سریال راهزنان قسمت ۴۹ چهل و نه

پندار - ۱۴ فروردین ۱۴۰۱

 

در عمارت اونال جلسه تشکیل شده و هرمز سر میز جلسه حاضر می‌شود.سلیم هم حضور دارد و از همه تشکر میکند و می‌گوید که این ماه خیلی به او سخت گذشته است،ولی از همه آنهایی که جویای حالش بودند تشکر می‌کند.سلیم به هرمز می‌گوید که چون او کسی را ندارد به عنوان جانشین معرفی کند،از هرمز میخواهد اجازه بدهد که الیاس را جانشین خودش کند.هرمز می‌گوید که قانون است که دو نفر از یک خانواده نباید سر میز بنشینند.اونال می‌گوید که اشکالی ندارد و رای گیری کنند.همه رای گیری می‌کنند و با جانشینی الیاس موافقت می‌شود.هرمز میگوید که با نوشاد جلسه داشته و قرار است که پول دولت را پس بدهد و در عوض دولت سر راه آنها قرار نمی گیرد،تنها خواسته شان هم این است که به دشمنان دولت اسلحه نفروشند.اونال می‌گوید که دولت اول یک چیز می‌گوید بعد می‌خواهد میز را هم صاحب شود و از هرمز می‌خواهد که پول دولت را بین همه تقسیم کند.احمد می‌گوید که سختی کارش با رئیس بوده که پول ها را تبدیل به طلا کرده و به شکل چیز دیگری در آورده است،پس او باید تصمیم بگیرد.بقیه افراد به احمد گله می‌کنند که چرا به آنها چیزی نگفته بوده.احمد میگوید که چون رئیس دستور داده بود.هرمز می‌گوید که آنهایی که موافق هستند تا پول دولت بین خودشان تقسیم شود،دستشان را بلند کنند.اعضای جدید گروه دستشان را بلند می‌کنند.اونال هم می‌گوید که به اکثریت رای می دهد.هرمز از اوزر می‌خواهد که رایش را بدهد تا تکلیف مشخص شود.اوزر به هرمز می‌گوید:《پول ها یکم دیگه دستت باشه اگه با دولت به توافق نرسیدی تقسیم کن》 و دستش را بلند می‌کند.هرمز می‌گوید که او سهم خودش را به کارتال پس میدهد و دردسر کارتال را برای آنهایی که دست بلند کرده اند می گذارد.سلیم هم پول را نمی خواهند و از هرمز می‌خواهد که سهم او را هم به کارتال بدهد.اونال به هرمز می‌گوید که خودش عواقب کارش را قبول می‌کند.

این را هم ببینید:  سریال راهزنان قسمت ۴۸ چهل و هشتم

در راه برگشت از جلسه،الیاس به هرمز گله می‌کند که چرا قبول کرده که او جانشین سلیم باشد؟هرمز می گوید که می خواست به سلیم نگوید که مانند برادرش است.الیاس می‌گوید که اگر بخواهد جانشین کسی باشد،جانشین برادرش می‌شود.هرمز می‌گوید که می‌داند به خاطر چه این حرف ها را میزند،می‌ترسد روزی که او و سلیم نباشند،آلپ ارسلان رئیسش شود.

هرمز از الیاس می‌خواهد او را به خانه نازلی ببرد.الیاس وقتی هرمز را می‌رساند،ماشین غریبه ای نزدیک خانه نازلی می‌بیند.محمود مسلح پشت ماشین مخفی شده است.الیاس مدتی به ماشین نگاه می‌کند،اما چیز مشکوکی نمی‌بیند و میرود.نازلی که در خانه شمع روشن کرده منتظر هرمز است.او از هرمز می‌خواهد که شب پیشش بماند.در خانه هرمز هم بچه ها از در ورودی تا اتاق پدر و مادرشان شمع روشن کرده و منتظر او هستند.

الیاس به خانه خودش پیش اسرا رفته است.آنها در  حال غذا خوردن هستند که الیاس از اسرا می خواهد که پنجره را ببندد.اسرا به آشپزخانه می رود تا پنجره را ببندد.او محمود را می‌بیند که در حیاط ایستاده است.اسرا وحشت زده الیاس را صدا می زند.الیاس فکر میکند که اسرا خیالاتی شده و میگوید :《از من نشنیده بگیر،سلیم همه چیز رو در مورد محمود فهمیده و اون رو به یه جای دور فرستاده

هرمز کنار نازلی نشسته است.او که می بیند نازلی به خواب رفته،آرام از خانه خارج می‌شود.نازلی بعد از رفتن هرمز گریه می کند.

هرمز با دسته گل بزرگی به خانه بر می‌گردد و همه جا را پر از شمع می‌بیند.مریم با دیدن گل ها می گوید که خیلی زیبا هستند.هرمز به خاطر دیر آمدنش معذرت خواهی می‌کند.

این را هم ببینید:
  دانلود و تماشای سریال ترکی راهزنان قسمت ۴۴ چهل و چهارم دوبله فارسی - Rahzanan Part ۴۴ و

صبح فردا شاهین از خانه اش خارج می‌شود و می‌گوید که برای خرید به بازار میرود.شاهین خان همچنان که با آشنایان احوال پرسی می‌کند و به چند نیازمند پول میدهد به راهش ادامه میدهد.محمود با اسلحه به دنبالش است و او را در جای خلوتی غافلگیر می کند و به او چند بار شلیک کرده و فرار می‌کند.

منابع خبر

اخبار مرتبط

پندار - ۷ فروردین ۱۴۰۱
پندار - ۱۴ فروردین ۱۴۰۱
پندار - ۱۲ فروردین ۱۴۰۱