اعجاز علمی قرآن در آفرینش زمین و آسمان
به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از سایت راسخون، خداوند عزیز می فرماید: «قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ»
همه کتاب های آسمانی پیشین بر این نکته تأکید دارند که خداوند، آسمان ها وزمین و آنچه در بین آن دو است را در شش روز آفریده است. قرآن کریم در بسیاری از آیاتش بر این نکته صحه می گذارد؛ از جمله: «اللهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَواتِ وَ الأرضِ فِی سِتَّةِ أیَّامٍ ثُمَّ استَوَی عَلَی العَرشِ مَا لَکُم مِن دونِهِ مِن وَلیٍّ وَ لا شَفیعٍ أفَلاتَتَذَکَّرونَ»[ سوره سجده: آیه ۴]؛ همان خدایی که آسمان ها و زمین و هر آنچه در میان آن دو است را در شش روز آفرید آنگاه بر عرش قدرت استیلا یافت و شما هیچ سرپرست و شفیعی غیر از او ندارید، چرا در این نکته نمی اندیشید.
البته قرآن کریم به ذکر این واقعیت هستی شناسی بسنده نمی کند، بلکه جزئیات بیشتری از این شش روز ذکر می کند؛ همچنین در قرآن وضعیت جهان در هنگام آغاز آفرینش و پایان آن نیز بیان شده است. از مهمترین حقایقی که تنها قرآن به بیان آن پرداخته است و در کتب آسمانی دیگر نیامده این مطلب است که: خداوند آسمان ها و زمین را هر کدام در دو روز آفرید و آفرینش آنها کلاً شش روز طول کشید؛ مثلا در آیات ۹ الی ۱۲ سوره فُصِّلَت می فرماید:
«قُل أئِنَّکُم لَتَکفُرونَ بِالَّذِی خَلَقَ الأرضَ فِی یَومَینِ وَ تَجعَلونَ لَهُ أندادا ذَلِکَ رَبُّ العالَمینَ * وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ مِن فَوقِها وَ بارَکَ فیها وَ قَدَّرَ فیها أقواتَها فِی أربَعَةِ أیَّامٍ سَواءا لِلسَّائِلینَ * ثُمَّ استَوَی إلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلأرضِ ائتیا طَوعا أو کَرها قالَتا أتَینا طائِعَینِ * فَقَضاهُنَّ سَبعَ سَمَواتٍ فِی یَومَینِ وَ أوحَی فِی کُلِّ سَماءٍ أمرَها وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنیَا بِمَصابیحَ وَ حِفظا ذَلِکَ تَقدیرُ العَزیزِ العَلیمِ»[سوره فصلت: آیات ۱۲ـ۹]؛ بگو آیا شما به آنکس که زمین را در دو روز آفرید، کافر هستید و برای او شریکانی قرار می دهید؟ او پروردگار جهانیان است.
او در زمین کوه هایی استوار قرار داد و برکاتی در آن آفرید و مواد غذایی آن را مُقّدر فرمود. این ها همه در چهار روز بود درست به اندازه نیاز تقاضا کنندگان هستی. سپس به آفرینش آسمان پرداخت در حالی که به صورت دود بود، به آن و زمین دستور داد به وجود آیید خواه از روی اطاعت و خواه با اکراه، آنها گفتند: ما از روی اطاعت به وجود می آییم.
"سپس به آفرینش آسمان پرداخت در حالی که به صورت دود بود، به آن و زمین دستور داد به وجود آیید خواه از روی اطاعت و خواه با اکراه، آنها گفتند: ما از روی اطاعت به وجود می آییم"آنگاه هفت آسمان را در دو روز آفرید و به هر کدام از آسمان ها وظیفه اش را وحی کرد؛ آنگاه آسمان پایین را با چراغ هایی زینت دادیم که از آن محافظت می کنند این است اندازه گیری خداوند قدرتمند دانا.
در این آیه از حقایقی که در هنگام آفرینش گیتی رخ داده است سخن به میان آمده و گفته شده که خداوند زمین را در دو روز آفرید، سپس آسمان ها را نیز در دو روز آفرید در حالی که آیات بسیار دیگری به این نکته اشاره کرده اند که خلقت آسمان ها و زمین در شش روز بوده است. مفسران در زمان های گذشته برای تفسیر و توجیه این تضاد ظاهری، روش های گوناگونی برگزیدند؛ آنها سعی کرده اند این آیات را به گونه ای تفسیر کنند که با آیات دیگری که در همین زمینه وارد شده همخوانی داشته باشد؛ به همین دلیل برای پاسخ به سوالاتی نظیر سئوالات زیر به جدل پرداخته اند:
آیا آن دو روزی که خداوند آسمان ها را آفرید همان دو روزی است که زمین را آفرید؟
آیا آن چهار روزی که کوه ها خلق شدند و خداوند روزی را در زمین قرار داد شامل دو روز آفرینش زمین هم می شود و …
به علت اینکه در خصوص این آیه وحیی نازل نشده است تنها از راه تخمین و تفکر نمی شود آن را حل کرد، بلکه از طریق اطلاعات علمی گسترده درباره خلقت و آفرینش می توان آن را تفسیر کرد.
آیات این چنینی قرآن را که درباره واقعیات گسترده جهان است فقط به وسیله اطلاعات علمی ثابت شده می توان تفسیر کرد. همان گونه که گفتیم آیات این چنینی در قرآن کریم که درباره حقایق هستی شناسی جهان آفرینش است فقط از طریق حقایق علمی که برای دانشمندان ثابت شده باشد تفسیر می شود، درست همان گونه که علم باعث شد آیات پیرامون حرکت زمین و جایگاه ستارگان و نقش کوه ها در ثابت نگه داشتن پوسته زمین بیشتر شناخته شود. در این مقاله سعی شده بعضی حقایق علمی در مورد آفرینش هستی و مراحل شکل گیری آن شرح داده شود تا به این وسیله آیات مذکور را شرح و تفسیر کنیم.
بر طبق نظریات دانشمندان معاصر، جهان خلقت بر اثر یک انفجار گسترده و پراکنده شدن تمام مواد موجود در فضا به وجود آمده است؛ جهان در ابتدا یک جرم بسیار کوچک بود که حرارت و چگالی بسیاری داشت. دانشمندان این انفجار بزرگ را مهبانگ نامیده اند.
ماهیت، منبع و علت انفجار تشکیل دهنده هستی در زمانی مشخص به طور دقیق برای ما مشخص نیست؛ همچنین دانشمندان از شرایط جهان قبل از انفجار نیز چیزی نمی دانند. خداوند متعال در قرآن می فرماید: «ما أشهَدتُهُم خَلقَ السَّمَواتِ وَ الأرضِ وَ لا خَلقَ أنفُسِهِم وَ ما کنتُ مُتَّخِذَ المُضِلِّینَ عَضُدا»[سوره کهف: آیه ۵۱]؛ من آنها را بر آفرینش آسمان ها و زمین و آفرینش خودشان گواه نگرفتم و از گمراهان طلب کمک نکردم.
دانشمندان احتمال می دهند که جهان قبل از انفجار، یک ماده صرف بوده که نیرویی طبیعی بر آن حاکم بوده است؛ در اثر این انفجار ماده ناشناخته هستی با شدت و سرعت فوق العاده ای در فضا پخش شده و فضای اطراف خود را پر کرده است، البته اگر بتوان فضایی در آن زمان تصور کرد چرا که بعضی از دانشمندان معتقدند زمان و مکان هم با این انفجار پدید آمده اند.
جهان اولیه به صورت یک کُره آتشین همگن و متجانس بوده که ابرهایی از یک ماده صرف آن را پر کرده بودند؛ این کره به مرور زمان به شکل بسیار گسترده ای درآمد تا این که درجه حرارتش بعد از گذشت تقریبا صد هزار سال به ۳۰۰۰ هزار درجه سانتی گراد رسید. در این حرارت شدید کم کم ذرات ساده اولیه از جمله کوراک، لپتون و فوتون ها از همین ماده شکل گرفتند و نیروهای چهارگانه طبیعی نیز که در یک نیرو متمرکز بودند از هم جدا شدند. با کاهش دمای این هستی تازه تشکیل یافته، پروتون ها، نوترون ها و الکترون ها نیز از ترکیب کوارک ها و لپتون های گوناگون با یکدیگر به وجود آمدند. همان طور که می دانید پروتون، نوترون و الکترون عناصر تشکیل دهنده اتم هستند.
طبق نظریه دانشمندان، پروتون ها از سه کوارک به وجود آمده که دو عدد از آنها بار مثبت و سومی بار منفی داشته است؛ بنابراین بار کلی پروتون ها مثبت می شود.
"ماهیت، منبع و علت انفجار تشکیل دهنده هستی در زمانی مشخص به طور دقیق برای ما مشخص نیست؛ همچنین دانشمندان از شرایط جهان قبل از انفجار نیز چیزی نمی دانند"در الکترون عکس این قضیه اتفاق می افتد؛ نوترون نیز از سه کوارک تشکیل شده است، دو کوارک آن هر کدام دارای بار الکتریکی منفی معادل یک سوم بار پروتون ها هستند، کوارک سوم نیز دارای یک بار الکتریکی مثبت است که معادل دو سوم بار پروتون ها می باشد بنابراین بار الکتریکی نوترون صفر خواهد بود.
چیزی که در این زمینه موجب شگفتی دانشمندان شده این است که تعداد و نوع کوارک هایی که از تراکم این انفجار در هوا پخش شده به اندازه ای حساب شده بوده که بعد از اتحاد آنها تعداد پروتون ها دقیقا مساوی الکترون ها شده است. تعداد نوترون ها نیز دقیقا به اندازه ای بوده که برای ساخت تمام عناصر طبیعی جهان هستی مورد نیاز بوده است.
خداوند در این ذرات سه گانه، چهار نیرو را قرار داده که به وسیله آنها تمامی کنش ها و واکنش های این ذرات با هم و در نتیجه مواد تشکیل دهنده هستی، قاعده مند صورت گیرد. این نیروها عبارتند از نیروی هسته ای ضعیف، نیروی هسته ای قوی، نیروی الکترو مغناطیسی و نیروی جاذبه. میزان شدت و تاثیر گذاری این نیروها به صورت بسیار دقیق از جانب خداوند مشخص شده است به گونه ای که اگر کوچک ترین اشتباهی در مقادیر این نیروها وجود داشت، جهان به شکل کنونی آن در نمی آمد.
نیروهای هسته ای ضعیف و قوی که در پروتون ها و نوترون ها وجود دارند بسیار قوی تر و شدیدتر از دو نیروی دیگر عمل می کنند ولی میزان تاثیر گذاری آنها در مقیاس بسیار کوچکی تعریف شده است؛ به همین علت آنها مسئول نگه داشتن پروتون ها و نوترون ها در داخل هسته اتم به رغم وجود نیروی دفع الکتریکی بین پروتون ها هستند. ازچیزهایی که وجود خالقی مدبر در ورای آفرینش جهان هستی را ثابت می کند، وجود نوترون در هسته اتم است.
دانشمندان فیزیک ابتدا تصور می کردند نوترون ها موجودات بی فایده ای هستند؛ چرا که هیچ بار الکتریکی ندارند اما با تحقیقات گسترده در زمینه اتم به این نتیجه رسیدند که آنها نقش مهمی در ساخته شدن عناصر طبیعی دارند.
بدون وجود نوترون ها و به علت نیروی دافعه الکتریکی موجود در میان پروتون ها، هسته اتم نمی توانست تعداد زیادی از آنها را در خود جای دهد؛ در این صورت تعداد عناصری که ستارگان قادر به ساخت آن بودند از انگشتان دست تجاوز نمی کرد. دانشمندان همچنین ثابت کرده اند که میزان شدت نیروهای هسته ای قوی و ضعیف به اندازه ای دقیق محاسبه شده است که اگر اندکی از مقدار فعلی کمتر یا بیشتر می بود ساختن این همه عنصر داخل ستارگان غیر ممکن می گردید.
نیروی الکترو مغناطیسی از لحاظ قدرت بعد از این دو قرار دارد. وظیفه اصلی این نیرو نگه داشتن الکترون ها در چرخش شدید دور هسته اتم است. این الکترون ها با وجود نیروی جاذبه ای که در داخل هسته بین آنها و پروتون ها وجود دارد به سمت داخل هسته جذب نمی شوند؛ اگر این اتفاق می افتاد امروزه زمین به اندازه یک توپ فوتبال بود و جهان هستی نیز شکل کنونی خود را نداشت. این پدیده همچنان به صورت یک معما باقی مانده بود تا این که در ربع اول قرن بیستم، علت آن کشف شد.
"در این حرارت شدید کم کم ذرات ساده اولیه از جمله کوراک، لپتون و فوتون ها از همین ماده شکل گرفتند و نیروهای چهارگانه طبیعی نیز که در یک نیرو متمرکز بودند از هم جدا شدند"دانشمندان کشف کردند که نمی شود قوانین کلاسیک علم مکانیک را بر حرکت الکترون ها به هنگام نزدیک شدن به پروتون ها تطبیق داد، بلکه باید از قوانین جدیدی استفاده کرد؛
این قوانین جدید چیزی جز قوانین مکانیک کوانتوم نبود. بر اساس این قوانین، الکترون در گردش به دور هسته، مدار مشخصی را دنبال می کند. ایجاد این مدار دقیق برای الکترون در دور هسته و تعیین دقیق تعداد الکترون ها در هر مدار است که باعث شده این تعداد فراوان از پدیده های فیزیکی و شیمیایی را در اطراف خود ببینیم؛ پدیده هایی که موجب این همه تنوع در مخلوقات الهی و دست ساخته های انسانی شده و دانشمندان زیادی را به خود مشغول کرده است.
نیروی چهارم در اتم نیروی جاذبه است. نیروی جاذبه، ضعیف ترین این نیروهاست که وظیفه اصلی آن نگه داشتن کهکشان ها و ستارگان و سیارات در مدار خود است تا در هنگام گردش به دور هم، از مسیر خود منحرف نشوند. میزان این نیرو نیز به دقت مشخص گشته تا فاصله این اجرام آسمانی با هم و سرعت دوران آنها در حد معقولی بوده و این اجرام در جای خود باقی بمانند.
یکی دیگر از عجایب آفرینش این است که اگر تعداد پروتون ها از الکترون ها یا بالعکس بیشتر باشد هر اندازه هم که این تفاوت ناچیز باشد همه اجرام آسمانی پر از بارهای الکتریکی همسان می شوند و از آ نجایی که قدرت نیروی الکترومغناطیس اتم از قدرت جاذبه بسیار بیشتر است این نیرو مانع از تشکیل ستارگان می شد و در صورت تشکیل نیز مانع چرخش سیارات، دور ستاره های خود می شد؛
در این صورت به علت دفع شدید ذرات اتم، جهان هستی از هم می پاشید و ذرات آن در فضا پخش می شد اما به لطف الهی تعادل الکتریکی در همه اجرام آسمانی برقرار است و به همین علت نیروی جاذبه، تنها وظیفه حفظ توازن این اجرام آسمانی را به عهده دارد.
خداوند متعال در این باره می فرماید: «وَ جَعَلنَا السَّماءَ سَقفا مَحفوظا وَ هُم عَن آیاتِها مُعرِضونَ * وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسبَحونَ»[سوره انبیاء: آیات ۳۲ـ۳۱]؛ ما آسمان را سقف محفوظ قرار دادیم ولی آنها از آیات آن رویگردانند. اوست که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید و همه آنها را در مداری شناور ساخت.
قبل از اینکه بحثمان را در مورد شکل گیری هستی تکمیل کنیم، اندکی درنگ می کنیم تا حقایق علمی مذکور را با حقایق موجود در قرآن مقایسه کنیم. خداوند در آیات مربوط به این موضوع اشاره فرموده است که: که جهان قبل از پیدایش اولیه به صورت دود بوده است؛ نکته مذکور در این آیه آمده است: «ثُمَّ استَوَی إلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ»؛ به آفرینش آسمان پرداخت در حالی که آسمان دود بود. مقصود از آسمان در این آیه همان فضایی است که بر اثر انفجار بزرگ زمان آفرینش، مملو از دود شده بود نه آسمانی که بعدها از همین دود ایجاد شده است.
دانشمندان نام این توده از ذرات اولیه را غبار کیهانی گذاشته اند در حالی که قرآن آنها را دود نامیده است. باید گفت در این جا نامگذاری قرآن دقیق تر است چون این ذرات، بسیار کوچک تر از غبار و حتی دود هستند ولی دود سبک ترین و کوچکترین چیزی است که چشم بشر می تواند آن را ببیند؛ به همین علت قرآن این ذرات را دود نامیده است.
در اینجا باید از منکران خداو قرآن مجید این سوال را بپرسیم که: پیامبری بی سواد که در میان قومی بی سواد زندگی می کرد از کجا به این واقعیت های عظیم درباره پیدایش جهان هستی پی برده است، حال آن که این حقایق به اذن خداوند در اثر پیشرفت علم در زمان حاضر کشف شده است.
از آن جایی که این واقعیات علمی، حتی در کتب مقدس قبل از قرآن نیز نیامده است می تواند دلیل محکمی بر حقانیت و صداقت پیامبر باشد که می فرمود: این قرآن از جانب خداوند آگاهی است که بر تمام اسرار کائنات آگاه است، چون خود تمام آ ن ها را آفریده است: «ألا یَعلَمُ مَن خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الخَبیرُ»[سوره ملک: آیه ۱۴]؛ آیا آن که خلق کرد نمی داند در حالی که او باریک بین و آگاه است.
قرآن کریم در سه آیه به طور واضح به واقعیت انفجار عظیم هستی، گسترش دائمی کیهان و فرو پاشی نهایی آن اشاره کرده است.
"با کاهش دمای این هستی تازه تشکیل یافته، پروتون ها، نوترون ها و الکترون ها نیز از ترکیب کوارک ها و لپتون های گوناگون با یکدیگر به وجود آمدند"قرآن کریم این نکته را یاد آور می شود که آسمان ها و اجرام آن، توده ای یکپارچه بودند که تمامی مواد تشکیل دهنده آن پراکنده شدند و تمام هستی را یک ماده دود مانند فرا گرفت. این سخن مصداق آیه ۳۰ سوره انبیا است که می فرماید: «أوَلَم یَرَوا أنَّ السَّمَواتِ وَ الأرضَ کَانَتا رَتقا فَفَتَقناهُما وَ جَعَلنا مِنَ الماءِ کُلَّ شَی ءٍ حَیٍّ أفَلا یُؤمِنونَ»؛ آیا کسانی که کفر ورزیدند نمی دانند که آسمان ها و زمین یک جسم به هم پیوسته بودند که ما آ ن ها را از هم جدا کردیم و هر چیززنده ای را از آب قرار دادیم پس چرا ایمان نمی آورند؟
فتق در لغت متضاد رتق است؛ رتق جمع کردن چند چیز را با هم گویند در حالی که فتق جدا شدن یک چیز از چیز دیگر است؛ حال ما اگر بخواهیم فتق را به معنی انفجار بزرگی که در جهان اولیه رخ داد و فضا را پر از ذرات به شکل دود کرد فرض نکنیم چگونه می توانیم آن راتفسیر کنیم؟ بنابراین، هستی یک توده ماده واحد بود که به مواد دودی شکل تبدیل شد و همه فضا را پر کرد؛ این فرایند جز با انفجار این ماده واحد به وقوع نمی پیوندد. این انفجار بود که ماده اولیه هستی را در جهان پخش کرد و با نیروی فوق العاده خود آن را به اطراف فرستاد تا هستی گسترده شود، گسترشی که همچنان شاهد آثار آن در جهان هستیم.
از موارد دیگری که در تایید نظریه (Big Bang) آمده اشاره قرآن به این نکته است که جهان در حال گسترش است و این گسترش فقط می تواند از یک جرم کوچک در حال افزایش حجم شروع شود. آیه ۴۷ سوره ذاریات این مطلب را این چنین بیان می کند: «وَ السَّماءَ بَنَیناها بِأیدٍ وَ إنَّا لَمُوسِعونَ»؛ ما آسمان ها را با دست قدرت خود ساخته ایم و آن را گسترش می دهیم.
از میان کتب آسمانی تنها قرآن است که به بیان حقیقت گسترش هستی و دود بودن فضای اولیه پرداخته است و کتب آسمانی قبل از آن به این پدیده اشاره ای نکرده اند.
آیه سومی که نظریه انفجار بزرگ را تایید می کند این آیه است: «یَومَ نَطوِی السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلکُتُبِ کَما بَدَأنا أوَّلَ خَلقٍ نُعیدُهُ وَعدا عَلَینا إنَّا کُنَّا فاعِلینَ»[سوره انبیاء: آیه ۱۰۴]؛ در آن روز، آسمان را چون طوماری در هم پیچیم، پس همان گونه که آفرینش را آغاز کردیم آن را باز می گردانیم. این وعده ای است بر ما و قطعا آن را انجام خواهیم داد.)
همانگونه که آیه قبل به گسترده شدن جهان در آغاز عمر خود اشاره می کرد این آیه به جمع شدن آن در پایان عمر اشاره کرده و می فرماید: خداوند، جهان خلقت را به همان شکل نخستین خود، باز خواهد گرداند.
این آیه می خواهد نظر خواننده را به جمع شدن جهان در پایان مهلت مقرر، جلب کند که دقیقا شبیه پیچیدن نامه توسط نویسنده آن است.
تمام دانشمندان درباره نظریه گسترش جهان با هم توافق دارند ولی درباره سرنوشت آن و باقی ماندن آن به شکل فعلی اتفاق نظری شکل نگرفته است؛ بعضی از دانشمندان معتقدند که جهان آفرینش تا ابد به همین صورت باقی خواهد ماند، در حالی که عده دیگری می گویند بالاخره زمانی فرا می رسد که نیروی جاذبه در بین اجرام آفرینش بر نیروی دافعه که بر اثر انفجار به وجود آمده غلبه پیدا می کند و آفرینش، به همان شکل نخستین خود از هم می پاشد.
ما مسلمانان نیز با قطع و یقین به وعده پروردگار درباره سرنوشت آفرینش و بازگشت آن به شکل نخستین ایمان داریم. در جای دیگری از قرآن آمده است: «وَ ما قَدَروا اللهَ حَقَّ قَدرِهِ وَ الأرضُ جَمیعا قَبَضتُهُ یَومَ القیامَةِ وَ السَّمَواتُ مَطویَّاتٌ بِیَمینِهِ سُبحانَهُ وَ تَعالَی عَمَّا یُشرِکونَ»[سوره زمر: آیه ۶۷]؛ آنها خدا را آنگونه که شایسته است نشناختند در حالی که در روز قیامت، زمین در قبضه قدرت و آسمان ها پیچیده شده در دست اوست. اوست که منزه است از شریکانی که برایش می پندارند.
مرحله دوم آفرینش، مرحله شکل گیری کهکشان ها و ستارگان از این دود است؛ این دود از پروتون، نوترون و الکترون تشکیل می شود. در پی کاهش دمای جهان که به سه هزار درجه کالوین زیر صفر می رسید الکترون ها بر اثر نیروی الکترو مغناطیسی با پروتون ها ارتباط پیدا کرده و ذرات هیدروژن را تشکیل دادند.
هیدروژن از یک الکترون و یک پروتون تشکیل شده است. با اتحاد الکترون ها وپروتون ها همه ساختار آفرینش بار الکتریکی متعادل به خود گرفت؛ این امر به نیروی جاذبه با وجود ضعف شدیدی که داشت امکان تشکیل اجرام آسمانی را داد.
"این نیروها عبارتند از نیروی هسته ای ضعیف، نیروی هسته ای قوی، نیروی الکترو مغناطیسی و نیروی جاذبه"تا این مرحله جهان به صورت متعادل باقی ماند، یعنی ماده دودی تشکیل شده از ذرات هیدروژن و نوترون موجود در فضا به یک نسبت در تمام فضا پخش شده بودند ولی ناگهان به علل نامعلومی که هنوز دانشمندان موفق به کشف قطعی آن نشده اند، این تراکم و تعادل موجود در فضا دچار اختلال شد.
در اثر این اختلال، مراکز جاذبه در تمام گوشه و کنار هستی شکل گرفتند و در اثر نیروی الکترو مغناطیسی، نیروی جاذبه با جذب هیدروژن بیشتر در اطراف این مراکز آنها را به توده های عظیم هیدروژن تبدیل کرد.
هنگامی که حجم توده های هیدروژنی به مقدار معینی رسید در اثر فشار شدید بر هیدروژن موجود در مراکز این توده ها، درجه حرارت آنها به اندازه ای زیاد شد که اتم های هیدروژن موجود، شروع به ترکیب شدن با یکدیگر کردند؛ در اثر این ترکیب، اتم هلیوم و مقدار زیادی انرژی به وجود آمد و این امر منجر به شکل گیری ستارگان گردید.
حجم ستارگان شکل گرفته بر اساس مقدار هیدروژنی که از فضا گرفته و موقعیتی که در فضا دارند با هم متفاوت است؛ هرقدر که حجم ستارگان بزرگ تر باشد فشار وارده بر آنها بیشتر شده و درجه حرارت داخل آنها افزایش پیدا می کند؛ بنابراین ستارگانی که مانند خورشید نسبتا کوچک هستند فقط هیدروژن موجود در آن می سوزد. این فرایند به علت کوچک بودن حجم نسبی و کم بودن درجه حرارت داخل آن هاست؛ به همین علت فقط عنصر هلیوم در داخل آنها ساخته می شود.
برای شکل گرفتن عناصر سنگین تر از هلیوم، خداوند ستارگانی بزرگ تر از خورشید با دمای بالاتر را آفرید؛ در داخل این ستاره های بزرگ، فرایند ترکیب هسته ای بین ذرات هلیوم به شکل پیچیده تری صورت می گرفت؛ در نتیجه عناصری نظیر لپتوم، کربن، نیتروژن، اکسیژن و عناصر سنگین تری مانند آهن، سرب، اورانیوم و بقیه عناصر موجود در طبیعت که بیش از صد عنصر است شکل گرفت.
گفتیم که با اختلالی که در تراکم ماده هستی به وجود آمد، ستارگان به طور منظم در گوشه و کنار کیهان شکل گرفتند. با یک اختلال دیگر در تراکم این ستارگان، ستارگان نزدیک به هم، به سوی مرکز ثقل یکدیگر جذب شدند و شروع به گردش دور این مراکز نمودند و این امر باعث ایجاد کهکشان شد. چیزی که باعث حیرت دانشمندان شده، نظم مشخصی است که در توزیع کهکشان ها در تمام هستی مشاهده می شود؛ این نظم نشان می دهد که تمام این کهکشان ها بر اثر اختلالات همزمان و با تراکم مشخص در همه هستی به وجود آمده اند.
دانشمندان دریافتند همان گونه که حجم ستارگان با یکدیگر فرق دارد کهکشان ها نیز از لحاظ شکل و حجم با هم متفاوت هستند. بر اساس محاسبات دانشمندان، به طور متوسط در هر کهکشان در حدود صد میلیارد ستاره در شکل ها و حجم های مختلف وجود دارد.
ستاره شناسان همچنین تعداد کهکشان های هستی قابل رویت را چیزی معادل هزار میلیارد کهکشان بر آورد کرده اند. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «تَبارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّماءِ بُروجا وَ جَعَلَ فیها سِراجا وَ قَمَرا مُنیرا»[ سوره فرقان: آیه ۶۱]؛ پاک و منزه است خداوندی که در آسمان برج هایی قرار داد و چراغ (خورشید) و ماه تابان را در آن (آسمان) قرار داد.
این در حالی است که تمام کهکشان ها و ستارگانی که ما مشاهده می کنیم، در آسمان دنیا قرار دارند که به تعبیر قرآن نزدیک ترین آسمان از آسمان های هفت گانه به ماست؛ بدین معنی که هستی قابل مشاهده آسمان دنیا همان آسمان اول است و چه بسا تمام چیزهایی که دانشمندان از طریق رصد خانه ها می بینند جزء کوچکی از این هستی باشد: «وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنیَا بِمَصابیحَ وَ حِفظا ذَلِکَ تَقدیرُ العَزیزِ العَلیمِ»[سوره فصلت: آیه ۱۲]؛ آسمان دنیا را با چراغ هایی زینت بخشیدیم و آن را حفظ کردیم این است تقدیر خداوند عزیز و دانا.
یکی از توانایی های عجیب عقل انسان دستیابی به اسرار آفرینش از زمان آغاز خلقت تا کنون است؛ این امر نه مرهون قدرت عقل بشری بلکه مرهون آفریدگار این عقل می باشد. دانشمندان فیزیک، نظریه جدیدی را برای تعدیل نظریه (Big Bang) مطرح کرده و آن را نظریه (هستی متورم) نام نهاده اند. طرح این نظریه به علت ناتوانی نظریه نخست در تفسیر بعضی از پدیده های فیزیکی لحظات آغازین انفجار شکل گرفت؛ البته هر دو نظریه در تفسیر حوادث بعد از انفجار متفق القول هستند.
هنگامی که دانشمندان مجددا سعی کردند بعضی از معادلات فیزیکی را که در کنش و واکنش های بین ماده و نیروهای هستی در لحظات اولیه شکل گیری ـ به خصوص آنچه را در ثانیه اول اتفاق افتاده است ـ کشف کنند به حقایق عجیبی دست یافتند. این حقایق، تصویر ارائه شده توسط کتب آسمانی و به ویژه قرآن درباره ترکیب هستی را تایید می نماید؛ چکیده این نظریه به این صورت است که در اولین ثانیه از انفجار بزرگ و در اثر شکل گیری یک پدیده عجیب فیزیکی، جهان هستی با سرعتی بسیار بیشتر از آن چه نظریه (Big Bang) طرح کرده بود رو به گسترش نهاد؛
در نتیجه این گسترش ناگهانی در همان لحظات اولیه، یک سری مناطق توده ای مادی به شکل حباب هایی پی در پی به وجود آمد که موانع بسیار قوی، آنها را از هم جدا نگه می داشت و هر کدام از این حباب ها هستی خاص خود را تشکیل داد.
"این پدیده همچنان به صورت یک معما باقی مانده بود تا این که در ربع اول قرن بیستم، علت آن کشف شد"این نظریه همچنین تاکید می کند که هستی قابل مشاهده توسط انسان، جزء بسیارکوچکی از هستی های مجزاست که نظریه مذکور قادر به مشخص کردن تعداد آنها نمی باشد.
این دقیقا همان چیزی است که کتب آسمانی هم به آن اشاره می کند: وجود هستی های دیگر غیر از هستی قابل مشاهده برای ما توسط تلسکوپ ها.
کتب آسمانی این هستی ها را آسمان های هفت گانه خوانده است مانند این آیه قرآن کریم: «فَقَضاهُنَّ سَبعَ سَمَواتٍ فِی یَومَینِ وَ أوحَی فِی کُلِّ سَماءٍ أمرَها وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنیَا بِمَصابیحَ وَ حِفظا ذَلِکَ تَقدیرُ العَزیزِ العَلیمِ»؛ آن ها را به صورت هفت آسمان در دو روز آفرید و در هر آسمانی کار آن را وحی فرمود و آسمان پایین را با چراغ هایی زینت بخشیدیم و حفظ کردیم، این است تقدیر خداوند توانا و دانا.
در آیات دیگر خداوند بعضی از خصوصیات طبیعی این آسمان ها را بیان کرده و می فرماید: آنها به صورت طبقاتی بر روی هم قرار گرفته اند و هر آسمانی به صورت طبقه ای بر روی آسمان دیگر قرار دارد. این موضوع فقط در صورتی امکان پذیر است که این آسمان ها به شکل کره ای تو خالی باشند که هر کدام آسمان دیگری را در برگیرد به گونه ای که مرکز این کرات همان مکان وقوع انفجار بزرگ باشد:
«الَّذِی خَلَقَ سَبعَ سَمَواتٍ طِباقا ما تَرَی فِی خَلقِ الرَّحمَنِ مِن تَفاوُتٍ فَارجِعِ البَصَرَ هَل تَرَی مِن فُطورٍ»؛[سوره ملک: آیه ۳] همان کسی که هفت آسمان را به صورت طبقه طبقه آفرید، در آفرینش خداوند رحمان، هیچ تضاد و عیبی نمی بینی؛ بار دیگر نگاه کن آیا هیچ شکاف و خللی مشاهده می کنی؟
همچنین قرآن ذکر می کند که هر کدام از این آسمان ها جِرم مخصوص به خود را دارند: «اللهُ الَّذِی خَلَقَ سَبعَ سَمَواتٍ وَ مِنَ الأرضِ مِثلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الأمرُ بَینَهُنَّ لِتَعلَمُوا أنَّ اللهَ عَلَی کُلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ وَ أنَّ اللهَ قَد أحاطَ بِکُلِّ شَی ءٍ عِلما»[سوره طلاق: آیه ۱۲]؛ خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز همانند آن را خلق کرد، فرمان او در میان آنها پیوسته فرود می آید تا بدانید خداوند بر همه چیز داناست و علم او به همه چیز احاطه دارد.
قرآن کریم این آسمان ها را محکم و استوار می خواند و این همان چیزی است که دانشمندان در نظریه هستی متورم به آن دست یافته اند؛ آنها معتقدند که بین هستی های مختلف، موانعی از نیروهای مغناطیسی تک قطبی وجود دارد که از تمام ذراتی که دانشمندان شناخته اند سنگین تر و محکم تر است اما همچنان نتوانسته اند این نیروهای مغناطیسی را در جهان هستی قابل رویت مشاهده کنند: «وَ بَنَینا فَوقَکُم سَبعا شِدادا»[سوره نباء: آیه ۱۱]؛
و بر فراز شما هفت آسمان محکم قرار دادیم. و یا: «أأنتُم أشَدُّ خَلقا أمِ السَّماءُ بَناها * رَفَعَ سَمکَها فَسَوَّاها»[سوره نازعات: آیات ۲۸ـ۲۷]؛ آیا آفرینش شما مشکل تر است یا آفرینش آسمان که خداوند آن را بنا نهاد، سقف آن را برافراشت و آن را منظم ساخت. و یا: «لَخَلقُ السَّمَواتِ وَ الأرضِ أکبَرُ مِن خَلقِ النَّاسِ وَ لَکِنَّ أکثَرَ النَّاسِ لایَعلَمونَ»[سوره غافر: آیه ۵۷]؛ آفربینش آسمان ها و زمین از آفرینش انسان سخت تر است ولی بیشتر مردم نمی دانند. قرآن همچنین سخن از اجرام بزرگ تر از آسمان ها و زمین به میان می آورد.
سومین مرحله از مراحل آفرینش هستی، تشکیل سیاره های منظومه شمسی و زمین است که به خاطر داشتن موجودات زنده بر روی سطح خود، منحصر به فرد است.
هنوز دانشمندان بر سر این نکته که چگونه سیارات به دور ستاره خود و قمرها به دور سیاره خود ساخته شده اند به نظر مشترکی نرسیده اند و در این باره نظریات مختلفی مطرح است؛
مهم ترین این نظریات نظریه ای است که می گوید: مواد تشکیل دهنده سیارات منظومه شمسی از خارج از این منظومه آمده اند و دلیل علمی نظریه مذکور آن است که تعداد و کمیت عناصر موجود در این سیارات و به ویژه زمین، طوری است که خورشید نمی تواند آ ن ها را پدید آورده باشد. دانشمندان احتمال می دهند که مواد تشکیل دهنده این سیارات در اثر متلاشی شدن تعداد زیادی اَبَر ستاره تامین شده باشد؛
این ابرستاره ها پس از پایان یافتن هیدروژن و سایر عناصر که سوخت آنها به شمار می آمده متلاشی و به عناصر گوناگون طبیعی تبدیل شده اند؛ سپس این مواد پراکنده در اثر جاذبه خورشید وارد منظومه شمسی شدند. به علت نیروی جاذبه ناشی از عناصر مختلف در این مواد، حرکت به دور خورشید آغاز و سیارات منظومه شمسی را به وجود آوردند.
زمین در ابتدای شکل گیری، به علت برخوردهای شدید با شهاب هایی که روی آ ن ها نیز این ذرات پراکنده قرار گرفته بود به شکل توده آتشین تشکیل شده از عناصر مختلف در آمده بود. با کاهش تدریجی این ذرات از روی شهاب سنگ ها و پخش شدن آن در سیارات منظومه شمسی کم کم از تعداد این ذرات که بر روی زمین فرود می آمدند نیز کاسته شد.
سطح زمین نیز کم کم و در اثر تشعشع حرارتی فضای خارجی به سردی گرایید، ولی داخل آن همچنان به شکل مذاب و جوشان باقی ماند که به صورت آتشفشان های مهیب به سطح زمین فوران می کردند؛ البته سطح زمین تقریبا نرم بود و قدرت حمل انبوه زیادی از مواد خارج شده از آتشفشان ها را نداشت و در نتیجه آنها باز به سرعت به داخل زمین فرو می رفتند.
با ادامه تشعشع حرارتی، سطح ملتهب زمین کم کم سردتر شد تا این که منجمد شد و پوسته محکم اما نسبتا نازکی را به دور خود تشکیل داد. به مرور زمان ضخامت این پوسته افزایش یافت به گونه ای که امروزه ده ها کیلومتر ضخامت دارد؛ با این حال در مقایسه این ضخامت و شعاع زمین که چیزی حدود ۶۴۰۰ کیلو متر است به این نتیجه می رسیم که این پوسته بسیار نازک است و اگر خداوند آن را به وسیله ی کوه هایی که همانند میخ در کمربند میانی زمین فرو رفته حفظ نکرده بود زمین دائما در حال لغزش بود و این جاست که معنی این آیه روشن می شود: «وَ ألقَی فِی الأرضِ رَواسِیَ أن تَمیدَ بِکُم»[ سوره لقمان: آیه ۱۰]؛ و در زمین کوه هایی افکند تا شما را نلرزاند.
در پرتو این حقایق علمی است که امروز آفریده شدن دو روزه زمین مشخص می شود.
"نیروی جاذبه، ضعیف ترین این نیروهاست که وظیفه اصلی آن نگه داشتن کهکشان ها و ستارگان و سیارات در مدار خود است تا در هنگام گردش به دور هم، از مسیر خود منحرف نشوند"خداوند در قرآن می فرماید: «قُل أئِنَّکُم لَتَکفُرونَ بِالَّذِی خَلَقَ الأرضَ فِی یَومَینِ»؛ بگو آیا به کسی که زمین را در دو روز آفرید کافر می شوید. چرا که مدت زمانی که در طی آن زمین از حالت دود به شکل کره ای صاف و شبه مایع تبدیل شد و جایگاه خود را در مداری ثابت به دور خورشید پیدا کرد نمایانگر دو روزی است که خداوند، زمین اولیه را در آن دو روز آفریده است.
خداوند همچنین نشانه بارزی را برای پایان دو روز آفرینش زمین اولیه و آغاز تکمیل و آماده سازی چهار روزه زمین جهت زندگی ذکر کرده است؛ این نشانه آغاز تشکیل کوه هاست. خداوند سبحان می فرماید که اولین حادثه در چهار روز پایانی روزهای شش گانه آفرینش، تشکیل کوه ها بود: «وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ مِن فَوقِها وَ بارَکَ فیها وَ قَدَّرَ فیها أقواتَها فِی أربَعَةِ أیَّامٍ سَواءا لِلسَّائِلینَ»[ سوره فصلت: آیه ۱۰]؛ او در زمین کوه های استواری قرار داد و برکاتی در آن آفرید و مواد غذایی آن را مقدر فرمود، این ها همه در چهار روز بود، درست به اندازه نیاز تقاضا کنندگان.
طبیعی است که کوه ها اولین چیزی باشند که در سطح زمین ظاهر شده اند؛ چرا که زمین قبل از این همانگونه که ذکر کردیم یک کره صاف و دارای سطح بسیار گرم و شبیه مایع بود که از شدت حرارت داخل خود می جوشید و فوران می کرد.
مدتی به این منوال گذشت تا این که پوسته زمین در اثر تشعشع حرارتی به سمت غشای مایع شروع به سرد شدن و سفت شدن کرد؛ هنگامی که ضخامت پوسته به مقدار کافی رسید کم کم موادی که از داخل زمین به سمت بیرون پرتاب می شدند شروع به متراکم شدن کردند تا به این وسیله کوه ها پدید آید. حتی امروز هم منظره های شکل گیری کوه ها به وسیله آتشفشان ها قابل مشاهده است؛ البته این پدیده در مقایسه با مرحله ابتدای آفرینش بسیار نادر است.
همانگونه که از این آیه پیداست، بعد از این که زمین در مدارش در منظومه شمسی مستقر شد، چهار روز از نوع روزهایی که خداوند آسمان ها و زمین را نیز در طول مدت آن آفرید؛ طول کشید تا زمین، آماده ظهور حیات در سطح خود شود.
در این چهار روز کوه ها، قاره ها، اقیانوس ها، دریاچه ها و رودها شکل گرفتند. لایه اُزُن نیز برای محافظت از زمین در برابر بقایای شهاب سنگ هایی که از فضای بیرون به سمت زمین پرتاب می شدند به وجود آمد.
هنگامی که خداوند همه مقدمات زندگی اولیه در روی زمین را فراهم کرد، اولیه حیات ابتدایی و آنگاه همانگونه که از احادیث نبوی بر می آید انسان را در آخرین ساعات روز ششم آفرید. فراهم شدن همه شرایط لازم برای شکل گیری حیات، آن قدر زیاد وپیچیده است که حتی یک اشکال کوچک در هر یک از این شرایط می تواند به همه اشکال زندگی بر روی زمین پایان دهد.
شاید این سوال به ذهن خواننده خطور کند که عمر جهان هستی چقدر است و هر کدام از این روزهایی که در آیات قرآن آمده است چه مدت طول کشیده است؟
دانشمندان هنوز نتوانسته اند عمر دقیق جهان هستی را تشخیص دهند؛ البته برآوردها برای عمر زمین از لحظه انفجار تا کنون رقمی بین ۸ تا ۱۵ میلیارد سال است. آنها برای محاسبه این مدت، نصف قطر هستی قابل رویت را اندازه گیری می کنند: به این ترتیب که فاصله دورترین کهکشان هایی که در طرف مقابل ما در هستی قابل رویت واقع شده اند را اندازه گیری می کنند و آنگاه با داشتن ثابت گسترش هستی می توانند عمر هستی را تخمین بزنند. تفاوتی که در میزان تخمین عمر هستی مشاهده می شود به عدم دقت راه های استفاده شده برای اندازه گیری ابعاد کهکشان ها و عدم توانایی دانشمندان برای تعیین (ثابت گسترش هستی) به شکل دقیق باز می گردد؛ همچنانکه ثابت یا متغیر بودن این ثابت هم بر دانشمندان پوشیده است.
قرآن کریم مدت زمان کامل برای آفرینش آسمان ها وزمین را شش روز ذکر می کند و بیان می دارد که خلقت آسمان ها و زمین اولیه، دو روز و تجهیز زمین، چهار روز طول کشیده است. همانگونه که قبلا هم اشاره شد روزهای مورد نظر خداوند مانند روزهای بشری نیستند؛ زیرا هیچ زمان و مکانی خداوند را محدود نمی کند، بلکه او خود مقادیر زمان را هر طور که می خواهد تعیین می نماید.
به عنوان مثال ممکن است طول یکی از روزهای خداوند به اندازه هزار سال ما باشد: «وَ إنَّ یَوما عِندَ رَبِّکَ کَألفٍ مِمَّا تَعُدُّونَ»[سوره حج: آیه ۴۷]؛ یک روز از روزهای خداوند با هزار سال از آن چه شما می شمارید برابر است.
"قرآن کریم این نکته را یاد آور می شود که آسمان ها و اجرام آن، توده ای یکپارچه بودند که تمامی مواد تشکیل دهنده آن پراکنده شدند و تمام هستی را یک ماده دود مانند فرا گرفت"ممکن است طول بعضی از روزهای خداوند، ۵۰ هزار سال باشد همچنان که خداوند در قرآن می فرماید: «تَعرُجُ المَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ إلَیهِ فِی یَومٍ کانَ مِقدارُهُ خَمسینَ ألفَ سَنَةً»[سوره معارج: آیه ۴]؛ فرشتگان و روح در روزی که مقدارش ۵۰ هزار سال است به سوی او بالا می روند.
ممکن است بعضی از این روزها میلیون ها یا میلیاردها سال طول بکشد همان گونه که درباره روزهای شش گانه خداوند برای آفرینش هستی، این چنین است.
در این جا این نکته قابل توجه است که قرآن کریم، اولین کتابی است که از نسبت زمان و مکان سخن به میان آورده است؛ بنابراین ۵۰ هزار سالی که از نظر انسان، زمانی طولانی است از نظر خداوند متعال مدت اندکی است. هنگامی که خداوند در روز قیامت از مدت اقامت انسان ها در زمین می پرسد، آنها پاسخ می دهند که یک روز یا نصف روز در روی زمین زندگی کردیم. این سخنان آن زمانی گفته می شود که بشر از قید و بند و چارچوب زمان و مکان که در زمین همواره با او بوده رها شده است.
برای فهم این اعداد بزرگ مطرح شده توسط دانشمندان در بیان عمر هستی و مقایسه آن با روزهای مذکور در قرآن، باید این حقیقت را بپذیریم که روزهای شش گانه خلقت، هنوز به پایان نرسیده اند.
این روزها بر خلاف تصور بسیاری از مردم، همچنان ادامه دارد، بلکه حتی اگر در رابطه با خدا این روزها به پایان رسیده باشد در ارتباط با انسان هنوز به پایان نرسیده است و باید گفت، ما در آخرین لحظات این روزها زندگی می کنیم و این به آن معناست که منظور از روزهای شش گانه ای که خداوند همه موجودات را در خلال آن آفریده، همان عمر کلی هستی از زمان آفرینش از دود تا در هم پیچیده شدن هستی و بازگشت تمام ماده ها به نقطه ابتدایی خود در روز قیامت است.
اگر این موضوع را بدانیم که تمام عوامل سازنده هستی در طول این شش روز خلق شده اند، پذیرش فرضیه قبل برایمان آسان می شود. بر طبق یافته های دانشمندان، انسان معاصر در حدود بیست هزار سال پیش آفریده شده است که همان آخرین ساعات روزهای شش گانه آفرینش است. از این موضوع می توانیم نتیجه بگیریم که ما همچنان در روزهای ششگانه زندگی می کنیم.
امروزه با کمک بعضی از اطلاعات موجود در قرآن کریم در رابطه با آفرینش هستی و بعضی از اندازه گیری های دقیق دانشمندان می توانیم به طور تقریبی عمر هستی را اندازه گیری کنیم.
با توجه به این آیات، آفرینش کوه ها در آغاز روزهای چهار گانه آفرینش زمین انجام شد.حال اگر بتوانیم عمر قدیمی ترین کوه های زمین را محاسبه نماییم با توجه به این که بر اساس بسیاری از آیات و روایات، ما در آخرین لحظات هستی زندگی می کنیم، حساب کردن عمر هستی آسان تر می گردد.
دانشمندان برای تعیین عمر زمین، کوه ها و فسیل های آن، راه های مختلفی را پیش رو گرفته اند؛ دقیق ترین راه تشخیص عمر کوه ها تجزیه پرتو بعضی عناصر رادیو اکتیویته مانند اورانیوم، توریم و پتاسیم است. از طریق اندازه گیری نسبت سرب به اورانیوم در یک نمونه گرفته شده از کوه و به دست آوردن نیمی از عمر اورانیوم، می توان عمر نمونه گرفته شده و در نتیجه عمر مورد نظر را به دست آورد.
دانشمندان کشف کرده اند که قدیمی ترین کوه های روی زمین در سپر کانادا واقع شده و تقریبا ۴ میلیارد سال عمر دارند. از آنجایی که این مدت معادل چهار روز از روزهای آفرینش است تقریبا هر روز یک میلیارد سال و عمر هستی ۶ میلیارد سال خواهد بود؛
این در صورتی است که عمر قدیمی ترین کوه های زمین صحیح بوده باشد. البته با تمام این محاسبات باز هم باید گفت که علم این موضوع، نزد خداوندی است که آشکار و پنهان در دست اوست و آفریننده آسمان ها و زمین است: «وَ عِندَهُ مَفاتِحُ الغَیبِ لا یَعلَمُها إلَّا هُوَ وَ یَعلَمُ ما فِی البَرِّ وَ البَحرِ وَ ما تَسقُطُ مِن وَرَقَةٍ إلَّا یَعلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الأرضِ وَ لا رَطبٍ وَ لا یابِسٍ إلَّا فِی کِتابٍ مُبینٍ»[ سوره انعام: آیه ۵۹]؛ کلید خزائن غیب نزد خداست و کسی جز خدا بر آن آگاه نیست و نیز آنچه در خشکی و دریاست همه را می داند و هیچ برگی از درخت نمی افتد مگر آن که او آگاه است و هیچ دانه ای در تاریکی زمین و هیچ تر و خشکی نیست مگر آن که در کتاب مبین ـ قرآن کریم ـ مسطور است.
«إلَیهِ یُرَدُّ عِلمُ السَّاعَةِ وَ ما تَخرُجُ مِن ثَمَراتٍ مِن أکمامِها وَ ما تَحمِلُ مِن أنثَی وَ لا تَضَعُ إلَّا بِعِلمِهِ»[سوره فصلت: آیه ۴۷]؛ آگاهی از زمان قیامت فقط مخصوص خداست و هیچ میوه از غلاف خود بیرون نیاید و هیچ آبستنی بار برندارد و نزاید مگر به علم خداوند.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران