ادیبستان «تابناک»؛ بیست و پنجم

تابناک - ۱۲ آذر ۱۴۰۲



نمونه سه گانی های دکتر بهادر باقری

و زندگی این است:
نسیم و برکه و آهوی تشنه، خیره به ماه؛
و ناگهان، تمساح!

با آنکه می‌داند
خشکیدنش حتمی‌ست،
لبخند، پیغام گل ختمی‌ست.

بی بهشتِ نگاه معصومت،
مسلخ برزخ غم است دلم،
پایتخت جهنم است دلم

***

تو شبی رد شدی از این کوچه،
من، دل سربه‌راه، گم کرده،
چون پلنگی که ماه، گم کرده.

 

حکایت تاریخی

کریم خان زند گوید: وقتی که در اردوی نادری مردی سپاهی بودم از فقر و احتیاج ، زینی طلاکوب را از مرد زین سازی دزدیدم که متعلق یکی ازامرای افغان بود، روز دیگر شنیدم که زین ساز بیچاره در زندان نادری است و حکم شده که روز دیگر اگر زین را ندهد ُ او را به دار بیاویزند. دل من از این خبر خیلی سوخت، زین را بردم و بجائی که برداشته بودم گذاشتم و صبر کردم تا زن زین ساز رسید.

چون زن  آن  زین رابدید نعره  ای کشید و از فرط سرور بر زمین افتاد و دعا نمود و گفت : خداوند به کسی که این زین را واپس آورده آنقدر عمر دهد که صد زین مرصع طلاکوب بخود بیند. من یقین دارم که ازدعای آن زن به این دولت رسیدم.

 

سه گانی

سه‌گانی یک قالب شعری است که از سه مصراع یا سه سطر پدید می‌آید و در پایان آن، ضربه‌ی ذهنی می‌خورد. سه‌گانی در سه شاخه‌ی کلاسیک، نیمایی و سپید سروده می‌شود و این امر، در کنار امکان کاربرد طرح‌های گوناگون قافیه و همچنین امکان کاربرد وزن دلخواه، آزادی عمل مطلوبی برای سه‌گانی‌پرداز فراهم می‌کند.

سه‌گانی از نهم خرداد ۱۳۸۹ با ابتکار دکتر علیرضا فولادی، عضو هیئت علمی دانشگاه کاشان و شاعر و پژوهشگر، به عرصه‌ی شعر فارسی گام نهاد و تاکنون توجه صدها شاعر و هزاران مخاطب را برانگیخته است. افزون بر فرم‌های بیرونی و درونی متعدد و متنوع سه‌گانی، اصول هفتگانه، موضوعات و جهان‌بینی آن، تمایزها و جذابیت‌های محسوسی نسبت به سایر قالب‌های شعر کوتاه برایش رقم زده است.

نمونه های سه گانی را در همین بخش از ادیبستان ،متعلق به دکتر بهادر باقری خواندید.

 

رابعه بلخی

رابعه دختر کعب قُزداری که به رابعه بلخی هم شناخته شده‌است، شاعر پارسی‌گوی نیمه نخست سده چهارم هجری (۹۱۴-۹۴۳میلادی) است.

"من یقین دارم که ازدعای آن زن به این دولت رسیدم. سه گانیسه‌گانی یک قالب شعری است که از سه مصراع یا سه سطر پدید می‌آید و در پایان آن، ضربه‌ی ذهنی می‌خورد"وی طبق اسناد موجود، نخستین شاعر زن پارسی گوی است.پدرش کعب قزداری، از عربهای کوچیده به خراسان و فرمانروای بلخ و سیستان و قندهار و بُست بود. از تاریخ ولادت و مرگ رابعه اطلاعات درستی در دست نیست. آنچه قطعیست آن است که او همدوره با سامانیان و رودکی بوده و به استناد گفتار عطار نیشابوری با رودکی دیدار و مشاعره داشته‌است. زمان مرگ رابعه به احتمال قریب به یقین پیش از مرگ رودکی بوده‌است، بنابراین تاریخ مرگ او را می‌توان پیش از سال ۳۲۹ هجری قمری در نظر گرفت.

وی شاعری توانا بوده و اشعارش دارای مرتبه خوبیست.

غزل‌هایش اگر چه اندک، دارای معانی لطیف عاشقانه، است و در میان خواص و عوام شهرتی دارد. از همه معروف‌تر این‌هاست:

عشق او باز آندر آوردم به بند * کوشش بسیار نامد سودمند
عشق دریایی کرانه ناپدید * کی توان کردن شنا ای هوشمند
عشق را خواهی که تا پایان بری *** بس که بپسندید باید ناپسند

 

حکایتی از عطار نیشابوری

رابعه بلخی هم شاعر و هم جنگجو بود.

پس از مرگ کعب، پسرش حارث،بر تخت پدر می‌نشیند و در یکی از بزم‌های شاهانه او، رابعه با بکتاش، از کارگزاران نزدیک حارث دیدار می‌کند.

رابعه بی‌درنگ دل به بکتاش می‌بازد و  خطاب به بکتاش نامه‌ای می‌نویسد و تصویری از خویش ترسیم کرده و پیوست آن نامه می‌کند و بدست دایه می‌سپارد تا بدو رساند. چون بکتاش نامه رابعه را می‌خواند و تصویر او را می‌بیند بدو دل می‌بازد و نامه‌اش را پاسخ می‌دهد. این نامه‌نگاری‌های پنهانی ادامه پیدا می‌کند و رابعه اشعار فراوانی خطاب به بکتاش ضمیمه نامه‌ها کرده و برای او می‌فرستد. ظاهراً روزی بکتاش رابعه را در دهلیزی می‌بیند و آستین او را می‌گیرد که «چرا مرا چنین عاشق و شیدا کردی اما با من بیگانگی می‌کنی؟» رابعه از او آستین می‌افشاند که «عشق من به تو بهانه‌ایست بر عشقی عظیم‌تر» و او را بخاطر افتادن در دام شهوت نکوهش می‌کند.

روزی لشکر دشمن به حوالی بلخ می‌رسد و بکتاش به همراه سپاه بلخ به نبرد می‌رود. رابعه که تاب بی‌خبری از وضعیت بکتاش را ندارد، با لباس مبدل و روی پوشیده، پنهانی در پس سپاه بلخ به میدان جنگ می‌رود.

بکتاش در گیرودار نبرد زخمی می‌شود و رابعه که جان بکتاش را در خطر می‌بیند، شمشیر کشیده و به میانه میدان می‌رود و پس از کشتن تعدادی از سپاهیان دشمن پیکر نیمه جان بکتاش را بر اسب کشیده از مهلکه نجات می‌دهد.

خلاصه این که نامه نگاری ها و دلباختگی های بکتاش و رابعه به گوش حارثِپادشاه می رسد و دستور می دهد تا رابعه را بکشند و بکتاش هم در سیاهچال باشد.دختر را می کشند و بکتاش از زندان فرار می کند و حارث را می کشد و بر سر قبر رابعه رفته و خود را نیز می کشد.

 

غزلی از دکتر محمدرضا ترکی

از این خیل زخمی بیفتاد مردی
دلیری سواری یلی همنبردی

دلی مثل آیینه در مهربانی
که ننشسته بر وی نه زنگی نه گردی

نگاهش به رنگ افقهای روشن
به آیین محرابها لاجوردی

نمی یابی از جنس لبخندهایش
جهان را اگر بارها درنوردی

نیندوخت از سرد و گرم جهان هیچ
بجز داغ و دردی مگر آه سردی

نلغزید و بر خود نلرزید هرگز
نه چون اشک سرخی نه چون برگ زردی

دل دردمندش چه زود از تپش ماند
تو ای عشق با قلب فردی چه کردی

 

شعر مربع

گاهی اوقات شاعران برای هنر نمایی دست به سرودن شعرهای خاصی می زنند.یکی از انواع آن شعر مربع هست.

شعری که از دو جهت افقی و عمودی می توان خواند.

مانند این نمونه از منوچهری:

به جانت  نگارا  که داری  وفا
نگارا  وفا کن  به دل  بی جفا

که داری  به دل  دوستی  مرمرا
وفا  بی جفا مرمرا خوشترا

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبرگزاری جمهوری اسلامی - ۹ آبان ۱۳۹۹
خبرگزاری جمهوری اسلامی - ۲۶ شهریور ۱۳۹۹
خبرگزاری مهر - ۲ بهمن ۱۴۰۱
جام جم - ۱۹ تیر ۱۴۰۱
جام جم - ۲۶ شهریور ۱۴۰۲
جام جم - ۱۹ مرداد ۱۴۰۲
خبرگزاری مهر - ۱۳ مرداد ۱۴۰۱