Sedaghatsiz, S01E141
Sedaghatsiz Serial Part ۱۴۱
ایپک و دمیر در رستوران سرجون هستند. علی به ایپک پیغام میدهد و میگوید حوصلهاش سر رفته و میخواهد او را ببیند. ایپک از علی میخواهد که به رستوران بیاید. دمیر برای اینکه با علی نباشد میگوید به خانه میرود.
آسیه به خانۀ دریا میرود.
"دریا بخاطر ناراحتی ولکان ابراز ناراحتی میکند و میگوید ولکان دوست دوران کودکی اوست و نمیتواند بیش از این او را عذاب بدهد"دریا بخاطر ناراحتی ولکان ابراز ناراحتی میکند و میگوید ولکان دوست دوران کودکی اوست و نمیتواند بیش از این او را عذاب بدهد. آسیه دلخور میشود و زجرهایی که کشیده را یادآوری میکند و میگوید ولکان همان ولکان است و درواقع نه آسیه را دوست دارد و نه درین را. او میگوید مطمئناً ولکان بخاطر حسادت به درین دوباره سراغ او خواهد رفت و آنوقت به دریا ثابت خواهد شد که حق با آسیهست. او از دریا میخواهد همراهش برود تا همهچیز را با چشمهای خودش ببیند.
گونول برای دیدن سرجون به رستوران او میرود.
او از اینکه سرجون و نیل دوباره زود از ماه عسل برگشتهاند تعجب میکند. سرجون میگوید با هم جروبحث کردهاند و برای همین ماه عسل خوب پیش نرفت. گونول با سرجون در مورد کارهای ولکان و بیاعتمادیاش نسبت به ولکان صحبت میکند و میگوید بهتر است او کارهای شرکت را یاد بگیرد تا در آینده او ریاست شرکت را بهعهده بگیرد. سرجون میگوید چنین قصدی ندارد و به جایگاه ولکان هم چشم ندارد. او میگوید با ولکان صحبت خواهد کرد.
"آسیه دلخور میشود و زجرهایی که کشیده را یادآوری میکند و میگوید ولکان همان ولکان است و درواقع نه آسیه را دوست دارد و نه درین را"گونول به آشپزخانه پیش نیل میرود و او را بخاطر کدورتی که در ماه عسل پیش آمده سرزنش میکند و میگوید باید زندگیاش را به دست بگیرد و سیاست داشته باشد.
ولکان گوشیاش را روشن میکند و با سرجون تماس میگیرد. سرجون با او در مکان همیشگی لب ساحل قرار میگذارد. آسیه و دریا در ماشین دم خانۀ مادر ولکان هستند و وقتی ولکان بیرون میروند او را تعقیب میکنند تا آسیه به دریا ثابت کند که ولکان پیش درین میرود.
درین به خانۀ جیران میرود و با گریه به او میگوید ولکان همهچیز را فهمیده و او را ترک کرده.
جیران درین را دلداری میدهد. سرجون با درین تماس میگیرد و خبر میدهد که ولکان را پیدا کرده و دیگر نگران نباشد. درین اصرار دارد که بفهمد ولکان کجاست. سرجون میگوید در ساحل با ولکان قرار دارد اما از درین میخواهد اصلاً به آنجا نیاید. بعد از قطع تماس درین سریع بیرون میرود تا به آنجا برود.
"او میگوید مطمئناً ولکان بخاطر حسادت به درین دوباره سراغ او خواهد رفت و آنوقت به دریا ثابت خواهد شد که حق با آسیهست"ولکان لب ساحل میرود و کمی بعد سرجون پیش او میرود. آسیه و دریا در ماشین هستند و از دور آنها را نگاه میکنند. آسیه از اینکه سرجون در ماه عسل نیست تعجب میکند. کمی بعد درین هم به آنجا میرسد. سرجون از اینکه درین به حرفش گوش نکرده کلافه میشود و آنها را تنها میگذارد.
درین ولکان را بغل میکند و از او عذرخواهی میکند و توضیح میدهد که فقط بخاطر تحریک حسادت ولکان پیش اونور رفته بود. سپس میگوید ولکان هم کار اشتباهی کرده و بیخبر با آسیه به ساپانجا رفته و حالا بیحساب هستند. بعد او قول میدهد که دیگر تکرار نکند و ولکان را میبوسد و با هم آشتی میکنند. دریا با دیدن این صحنه به آسیه میگوید حق با او بوده و قبول میکند که همچنان برای اذیت کردن ولکان با آسیه همکاری کند.
آسیه به خانه برمیگردد و عصبی و کلافه است.
"گونول با سرجون در مورد کارهای ولکان و بیاعتمادیاش نسبت به ولکان صحبت میکند و میگوید بهتر است او کارهای شرکت را یاد بگیرد تا در آینده او ریاست شرکت را بهعهده بگیرد"ولکان و درین به خانه میروند. درین به گونول میگوید آنها آشتی کردهاند و از او میخواهد که به ولکان طعنه نزند تا رابطۀ آنها دوباره خراب نشود. شب نیل به خانۀ آسیه میرود و در مورد ناراحتیاش بابت جیران و روابط او و سرجون میگوید و میگوید فکر نمیکرد تحمل این شرایط برایش انقدر سخت باشد. آسیه میگوید نباید سرجون را در این شرایط تنها بگذارد. چون جیران با راهنماییهای درین بیشتر به سرجون نزدیک خواهد شد.
ولکان با علی تماس میگیرد و میگوید حالش خوب است. علی از او میخواهد برای صبحانۀ فردا به خانۀ آنها برود اما ولکان قبول نمیکند و میگوید نمیخواهد آسیه دیگر دردسر درست کند. علی که از چیزی خبر ندارد تعجب میکند و بعد از قطع تماس حرف ولکان را به مادرش میگوید.
روز بعد ولکان به بیمارستان به دیدن دریا میرود. دریا به خاطر اینکه ولکان از عشقش به آسیه گفته بود و دوباره پیش درین برگشته از او گلایه میکند.
"گونول به آشپزخانه پیش نیل میرود و او را بخاطر کدورتی که در ماه عسل پیش آمده سرزنش میکند و میگوید باید زندگیاش را به دست بگیرد و سیاست داشته باشد"ولکان میگوید آسیه برای او یک رویاست اما درین واقعیست و واقعاً او را دوست دارد و نمیتواند بخاطر یک رویا درین را کنار بگذارد. همان لحظه آسیه وارد اتاق میشود. ولکان با او سرد برخورد میکند و میگوید با دریا در مورد پروژه بیمارستان جلسه داشته. آسیه میگوید او هم باید در جلسه شرکت داشته باشد اما ولکان نیازی به این قضیه نمیبیند. آسیه به ولکان هشدار میدهد و میگوید اگر با او مشکلی دارد موضوع را به علی منتقل نکند و فکر او را درگیر نکند سپس از اتاق بیرون میرود.
درین در راهرو آسیه را میبیند و بخاطر اینکه ولکان با او آشتی کرده به آسیه طعنه میزند و میگوید آنها خوشبخت هستند. ولکان بیرون میآید و همراه درین میرود. آسیه به دریا میگوید شب پیشش برود چون برنامۀ مفرحی در نظر دارد.
ممنون از اینکه با من همراه بودید، خدانگهدار.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران