قسمت هشتاد و هشت گودال
سریال گودال قسمت هشتاد و هشت 88Çukur Serial Part ۸۸
گودال ۵۷-۱
در شب عروسی بعد از اینکه کوچوالی ها به خانه برمی گردند، جومالی به محض این که پایش به اتاق می رسد رو به داملا می گوید: «از همین حالا گفته باشم تا همینجا اومدیم بعد این دیگه نمیشه. انتظاری نداشته باش. » داملا که انتظاری هم ندارد پوزخندی می زند. جومالی همان شب غمگین و آشفته به خانه ی ییلدیز می رود و شب را آنجا می ماند.
رئیس اولوچ سوار ماشین مرد انگشتر سیاه می شود.
"کمال برای یاماچ خبر می آورد که تمام دم و دستگاه و ملک و املاک بایکال به راه است و از این رو شاید او هنوز زنده باشد"آن مرد به اولوچ بابت نفوذش به خانه ی کوچوالی ها آفرین می گوید.
کمال برای یاماچ خبر می آورد که تمام دم و دستگاه و ملک و املاک بایکال به راه است و از این رو شاید او هنوز زنده باشد. او و یاماچ و متین برای اینکه سر و گوشی آب بدهند به نمایشگاه ماشین های کلاسیک بایکال می روند. با وجود این که قبلا در نمایشگاه تیراندازی شده همه ی ماشین ها سالم هستند. هیچ کس انجا نیست و فقط یک نگهبان پنهانی خبر آمدن یاماچ را به مرد انگشتر سیاه می رساند.
از طرفی سلیم و مکه و جلاسون به اسکله ای که پر از قایق های بایکال است می روند. وارتلو که پیش از آنها به انجا رفته می گوید بیخودی نگردند چون هیچ چیز به درد بخوری پیدا نمی شود. ناگهان افراد ناشناسی هم در نمایشگاه و هم در اسکله شروع به تیراندازی به سمت آنها می کنند و در پایان این درگیری، اهل گودال تمام مهاجمان را نقش بر زمین می کنند. وارتلو پیشنهاد می دهد که برای فهمیدن این که بایکال پشت این ماجرا هست یا نه، بهتر است قبر او را حفر کنند.
ماحسون بعد از نجات دادن چتو او را به خانه می رساند و قول می دهد که پیش او برگردد.
"او و یاماچ و متین برای اینکه سر و گوشی آب بدهند به نمایشگاه ماشین های کلاسیک بایکال می روند"وقتی ماحسون از خانه خارج می شود چتو از اونی می خواهد که مخفیانه تعقیبش کند. رمزی پیامی از طرف رئیس چتو برای او می آورد و می گوید: «گفتن که دیگه از شما حمایت نمیکنن. توافقتون دیگه تمومه. » چتو از شنیدن این خبر حرص می خورد و دستور می دهد که رمزی تمام بره های سیاه را جمع کند.
در قهوه خانه، یاماچ اسلحه ای که اسم بایکال رویش حک شده و از نمایشگاه پیدایش کرده را به بقیه نشان می دهد و از نظر همه احتمال زنده بودن بایکال کمی بالاتر می رود.
ماحسون به سنا زنگ می زند و از او می خواهد که یکدیگر را ملاقات کنند. سنا که نمی خواهد این فرصت را از دست بدهد با لجبازی سلیم را قانع می کند که برای دیدن ماحسون و تلاش برای جدا کردن او از چتو، کمکش کند.
چتو به همراه بره های سیاه به خانه ی رئیسش حمله می کند اما رئیس در آنجا نیست و انها لحظاتی توسط تک تیرانداز های رئیس مورد حمله قرار می گیرند. وقتی یک به یک بره های سیاه از دست می روند و تعدادشان کمتر می شود، چتو پا به فرار می گذارد.
سنا به توصیه ی سلیم شماره ی او را می گیرد و گوشی اش را روشن می گذارد و در خانه ی خودش به دیدن ماحسون می رود.
"هیچ کس انجا نیست و فقط یک نگهبان پنهانی خبر آمدن یاماچ را به مرد انگشتر سیاه می رساند"سلیم هم در راه پله منتظر می ماند تا خطری سنا را تهدید نکند. ماحسون به سنا می گوید کخ قصد دارد پیش چتو بگردد چون کس دیگری را ندارد و چتو برادرش محسوب می شود. سنا به درد و دل های او گوش می دهد و لا به لای حرف هایش می گوید که برگشتن پیش چتو ایده ی خوبی نیست. بعد از اینکه سلیم و سنا از اپارتمان خارج می شوند، یاماچ مچ انها را در حین کارهای مخفیانه می گیرد. او همراه سلیم و سنا به خانه ی علیچو می رود و از انها توضیح می خواهد.
یاماچ وقتی می فهمد که هدف آنها حرف کشیدن از زیر زبان ماحسون بوده، هردو را سرزنش می کند و با عصبانیت رو به سنا می گوید: «ماحسون همون رئیس بره های سیاه که روانی و قاتله نیست؟! تو نمیدونی که این کار چقدر میتونه خطرناک باشه؟ » سنا هم صدایش را بالا می برد و در جواب می گوید: «وقتی تو به خاطر بقیه گلوله میخوری و میری بیمارستان خوبه، اما وقتی ما به خاطر تو یه کار کوچیک انجام میدیم خطرناک میشه. ما نباید نگران تو باشیم؟! » یاماچ از حرف سنا متاثر می شود.
قسمت بعدی - سریال گودال قسمت هشتاد و نه ۸۹ قسمت قبلی - سریال گودال قسمت هشتاد و هفت ۸۷ Next Episode - Çukur Serial Part ۸۹ Previous Episode - Çukur Serial Part ۸۷اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران