کودتای هفت ثور؛ چرا دیدگاه من نسبت به دولت 'چپگرا' در افغانستان تغییر کرد؟
کودتای هفت ثور؛ چرا دیدگاه من نسبت به دولت 'چپگرا' در افغانستان تغییر کرد؟
- محمداکرام اندیشمند
- نویسنده
در این مطلب که محمد اکرام اندیشمند، نویسنده، به صفحه ناظران بیبیسی فرستاده به نقد کودتای ثور/اردیبهشت ۱۳۵۷ در افغانستان میپردازد و این تحول سیاسی در افغانستان را آغاز خشونتها و دخالتهای بینالمللی در این کشور میداند.
منبع تصویر،
Esalat Site
توضیح تصویر،
ا
"به سرزمین مدل نوین انقلاب خوش آمدید!" پس از کودتای ثور ۱۳۵۷، این شعار که با خط بزرگ به زبان فارسی و انگلیسی در پارچۀ سرخ رنگی به دروازۀ ورودی فردوگاه کابل آویخته شده بود، نظر هر تازه وارد به خصوص خبرنگاران خارجی را جلب می کرد.
وقتی خبرنگار"دی سایت" جمهوری فدرالی آلمان از حفیظ الله امین که در مسند وزارت خارجه قرار داشت و خود را یا هوادارنش او را قوماندان انقلاب کبیر ثور می خواند، پرسید تا در مورد مفهوم این شعار و در بارۀ این مدل توضیح دهد، امین پاسخ داد:
«به عقیدۀ من انقلاب افغانستان مدل جدید انقلاب پرولتری است که قدرت سیاسی را از استثمارگران بدست طبقۀ کارگر منتقل کرد که در راس آن حزب طبقۀ کارگر یعنی حزب دموکراتیک خلق قرار دارد. قبلاً در یک جامعۀ فیودالی چنین انقلابی صورت نگرفته است. بنااً این یک مدل جدید انقلاب در جامعه ای که مناسبات فیودالی مسلط بود، می باشد که قدرت را از طبقۀ استثمارگر به طبقۀ استثمار شده که دوست و متحد تمام زحمتکشان می باشد انتقال داد.»
مارکسیزم و مدل نوین انقلاب پرولتری در افغانستان:
اگر بجای خبرنگارآلمانی، کارل مارکس هموطن خبرنگار که تفکرانقلاب پرولتری رابه عنوان قوانین جبری تکامل جامعه بشری در فرایند مراحل پنجگانه تاریخ تکامل مطرح کرد این پاسخ حفیظ الله امین را می شنید شاید با کتاب ضخیم کپیتالش بر سرِ کاشفِ مدل جدید انقلاب پرولتری میکوبید.
"هنوز مجسمههای لنین در مسکو و کابل فرو نریخته بود که دیوارهای بتونی ذهنیت ما به فروریختن آغاز کرد"
کارل مارکس، متفکر و فیلسوف آلمانی حتی انقلاب پرولتری را در روسیه پیشبینی نکرده بود؛ چه رسد به افغانستان به حیث یک کشور وجامعه عقب مانده و قبیلهای که در آن از طبقۀ پرولتاریای انقلابگر خبری نبود.
مارکس روسیه را به عنوان یک کشور عقبمانده و فاقد طبقه بزرگ پرولتاریا میپنداشت و برعکس انقلاب پرولتری را در زادگاه و وطن خودش آلمان و کشور انگلستان بمثابۀ کشورهای بزرگ صنعتی و سرمایداری پیشبینی میکرد؛ پیشبینی که تحقق نیافت.
مارکسیستهای کودتاچی افغانستان:
نه تنها کودتای اپریل/آوریل ۱۹۷۸ به فرماندهی حفیظالله امین از زاویۀ بینش مارکسیستی، انقلاب پرولتری نبود، بلکه نگاه به ظرفیت برداشت کودتاچیان از این زاویه، این تردید را قوت و منطق بیشتر میبخشد. در حالی که منابع علمی فهم اندیشه و دانش مارکسیسم - لنییسم برای بسیاری از اعضای حزب دموکراتیک خلق نشریات غیرعلنی حزب توده ایران به زبان فارسی بود این پرسش مطرح میگردد که خُردضابطان و افسران پائینرتبۀ کودتاچی جناح خلق تا چه حدی مارکسیسم - لنینیسم را از آن نشریات آموختند که دست به انقلاب پرولتری و مارکسیستی زدند؟
- سیاستهای قومی و مذهبی چپیها
- هفت چهره تاثیرگذار؛ چهلمین سالگرد کودتای ثور
- یازده روز سرنوشت ساز؛ چهلمین سالگرد کودتای ثور
منبع تصویر،
.
توضیح تصویر،
کودتای هفتم ثور ۱۳۵۷ موجب سقوط دولت داوود خان و روی کار آمدن حکومت کمونیستی در افغانستان شد
برخی از افراد مارکسیست ایرانی که نگاشتهها و نشریات آنها منبع تغذیۀ فکری حزب دمکراتیک خلق بود نیز کودتای این حزب را انقلاب نمیخوانند؛ هر چند آنها دیدگاه خود را پس از فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم روسی و زوال دولتِ حزب دموکراتیک خلق ابراز میکنند. محسن حیدریان عضو ارشد حزب توده ایران که در دوران حکومت دکتر نجیب الله با صدها تن از فعالان گروه های چپ ایران در کابل به سر میبرد میگوید:
«تفسیر حزب توده از کودتای ثور این بود که انقلاب ثور درستی راه رشد غیر سرمایه داری را در کشورهای در حال توسعه مانند ایران ثابت می کند...
.حتی به یاد دارم حزب توده جزوه ای منتشر کرد که با جعل اسناد و آمار نشان میداد که مثلاً چه تعداد بیمارستان و دانشگاه و کارخانه بعد از انقلاب ثور تأسیس شده، در حالی که این تنها تبلیغاتی توخالی بود، و من خود باطل بودن این ادعا ها را به چشم خود دیدم...»
اساساً این کشور فاقد زیرساختهای اقتصادی و مدنی لازم برای رشد متعادل سرمایهداری بود، چه رسد به نظام سوسیالیستی! به نظر من انقلاب ثور نه تنها به رشد و توسعۀ این کشور کمکی نکرد بلکه بذرخشونت و انتقام گیری را برای سالهای طولانی در این کشور پراگنده کرد.
پس از تجربۀ دردناک در شوروی و افغانستان دیدگاه من نسبت به حزب توده از ریشه تغییر کرد. هنوز مجسمههای لنین در مسکو و کابل فرو نریخته بود که دیوارهای بتونی ذهنیت ما به فروریختن آغاز کرد. تجربۀ شوروی و افغانستان برای من و بسیاری دیگر از رفقای حزبی، تیرخلاصی بود به باورهای کمونیستی وانقلابی ما و برای همیشه به زندگی حزبی من پایان داد...»
آری! همینگونه بود. کودتای ثور "بذر خشونت و انتقام گیری را برای سالهای طولانی در افغانستان" کاشت که پس از چهل و سه سال، از ۱۳۵۷ تا ۱۴۰۰ هنوز این بذر، در زمین افغانستان حاصل و میوۀ تلخِ خون و خشونت می دهد و نشانی از خشکی این بذر تلخ و خونبار دیده نمیشود.
اینکه کودتاچیان مدل نوین انقلاب پرولتری با ادعا و استدلال خود چه در مرحلۀ نخست این انقلاب و چه در مرحلۀ نوین و تکاملی آن با ورود نیروهای انترناسیونالیست کشور کبیر سوسیالیستی شوروی، تقصیر را به گردن ارتجاع و امپریالیسم میاندازند، نه از ماهیت آن بذر تلخ و خونین و نه از حاصل و ثمر خونبارش چیزی را میکاهد.
"تجربۀ شوروی و افغانستان برای من و بسیاری دیگر از رفقای حزبی، تیرخلاصی بود به باورهای کمونیستی وانقلابی ما و برای همیشه به زندگی حزبی من پایان داد...»آری! همینگونه بود"
کودتاچیان، زنگ اول پیروزی خود را با کشتار سردار محمدداوود خان و خانوادهاش نواختند و سپس این کشتار را تا کشتارهای دسته جمعی هزاران زندانی سیاسی در پلیگون پلچرخی و کشتارگاه های ولایات ادامه دادند. آنها با کودتای خونین و حاکمیت توتالیتر خون و خشونت، افغانستان را به میدان جنگ گرم بازیگران جهانی و منطقهای جنگ سرد تبدیل کردند که دیگر نقش آن ها در این میدان، چیزی بیشتر از ابزار این جنگ نبود. پس از آن نه تنها نقش آنها که نقش مجاهدین در این طرف جبهۀ داخلی مقابل آنها نیز نقش ابزاری در این جنگی بود که مدیریتش را بازیگران رقیب و متخاصم جنگ سرد در دست داشتند. این جنگ و مدیریت آن هنوز پس از ۴۳ سال در دستان آن بازیگران منطقهای و جهانی قرار دارد؛ هر چند که دیگر کودتاچیان مدل نوین انقلاب پرولتری هیچ نقش و حضوری حتی ابزاری در این جنگ ندارند و به تاریخ پیوستهاند.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران