قسمت صد و چهل و هشت صداقت‌ سیز

پندار - ۹ آبان ۱۴۰۱

   سریال صداقت‌ سیز قسمت صد و چهل و هشت 148Sedaghatsiz Serial Part ۱۴۸

گونول درین را به خانه می‌برد. کمی بعد ولکان به همراه سرجون به آن‌جا می‌رود و با عصبانیت با درین دعوا می‌کند. درین می‌گوید او برای صحبت با آسیه دم خانه‌اش رفته بود اما کاری نکرد و از آن‌ها خبری ندارد. ولکان می‌پرسد تا الان کجا بوده. درین می‌گوید بیرون بوده و قدم می‌زده.

"   سریال صداقت‌ سیز قسمت صد و چهل و هشت 148Sedaghatsiz Serial Part ۱۴۸ گونول درین را به خانه می‌برد"ولکان در مورد خون روی لباس درین سؤال می‌کند و درین می‌گوید یک بچه گربه جلویش پریده و زخمی بوده و او گربه را به دامپزشکی برده. او سپس در مورد سند خانه با ولکان بحث می‌کند. ولکان می‌گوید او باید به فکر پسرش هم باشد و یادآوری می‌کند در زمان دوستی با درین پس‌انداز علی را خرج او کرده بود و حالا بدهی‌اش را پس داده.

ولکان حرف‌های درین را باور ندارد. نِوین، جاویدان و جیران به خانه ولکان می‌روند.

ولکان بیرون می‌رود و از سرجون می‌خواهد همراهش برود اما جیران پیش او می‌آید و می‌گوید حالش خوب نیست و از او می‌خواهد که او را به خانه برساند. ولکان به خانۀ آسیه می‌رود و کلیدساز در را برای او باز می‌کند. ولکان داخل می‌رود و شب را در خانۀ آسیه می‌ماند و درحالی‌که قاب عکس خانوادگی‌شان را بغل کرده روی تخت آسیه می‌خوابد. او نیمه‌شب خواب می‌بیند که آسیه و علی به خانه برگشته‌اند و ناگهان درین به آسیه حمله می‌کند و او را می‌کشد. ولکان با آشفتگی از خواب می‌پرد.

"درین می‌گوید او برای صحبت با آسیه دم خانه‌اش رفته بود اما کاری نکرد و از آن‌ها خبری ندارد"

روز بعد جاویدان به رستوران سرجون می‌رود و در مورد آسیه و علی می‌پرسد. نیل که از ماجرای ناپدید شدن آن‌ها خبر نداشت مضطرب می‌شود. سرجون برای این‌که نیل نگران نشود موضوع را از او پنهان کرده. جاویدان مقابل نیل می‌گوید شب گذشته سرجون با جیران از خانۀ ولکان بیرون رفته‌اند. نیل از سرجون به خاطر پنهان کردن این قضیه دلخور می‌شود.



درین به خانۀ آسیه می‌رود تا ولکان را ببیند. او می‌خواهد داخل برود و با ولکان صحبت کند. اما ولکان او را راه نمی‌دهد و می‌گوید هنوز به او حقیقت را در مورد روز گذشته نگفته. درین کلافه می‌شود. همان لحظه آسیه و علی وارد خانه می‌شوند.

"ولکان در مورد خون روی لباس درین سؤال می‌کند و درین می‌گوید یک بچه گربه جلویش پریده و زخمی بوده و او گربه را به دامپزشکی برده"ولکان از دیدن آن‌ها خوشحال می‌شود. درین با حرص می‌گوید آسیه قصد داشت بازی دربیاورد تا او را مقصر جلوه بدهد. آسیه به ولکان می‌گوید او و علی برای استراحت و فرار از جو خطرناک و آزاردهندۀ آنجا به سفر رفته بودند. سپس می‌گوید از درین بخاطر تهدید و حمله به خانۀ او شکایت می‌کند. درین حرف‌های آسیه را انکار می‌کند و می‌گوید او تهمت می‌زند.

آسیه می‌گوید تهدیدهای او را ضبط کرده و در گوشی دارد اما گوشی را گم کرده است. ولکان گوشی را به آسیه می‌دهد. آسیه صدای درین را که او را تهدید می‌کرد پخش می‌کند. او می‌گوید همسایه هم شاهد حمله درین بوده. درین به شدت عصبانی می‌شود و به ولکان می‌گوید آسیه به عمد او را عصبانی کرد و او از روی عصبانیت این حرف‌ها را زد.

"ولکان می‌گوید او باید به فکر پسرش هم باشد و یادآوری می‌کند در زمان دوستی با درین پس‌انداز علی را خرج او کرده بود و حالا بدهی‌اش را پس داده"او از ولکان می‌خواهد که با هم بروند اما ولکان همراه درین نمی‌رود و به خانۀ آسیه می‌رود. درین به شدت عصبانی می‌شود و تصمیم می‌گیرد به خانۀ اونور برود.

در خانۀ آسیه، آسیه با ولکان بحث می‌کند و او را بخاطر رفتارهای درین و دردسرهای زندگی‌اش مقصر می‌داند و به ولکان می‌گوید می‌خواهد تنها باشد. ولکان بیرون می‌آید و با سرجون تماس می‌گیرد و خبر می‌دهد که آسیه پیدا شده و به خانه آمده. خیال نیل راحت می‌شود.

جاویدان هم آنجاست و حرف‌های ولکان را از سرجون می‌شنود و متوجه تهدید درین می‌شود.

درین به خانۀ اونور می‌رود و با عصبانیت تعریف می‌کند که آسیه برای او نقشه کشیده تا او را مقابل ولکان مقصر نشان بدهد. درین به گونول پیغام می‌دهد و خبر می‌دهد که آسیه به خانه برگشته. گونول از این‌که درین کاری نکرده خیالش راحت می‌شود.

جاویدان به خانه پیش گونول می‌رود و می‌گوید درین آسیه را تهدید به مرگ کرده و آسیه صدای او را ضبط کرده است.

"ولکان بیرون می‌رود و از سرجون می‌خواهد همراهش برود اما جیران پیش او می‌آید و می‌گوید حالش خوب نیست و از او می‌خواهد که او را به خانه برساند"آسیه بخاطر این‌که ولکان روی تخت او خوابیده همۀ ملافه‌ها و روتختی را عوض می‌کند. او سپس از خانه بیرون می‌رود و متوجه می‌شود درین لاستیکش را پنچر کرده. او با کلافگی تاکسی می‌گیرد تا به بیمارستان برود.

ولکان با دستیار شرکت به رستوران می‌رود و علی‌رغم هشدار دستیارش در مورد شرکتی که هالوک با آن اعتماد نداشت ولکان می‌گوید با آن شرکت قرارداد همکاری ببندند. اونور با آسیه تماس می‌گیرد و می‌خواهد او را ببیند.



ممنون از این‌که با من همراه بودید، خدانگهدار.

قسمت بعدی - سریال صداقت‌ سیز قسمت صد و چهل و نه ۱۴۹ قسمت قبلی - سریال صداقت‌ سیز قسمت صد و چهل و هفت ۱۴۷ Next Episode - Sedaghatsiz Serial Part ۱۴۹ Previous Episode - Sedaghatsiz Serial Part ۱۴۷

منابع خبر

اخبار مرتبط

پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۵ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
خبر آنلاین - ۲۰ مهر ۱۴۰۰
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱