از رج های بافتنی در پشت جبهه تا جهاد مادرانه در سنگر مبارزه با کرونا

از رج های بافتنی در پشت جبهه تا جهاد مادرانه در سنگر مبارزه با کرونا
باشگاه خبرنگاران
باشگاه خبرنگاران - ۲۷ آذر ۱۳۹۹

هر روز بعد از نماز صبح آماده انجام کارهایم می‌شوم و به امید خدا ۷ نیم صبح در این خانه را باز می‌کنم و تا ساعت سه بعد از ظهر ۲۰۰ تا ۴۵۰ کیلوگرم میوه را شست و شو و تمیز و آب گیری می‌کنم.



به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از یزد، تنها چندماه به پایان آخرین فصل سال ۹۸ باقی مانده بود. سالی که رویداد‌ها و حوادث تلخ و شیرین زیادی را به خود دیده بود‍؛ از سیل و زلزله تا ترور ناجوانمردانه سردار سرافراز کشورمان.

قرار بود سختی‌ها و مشکلات سالی که از نخستین روز‌های بهارش دوشا دوش مردم در شاهراه زندگی قدم بر می داشت را بهم ببافیم و پشت کوه قاف بیندازیم، اما طولی نکشید که میهمان ناخوانده‌ای از راه رسید.

هفتمین فرزند خانواده ویروس‌های تاجدار، از دل ووهان چین مرز کشور‌های مختلف را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت و تبدیل به تیتر اصلی خبر‌های روز جهان شد.

ویروس کرونا با همه دردسر‌ها و بدی‌هایش، خالق صحنه‌های بدیع، ناب، زیبا و البته فراموش نشدنی نیز شد و سیل خروشانی از وحدت، همدلی، احسان و مهربانی را در گوشه و کنار کشورمان به راه انداخت.

در سایه اوج گیری آمار مبتلایان به کرونا زن و مرد، پیر و جوان و کوچک و بزرگ آستین همت بالا زدند و به هواخواهی سفید پوشان سبز قامت به میدان آمدند تا جلوه‌ای از وحدت دوران دفاع مقدس را در پوشش وحدت و همدلی ملی جلوه‌گر سازند.

چرخ‌های خیاطی صنعتی و خانگی برای دوخت سپر‌هایی ایمن در برابر ویروس کرونا به گردش درآمد، نیرو‌های جهادی جوان و بسیجیان زیر مشعل سبز مساجد و امامزادگان برای کمک به آسیب دیدگان از کرونا و ضدعفونی شهر به خط شدند تا موج‌های کرونا را روی موج همدلی کوک کنند.

آوازه این ایثار‌ها که برای نشاندن گل لبخند بر چهره مدافعان سلامت انجام شده و می‌شود در گوش جهانیان پیچیده و در قلب تاریخ به یادگار می‌ماند.

جهاد حاج نصرت، مُهری بر جاودانگی مهر مادرانه اش در قلب تاریخ

چند هفته‌ای است که تصاویر زیادی از حاج نصرت و دغدغه‌های مادرانه اش در فضای مجازی دست به دست می‌شود، مادری که  هرچند هفتاد بهار از عمرش گذشته، اما دل جوانی دارد و پابه پای جوانان علیه کرونا قدم بر می‌دارد. تصمیم گرفتیم عصر یکی از این روز‌های پاییزی پای صحبت‌های دلنشین این مادربزرگ حمیدیایی بنشینیم.

قصه مادرانه‌های حاج نصرت و نقش آفرینی جوانان در این ماجرا در جوار گلزار شهدای رحمت آباد و حسینیه فرج اللهی‌ها رقم می‌خورد. عصر بارانی یک روز راهی این محل شدیم.

" هر روز بعد از نماز صبح آماده انجام کارهایم می‌شوم و به امید خدا ۷ نیم صبح در این خانه را باز می‌کنم و تا ساعت سه بعد از ظهر ۲۰۰ تا ۴۵۰ کیلوگرم میوه را شست و شو و تمیز و آب گیری می‌کنم"با به صدا درآوردن زنگ درب، مادری مهربان در را گشود و با روی گشاده از ما استقبال کرد.

در گوشه‌ای از این ساختمان، خانم و آقایی مشغول شست و شوی سیب و هویج بودند و کمی آن طرف‌تر چندین ظرف بزرگ سیب شسته شده، دستگاه آبمیوه گیری و بطری‌های آبمیوه قرار داشت.

در لایه لایه چین‌های پیشانی و صورت حاج نصرت، گنجینه‌های خرد و تجربه نهفته است. با او هم کلام شدیم. همانطور که مشغول خرد کردن هویج برای آبگیری بود.

از روز‌های انقلاب و جنگ رژیم بعثی عراق می‌گوید: با اینکه در آن سال‌ها دخترم سن زیادی نداشت، اما سعی میکردم در تمام راهپیمایی‌ها و تظاهرات شرکت کنم. در سال‌های آغاز جنگ تحمیلی حدودا ۲۷ سال سن داشتم.

این مادر بزرگ حمیدیایی ادامه داد: در سال‌های جنگ خانم‌ها اغلب مواد غذایی مورد نیاز رزمندگان را تهیه و به خط مقدم می‌فرستادند. در آن سال‌ها من نیز همچون دیگر بانوان در این زمینه فعال بودم.

به عنوان مثال در فصل زمستان برای رزمندگان نان خشک و در تابستان رب گوجه فرنگی می‌پختم و آب غوره می‌گرفتم.

حاج نصرت در حالی که با وسواس تمام میوه‌ها را قطعه می‌کرد، اظهارداشت: آن سال‌ها زمستان‌های سردی داشتیم. برای همین خانم ها، هر خانه را محلی برای نبرد با دشمن می‌دانستند و در خانه‌های خود برای سربازان جان بر کف میهن البسه گرم مثل کلاه، شال گردن، دستکش و ژاکت می‌بافتند.

او در حالی که نگاهش را از گوشه جمع می‌کرد، گفت: بالاخره بعد از هشت سال جنگ تمام شد، بدون اینکه یک وجب از خاک کشورمان به دست بیگانگان بیفتد.

حاج نصرت البته در این سال‌ها دست روی دست نگذاشته و در حوادثی مثل سیل و زلزله به سیل زدگان و مردم مناطق زلزله زده کمک کرده است، با این حال او چای ریزی برای مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان را از افتخارات خود می‌داند و می‌گوید: در همین محل غذای مراسم‌های ماه محرم و صفر تهیه و طبخ می‌شود.

حاج نصرت و قول مادرانه اش برای به زانو درآوردن کرونا

از حاج نصرت درباره فعالیت فعلی این مجموعه پرسیدیم، او گفت: اینجا قبلا منزل پدربزرگ همسرم بود، اما در چندین سال پیش، این ساختمان توسط خیران بازسازی و به محلی برای انجام کار‌های خیر تبدیل شد.

این مادر خوش  صحبت حمیدیایی ادامه داد: مدت‌ها بود که جوانان و نوجوانان هیئتی تصمیم داشتند تا اقدامی شایسته برای کادر درمان و بیماران کرونایی انجام دهند که در نهایت به این نتیجه رسیدند که با تهیه آبمیوه طبیعی مدافعان سلامت را همراهی کنند.

حاج نصرت درحالی که کم کم انتظار رسیدن بچه‌ها رو می‌کشید، گفت: هر روز بعد از نماز صبح آماده انجام

کارهایم می‌شوم و با امید خدا ساعت ۷/۳۰ صبح در این خانه را باز می‌کنم و تا ساعت سه بعد از ظهر ۲۰۰ تا ۴۵۰ کیلوگرم میوه را شست و شو و تمیز می‌کنم؛ برخی روز‌ها تنهایی و برخی روز‌ها با کمک دختر و پسرهایم و بعضی از همسایه ها.

در همین حین که به دستان زحمت کشیده و پینه بسته مادر نگاه می‌کردیم، اضافه کرد: خیران محل هزینه خرید میوه‌ها را تامین می‌کنند، اما کلیه مراحل خرید میوه تا خرید بطری، برچسب زنی و آبمیوه گیری به همت خود جوانان صورت می‌گیرد.

نذر سیب، در سنگر مهربانی حاج نصرت

پسر حاج نصرت در خصوص فعالیت مادر می‌گوید: مادر میوه‌های خریداری شده را شستشو و خرد و در نهایت آماده آبگیری می‌کند.

دشتی اضافه کرد: مادر همیشه می گوید در کار خیر خستگی وجود ندارد و همین نگرش و اعتقاد ایشان باعث می‌شود تا در این مسیر نیز احساس خستگی نداشته باشد.

امواج کرونا دومینویی از مهربانی به راه انداخت

حوالی ساعت ۱۵ بود که دختر و پسر حاج نصرت آماده رفتن شدند و کم کم صدای بچه‌ها سکوت حاکم بر ساختمان را شکست و در کسری از ثانیه چند جوان پر شور با روحیه جهادی وارد ساختمان شدند و با حاج نصرت؛ این مادربزرگ دوست داشتنی با آن قربان صدقه‌های دلنشینش حال و احوال کردند.

این جوانان پر شور برای ایجاد روحیه و دلگرمی در مدافعانی که پشت سنگر‌های سفید بیمارستان برای مقابله با کرونا قد علم کرده اند، سر از پا نمی‌شناختند و با این کار خود مشق عشق و مهربانی به تحریر در می‌آوردند.

محسن یکی از پسر‌های بسیجی محله است، او می‌گوید: کار ما قطره کوچکی در برابر دریایی سخاوت و مهربانی پرستاران و پزشکان است.

او ادامه داد: آن‌ها این روز‌ها سخت‌تر از همیشه مشغول کار هستند و برای حفاظت از جان مردم از جانشان مایه می‌گذارند.

میثم نیز که مشغول پر کردن بطری آبمیوه‌ها هست، می‌گوید: واقعا کار کردن در این مسیر لذت بخش است و هر روز با علاقه زیاد خودم را به این محل می‌رسانم.

حاج نصرت در حالی که چای می ریزد می‌گوید: بار‌ها از بچه پرسیدم تا کی قصد دارید آبمیوه تهیه کنید؟ و هربار آن‌ها می‌گویند تا زمان ریشه کنی کرونا، بالاخره جوان هستند و دارای روحیه جهادی، روزانه ۶۰۰ تا ۷۰۰ بطری آبمیوه تهیه و پس از درب بندی، آن‌ها را آماده تحویل به بیمارستان‌ها می‌کنند.

سنگرها عوض می شوند اما دفاع همان دفاع است

از حاج نصرت پرسیدیم بیش از ۱۲ ساعت مشغول فعالیت هستید، خسته نمی‌شوید؟ سری از روی رضایت تکان داد و با نگاه مادرانه اش گفت: در راه امام حسین (ع) و برای کسب رضایت امام حسین (ع) خستگی معنا ندارد. اوایل با خودم فکر میکردم که تنهایی قادر به انجام این کار نیستم، اما حالا خداروشکر خدا توانش رو داده، اهالی محل هم برای این کار خیر دستی می‌رسانند.

این مادر خوش قلب حمیدیایی با آرزوی ریشه کنی ویروس منحوس و نفس گیر کرونا با چند دعای خیر جوانان را بدرقه کرد: پزشکان و پرستاران بر جانشان خطر کردند تا جان ما را نجات دهند و چتری در برابر بارش این تلخی‌ها شدند به برکت امام زمان (عج) خدا توان و قدرتشون بده،

خدا همه مریض‌ها را شفا بدهد و جوانان را خوشبخت و به راه راست هدایت کند، (و در حالی که قطره اشک گوشه چشمانش را پاک می‌کرد) خدا زیارت کربلا و سوریه و مکه را نصیب همه کند.

قلم را یارای وصف قصه حاج نصرت و دریای عشق و از خودگذشتگی اش نیست به راستی که او...

منم که گوشه‌ی خانه به ذکر مشغولم / خدا خودش وسط جنگ حافظت باشد...

انتهای پیام/ غ

گزارش از: فاطمه غرسی

عکاس: محمدعرفان موحدیان

منابع خبر

اخبار مرتبط