سریال راهزنان قسمت ۵۷ پنجاه و هفت
آلپ ارسلان به همراه الیاس به خانه هرمز میرود.
مریم،خیریه،لطفیه و بچه های هرمز به استقبال آنها میروند.مریم از الیاس میخواهد که آلپ ارسلان را به اتاق خودش ببرد.آلپ ارسلان به داخل حمام می رود و بعد از باز کردن دوش با صدای بلند گریه می کند.الیاس با شنیدن صدای گریه آلپ ارسلان ناراحت می شود و در حمام را میبندد.
اوزر به همراه اونال به هتل میآیند.انیشته دم در اتاق هتل ایستاده و در را برای آنها باز می کند.اونال وارد اتاق میشود و از هرمز میپرسد که دخترش کجاست؟ هرمز تخت خوابی که اوزلم در آن کشته شده را نشان میدهد.اونال به داخل اتاق می رود و در را میبندد و با صدای بلند گریه میکند.او از اوزلم به خاطر اینکه تا به حال نگفته بود که چقدر دوستش دارد عذر خواهی میکند.
اوزر و هرمز بیرون اتاق نشسته اند.اوزر از هرمز میپرسد که چطور این اتفاق افتاده است؟هرمز میگوید که اوزلم می خواسته قبل از رفتن با آلپ ارسلان خداحافظی کند،ولی کارتال آنها را بیهوش کرده و اوزلم را کشته است.
هرمز به داخل اتاق می رود و از اونال میخواهد که بلند شود.اونال بعد از خروج از اتاق به اوزر میگوید که در تشییع جنازه فقط خودشان باشند و پلیس و رسانه ها خبر دار نشوند.
نوشاد و داوود در حال صحبت هستند.نوشاد از داوود میخواهد که اجازه بدهد تا حق کارتال را کف دستش بگذارد.داوود میپرسد که می خواهد با او چه کند؟ او را بکشد؟نوشاد تایید میکند و میپرسد که چرا او به جای اوزلم،آلپ ارسلان را نکشته و این بلا را سر یه پسر جوان آورده؟داوود میگوید که خود کارتال به آنها گفته بود:《مشکل من با خانواده چاکر بیلی نیست، مشکل من اوناله 》نوشاد میگوید که الان همه دشمن کارتال هستند،حتی خودش.داوود میگوید :《کارتال برای اینکه کشته نشه هر کاری میکنه،تو اول عکس العمل دوستاش و ضعف دشمناش و ببین،بعد مداخله کن》
اسرا به خانه هرمز برای دیدن آلپ ارسلان میرود. مریم از او میخواهد که به اتاق پیش آلپارسلان برود.الیاس هم بعد از اسرا به خانه هرمز می آید.مریم میگوید که حال اسرا خوب نبوده و الان پیش آلپ ارسلان هست و او هم پیش آنها برود.
بحری به بیمارستان می رود و به شاهین خان که تازه از خواب بیدار شده میگوید که کارتال دختر اونال را کشته است.شاهین روی تخت مینشیند و میگوید که با این کارش زمین و زمان را به هم ریخته است.
اعضای جلسه مافیا به همراه اونال و نگهبانان در قبرستان جمع شده اند و روحانی مشغول اجرای مراسم است. الیاس به آلپ ارسلان کمک میکند تا اوزلم را در خاک بگذارند و هر کدام از مردها یک بیل خاک در مزار اوزلم میریزند.آلپ ارسلان اصرار دارد که تا غروب کنار مزار اوزلم بماند.اوزر و ایلماز هر کدام یک دست اونال را میگیرند و به او کمک می کنند که راه برود.اونال به اوزر میگوید که آلپ ارسلان باید در جلسه شب شرکت کند و هر زمان که او دستور داد اوزر باید سر او را ببرد و روی میز بگذارد.ایلماز میپرسد که پس هرمز و الیاس چه میشوند؟اونال میگوید که اوزر سر آنها را هم باید ببرد.اوزر قدم هایش سست میشود.
جلسه در عمارت اونال تشکیل میشود.هرمز از طرف خودش و بقیه به اونال تسلیت میگوید.هرمز به اونال می گوید که اگر به خاطر کشتن کارتال جلسه تشکیل داده با کمال میل حاضر است به او کمک کند.اونال منتظر اوزر است.در باز میشود و اوزر به همراه آلپ ارسلان وارد میشود.هرمز با دیدن آلپ ارسلان میگوید که اگر میخواستند چیزی را بدانند،فقط کافی بود به او بگویند و آلپ ارسلان حالش خوب نیست،اما اونال از جا بلند می شود و به هرمز میگوید زمانی که او را رئیس جلسه کرد،فقط یک خواسته داشت که دیگر آلپ ارسلان و اوزلم همدیگر را نبینند و گفته بود که اگر خلاف این شود،هم او و هم الیاس و آلپ ارسلان را میکشد.اونال شمشیری به سمت اوزر پرت میکند و به آلپ ارسلان می گوید:《فقط یه چیز به من بگو که تو و عموهاتو سر همین میز نکشم》
این را هم ببینید: سریال امانت قسمت ۳۴۶ سیصد و چهل و شش
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران