دعای عرفه، دعای چهل و هفتم صحیفه سجادیه
حسینیه تابناک دعای عرفه، دعای چهل و هفتم صحیفه سجادیه کد خبر: ۱۱۶۵۵۴۲ تاریخ انتشار:
۰۷ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۴:۱۶
۲۶ February ۲۰۲۳ کد ویدیو دانلود
فیلم اصلی کیفیت ۴۸۰ کیفیت ۲۸۴
(۱) الْحَمْدُ لِلَهِ رَبِّ الْعالَمِینَ
سپاس مرا خدای را که پروردگار جهانیان است.
(۲) اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ بَدِیعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ، رَبَّ الْأَرْبَابِ، وَ إِلَهَ کُلِّ مَأْلُوهٍ، وَ خَالِقَ کُلِّ مَخْلُوقٍ، وَ وَارِثَ کُلِّ شَیءٍ، لَیسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ، وَ لَا یعْزُبُ عَنْهُ عِلْمُ شَیءٍ، وَ هُوَ بِکُلِّ شَیءٍ مُحِیطٌ، وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ رَقِیبٌ.
بار خدایا سپاس تنها برای تو است ای پدید آورنده آسمان ها و زمین، ای دارای بی نیازی و احسان کامل (یا ای سزاوار بزرگی و منزّه بودن از آنچه لایق به تو نیست) ای مالک و دارنده دارندگان (یا ای سید و مهتر مهتران) و ای خدا و پرستیده شده هر پرستیده ای، و ای آفریننده هر آفریده ای، و ای میراث برنده هر چیز (زیرا پس از نابود شدن خلق باقی است، و بازگشت هر چیز به سوی او است، و وارث کسی است که دارایی پس از فانی شدن دارنده به او رسد) چیزی مانند او نیست (زیرا اگر از آفریده او مانندی برایش می بود، مانند آفریده خود به آفریننده ای نیازمند بود، جمله لَیسَ کَمِثْلِه شَیْءٌ؛ از قرآن کریم «سوره شوری، آیه 11» اقتباس شده است) و علم چیزی (آنچه دانسته و از آن گفتگو شود) از او پنهان نمی باشد (اشاره به قول خدای تعالی «سوره یونس، آیه 61»: وَ ما یعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِی الأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا اصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا اکْبَرَ الاَّ فی کِتابٍ مُبینٍ؛ یعنی به اندازه ذرّه ای «غبار منتشر در هوا» در زمین و آسمان از پروردگار تو پنهان نیست، و کوچکتر از ذرّه و بزرگتر از آن در کتاب آشکار «لوح محفوظ و علم خدای تعالی» نوشته شده) و او به (اطراف) هر چیز احاطه دارد (به ظاهر و باطن آن دانا است، این جمله از قرآن مجید «سوره فصلت، آیه 54»: الا انَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحیطٌ؛ گرفته شده است) و او بر هر چیز نگهبان است (قرآن شریف «سوره احزاب، آیه 52»: وَ کانَ اللهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ رَقیبًا).
(۳) أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْأَحَدُ الْمُتَوَحِّدُ الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ.
تویی خدایی که پرستش شده ای جز تو نیست، یکتای تنهای یگانه ی بی مانندی.
(۴) وَ أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْکَرِیمُ الْمُتَکَرِّمُ، الْعَظِیمُ الْمُتَعَظِّمُ، الْکَبِیرُ الْمُتَکَبِّرُ.
و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، کریم و بخشنده در منتهای کرم و بخشندگی، عظیم و بزرگ که در عظمت و بزرگی بی مانندی، بزرگواری که همه را نسبت به ذات مقدّسه خود کوچک و پست می بینی (چون بزرگی مخصوص تو است، و جز تو هر که آن را به خود ببندد اندیشه اش نادرست است).
(۵) وَ أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْعَلِی الْمُتَعَالِ، الشَّدِیدُ الْمِحَالِ.
و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، بلند مرتبه در منتهای بلندی (یا بلند مرتبه منزّه از صفات مخلوق و از هر چه بر تو روا نیست) که انتقام و به کیفر رساندنت سخت است.
(۶) وَ أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ، الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ.
و تویی خدایی که جز تو پرستش شده ای نیست، بخشنده مهربان دانای (به هر چیز و) درست کرداری.
(۷) وَ أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، السَّمِیعُ الْبَصِیرُ، الْقَدِیمُ الْخَبِیرُ
و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، شنوا بینا قدیم و دیرینه و (از جنبش و آرامش هر ذرّه ای) آگاهی.
(۸) وَ أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْکَرِیمُ الْأَکْرَمُ، الدَّائِمُ الْأَدْوَمُ،
و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، کریم و بخشنده ای که در بخشندگی (از همه) افزونی (زیرا چندان نعمت می رسانی که مانند آن را جز تو توانا نمی باشد) دائم و همیشه ای در نهایت همیشگی (دوام تو بر هر چه هست افزونی دارد، زیرا جاودانی تو از ذات تو است).
(۹) وَ أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْأَوَّلُ قَبْلَ کُلِّ أَحَدٍ، وَ الْآخِرُ بَعْدَ کُلِّ عَدَدٍ
و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، پیش از هر یک اوّل و آغازی (مبدأ هستی) و پس از هر شمرده شده (آنچه جز تو است که ممکن است و هر ممکنی لااقل مرکّب از امکان، وجود، جنس و فصل یا مادّه و صورت است) آخر و مرجعی.
(۱۰) وَ أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الدَّانِی فِی عُلُوِّهِ، وَ الْعَالِی فِی دُنُوِّهِ
و تویی خدایی که جز تو پرستش شده ای نیست، با بلندی خویش نزدیک (به هر چیز از خود آن به آن نزدیکتر است، زیرا آفریننده و دانای به آن است) و با نزدیک بودن بلند است (وهم و اندیشه به کنه و حقیقت او راه ندارد، نزدیکی و بلندی او نزدیکی و بلندی عقلی است نه مکانی که جمع بین ضدّین باشد).
(۱۱) وَ أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، ذُو الْبَهَاءِ وَ الْمَجْدِ، وَ الْکِبْرِیاءِ وَ الْحَمْدِ
و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، دارای عظمت و بزرگی و بزرگواری و حمد و سپاس (سپاس مخصوص تو است).
(۱۲) وَ أَنْتَ اللهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الَّذِی أَنْشَأْتَ الْأَشْیاءَ مِنْ غَیرِ سِنْخٍ، وَ صَوَّرْتَ مَا صَوَّرْتَ مِنْ غَیرِ مِثَالٍ، وَ ابْتَدَعْتَ الْمُبْتَدَعَاتِ بِلَا احْتِذَاءٍ.
و تویی خدایی که جز تو خدایی نیست، خدایی که چیزها را بی اصل و مایه (که مبدأ آفرینش آنها باشد) آفریده ای، و صورت ها و پیکرها را بی نمونه و مانند نگاشته ای، و نو پیداشده ها را بدون پیروی (از دیگری) پدید آورده ای.
(۱۳) أَنْتَ الَّذِی قَدَّرْتَ کُلَّ شَیءٍ تَقْدِیراً، وَ یسَّرْتَ کُلَّ شَیءٍ تَیسِیراً، وَ دَبَّرْتَ مَا دُونَکَ تَدْبِیراً
تویی آنکه هر چیز را به مقدار معلوم (بر وفق حکمت) ایجاد نموده ای، و هر چیز را برای آنچه از آن خواسته می شود آماده ساخته ای، و آنچه را جز تو است (همه موجودات) نظم داده آراسته گردانیده ای.
(۱۴) أَنْتَ الَّذِی لَمْ یعِنْکَ عَلَی خَلْقِکَ شَرِیکٌ، وَ لَمْ یوَازِرْکَ فِی أَمْرِکَ وَزِیرٌ، وَ لَمْ یکُنْ لَکَ مُشَاهِدٌ وَ لَا نَظِیرٌ.
تویی آنکه در آفریدنت شریک و انبازی یاریت نکرده (چون یگانگی و توانایی او بر هر چیز ثابت شد پیدا است که او را شریکی نبوده تا در آفرینش او را کمک نماید) و در کارت (آفریدن هر چیز) وزیر و معاونی تو را یاری ننموده، و بیننده و مانندی برای تو نبوده است.
(۱۵) أَنْتَ الَّذِی أَرَدْتَ فَکَانَ حَتْماً مَا أَرَدْتَ، وَ قَضَیتَ فَکَانَ عَدْلًا مَا قَضَیتَ، وَ حَکَمْتَ فَکَانَ نِصْفاً مَا حَکَمْتَ.
تویی آنچه اراده کرده و خواسته ای اراده ات (بی درنگ) واجب و لازم گشته (در قرآن کریم «سوره یس، آیه 82» فرموده: انَّما امْرُهُ اذا ارادَ شَیئًا انْ یقُولَ لَهُ کُنْ فَیکُونُ؛ یعنی کار او چنین است که چون «آفریدن» چیزی را اراده کند که بگوید باش پس «بی درنگ» می باشد) و (درباره آفرینش هر چیز) آنچه حکم کرده ای حکم تو (از روی) عدل (حکمت و نظام) و (درباره بندگانت) آنچه فرمان داده ای فرمانت (از روی) انصاف و دادگری بوده (ایشان را در پذیرفتن آن مجبور نکرده ای).
(۱۶) أَنْتَ الَّذِی لَا یحْوِیکَ مَکَانٌ، وَ لَمْ یقُمْ لِسُلْطَانِکَ سُلْطَانٌ، وَ لَمْ یعْیکَ بُرْهَانٌ وَ لَا بَیانٌ.
تویی آنکه جائی تو را فرا نمی گیرد (زیرا از جسمیت و لوازم آن مبرّی و منزّهی و هر چه از جسمیت مبرّی باشد از مکان منزّه است) و در برابر تسلّط و غلبه تو تسلّط و غلبه ای توانایی ندارد (نمی تواند ایستادگی نماید، زیرا جز تو هر چه هست مغلوب توانایی تو است) و (اقامه) برهان و دلیل (بر کسی) و سخن فصیح و نیکو (که بخواهی آن را بیان فرمایی) تو را عاجز و ناتوان نساخته است.
(۱۷) أَنْتَ الَّذِی أَحْصَیتَ کُلَّ شَیءٍ عَدَداً، وَ جَعَلْتَ لِکُلِّ شَیءٍ أَمَداً، وَ قَدَّرْتَ کُلَّ شَیءٍ تَقْدِیراً.
تویی آنکه هر چیز را یکایک شمرده ای (به هر چه هست و خواهد بود کوچک یا بزرگ، کم یا بسیار احاطه داری، و علم چیزی از تو فوت نمی شود) و برای هر چیز غایت و پایانی قرار داده ای (که چون به آن منتهی شود فانی و نیست می گردد، چنان که در قرآن کریم «سوره الرحمن، آیه 26» فرموده: کُلُّ مَنْ عَلَیها فانٍ «27» وَ یبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الإکْرامِ؛ یعنی هر که بر روی زمین است فانی و نابود شود، و ذات پروردگار تو که دارای عظمت و احسان است باقی می ماند. و «سوره قصص، آیه 88» فرموده: کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ الاَّ وَجْهَهُ؛ یعنی هر چیز تباه و نیست گردد جز ذات او.
این جمله از دعای امام ـ علیه السّلام ـ شاید اشاره است به ردّ بر فلاسفه که گفته اند: برای اجسام و نفوس افلاک و عقول که مبادی آنها است و جسم مشترک بین عناصر و نفوس انسانیه، غایت و پایانی نیست، و فنا و نیستی بر آنها متصوّر نمی باشد، و گفته اند: اگر چه بر آحاد و یکایک اشخاص و ازمنه و حرکات دوریه فلکیه فناء و نیستی تصوّر شود و برای هر یک از آنها غایت و پایانی باشد، بر جمله و همگی آنها فنا و نیستی متصوّر نگردد یعنی زمان و حرکتی نیست جز آنکه پس از آن زمان و حرکتی است، و این گفتار خلاف قرآن مجید و اتفاق اهل حق از مسلمانان و غیر ایشان است به اینکه عالم و اجزاء و جواهر و اعراض آن فانی و نیست خواهد شد، در قرآن کریم «سوره رم، آیه 27» فرموده: وَ هُوَ الَّذی یبْدَؤُ الْخَلْقَ ثُمَّ یعیدُهُ وَ هُوَ اهْوَنُ عَلَیهِ؛ یعنی او است خدایی که نخست خلق را بیافرید سپس اعاده داده باز گرداند و آن اعاده بر او «در نظر شما» آسان تر است «چون کسی که کاری کند بار دوّم انجام آن بر او آسان تر خواهد بود، وگرنه بر خدای تعالی آفرینش و اعاده یکسان می باشد» خلاصه همه اینها صریح و آشکار است در اینکه برای هر چیز غایت و پایانی است که چون به آن برسد خداوند سبحان آن را فانی و نیست گرداند) و هر چیز را به مقدار معلوم (بر وفق حکمت) ایجاد نموده ای.
(۱۸) أَنْتَ الَّذِی قَصُرَتِ الْأَوْهَامُ عَنْ ذَاتِیتِکَ، وَ عَجَزَتِ الْأَفْهَامُ عَنْ کَیفِیتِکَ، وَ لَمْ تُدْرِکِ الْأَبْصَارُ مَوْضِعَ أَینِیتِکَ.
و تویی آنکه وهم ها و اندیشه ها از ادراک کنه و حقیقت ذات تو مانده اند (زیرا اگر وهم حقیقت ذات او را دریابد باید در جهت و مکانی باشد، و خداوند تعالی منزّه از آنست که در جهت و مکانی باشد) و فهم ها و دانش ها (یا عقل ها) از کیفیت و چگونگی تو (از ادراک صفات مخصوصه ات که جز تو حقیقت آنها را نمی داند) ناتوانند، و دیده ها جای کجایی تو را در نیافتند (جایی نداری که دیده ها تو را دریابند، زیرا بودن در جایی تابع جسمیت است، و خداوند سبحان از جسمیت منزّه است، پس کجا بودن بر او محال است).
(۱۹) أَنْتَ الَّذِی لَا تُحَدُّ فَتَکُونَ مَحْدُوداً، وَ لَمْ تُمَثَّلْ فَتَکُونَ مَوْجُوداً، وَ لَمْ تَلِدْ فَتَکُونَ مَوْلُوداً.
تویی آنکه پایانی برای تو نیست تا (به آنجا) محدود و منتهی گردی، و (در عقول و اوهام) مصوّر نشده ای تا موجود و دریافته شوی (زیرا محدود و مصوّر شدن مستلزم محل و ترکیب است، و محل و ترکیب از لوازم جسم است، و خداوند سبحان جسم نیست) و والد نبوده و فرزندی نیاورده ای تا مولود و زاییده شده باشی (معنی این جمله این نیست که هر که والد باشد مولود هم خواهد بود تا گفته شود این سخن درست نمی باشد، زیرا حضرت آدم ـ علیه السّلام ـ والد بود و مولود نبود، بلکه معنی آن اینست که چون ولد و فرزند آنست که منفصل و جدا شود از دیگری که مانند او است، و ثابت شده که خدای تعالی را مثل و مانندی نیست پس والد نبوده و فرزندی نیاورده و به همین معنی مولود هم نخواهد بود، و الله اعلم بمقاصد اولیائه).
(۲۰) أَنْتَ الَّذِی لَا ضِدَّ مَعَکَ فَیعَانِدَکَ، وَ لَا عِدْلَ لَکَ فَیکَاثِرَکَ، وَ لَا نِدَّ لَکَ فَیعَارِضَکَ.
تویی آنکه ضد و نزاع کننده ای که در توانایی با تو یکسان باشد نیست تا با تو معانده و ستیزگی نماید (زیرا جز او ممکن است و واجب از ممکن قوی تر است، پس برای او نزاع کننده ای که در توانایی یکسان باشد نیست) و مانندی برای تو نمی باشد تا بر تو غلبه و سرفرازی کند، و همتایی برایت نیست تا با تو برابری نماید.
(۲۱) أَنْتَ الَّذِی ابْتَدَأَ، وَ اخْتَرَعَ، وَ اسْتَحْدَثَ، وَ ابْتَدَعَ، وَ أَحْسَنَ صُنْعَ مَا صَنَعَ.
تویی آنکه آفرید چنان آفریده ای که پیش از آن مانندش را آفریننده ای نیافریده، و پدید آورد پدید آورده ای که از روی نمونه نبوده، و آفرید و آفریننده ای پیش از او نبوده، و به وجود آورد بی آنکه آلت و ابزاری به کار برده یا در جایی باشد، و آفرینش آنچه را آفرید نیکو و محکم و استوار گردانید.
(۲۲) سُبْحَانَکَ! مَا أَجَلَّ شَأْنَکَ، وَ أَسْنَی فِی الْأَمَاکِنِ مَکَانَکَ، وَ أَصْدَعَ بِالْحَقِّ فُرْقَانَکَ!
منزّه و پاکی (از آنچه لایق و سزاوار تو نیست: شگفتا) چه بزرگ است صفات و افعال تو، و چه بلند است در همه جا قدر و منزلت تو، و چه آشکار گردانیده جدا ساختن تو حق را (از باطل و نادرستی)!
(۲۳) سُبْحَانَکَ! مِنْ لَطِیفٍ مَا أَلْطَفَکَ، وَ رَءُوفٍ مَا أَرْأَفَکَ، وَ حَکِیمٍ مَا أَعْرَفَکَ!
منزّه و پاکی! ای نیکی کننده به بندگان چه بسیار است نیکی تو (یا ای دانای به امور دقیقه و چیزهای کوچک و به صفات و افعال و حرکات آنها چه بسیار است دانایی تو) و ای مهربان (به همگان) چه بسیار است مهربانی تو، و ای حکیم و شناسای به اشیاء و ایجاد آنها چه بسیار است شناسایی تو!
(۲۴) سُبْحَانَکَ! مِنْ مَلِیکٍ مَا أَمْنَعَکَ، وَ جَوَادٍ مَا أَوْسَعَکَ، وَ رَفِیعٍ مَا أَرْفَعَکَ! ذُو الْبَهَاءِ وَ الْمَجْدِ وَ الْکِبْرِیاءِ وَ الْحَمْدِ.
منزّه و پاکی! ای پادشاه (قادر و توانا) چه بسیار است توانایی تو، و ای بخشنده چه بسیار است توانگری تو، و ای بلند مرتبه چه بسیار بلند است قدر و منزلت تو! دارنده عظمت و بزرگی و بزرگواری و حمد و سپاسی (سپاس مخصوص تو است).
(۲۵) سُبْحَانَکَ! بَسَطْتَ بِالْخَیرَاتِ یدَکَ، وَ عُرِفَتِ الْهِدَایةُ مِنْ عِنْدِکَ، فَمَنِ الْتَمَسَکَ لِدِینٍ أَوْ دُنْیا وَجَدَکَ!
منزّه و پاکی! دست (عطا و بخشش) خود را به نیکی ها گشوده ای (نیکی ها بخشیده ای) و هدایت و راهنمایی از جانب تو شناخته شده، پس هر که تو را برای (به دست آوردن) دین یا دنیا بطلبد تو را (احسانت را) دریابد!
(۲۶) سُبْحَانَکَ! خَضَعَ لَکَ مَنْ جَرَی فِی عِلْمِکَ، وَ خَشَعَ لِعَظَمَتِکَ مَا دُونَ عَرْشِکَ، وَ انْقَادَ لِلتَّسْلِیمِ لَکَ کُلُّ خَلْقِکَ!
منزّه و پاکی! هر که در علم تو گذشته در برابر تو متواضع، و آنچه زیر عرش (علم) تو است (آنچه جز تو است) برای عظمت و بزرگی تو فروتن است، و همه آفریدگانت برای اطاعت از تو (برای آنچه درباره ایشان خواسته ای بخواهند یا نخواهند) ذلیل و خوار و فرمانبرند!
(۲۷) سُبْحَانَکَ! لَا تُحَسُّ وَ لَا تُجَسُّ وَ لَا تُمَسُّ وَ لَا تُکَادُ وَ لَا تُمَاطُ وَ لَا تُنَازَعُ وَ لَا تُجَارَی وَ لَا تُمَارَی وَ لَا تُخَادَعُ وَ لَا تُمَاکَرُ!
منزّه و پاکی! با هیچ یک از حواس (: سامعه، باصره، شامّه، ذائقه و لامسه که آنها را حواسّ ظاهره گویند، و خیال، وهم، حسّ مشترک، حافظه و متصرّفه که آنها را حواسّ باطنه نامند) درک نمی گردی، و با دست مالیدن و اتّصال جسم شناخته نمی شوی (زیرا درک شدن به وسیله دست و تماسّ جسم از لوازم جسمیت است و خداوند سبحان منزّه از آنست) و کسی نمی تواند با تو مکر نماید (زیرا چیزی بر خدای تعالی پنهان نیست تا فریب خورد) و تو را دور سازد (تا چیزی را از تو پنهان نموده بر آن آگاه نشوی، زیرا خداوند متعال با هر کس هست و به هر چیز احاطه دارد، چنانکه قرآن کریم «سوره مجادله، آیه 7» فرموده: ما یکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلثَةٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنی مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَینَما کانُوا؛ یعنی سه کس را رازی نباشد جز آنکه خدا چهارم آنها است و نه پنج کس را جز آنکه خدا ششم آنها است و نه کمتر از آن و نه بیشتر جز آنکه هر کجا باشند خدا با آنها است) و با تو نزاع و دشمنی کند، و بر تو غلبه نموده چیره گردد، و با تو جدال و زد و خورد نماید، و با تو خدعه کرده فریب دهد!
(۲۸) سُبْحَانَکَ! سَبِیلُکَ جَدَدٌ. وَ أَمْرُکَ رَشَدٌ، وَ أَنْتَ حَی صَمَدٌ.
منزّه و پاکی! راه تو (دینت که جز آن را از بندگان نمی پذیری) راست و هموار است (رونده در آن نمی لغزد، و پذیرنده آن گمراه نمی شود) و امر و فرمانت (به آنچه بندگانت را به آن تکلیف نموده ای) هدایت و راهنمایی (به سوی سعادت و نیکبختی) است، و تویی زنده و باقی (موت و فنا برایت نیست) و مقصود در حوائج و خواسته هایی.
(۲۹) سُبْحَانَکَ! قَولُکَ حُکْمٌ، وَ قَضَاؤُکَ حَتْمٌ، وَ إِرَادَتُکَ عَزْمٌ!.
منزّه و پاکی! گفتارت حکمت و دانایی، و فرمانت (به آنچه بخواهی) واجب و لازم است (خلاف آن نمی شود) و اراده و خواستنت همان قصد است (چون هرگاه چیزی را بخواهد بی درنگ می آفریند)!
(۳۰) سُبْحَانَکَ! لَا رَادَّ لِمَشِیتِکَ، وَ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِکَ!.
منزّه و پاکی! مشیت و خواست تو را باز گرداننده ای نیست (مراد مشیت و خواست حتمی قطعی نسبت به افعال او است که تخلّف از آن محال است، نه مشیت و خواست تخییری غیر قطعی که آن نسبت به افعال بندگان است، و تخلّف از آن ممکن است، چنانکه خواست آدم و حوّا از درخت بهشتی نخورند، و شیطان به آدم سجده کند، و کفّار ایمان آورند، و گناهکاران توبه نمایند، و واقع نشد) و کلمات (قرآن) تو را تغییر دهنده ای نمی باشد (این جمله از قرآن کریم اقتباس شده است «سوره أنعام، آیه 115»: وَ تَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدْقًا وَ عَدْلاً لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِه؛ یعنی سخن پروردگار تو از روی راستی و دادگری به حد کمال رسید تغییر دهنده ای برای کلمات و احکام او نخواهد بود «زیرا او حافظ و نگهدار آنها است»)!
(۳۱) سُبْحَانَکَ! بَاهِرَ الْآیاتِ، فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ، بَارِئَ النَّسَمَاتِ!
منزّه و پاکی! ای خدایی که نشانه های تو (حجّت ها و دلیل هایت یعنی کتاب های آسمانی که به پیغمبرانت فرستاده ای بر آنکه کافر به آنها است) غلبه دارد، ای پدید آورنده آسمان ها بی آنکه از روی نمونه ای باشد، ای آفریننده جان ها (یا ای آفریننده هر انسانی، یا هر جنبنده جان داری)!
(۳۲) لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً یدُومُ بِدَوَامِکَ
تو را است سپاس، سپاسی که به همیشگی تو (ثواب و پاداش آن) همیشه باشد.
(۳۳) وَ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً خَالِداً بِنِعْمَتِکَ.
و تو را است سپاس، سپاسی که به جاوید بودن نعمت و بخشش تو جاوید بماند.
(۳۴) وَ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً یوَازِی صُنْعَکَ
و تو را است سپاس، سپاسی که برابر احسان و نیکیت باشد.
(۳۵) وَ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً یزِیدُ عَلَی رِضَاکَ.
و تو را است سپاس، سپاسی که بر رضا و خوشنودیت (از عمل و کردار ما) بیافزاید.
(۳۶) وَ لَکَ الْحَمْدُ حَمْداً مَعَ حَمْدِ کُلِّ حَامِدٍ، وَ شُکْراً یقْصُرُ عَنْهُ شُکْرُ کُلِّ شَاکِرٍ.
و تو را است سپاس، سپاسی که با سپاس هر سپاسگزاری باشد، و سپاسی که سپاس هر سپاسگزاری از آن باز ماند (به پایه آن نرسد).
(۳۷) حَمْداً لَا ینْبَغِی إِلَّا لَکَ، وَ لَا یتَقَرَّبُ بِهِ إِلَّا إِلَیکَ.
سپاسی که جز تو را سزاوار نباشد، و جز به سوی تو وسیله تقرّب (مقام و منزلت) نشود.
(۳۸) حَمْداً یسْتَدَامُ بِهِ الْأَوَّلُ، وَ یسْتَدْعَی بِهِ دَوَامُ الْآخِرِ.
سپاسی که به وسیله آن دوام اوّل (نعمت پیش از این) و همیشگی آخر (نعمت تازه) درخواست گردد.
(۳۹) حَمْداً یتَضَاعَفُ عَلَی کُرُورِ الْأَزْمِنَةِ، وَ یتَزَایدُ أَضْعَافاً مُتَرَادِفَةً.
سپاسی که با گردش زمان ها (روز و شب سال ها) بسیار و بی شمار گردد (هر روز و هر شبی بر آن افزوده شود) و به افزایش های پی در پی بیافزاید.
(۴۰) حَمْداً یعْجِزُ عَنْ إِحْصَائِهِ الْحَفَظَةُ، وَ یزِیدُ عَلَی مَا أَحْصَتْهُ فِی کِتَابِکَ الْکَتَبَةُ.
سپاسی که نگهبانان (دسته ای از فرشتگان) از شمردن آن درمانده شوند، و بر آنچه نویسندگان (فرشتگانی که اعمال بندگان را می نویسند) در کتاب تو (لوح محفوظ) ضبط نموده اند فزونی گیرد.
(۴۱) حَمْداً یوازِنُ عَرْشَکَ الْمَجِیدَ وَ یعَادِلُ کُرْسِیکَ الرَّفِیعَ.
سپاسی که عرش بزرگ تو را (در سنجیدن) هم سنگ و کرسی بلند پایه ات را برابر باشد (مراد از عرش و کرسی در اینجا دو جسم بزرگ است که خداوند سبحان هر دو را آفریده و در بالای هفت آسمان قرار داده و عرش بزرگتر از کرسی است).
(۴۲) حَمْداً یکْمُلُ لَدَیکَ ثَوَابُهُ، وَ یسْتَغْرِقُ کُلَّ جَزَاءٍ جَزَاؤُهُ.
سپاسی که مزدش نزد تو کامل باشد، و پاداشش همه پاداش ها را فرا گیرد (پاداش آن از همه پاداش ها بیشتر باشد).
(۴۳) حَمْداً ظَاهِرُهُ وَفْقٌ لِبَاطِنِهِ، وَ بَاطِنُهُ وَفْقٌ لِصِدْقِ النِّیةِ
سپاسی که آشکار آن با نهانش مطابق (بی ریا و خودنمایی) و نهان آن با آهنگ راستی (توجّه به جز تو نداشتن) یکجور باشد.
(۴۴) حَمْداً لَمْ یحْمَدْکَ خَلْقٌ مِثْلَهُ، وَ لَا یعْرِفُ أَحَدٌ سِوَاکَ فَضْلَهُ؛
سپاسی که آفریده شده ای مانند آن تو را سپاس نگزارده باشد، و کسی جز تو فضل و برتری آن را نشناسد.
(۴۵) حَمْداً یعَانُ مَنِ اجْتَهَدَ فِی تَعْدِیدِهِ، وَ یؤَیدُ مَنْ أَغْرَقَ نَزْعاً فِی تَوْفِیتِهِ؛
سپاسی که هر که در بسیاری (یا در مواظبت) آن کوشش نماید (از جانب تو) یاری گردد، و هر که در کامل بجا آوردن (رعایت آداب) آن کوتاهی ننمود تأیید و کمک شود.
(۴۶) حَمْداً یجْمَعُ مَا خَلَقْتَ مِنَ الْحَمْدِ، وَ ینْتَظِمُ مَا أَنْتَ خَالِقُهُ مِنْ بَعْدُ؛
سپاسی که هر سپاسی را که آفریده ای جمع نماید، و هر سپاسی را که پس از این بیافرینی به یک رشته در آورد.
(۴۷) حَمْداً لَا حَمْدَ أَقْرَبُ إِلَی قَوْلِکَ مِنْهُ، وَ لَا أَحْمَدَ مِمَّنْ یحْمَدُکَ بِهِ.
سپاسی که سپاسی از آن به سخن تو (به سپاسی که آن را بر می گزینی) نزدیک تر، و سپاسگزارنده تری از کسانی که تو را به آن سپاس می گزارند نباشد.
(۴۸) حَمْداً یوجِبُ بِکَرَمِکَ الْمَزِیدَ بِوُفُورِهِ، وَ تَصِلُهُ بِمَزِیدٍ بَعْدَ مَزِیدٍ طَوْلًا مِنْکَ
سپاسی که بر اثر بسیاریش به وسیله کرم و بخشش تو موجب فراوانی (نعمت ها) گردد، و تو آن را از روی فضل و احسانت با فزونی پی در پی پیوسته نمایی.
(۴۹) حَمْداً یجِبُ لِکَرَمِ وَجْهِکَ، وَ یقَابِلُ عِزَّ جَلَالِکَ.
سپاسی که حق و شایسته بزرگی ذات تو و غلبه عظمت تو را برابر (سزاوار) باشد.
(۵۰) رَبِّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، الْمُنْتَجَبِ الْمُصْطَفَی الْمُکَرَّمِ الْمُقَرَّبِ، أَفْضَلَ صَلَوَاتِکَ، وَ بَارِکْ عَلَیهِ أَتَمَّ بَرَکَاتِکَ، وَ تَرَحَّمْ عَلَیهِ أَمْتَعَ رَحَمَاتِکَ.
ای پروردگار بر محمّد و آل محمّد که برگزیده، پسندیده، گرامی و مقرّب (درگاه تو) است بهترین درودهای خود را بفرست، و کامل ترین نیکی هایت (نیکی های پی در پی خود) را بر او افزونی ده، و سودمندترین مهربانی هایت (مهربانی های پیاپی خویش) را به او ببخش.
(۵۱) رَبِّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً زَاکِیةً لَا تَکُونُ صَلَاةٌ أَزْکَی مِنْهَا، وَ صَلِّ عَلَیهِ صَلَاةً نَامِیةً لَا تَکُونُ صَلَاةٌ أَنْمَی مِنْهَا، وَ صَلِّ عَلَیهِ صَلَاةً رَاضِیةً لَا تَکُونُ صَلَاةٌ فَوْقَهَا.
ای پروردگار بر محمّد و آل او درود فرست درود بسیاری که درودی بیشتر از آن نباشد، و بر او درود فرست درود افزون کننده ای که درودی افزون کننده تر از آن نباشد، و بر او درود فرست درود خوشنودی که درودی بالاتر از آن نباشد.
(۵۲) رَبِّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً تُرْضِیهِ وَ تَزِیدُ عَلَی رِضَاهُ، وَ صَلِّ عَلَیهِ صَلَاةً تُرْضِیکَ و تَزِیدُ عَلَی رِضَاکَ لَهُ وَ صَلِّ عَلَیهِ صَلَاةً لَا تَرْضَی لَهُ إِلَّا بِهَا، وَ لَا تَرَی غَیرَهُ لَهَا أَهْلًا.
ای پروردگار بر محمّد و آل او درود فرست درودی که او را خوشنود گرداند و بر خوشنودی او بیافزاید، و بر او درود فرست درودی که تو را خوشنود نماید و بر خوشنودی تو برای آن حضرت بیافزاید، و بر او درود فرست درودی که جز آن را برای آن بزرگوار نپسندی و جز او را سزاوار آن درود نبینی (ندانی).
(۵۳) رَبِّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَاةً تُجَاوِزُ رِضْوَانَکَ، وَ یتَّصِلُ اتِّصَالُهَا بِبَقَائِکَ، وَ لَا ینْفَدُ کَمَا لَا تَنْفَدُ کَلِمَاتُکَ.
ای پروردگار بر محمّد و آل او درود فرست درودی که از خشنودی تو (از رحمت و احسانی که از جانب تو سزاوار آنست) تجاوز کرده در گذرد، و پیوستگی آن به بقاء و هستی تو پیوسته شود (درود همیشگی که پایانی برای آن نباشد) و فانی و نیست نگردد همچنان که کلمات (علم و حکمت) تو فانی نمی شود.
(۵۴) رَبِّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً تَنْتَظِمُ صَلَوَاتِ مَلَائِکَتِکَ وَ أَنْبِیائِکَ وَ رُسُلِکَ وَ أَهْلِ طَاعَتِکَ، وَ تَشْتَمِلُ عَلَی صَلَوَاتِ عِبَادِکَ مِنْ جِنِّکَ وَ إِنْسِکَ وَ أَهْلِ إِجَابَتِکَ، وَ تَجْتَمِعُ عَلَی صَلَاةِ کُلِّ مَنْ ذَرَأْتَ وَ بَرَأْتَ مِنْ أَصْنَافِ خَلْقِکَ.
ای پروردگار بر محمّد و آل او درود فرست درودی که درودهای فرشتگان و پیغمبران و فرستادگان و پیروان تو را جمع نماید، و بر درودهای بندگان (مؤمنین) از جن و انس تو و پذیرندگان دعوت (به سوی) تو احاطه داشته باشد، و درود هر که را از انواع آفریدگانت که پدید آورده ای گرد آورد.
(۵۵) رَبِّ صَلِّ عَلَیهِ وَ آلِهِ، صَلَاةً تُحِیطُ بِکُلِّ صَلَاةٍ سَالِفَةٍ وَ مُسْتَأْنَفَةٍ، وَ صَلِّ عَلَیهِ وَ عَلَی آلِهِ، صَلَاةً مَرْضِیةً لَکَ وَ لِمَنْ دُونَکَ، وَ تُنْشِئُ مَعَ ذَلِکَ صَلَوَاتٍ تُضَاعِفُ مَعَهَا تِلْکَ الصَّلَوَاتِ عِنْدَهَا، وَ تَزِیدُهَا عَلَی کُرُورِ الْأَیامِ زِیادَةً فِی تَضَاعِیفَ لَا یعُدُّهَا غَیرُکَ.
ای پروردگار بر او و آل او درود فرست درودی که هر درود گذشته و تازه ای را در بر داشته باشد، و بر او و بر آل او درود فرست درودی که نزد تو و نزد غیر تو پسندیده باشد، درودی که با آنچه گفته شد درودهایی بیافرینی که هنگام آفریدنشان با آنها آن درودها(ی پیش از آن) را چندین برابر سازی، و بر گردش روزگار آنها را بیافزایی افزودن با چندین برابری که جز تو نتواند آنها را بشمارد.
(۵۶) رَبِّ صَلِّ عَلَی أَطَایبِ أَهْلِ بَیتِهِ الَّذِینَ اخْتَرْتَهُمْ لِأَمْرِکَ، وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِکَ، وَ حَفَظَةَ دِینِکَ، وَ خُلَفَاءَکَ فِی أَرْضِکَ، وَ حُجَجَکَ عَلَی عِبَادِکَ، وَ طَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وَ الدَّنَسِ تَطْهِیراً بِإِرَادَتِکَ، وَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسِیلَةَ إِلَیکَ، وَ الْمَسْلَکَ إِلَی جَنَّتِکَ
ای پروردگار درود فرست بر پاکیزه تران خویشان آن بزرگوار (حضرت فاطمه و ائمّه اثنی عشر علیهم السّلام) که آنان را برای امر و فرمان خود (راهنمایی مردم براه نیکبختی) برگزیدی، و خزانه داران علمت، و نگهداران دینت، و جانشینان خود در زمینت، و حجّت های خویش بر بندگانت قرار دادی (تا علمت را از نااهل حفظ نموده، و دینت را از تحریف و تغییر نگهداشته، و اوامر و نواهیت را بیان کرده، و حقّ و باطل را به مردم نشان دهند) و آنها را به خواست خود از پلیدی و ناپاکی (معاصی و گناهان) پاک ساختی (اشاره به قول خدای تعالی «سوره احزاب، آیه 33»: انَّما یریدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا؛ یعنی جز این نیست که خدا می خواهد رجس و پلیدی را از شما خانواده نبوّت ببرد و شما را «از هر عیب و نقصی» پاک و پاکیزه گرداند. این آیه طبق اخباری که از شیعه و اهل سنّت در دست است درباره پیغمبر اکرم و علیّ و فاطمه و حسن و حسین ـ صلوات الله علیهم ـ است، و اگر درباره زنان پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود «چنان که اهل سنّت گفته اند به دلیل اینکه صدر و ذیل مطلب راجع به آنها است» بایستی لِیذْهِبَ عَنْکُنَّ وَ یطَهِّرَکُنَّ بیان شود) و ایشان را دست آویز به سوی خود و راه به بهشت خویش گردانیدی.
(۵۷) رَبِّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، صَلَاةً تُجْزِلُ لَهُمْ بِهَا مِنْ نِحَلِکَ وَ کَرَامَتِکَ، وَ تُکْمِلُ لَهُمُ الْأَشْیاءَ مِنْ عَطَایاکَ وَ نَوَافِلِکَ، وَ تُوَفِّرُ عَلَیهِمُ الْحَظَّ مِنْ عَوَائِدِکَ وَ فَوَائِدِکَ.
ای پروردگار بر محمّد و آل او درود فرست، درودی که به وسیله آن بخشش و گرامی داشتنت را برای ایشان فراوان گردانی، و همه چیز را از بخشش هایت برای آنان کامل نمایی، و نصیب و بهره از عطاها و سودهایت را بر آنها بسیار کنی (درودی که سبب افاضه نعمت های گوناگون بر آنان گردد).
(۵۸) رَبِّ صَلِّ عَلَیهِ وَ عَلَیهِمْ صَلَاةً لَا أَمَدَ فِی أَوَّلِهَا، وَ لَا غَایةَ لِأَمَدِهَا، وَ لَا نِهَایةَ لِآخِرِهَا.
ای پروردگار بر آن حضرت و بر آل او درود فرست درودی که اوّلش را حدّی و مدت و آخرش را پایانی نباشد.
(۵۹) رَبِّ صَلِّ عَلَیهِمْ زِنَةَ عَرْشِکَ وَ مَا دُونَهُ، وَ مِلْءَ سَمَاوَاتِکَ وَ مَا فَوْقَهُنَّ، وَ عَدَدَ أَرَضِیکَ وَ مَا تَحْتَهُنَّ وَ مَا بَینَهُنَّ، صَلَاةً تُقَرِّبُهُمْ مِنْکَ زُلْفَی، وَ تَکُونُ لَکَ وَ لَهُمْ رِضًی، وَ مُتَّصِلَةً بِنَظَائِرِهِنَّ أَبَداً.
ای پروردگار بر ایشان درود فرست هم وزن عرش خود و آنچه زیر عرش است (همه عالم) و مقدار آنچه آسمان هایت و آنچه در بالای آنها است را پر گرداند، و مقدار شماره زمین هایت و آنچه در زیر آنها و میان آنها است (مقصود بسیاری یا بزرگی پاداش درود است یعنی اگر جسم بود همانا به اندازه ای باشد که آسمان ها و آنچه در بالای آنها است و زمین ها و آنچه در زیر و میان آنها است را پر سازد، و ظاهر فرمایش امام ـ علیه السّلام ـ: و عدد ارضیک تعدّد و بسیاری زمین است، چنان که در قرآن کریم «سوره طلاق، آیه 12» است: اللَّهُ الَّذی خَلَقَ سَبْعَ سَمواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَ؛ یعنی خدا کسی است که هفت آسمان را خلق نمود و مانند آن هفت زمین را آفرید و ظاهر این آیه دلالت دارد به اینکه زمین مانند آسمان ها هفت است چون فرموده: و زمین را مانند آسمان ها بیافرید، و مانند بودن در عدد و شماره است نه در کیفیت و چگونگی، زیرا کیفیت آسمان خلاف کیفیت زمین است، و در قرآن مجید آیه ای که دلالت کند زمین مانند آسمان ها هفت است جز این آیه نیست، و گفته شده: مراد از هفت زمین هفت طبقه زمین است که هر طبقه ای بالای طبقه دیگر قرار گرفته، و الله اعلم) درودی که ایشان را به کمال قرب به تو رساند، و برای تو و ایشان خشنودی، و همیشه به مانندهای آن درودها پیوسته باشد.
(۶۰) اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَیدْتَ دِینَکَ فِی کُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِکَ، وَ مَنَاراً فِی بِلَادِکَ بَعْدَ أَنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِکَ، وَ جَعَلْتَهُ الذَّرِیعَةَ إِلَی رِضْوَانِکَ، وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ، وَ حَذَّرْتَ مَعْصِیتَهُ، وَ أَمَرْتَ بِامْتِثَالِ أَوَامِرِهِ، وَ الِانْتِهَاءِ عِنْدَ نَهْیهِ، وَ أَلَّا یتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ، وَ لَا یتَأَخَّرَ عَنْهُ مُتَأَخِّرٌ فَهُوَ عِصْمَةُ اللَّائِذِینَ، وَ کَهْفُ الْمُؤْمِنِینَ وَ عُرْوَةُ الْمُتَمَسِّکِینَ، وَ بَهَاءُ الْعَالَمِینَ.
بار خدایا تو دین خود (اسلام) را در هر زمان و روزگاری به وسیله امام و پیشوایی (یکی از ائمّه معصومین علیهم السّلام) که او را برای (گمراهان) بندگانت علامت (راهنما) و در شهرهایت نشانه (راه حق) بر پا داشته ای، تأیید و کمک کرده ای پس از آنکه پیمان (دوستی) آن امام را به پیمان (به دوستی) خود پیوسته، و او را سبب خشنودی (افاضه رحمت) خویش گردانیده ای، و طاعت و فرمانبری از او را واجب نموده، و از فرمان نبردن از او ترسانیده ای، و به فرمانبری فرمان هایش، و باز ایستادن از نهی و باز داشتنش، و به اینکه کسی از او پیشی نگیرد (جز پیروی از فرمان او از پیش خود کاری نکند) و از او واپس نماند (خلاف فرمانش قدمی بر ندارد) فرمان داده ای، پس او است نگهدار پناهندگان (به خود از واقع شدن در یکی از دو طرف افراط و تفریط) و پناه اهل ایمان (در رهایی از تاریکی های نادانی و شبهات) و دستاویز چنگ زدگان (از کیفرها) و جمال و نیکویی جهانیان (زیرا به راهنمایی و روش او ترازوی عدل و داد در بین مردم برابر می گردد).
(۶۱) اللَّهُمَّ فَأَوْزِعْ لِوَلِیکَ شُکْرَ مَا أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَیهِ، وَ أَوْزِعْنَا مِثْلَهُ فِیهِ، وَ آتِهِ مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیراً، وَ افْتَحْ لَهُ فَتْحاً یسِیراً، وَ أَعِنْهُ بِرُکْنِکَ الْأَعَزِّ، وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ، وَ قَوِّ عَضُدَهُ، وَ رَاعِهِ بِعَینِکَ، وَ احْمِهِ بِحِفْظِکَ وَ انْصُرْهُ بِمَلَائِکَتِکَ، وَ امْدُدْهُ بِجُنْدِکَ الْأَغْلَبِ.
بار خدایا پس (چون برای تو در هر روزگاری پیشوایی است به این صفات) به ولی (اولی به تصرّف در امور مؤمنین) خود (که امام این زمان است) شکر و سپاس آنچه را بر او نعمت داده ای الهام نما (این جمله دعا است برای امام هر زمان، و بیان امام ـ علیه السّلام ـ در اینجا در زمان امامتش اشاره به خود بوده سپس امام هر زمانی، و مقصود تعلیم و یاد دادن به شیعیان است) و مانند آن شکر و سپاس را (بر آنچه به ما نعمت داده ای) به سبب آن حضرت به ما الهام کن، و او را از جانب خود سلطنت و توانایی (یا حجّت و برهان آشکاری) که (او و شیعیانش را) یاری دهنده است عطا فرما، و برای او (هر مشکل و بسته شده ای را) بگشای گشودن آسانی (که رنج در آن نباشد) و او را به تواناترین تکیه گاه خود یاری ده، و تواناییش (یا پشتش) را محکم و استوار گردان، و بازویش را توانایی بخش (او را کمک فرما) و به دیده (مراقبت) خود رعایت و حفظش کن، و به نگهداریت نگهدارش، و به فرشتگانت (در هر زمان یا هنگام جهاد چنانکه جدّش رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را در جنگ بدر یاری کردند) یاریش نما، و به لشگر و سپاهت (مؤمنین و جهاد کنندگان در راهت) که غلبه کننده ترین (لشگرها) اند کمکش فرما.
(۶۲) وَ أَقِمْ بِهِ کِتَابَکَ وَ حُدُودَکَ وَ شَرَائِعَکَ وَ سُنَنَ رَسُولِکَ، ـ صَلَوَاتُکَ اللَّهُمَّ عَلَیهِ وَ آلِهِ ـ ، وَ أَحْی بِهِ مَا أَمَاتَهُ الظَّالِمُونَ مِنْ مَعَالِمِ دِینِکَ، وَ اجْلُ بِهِ صَدَاءَ الْجَوْرِ عَنْ طَرِیقَتِکَ، وَ أَبِنْ بِهِ الضَّرَّاءَ مِنْ سَبِیلِکَ، وَ أَزِلْ بِهِ النَّاکِبِینَ عَنْ صِرَاطِکَ، وَ امْحَقْ بِهِ بُغَاةَ قَصْدِکَ عِوَجاً
و کتاب خود (محکم، متشابه، مجمل، مفصل، ناسخ و منسوخ قرآن و خواندن آن را چنان که فرود آمده و نگهداریش را از فساد و تباهی) و احکام و راه ها(ی هدایت و رستگار)یت و روش های پیغمبرت را ـ درودهایت بار خدایا بر او و آل او باد ـ به وسیله او به پا دار (آشکار ساز) و آنچه از نشانه های دینت (احکام و دستورهایت) را که ستمکاران می رانده اند (پشت سر انداخته طبق آنها رفتار نمی کنند) به سبب او زنده گردان (هویدا ساز) و زنگ (فساد و تباهکاری) ستم (ستمکاران) را از طریقه و راهت (و نیت) به او بزدای، و به وسیله او سختی را از راهت (توانا نبودن به هدایت و راهنمایی مردم را به سوی آن که به واسطه تسلّط و غلبه ستمکاران رخ داده) دور ساز، و به سبب او عدول کنندگان از راه خود (اسلام) را از میان بردار، و به او آنان را که برای راه راست تو اعوجاج و کجی می طلبند (در میان مردم شبهات و تأویلات باطله القاء می نمایند تا آنها را گمراه نمایند) نیست و نابود گردان.
(۶۳) وَ أَلِنْ جَانِبَهُ لِأَوْلِیائِکَ، وَ ابْسُطْ یدَهُ عَلَی أَعْدَائِکَ، وَ هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ، وَ رَحْمَتَهُ وَ تَعَطُّفَهُ وَ تَحَنُّنَهُ، وَ اجْعَلْنَا لَهُ سَامِعِینَ مُطِیعِینَ، وَ فِی رِضَاهُ سَاعِینَ، وَ إِلَی نُصْرَتِهِ وَ الْمُدَافَعَةِ عَنْهُ مُکْنِفِینَ، وَ إِلَیکَ وَ إِلَی رَسُولِکَ ـ صَلَوَاتُکَ اللَّهُمَّ عَلَیهِ وَ آلِهِ ـ بِذَلِکَ مُتَقَرِّبِینَ.
و ولیّ خود (امام زمان) را برای دوستانت نرم (بردبار) گردان، و دستش را بر دشمنانت بگشا (او را بر ایشان مسلّط فرما) و رحمت و مهربانی و عطوفت و شفقّت او را به ما ببخش (او را درباره ما مهربان ساز) و ما را برای او شنوندگان فرمانبرندگان و در (به دست آوردن) رضا و خشنودیش کوشش کنندگان و در یاری نمودن و دفاع و پشتیبانی از او یاری کنندگان و به وسیله آنچه درخواست شد به سوی تو و پیغمبرت ـ درودهایت ای خدا بر او و آل او باد ـ تقرّب جویان نما.
(۶۴) اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَی أَوْلِیائِهِمُ الْمُعْتَرِفِینَ بِمَقَامِهِمُ، الْمُتَّبِعِینَ مَنْهَجَهُمُ، الْمُقْتَفِینَ آثَارَهُمُ، الْمُسْتَمْسِکِینَ بِعُرْوَتِهِمُ، الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلَایتِهِمُ، الْمُؤْتَمِّینَ بِإِمَامَتِهِمُ، الْمُسَلِّمِینَ لِأَمْرِهِمُ، الْمُجْتَهِدِینَ فِی طَاعَتِهِمُ، الْمُنْتَظِرِینَ أَیامَهُمُ، الْمَادِّینَ إِلَیهِمْ أَعْینَهُمُ، الصَّلَوَاتِ الْمُبَارَکَاتِ الزَّاکِیاتِ النَّامِیاتِ الْغَادِیاتِ الرَّائِحَاتِ.
بار خدایا درود فرست بر دوستان ایشان که به مقام و مرتبه آنان (خلافت و ریاست عامّه و فضیلت و برتریشان بر همه مردم که تو قرار داده ای) اقرار دارند، راه روشنشان را پیروی می نمایند (طبق دستورشان رفتار می کنند) دنبال آثار و نشانه هاشان می روند، به دستاویز (به دین و راهنمایی)شان چنگ می زنند، به دوستی شان تمسّک می جویند (به وجوب طاعتشان اعتقاد دارند) به امامت و پیشوایی شان اقتدا می نمایند، برای امر و فرمانشان تسلیم و فرمانبرانند، در طاعت و پیروی شان می کوشند، ایام روزگار (دولت و ظهور خلافت) ایشان (ایام حضرت صاحب الأمر، المهدیّ المنتظر ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ که دولت او دولت ایشان است) را انتظار دارند و چشم هاشان به سوی آنان دوخته اند (همیشه چشم به راه ظهور دولت ایشانند، حضرت امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ فرموده: کسی که امر ما «ظهور امام زمان ـ عجّل الله تعالی له الفرج ـ» را منتظر و چشم به راه باشد مانند کسی است که در راه خدا کشته و به خون خود تپیده باشد) درودهای با برکت و نیکی و پاکیزه و فزاینده هنگام بامدادان و شبانگاهان.
(۶۵) وَ سَلِّمْ عَلَیهِمْ وَ عَلَی أَرْوَاحِهِمْ، وَ اجْمَعْ عَلَی التَّقْوَی أَمْرَهُمْ، وَ أَصْلِحْ لَهُمْ شُئُونَهُمْ، وَ تُبْ عَلَیهِمْ، إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ، وَ خَیرُ الْغافِرِینَ، وَ اجْعَلْنَا مَعَهُمْ فِی دَارِ السَّلَامِ بِرَحْمَتِکَ، یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
و بر ایشان و بر جان هاشان درود فرست، و کارشان (گفتار و کردارشان) را بر تقوی و پرهیزکاری فراهم نما، و احوالشان را اصلاح فرما، و توبه آنان را بپذیر، زیرا تو بسیار توبه پذیر و مهربان و بهترین آمرزندگانی (چون سیئه و بدی را به حسنه و نیکی تبدیل می نمایی) و ما را به سبب رحمت و مهربانیت در سرای سلامت و بی گزند (بهشت) با ایشان قرار ده، ای مهربان ترین مهربانان.
(۶۶) اللَّهُمَّ هَذَا یوْمُ عَرَفَةَ یوْمٌ شَرَّفْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ عَظَّمْتَهُ، نَشَرْتَ فِیهِ رَحْمَتَکَ، وَ مَنَنْتَ فِیهِ بِعَفْوِکَ، وَ أَجْزَلْتَ فِیهِ عَطِیتَکَ، وَ تَفَضَّلْتَ بِهِ عَلَی عِبَادِکَ.
بار خدایا این روز عرفه روزی است که آن را شریف و گرامی و بزرگ داشته ای، و رحمتت را در آن گسترده، و عفوت را انعام نموده، و عطایت را در آن بسیار کرده، و به سبب آن بر بندگانت تفضّل و احسان فرموده ای (حضرت علیّ ابن الحسین ـ علیهما السّلام ـ فرموده: رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در حجّة الوداع «آخرین حجّی که آن حضرت در سال دهم هجرت بجا آورد» چون به عرفه توقف نمود و خورشید می خواست غروب نماید فرمود: ای بلال به مردم بگو: خاموش شده بشنوند، پس چون مردم خاموش گشته گوش دادند، رسول خدا فرمود: پروردگار شما در این روز بر شما نعمت داده نیکوکارتان را آمرزید، و نیکوکارتان را در بدکارتان شفیع و میانجی گردانید، پس آمرزیده شده پراکنده شوید).
(۶۷) اللَّهُمَّ وَ أَنَا عَبْدُکَ الَّذِی أَنْعَمْتَ عَلَیهِ قَبْلَ خَلْقِکَ لَهُ وَ بَعْدَ خَلْقِکَ إِیاهُ، فَجَعَلْتَهُ مِمَّنْ هَدَیتَهُ لِدِینِکَ، وَ وَفَّقْتَهُ لِحَقِّکَ، وَ عَصَمْتَهُ بِحَبْلِکَ، وَ أَدْخَلْتَهُ فِی حِزْبِکَ، وَ أَرْشَدْتَهُ لِمُوَالاةِ أَوْلِیائِکَ، وَ مُعَادَاةِ أَعْدَائِکَ.
بار خدایا و من آن بنده تو هستم که پیش از آفرینش و پس از آفرینشت او را نعمت دادی (نعمت های پیش از آفرینش چیزهایی است که هستی شخص متوقف بر آن است مانند پدر و مادر) پس او را از کسانی قرار دادی که به دین خود (اسلام) راهنمایی نمودی، و برای انجام حقّ خویش (آنچه واجب است از گفتار و کردار و اعتقاد) توفیق دادی، و او را به ریسمان (یا زنهار) خود (قرآن و ائمّه معصومین علیهم السّلام) نگاه داشتی، و در حزب و گروه (پیروان) خویشتن درآوردی، و به دوستداری دوستانت (آنان که از تو اطاعت می نمایند) و دشمنی دشمنانت (کسانی که خلاف امر و نهیت رفتار می کنند) رهبری فرمودی.
(۶۸) ثُمَّ أَمَرْتَهُ فَلَمْ یأْتَمِرْ، وَ زَجَرْتَهُ فَلَمْ ینْزَجِرْ، وَ نَهَیتَهُ عَنْ مَعْصِیتِکَ، فَخَالَفَ أَمْرَکَ إِلَی نَهْیکَ، لَا مُعَانَدَةً لَکَ، وَ لَا اسْتِکْبَاراً عَلَیکَ، بَلْ دَعَاهُ هَوَاهُ إِلَی مَا زَیلْتَهُ وَ إِلَی مَا حَذَّرْتَهُ، وَ أَعَانَهُ عَلَی ذَلِکَ عَدُوُّکَ وَ عَدُوُّهُ، فَأَقْدَمَ عَلَیهِ عَارِفاً بِوَعِیدِکَ، رَاجِیاً لِعَفْوِکَ، وَاثِقاً بِتَجَاوُزِکَ، وَ کَانَ أَحَقَّ عِبَادِکَ مَعَ مَا مَنَنْتَ عَلَیهِ أَلَّا یفْعَلَ.
سپس او را فرمان دادی پس فرمان نبرد، و منع نمودی پس باز نایستاد، و از معصیت و نافرمانی نهی فرمودی پس خلاف فرمانت نموده و نهیت را مرتکب گشته، نه از روی دشمنی با تو و نه از روی گردنکشی بر تو، بلکه هوا و خواهش او را به آنچه جدا ساخته (نهی کرده) ای و به آنچه ترسانده ای خواند، و دشمن تو و دشمن او (شیطان) او را بر آن یاری کرد، پس با شناسایی بترسانیدن تو و امیدواری به عفو تو و اعتماد به گذشت تو بر نافرمانیت اقدام نمود در حالی که با آن نعمت هایی که به او بخشیده ای سزاوارتر بندگان تو بود که به نافرمانیت اقدام ننماید.
(۶۹) وَ هَا أَنَا ذَا بَینَ یدَیکَ صَاغِراً ذَلِیلًا خَاضِعاً خَاشِعاً خَائِفاً، مُعْتَرِفاً بِعَظِیمٍ مِنَ الذُّنُوبِ تَحَمَّلْتُهُ، وَ جَلِیلٍ مِنَ الْخَطَایا اجْتَرَمْتُهُ، مُسْتَجِیراً بِصَفْحِکَ، لَائِذاً بِرَحْمَتِکَ، مُوقِناً أَنَّهُ لَا یجِیرُنِی مِنْکَ مُجِیرٌ، وَ لَا یمْنَعُنِی مِنْکَ مَانِعٌ.
و اینک منم در جلو تو پست، خوار، فروتن، زاری کنان و ترسان که به گناهان بزرگ که زیر بار آن رفته ام و به خطاها و نادرستکاری های سترگ که آن را بجا آورده ام اقرار کننده ام، به عفو و گذشتت زنهار جو و به رحمتت پناهنده ام، باور دارم که امان دهنده ای مرا از تو امان نمی دهد، و بازدارنده ای مرا از تو باز نمی دارد.
(۷۰) فَعُدْ عَلَی بِمَا تَعُودُ بِهِ عَلَی مَنِ اقْتَرَفَ مِنْ تَغَمُّدِکَ، وَ جُدْ عَلَی بِمَا تَجُودُ بِهِ عَلَی مَنْ أَلْقَی بِیدِهِ إِلَیکَ مِنْ عَفْوِکَ، وَ امْنُنْ عَلَی بِمَا لَا یتَعَاظَمُکَ أَنْ تَمُنَّ بِهِ عَلَی مَنْ أَمَّلَکَ مِن
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران