و می‌گوید ملک‌های ولکان به اسم شرکت شده. وقتی ولکان و درین به خانه برمی‌گردند ولکان پنهانی به حیاط می‌رود و با آسیه تماس می‌گیرد و می‌گوید برای صحبانه به آن‌جا می‌آید.

درین بیرون می‌آید و ولکان به دروغ می‌گوید با سرجون صحبت می‌کند.

"   سریال صداقت‌ سیز قسمت صد و چهل و چهار 144Sedaghatsiz Serial Part ۱۴۴ علی با ایپک تماس می‌گیرد اما پشت خط می‌رود"آسیه یاد زمانی می‌افتد که ولکان در خانه پنهانی با درین صحبت می‌کرد و به او می‌گفت با مرت صحبت می‌کند. او عصبی می‌شود.

صبح روز بعد ولکان به خانۀ آسیه می‌رود. سر میز صبحانه علی عصبی‌ست و به آسیه و ولکان در مورد عشق و عاشقی طعنه می‌زند. در خانۀ ولکان سر میز صبحانه درین به گونول می‌گوید او و ولکان تصمیم دارند خانه‌ای برای خودشان بگیرند.

گونول از این‌که ولکان درین را پُر می‌کند عصبی می‌شود.

ولکان علی را با راننده به مدرسه می‌فرستد. آسیه بخاطر این‌که ولکان جرأت صحبت با درین را ندارد و تکلیف او را مشخص نمی‌کند دلخور است. ولکان می‌گوید به کمی زمان نیاز دارد و در اولین فرصت از درین طلاق می‌گیرد. آسیه می‌خواهد به جلسۀ خیریه برود.

"دستیار گونول در شرکت که گونول از او خواسته همۀ فعالیت‌های ولکان را به او خبر بدهد با او تماس می‌گیرد و می‌گوید ملک‌های ولکان به اسم شرکت شده"درین با ولکان تماس می‌گیرد و از او می‌خواهد همراهش به خیریه برود تا آنجا نهار بخورد.

در خانۀ سرجون، سرجون به نیل می‌گوید جیران وقت سونوگرافی دارد. نیل همچنان از سرجون دلخور است. سرجون با نیل صحبت می‌کند و نیل از این‌که سرجون او را درک نمی‌کند گلایه می‌کند. سرجون با نیل حرف می‌زند و آن‌ها با هم آشتی می‌کنند.



در جلسۀ خیریه درین و آسیه درحال طعنه زدن به هم هستند. گونول از درین می‌خواهد که با آسیه هم‌کلام نشود و بهانه دست او ندهد. اونور با آسیه تماس می‌گیرد و می‌خواهد او را ببیند. آسیه از اونور می‌خواهد که به خیریه بیاید.

در مدرسه دمیر پیش علی می‌رود و از او می‌خواهد عصبانیتش از چیزهای دیگر را سر ایپک خالی نکند چون حالا ایپک دیگر دوست دختر علی نیست و او از ایپک خوشش می‌آید.

"وقتی ولکان و درین به خانه برمی‌گردند ولکان پنهانی به حیاط می‌رود و با آسیه تماس می‌گیرد و می‌گوید برای صحبانه به آن‌جا می‌آید"علی عصبانی می‌شود و می‌رود.

اونور به خیریه می‌رود. درین با دیدن او تعجب می‌کند و حرصش می‌گیرد. ولکان به خیریه می‌رسد. درین سریع پیش ولکان می‌رود و می‌گوید از آمدن اونور خبر نداشت و آسیه به عمد اونور را به آنجا آورده.

ولکان می‌گوید ایرادی ندارد. درین از ولکان می‌خواهد برای خوردن نهار به جای دیگری بروند. اونور با آسیه صحبت می‌کند و از او می‌خواهد فیلم را پاک کند، چون برای او و درین خوب نیست. آسیه با طعنه می‌گوید مشخص است که اونور عاشق درین است سپس فیلم را پاک می‌کند. اونور از کجا بفهمد که او کپی دیگری ندارد.

"آسیه یاد زمانی می‌افتد که ولکان در خانه پنهانی با درین صحبت می‌کرد و به او می‌گفت با مرت صحبت می‌کند"آسیه با خونسردی می‌گوید نمی‌تواند بفهمد و از این‌که درین مدام در استرس باشد لذت می‌برد.

جیران به رستوران سرجون به دیدن نیل می‌رود و به او می‌گوید شنیده او با سرجون مشکل داشتند و برای همین از ماه عسل برگشتند. نیل با طعنه می‌گوید آنها نهایت زن و شوهرند و آشتی می‌کنند و دعوا شیرینی زندگی‌ست. جیران کلافه می‌شود.

ولکان و درین به دیدن خانه‌ای می‌روند و آن را برای خرید می‌پسندند.

ولکان از درین می‌خواهد به حسابش پول واریز کند تا خانه را معامله کند. ولکان به پیشنهاد آسیه خانه را به اسم علی می‌زند. آسیه از این‌که ولکان آیندۀ علی را تضمین کرده از او تشکر می‌کند. ولکان با خوشحالی می‌گوید بیش از این‌ها هم حقش را می‌گیرد و آن‌ها دوباره با هم خانواده تشکیل می‌دهند.

علی در مدرسه ایپک و دمیر را می‌بیند که با هم خوشحالند و ایپک دمیر را بغل می‌کند.

"در خانۀ ولکان سر میز صبحانه درین به گونول می‌گوید او و ولکان تصمیم دارند خانه‌ای برای خودشان بگیرند"او عصبی می‌شود و وقتی به خانه برمی‌گردد شروع به بهم‌ریختن خانه می‌کند. او گردنبند آسیه را که دریا پس داده بود پیدا می‌کند. آسیه به خانه می‌آید و با دیدن وضعیت آنجا جامی‌خورد. علی گردنبند را به آسیه نشان می‌دهد و با طعنه می‌گوید دزد دوباره برگشته و گردنبند را پس داده. سپس با داد و فریاد در مورد دروغ ولکان در مورد رفتن پیش سرجون و آمدن به خانۀ آسیه و دیدن بوسۀ آنها می‌گوید.

همان لحظه درین که به خانۀ آسیه آمده وارد می‌شود و حرف‌های آن‌ها را می‌شنود و شوکه می‌شود.

ممنون از این‌که با من همراه بودید، خدانگهدار.

قسمت بعدی - سریال صداقت‌ سیز قسمت صد و چهل و پنج ۱۴۵ قسمت قبلی - سریال صداقت‌ سیز قسمت صد و چهل و سه ۱۴۳ Next Episode - Sedaghatsiz Serial Part ۱۴۵ Previous Episode - Sedaghatsiz Serial Part ۱۴۳

منابع خبر

اخبار مرتبط

پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۹ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱