شریعتی؛ جستوجوگر ساحت فهم
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، مبین لطفیزاده دهکردی؛ پس از انقلاب اسلامی و تبدیل نهضت به نظام اسلامی، این موضوع تبدیل به یک چالش جدیتر و صد البته عینیتر شد. چرا که «پرسش» در ساحت عمل است که تبدیل به «مسئله» میشود و آن جاست که میتوان در مورد آن به چالش پرداخت و برای آن راهحل احصا کرد.
در منظومۀ فکری حضرت روحالله(ره) مصلحت جایگاه ویژهای پیدا میکند؛ آنجا که در پیام قطعنامه ۵۹۸ میخوانیم:
«خدا میداند که اگر نبود انگیزهای که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمیبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم. و مسلّم، ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود.»
اما دکترعلی شریعتی به عنوان یکی از روشنفکران و متفکران اصلی انقلاب اسلامی، به واسطۀ آنچه خودش آن را «مسئولیت شیعه بودن» مینامد، با این وجود که در زمان حیاتش حکومت اسلامی را درک نمیکند، به طرح و بحث حول این موضوع پرداخته است؛ آنجا که میگوید:
«همیشه مصلحت، روپوش دروغین زیبایی بوده است، تا دشمنانِ حقیقت، حقیقت را در درونش مدفون کنند. همیشه مصلحت تیغ شرعی بوده است تا حقیقت را رو به قبله ذبح کنند.
"گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، مبین لطفیزاده دهکردی؛ پس از انقلاب اسلامی و تبدیل نهضت به نظام اسلامی، این موضوع تبدیل به یک چالش جدیتر و صد البته عینیتر شد"مصلحت، همیشه مونتاژ دین و دنیا بوده است.»
با مقایسۀ این دو صحبت، یکی از یک روشنفکر (در دوران پیشاانقلاب و مبارزه علیه رژیم شاه) و دیگری از رهبر نظام اسلامی (در دوران پساانقلاب و استقرار حکومت اسلامی) به خوبی میتوان به تفاوت نحوه مواجهه با «پرسش» و «مسئله» در دو ساحت عمل و نظر پی برد.
در نگاه اول، این طور به نظر نمیرسد که این دو از یک مصلحت سخن بگویند و یک مفهوم را از این واژه درک کرده باشند. اما نگارنده بر این باور است که با تعمیق و تدقیق بر روی نظرات و آرای این دو بزرگوار میتوان فهمید که این دو از یک مفهوم سخن میگویند؛ مفهومی که شریعتی به خوبی آن را «حقیقت» نامگذاری میکند و میگوید:
«من که تمام عمر شاهد قربانی شدن و پایمال شدن حقیقتها، به وسیلهٔ انسانهای مصلحتپرست بودهام، در مورد مصلحت عقده پیدا کردهام و اعتقاد یافتهام که:هیچ چیز غیر از خود حقیقت، مصلحت نیست.»
نگارنده از این تطبیق دو نکته را برداشت میکند:
نکته اول فهم حقیقت است. این که آن امامی که در سال ۱۳۶۷ آن گونه سخن میگوید، همان امامی است که در سال ۱۳۵۷ انقلابی به این عظمت را هدایت و راهبری میکند. حقیقت در ۵۷ «سرنگونی رژیم شاه و رقم زدن انقلاب اسلامی» ولی در ۶۷ «حفظ نظام اسلامی و حفاظت از دستاوردهای آن در برابر تهدیدات» را اقتضا میکند. باید این حقیقتها را در بستر مکان و زمانش فهمید.
نکته دوم که شاید مهمتر باشد، آفتِ افتادن در تلۀ محافظه کاری است؛ چیزی که اتفاقاً «حقیقت» در برابرش موضع میگیرد.
این که عدهای مصلحت حقیقی را بازیچۀ کجفهمیهای خود کرده و آن را در برابر اهداف و آرمانهای غیراصیل قربانی کنند، ابداً پذیرفته نیست؛ حقیقت به خود اجازه نمیدهد که به بهانۀ مصلحت، جلوی انقلابیگری و حقخواهی اصیل را بگیرد و آن را نفی یا سرکوب کند. چرا که این امر لاجرم به ذبح حقیقت منجر میشود.
مصلحت یا همان حقیقت تنها و تنها بایستی از مکتب و آرمانهای اصیلش سرچشمه بگیرد و بس.
مبین لطفیزاده دهکردی - عضو بسیج دانشجویی دانشگاه امیرکبیر
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران