هنرمندان باید تصویر تهران را بجا بیاورند

جام جم - ۱۹ مهر ۱۴۰۱

«تهرون، تهرون جای قشنگیه، اما مردمش بدن!». درست در جایی از فیلم «دختر لر» وقتی جعفر از گلنار می‌خواهد با او به تهران بیاید، گلنار در پاسخ به او این دیالوگ را می‌گوید. شاید بتوان این دیالوگ را نخستین تصویری دانست که سینمای ایران در همان ابتدای شکل‌گیری از پایتخت ارائه کرد و این در حالی است که از همان روز تا به حال ماجرای اغلب محصولات این سینما در پایتخت اتفاق افتاده‌است، اما سؤال اینجاست تصویری که سینمای ایران در این سال‌ها از تهران ارائه کرده تا چه حد مبتنی بر واقعیت بوده و چهره واقعی تهران را ترسیم کرده‌است؟ چقدر هویت محله‌ها، کوچه‌ها و خیابان‌های تهران را بازنمایی کرده‌است؟ اصلا دغدغه‌ای برای به تصویر کشیدن سیمای واقعی این شهر وجود دارد؟

برای پاسخ به این سوالات و در هفته‌ای که به نام «تهران» نامگذاری شده، گفت‌وگویی داشتیم با سیدمحمد بهشتی، رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی و مدیرعامل پیشین بنیاد سینمایی فارابی و نظرات ایشان را درباره تصویری که سینمای ایران در این سال‌ها از تهران ارائه کرده، جویا شدیم.

چرا در آثار فیلمسازان ایرانی ردپای ضعیف و کمرنگی از شهر تهران دیده می‌شود؟ آیا می‌توانیم دلیلش را این بدانیم که کمتر کسی به تهران احساس تعلق خاطر دارد؟

خیر. باید بگویم از اوایل دهه ۸۰ رفته‌رفته شاهد این هستیم که تهران به عنوان یک «جا» کم‌کم از مناظر مختلف «بجا» آورده می‌شود از جمله در سینما. مثلا فیلم‌هایی داریم مانند «سعادت‌آباد» و «پل چوبی» که اسامی جا‌های گوناگون تهران است.

"درست در جایی از فیلم «دختر لر» وقتی جعفر از گلنار می‌خواهد با او به تهران بیاید، گلنار در پاسخ به او این دیالوگ را می‌گوید"یا نمونه دیگر وقتی برج میلاد ساخته شد، دیدیم بسیاری از فیلم‌ها در صحنه‌هایشان برج میلاد را به شکلی نشان می‌دهند. در فاصله اواسط دهه ۵۰ تا قبل از دهه ۸۰، اما آنچه از تهران در فیلم‌های سینمایی می‌بینیم، یک «ناکجا» است. در فیلم‌های آن زمان معمولا خیابان داشتیم، نه مثلا خیابان، ولی عصر؛ روز -خارجی -کوچه داشتیم، نه مثلا کوچه آبمنگل. فیلم «قیصر» که جزو آخرین نمونه‌هایی است که «جا» در آن موضوعیت دارد؛ در صورتی که در فاصله نیمه دهه ۵۰ تا دهه ۸۰ همواره با «ناکجا» مواجه‌ایم. از دهه ۸۰ به بعد به مرور می‌بینیم تهران را اهلش در سینما «بجا» می‌آورند و به همین خاطر است تعداد فیلم‌های مستندی که راجع به تهران ساخته می‌شود، فقط در سال ۱۳۸۵ برابر با تمام طول تاریخ سینما تا قبل از آن است.

به عبارتی از سال ۸۵ به بعد رفته‌رفته شاهد تعلق خاطری که می‌گویید هستیم. تور‌های تهران‌گردی به تدریج راه‌اندازی شدند و عموما مشتری این تور‌ها اهالی تهران هستند که برایشان سؤال پیش‌آمده تهران کجاست و به دنبال قصه‌های تهران می‌گردند. در این سال‌ها کتاب‌ها و فیلم‌های زیادی درباره قصه‌های تهران نوشته و ساخته شده که وجه روایی تهران را بیان می‌کنند و همه این‌ها از تعلق خاطر به شهر حکایت می‌کنند. شما اگر این سؤال را در دهه ۶۰ یا ۷۰ می‌پرسیدید، می‌شد گفت نماد‌های تهران در فیلم‌های سینمایی کم است؛ چون تعلق خاطری به تهران وجود ندارد، اما الان اصلا چنین چیزی نیست.
​​​​​​​
البته شاید به این دلیل باشد که بعد از دهه ۸۰ نماد‌ها و المان‌های تهران بیشتر شده و به همین خاطر است که نمود بیرونی تهران را بیشتر در آثار سینمایی دیدیم.

"باید بگویم از اوایل دهه ۸۰ رفته‌رفته شاهد این هستیم که تهران به عنوان یک «جا» کم‌کم از مناظر مختلف «بجا» آورده می‌شود از جمله در سینما"
خیر، نباید جای علت و معلول را اشتباه بگیریم. تعلق خاطر کمرنگ به تهران در آن زمان به دلیل احوالات فرهنگی-اجتماعی جامعه شهری بود. جامعه شهری ما تقریبا از دهه ۸۰ به بعد میل به مدنیت پیدا می‌کند. به این معنا که رفته‌رفته زندگی در شهر از فضا‌های خصوصی به فضا‌های شهری رجوع می‌کند و شاهد جریان حیات مدنی در شهر می‌شویم.

کلا فکر می‌کنید تهران شهر زیبا و دلنشینی است و چهره زیبایی دارد؟

شهر تهران فی‌نفسه بنا بر ظرفیت‌های ذاتی خود یکی از جذاب‌ترین شهر‌های دنیاست، البته اگر این قدر سر و صورتش را نخراشیم؛ یعنی چیزی که در طول فاصله نیمه‌دوم دهه ۴۰ در تهران شروع شد و تا اواسط دهه ۸۰ ادامه یافت.

در آن زمان انگار شهرمان در تاریکی رفت و اقداماتی در آن صورت گرفت که هرچند خیرخواهانه بود، ولی عملا ارزش‌های شهر را به شکلی مخدوش کرد. مثلا در دهه ۴۰ دیدن کوه‌های البرز و کوه دماوند در شهر تهران خیلی کار پیچیده و بغرنجی نبود، اما الآن برای بسیاری از اهل شهر ناممکن است. به این دلیل که با انواع و اقسام حرکت‌هایی که در بلندمرتبه سازی انجام دادیم و فعل و انفعالات زیادی که در سطح شهر اتفاق افتاده، بسیاری از ارزش‌ها را مخدوش کردیم. البته تاکید می‌کنم خیلی از این اقدامات خیرخواهانه بوده و قصد سوئی وجود نداشته، اما عملا به ارزش‌های اصیل شهر خدشه وارد کرده‌است؛ وگرنه تهران فی‌نفسه یکی از جذاب‌ترین پایتخت‌های جهان است و زیباتر و جذاب‌تر می‌شود اگر همه پارازیت‌هایی که طی این چند دهه بر جان شهر نشاندیم، آن‌هایی را که شدنی است کم‌کم جمع کنیم. در برخی جا‌ها خدشه‌هایی وارد کردیم که غیرقابل جبران است؛ مثل زخمی که اگر خوب هم شود، داغش باقی می‌ماند.

"مثلا فیلم‌هایی داریم مانند «سعادت‌آباد» و «پل چوبی» که اسامی جا‌های گوناگون تهران است"اگر شهرمان را «بجا» بیاوریم، یعنی بفهمیم این شهر کجاست و چه قصه‌ای دارد، آن گاه رفتارمان متفاوت خواهدبود. کسانی که خدشه‌های زیادی به تهران وارد کردند به خاطر این بود که این شهر را نمی‌شناختند، یعنی شهر را بجا نمی‌آوردند. اگر تهران را بشناسند، یا بسیاری از تصمیمات را نمی‌گیرند یا اگر می‌گیرند متناسب با شناختی است که نسبت به آن پیدا می‌کنند. باید هر قدمی که می‌خواهند بردارند اول بشناسند و بدانند تهران کجاست، تهرانی‌ها چه کسانی هستند، چه ویژگی‌های اصیلی دارند و بعد تصمیم بگیرند.

به نظر شما مدیران شهری که کار‌های اجرایی زیباسازی را بر عهده دارند، سلیقه هنری کافی برای انجام وظایف‌شان دارند؟

نیازی نیست مدیران شهری سلیقه داشته‌باشند. این هنرمندان هستند که باید سلیقه داشته‌باشند و مدیران شهری باید فضا را مساعد و آماده کنند برای این که بهترین هنرمندان ما عرض اندام مقیاس شهری داشته‌باشند.

وقتی مدیران شهری می‌خواهند به سلیقه خودشان رجوع کنند، کار خراب می‌شود؛ و در پایان در انبوه فیلم‌هایی که در تهران مقابل دوربین می‌رود، به ندرت می‌توان تصویری شناسنامه‌دار و با هویتی از پایتخت جست‌وجو کرد. فکر می‌کنید تصویری که سینمای ایران از تهران پیش روی مخاطب قرار می‌دهد، تا چه اندازه ملموس و نزدیک به واقعیت است؟
اولین کسانی که باید تهران و ارزش‌های اصیل شهر و احوالات و چیستی اهل تهران را بجا بیاورند هنرمندان هستند، اما گاهی هنرمندان در این کار تنبلی می‌کنند. اگر تنبلی نکنند و این تصویر را به درستی بجا بیاورند، دیگر لازم نیست به آن‌ها بگویید تهران را زیبا جلوه دهند. اگر تهران را همان که هست با همان حقیقتی که دارد بیان کنند، یک زیبایی اصیل است. شهر تهران مثل عروسی است که او را به آرایشگاه می‌فرستند تا زیبا شود، اما اگر بدون در نظر گرفتن ویژگی‌های چهره‌اش، او را شبیه کسی دیگر کنند نه تنها زیبا نمی‌شود بلکه زشت هم می‌شود.

"یا نمونه دیگر وقتی برج میلاد ساخته شد، دیدیم بسیاری از فیلم‌ها در صحنه‌هایشان برج میلاد را به شکلی نشان می‌دهند"در واقع باید ببینیم ارزش‌های خود یک چهره چیست و آن را تقویت کنیم. تهران به اندازه کافی زیبایی دارد و فقط کافی است آن‌ها را بشناسند. اگر بشناسند حتما تصویر دلنشینی از شهر خواهیم داشت. تهران فی‌نفسه واجد ارزش‌های اصیل فراوانی است. چند پایتخت در دنیا داریم که پس زمینه‌اش چنین کوه بلندی باشد یا چند شهر داریم که نماد گیاهی داشته‌باشد؟! الان هر جای جهان درخت چنار ببینیم یاد تهران می‌افتیم.

تمام تنوع فرهنگی ایران مبتنی بر مزیت‌هایشان در تهران حضوری فعال دارند. مثلا بیخود نیست همه سوپرمارکتی‌ها آذری هستند، هیچ توطئه‌ای هم در کار نبوده و این مزیت آنهاست. همچنان که بقیه تنوع فرهنگی ایران هر کدام در تهران نقشی ایفا می‌کنند. تهران یک ایران کوچک است و باید آن را بجا بیاوریم و این یک ارزش است.

روزنامه جام جم 

.

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبر آنلاین - ۲۸ شهریور ۱۴۰۱
باشگاه خبرنگاران - ۱۴ تیر ۱۴۰۰
باشگاه خبرنگاران - ۷ آذر ۱۳۹۹
رادیو زمانه - ۱۳ مرداد ۱۴۰۰
رادیو فردا - ۳ بهمن ۱۳۹۹