اریک تن هاخ؛ از 'بچه پولداری' که در آستانه پیوستن به منچستر یونایتد است چه میدانیم؟
اریک تن هاخ؛ از 'بچه پولداری' که در آستانه پیوستن به منچستر یونایتد است چه میدانیم؟
- مارسل فان در کران
- دبیر ورزشی روزنامه تلگراف هلند
اریک تن هاخ از افرادی نیست که بلندپروازیهایش را آشکار کند و با صدای بلند بگوید قصد دارد یکی از بهترین مربیان فوتبال جهان شود. او مردی متواضع و مربیای محجوب است.
این سرمربی برجسته پیشزمینهای طولانی دارد. از شرق هلند آمده، جایی که مردمانش به داشتن ذهنیتی بسیار واقعگرا معروفند و همین طور به صحبت با لهجهای فوقالعاده غلیظ. زرق و برق این قسمت از هلند اصلا با شهرهایی مثل آمستردام، رتردام یا لاهه که شامل دفترهای بزرگ، صنایع عمده و پارلمان هلند هستند، قابل مقایسه نیست.
- فوتوفن: شکست سنگین در داربی منچستر که خشم اسطورههای یونایتد را برانگیخت
- آستین منچستر یونایتد از 'پیراهن ۱۴ باشگاه لیگ برتر بیشتر درآمد دارد'
- منچستریونایتد؛ هنر رالف رانگنیک در 'باشگاه سازی' و چالش جدیدش در اولدترافورد
- هشتاد سالگی الکس فرگوسن: هفت ماجرای جالب راجع به اسطوره منچستر یونایتد
- بازگشت رونالدو به منچستر یونایتد؛ ستاره پرتغالی چقدر تغییر کرده است؟
ولی به رغم این پیشزمینه - و البته داشتن لهجه غلیظ - وضعیت تن هاخ فرق میکند.
"از شرق هلند آمده، جایی که مردمانش به داشتن ذهنیتی بسیار واقعگرا معروفند و همین طور به صحبت با لهجهای فوقالعاده غلیظ"شرایط مالی هیچگاه نقشی در تصمیمهای حرفهایش نداشته، به این دلیل که خودش از خانوادهای بسیار ثروتمند آمده است؛ بد نیست بدانیم که پدر و برادرانش میلیاردرند و مالک یک شرکت املاک و تعدادی شرکت مالی دیگر.
پدرش میخواست اریک هم به شرکت ملحق شود اما او از سن پایین استعدادی فوقالعاده در فوتبال داشت. به عنوان مدافع، ستاره تیم افسی توئنته بود و خیلی زود مشخص شد که راه او از پدر و برادرانش جداست.
به هر حال ثروت خانوادگی به این معنا نبود که او به دنبال شغلهای بزرگ نباشد. تن هاخ میدانست برای ادامه زندگی نیازمند فوتبال نیست و به همین دلیل برای خودش معیارهایی در نظر گرفت که سایر مربیان برای حفظ شغلشان در بسیاری موارد مجبور به چشمپوشی از آنها بودند.
فلسفه فوتبال تن هاخ همیشه شبیه یوهان کرویف و پپ گواردیولا است: عاشق فوتبال تهاجمی و خلق موقعیتهای متعدد گلزنی در زمین.
هنگامی که در آیندهوون دستیار بود، من برای مدتی این تیم را زیر نظر گرفتم، درست مثل کاری که زمان حضورش به عنوان دستیار استیو مکلارن در توئنته انجام دادم. او در آن باشگاهها واقعا کارساز بود. هرگز به دنبال مطرح کردن خودش نبود اما سرمربیان به دلیل دانش بالای تاکتیکیاش به شدت به او وابسته بودند.
بودن تن هاخ برای آنها موهبتی بود و بارها راجع به او صحبت کردند.
از پادکست رد شوید و به خواندن ادامه دهیدپادکستشیرازه«شیرازه» پادکستی درباره کتابها است که سام فرزانه تهیه میکند
پادکست
پایان پادکست
زمانی که مربی تیم دوم بایرن مونیخ بود، عاشق شغلش بود. برایش کار کردن با یک مربی مانند پپ گواردیولا، که روش کاری مطلوب او را داشت، مانند تحقق یک رویا بود. یک بار به من گفت که عاشق صحبت با گورادیولا و وقت گذراندن با اوست. وظیفه او ساختن بازیکنانی بود که بتوانند در تیم اول بایرن بازی کنند و به همین دلیل هم کل آن سیستم برای او جواب میداد.
برای بازیکنان کار کردن با تن هاخ تا حدودی سخت است، به این دلیل که او هم مثل گواردیولا کمی بیش از حد سختگیر است. برای اجرای سیستمی که او در آژاکس به کار گرفته است (در واقع توتال فوتبال هلندی) به کار زیاد و بازیکنان تهاجمی بسیار نیاز است.
"زرق و برق این قسمت از هلند اصلا با شهرهایی مثل آمستردام، رتردام یا لاهه که شامل دفترهای بزرگ، صنایع عمده و پارلمان هلند هستند، قابل مقایسه نیست"این شیوه فضای زیادی را خالی میگذارد و مدافعان باید حسابی بالا (نزدیک به خط میانی زمین) بازی کنند.
این شیوه بازی بسیار ریسکآمیز است. لازم است به بازیکنان باوراند که تک تک پاسهایشان سالم باشد و نمیتوانند مرتکب اشتباه شوند. با تمام این تفاسیر رابطه او با بازیکنان عالی است و همه آنها گفتهاند که چیزهای زیادی از تن هاخ آموختهاند.
در حالی که بسیاری از مربیان روی یازده بازیکن اصلی تمرکز میکنند، تن هاخ زمانی باورنکردنی را در زمین تمرین میگذراند. او در منچستر یونایتد فقط به ستارههایی مانند کریستیانو رونالدو یا هری مگوایر توجه نخواهد کرد، بلکه سراغ نوزدهمین و بیستمین بازیکن مهم تیم هم میرود.
او با بازیکنانی با شخصیتهای متفاوت سروکله میزند و برایش مهم نیست که چقدر برای آنها وقت بگذارد. در واقع تمام وقتش را به آنها اختصاص میدهد.
این همان نقطهای است که احترام بازیکنان را برمیانگیزد، چون آنها میبییند که او برای پیشرفتشان چقدر مایه میگذارد. حتی در مورد بازیکنان بد قلق (و شاید تا حدی گستاخ) هم اگر او مطمئن شود که به اندازه کافی مستعد هستند، انرژی میگذارد تا آنها را روی فرم نگه دارد.
تن هاخ ترسی از کار کردن در منچستر یونایتد ندارد اما میخواهد بیشتر زمان روز را با لباس ورزشی در زمین تمرین بگذراند. هرگز خودش را پشتمیزنشین نمیداند که اگر این گونه بود که شرکت پدرش بهتر از هر جایی بود.
از این که ساعتها از وقتش را پای تلفن با مدیر برنامهها بگذراند، متنفر است و احتمالا یکی از شرطهایش برای کار در منچستر یونایتد داشتن یک مدیر ورزشی یا دستیاری است که این کارها را برایش انجام دهد.
به نظر من اگر به دنبال الگوبرداری از شیوه سنتی "منهجر" (سرمربی-مدیر) در فوتبال انگلیس برود، اشتباه کرده است. این که تن هاخ فکرش را تماموکمال به مسائل منچستر یونایتد اختصاص دهد، گزینه مطلوبی برای او به شمار نمیرود.
"به عنوان مدافع، ستاره تیم افسی توئنته بود و خیلی زود مشخص شد که راه او از پدر و برادرانش جداست.به هر حال ثروت خانوادگی به این معنا نبود که او به دنبال شغلهای بزرگ نباشد"او میخواهد هویت پیشین منچستر یونایتد را به این تیم برگرداند و بهترین راه برای رسیدن به این هدف پوشیدن لباس ورزشی و گذراندن وقت در زمین تمرین است.
یک مشکل بالقوه دیگر برای تن هاخ این است که او هرگز مقابل دوربینها راحت نیست. این یک مسئله چالشیست و او نخواهد توانست پیامش را راحت به دیگران برساند. اگر او به یک باشگاه آلمانی ملحق میشد (درخواستهای زیاد هم وجود دارد) آب در دلش تکان نمیخورد؛ به این دلیل که تن هاخ از منطقهای در نزدیکی مرز آلمان آمده است و آنجا زبان آلمانی زبان دوم همه مردم است.
منبع تصویر،
Getty Images
توضیح تصویر،
میزان تعامل با رسانهها در منچستر یونایتد میتواند موضوعی چالشی برای تن هاخ باشد
انگلیسی او اصلا خوب نیست و به اعتقاد من هرکس که سرمربی باشگاهی با کلاس جهانی در انگلیس میشود، با توجه به تمام رسانههایی که دورش را میگیرند، باید بتواند به انگلیسی سلیس صحبت کند. این قضیه مانع موفقیت او نیست اما پیشرفت در زبان انگلیسی تاثیری فوقالعاده در کارش خواهد داشت. هرچند که میدانم او این روزها بهشدت مشغول تقویت زبان انگلیسیاش است.
اوایل حضور تن هاخ در آژاکس روزنامههای ما به دلیل تاکتیکهای خاصاش از او انتقاد میکردند و بازیکنان هم سخت میتوانستند خودشان را با جلسههای طولانی تمرین و صحبتهای تمامنشدنی او در آن جلسات سازگار کنند.
البته که او تیمی عالی ساخت؛ اما در استانداردهای فوتبال هلند، بازیکنان خوبی هم در اختیارش قرار گرفت.
او در این تیم موفق بود اما آنچه نامش را در دنیای فوتبال مطرح کرد، شیوه بازی آژاکس در فصل ۱۹-۲۰۱۸ لیگ قهرمانان و پیروزی ۱-۴ مقابل رئال مادرید در سانتیاگو برنابئو بود و البته بازی با یوونتوس در مرحله یکچهارم نهایی مسابقات.
اما شاید موردی که حتی بیشتر هم دنیا را تحت تاثیر قرار داد، زمانی بود که آژاکس بهترین ستارههایش را فروخت: ماتیاس دلیخت به یوونتوس رفت و فرانکی دییونگ راهی بارسلونا شد. ولی تن هاخ چنان شخصیتی به تیم داده بود که بازیکنان جدید خیلی زود در آن جا افتادند.
اگر تماشاگران منچستر یونایتد بخواهند از رویکرد تن هاخ آگاه شوند، شنیدن این حرف او تصویر خوبی بدست خواهد داد.
الگوی او، اپی دروست، فوتبالیست نامدار هلندی است. هر دوی آنها از یک منطقه و یک باشگاه هستند. او همچنین مربی تن هاخ در افسی توئنته بود.
تن هاخ میگوید: "اپی خیلی با من مهربان بود به این دلیل که با فاصله جوانترین بازیکن تیم بودم. در حالی که ۱۵ ساله بودم او به من اجازه میداد در تیم زیر ۲۳ سال باشگاه بازی کنم.
"هرگز به دنبال مطرح کردن خودش نبود اما سرمربیان به دلیل دانش بالای تاکتیکیاش به شدت به او وابسته بودند"طرفدار دو آتشه فوتبال تکنیکی بود. خلاقیت بازیکنان را برمیانگیخت چرا که معتقد بود این مهمترین جنبه بازی است. من خیلی از او یاد گرفتم."
اگر بخواهم او را با کسی مقایسه کنم، گزینهام رونالد کومان خواهد بود. هر دوی آنها دفاع وسط بودند و رهبرانی در عقب زمین که میتوانستند بازیکنان و تیم را از جایگاهی که داشتند، ببینند.
هر دوی آنها عاشق "توتال فوتبال" هستند اما کومان هرگز نخواسته که در این زمینه به اندازه گواردیولا ماجراجویی کند. اگر یک تفاوت عمده بین تن هاخ و سرمربی منچستر سیتی وجود داشته باشد، این است که رویکرد مربی هلندی کمی واقعگرایانهتر است.
در واقع کومان و تن هاخ در مقایسه با گواردیولا، توجه بیشتری به دفاع دارند.
اگر او راهی منچستر یونایتد شود، افراد دور و برش خیلی زود میفهمند که تن هاخ چه مرد وفاداری است؛ این یکی از خصوصیات اصلی شخصیت اوست.
زمانی که کارش را در تیم زیر ۱۴ سال توئنته آغاز کرد، خیلی زود به تیم زیر ۱۸ سال منتقل شد و سالها در کنار یک عده بازی کرد که خیلی از آنها هنوز هم در کنارش هستند.
ولی هنگامی که در آنجا بود دو تا از بهترین دوستانش جان خود را از دست دادند. یکی از آنها به علت سانحه هوایی در سورینام درگذشت: اندی شارمین نوجوانی بود که برای بازی دوستانه در سورینام به تیم هلند دعوت شده بود. هواپیمای او دچار سانحه شد و شمار زیادی از اعضای تیم جانشان را از دست دادند. او از نزدیکترین دوستان تن هاخ بود که همه کارشان را باهم انجام میدادند. این ضربهای بزرگ در زندگی او بود.
یک دوست او خودکشی کرد و نفر سوم دچار مصدومیتی وحشتناک شد.
"برایش کار کردن با یک مربی مانند پپ گواردیولا، که روش کاری مطلوب او را داشت، مانند تحقق یک رویا بود"پیشبینی میشد که هر سه به بازیکنانی بینالمللی تبدیل شوند. این حادثههای تلخ الهامبخش زندگی تن هاخ شدند و او تصمیم گرفت موفقیتی را در آغوش بگیرد که دوستانش هرگز شانس رسیدن به آن را نداشتند.
بخش زیادی از موفقیتهای تن هاخ ریشه در غم فراق دوستانش دارد. انگیزهای که هنوز او را به جلو میبرد، حتی همین حالا.
- مارسل فان در کران
- دبیر ورزشی روزنامه تلگراف هلند
اریک تن هاخ از افرادی نیست که بلندپروازیهایش را آشکار کند و با صدای بلند بگوید قصد دارد یکی از بهترین مربیان فوتبال جهان شود. او مردی متواضع و مربیای محجوب است.
این سرمربی برجسته پیشزمینهای طولانی دارد. از شرق هلند آمده، جایی که مردمانش به داشتن ذهنیتی بسیار واقعگرا معروفند و همین طور به صحبت با لهجهای فوقالعاده غلیظ. زرق و برق این قسمت از هلند اصلا با شهرهایی مثل آمستردام، رتردام یا لاهه که شامل دفترهای بزرگ، صنایع عمده و پارلمان هلند هستند، قابل مقایسه نیست.
- فوتوفن: شکست سنگین در داربی منچستر که خشم اسطورههای یونایتد را برانگیخت
- آستین منچستر یونایتد از 'پیراهن ۱۴ باشگاه لیگ برتر بیشتر درآمد دارد'
- منچستریونایتد؛ هنر رالف رانگنیک در 'باشگاه سازی' و چالش جدیدش در اولدترافورد
- هشتاد سالگی الکس فرگوسن: هفت ماجرای جالب راجع به اسطوره منچستر یونایتد
- بازگشت رونالدو به منچستر یونایتد؛ ستاره پرتغالی چقدر تغییر کرده است؟
ولی به رغم این پیشزمینه - و البته داشتن لهجه غلیظ - وضعیت تن هاخ فرق میکند. شرایط مالی هیچگاه نقشی در تصمیمهای حرفهایش نداشته، به این دلیل که خودش از خانوادهای بسیار ثروتمند آمده است؛ بد نیست بدانیم که پدر و برادرانش میلیاردرند و مالک یک شرکت املاک و تعدادی شرکت مالی دیگر.
پدرش میخواست اریک هم به شرکت ملحق شود اما او از سن پایین استعدادی فوقالعاده در فوتبال داشت. به عنوان مدافع، ستاره تیم افسی توئنته بود و خیلی زود مشخص شد که راه او از پدر و برادرانش جداست.
به هر حال ثروت خانوادگی به این معنا نبود که او به دنبال شغلهای بزرگ نباشد. تن هاخ میدانست برای ادامه زندگی نیازمند فوتبال نیست و به همین دلیل برای خودش معیارهایی در نظر گرفت که سایر مربیان برای حفظ شغلشان در بسیاری موارد مجبور به چشمپوشی از آنها بودند.
فلسفه فوتبال تن هاخ همیشه شبیه یوهان کرویف و پپ گواردیولا است: عاشق فوتبال تهاجمی و خلق موقعیتهای متعدد گلزنی در زمین.
هنگامی که در آیندهوون دستیار بود، من برای مدتی این تیم را زیر نظر گرفتم، درست مثل کاری که زمان حضورش به عنوان دستیار استیو مکلارن در توئنته انجام دادم. او در آن باشگاهها واقعا کارساز بود. هرگز به دنبال مطرح کردن خودش نبود اما سرمربیان به دلیل دانش بالای تاکتیکیاش به شدت به او وابسته بودند. بودن تن هاخ برای آنها موهبتی بود و بارها راجع به او صحبت کردند.
زمانی که مربی تیم دوم بایرن مونیخ بود، عاشق شغلش بود. برایش کار کردن با یک مربی مانند پپ گواردیولا، که روش کاری مطلوب او را داشت، مانند تحقق یک رویا بود. یک بار به من گفت که عاشق صحبت با گورادیولا و وقت گذراندن با اوست. وظیفه او ساختن بازیکنانی بود که بتوانند در تیم اول بایرن بازی کنند و به همین دلیل هم کل آن سیستم برای او جواب میداد.
برای بازیکنان کار کردن با تن هاخ تا حدودی سخت است، به این دلیل که او هم مثل گواردیولا کمی بیش از حد سختگیر است. برای اجرای سیستمی که او در آژاکس به کار گرفته است (در واقع توتال فوتبال هلندی) به کار زیاد و بازیکنان تهاجمی بسیار نیاز است. این شیوه فضای زیادی را خالی میگذارد و مدافعان باید حسابی بالا (نزدیک به خط میانی زمین) بازی کنند.
این شیوه بازی بسیار ریسکآمیز است. لازم است به بازیکنان باوراند که تک تک پاسهایشان سالم باشد و نمیتوانند مرتکب اشتباه شوند. با تمام این تفاسیر رابطه او با بازیکنان عالی است و همه آنها گفتهاند که چیزهای زیادی از تن هاخ آموختهاند.
در حالی که بسیاری از مربیان روی یازده بازیکن اصلی تمرکز میکنند، تن هاخ زمانی باورنکردنی را در زمین تمرین میگذراند. او در منچستر یونایتد فقط به ستارههایی مانند کریستیانو رونالدو یا هری مگوایر توجه نخواهد کرد، بلکه سراغ نوزدهمین و بیستمین بازیکن مهم تیم هم میرود. او با بازیکنانی با شخصیتهای متفاوت سروکله میزند و برایش مهم نیست که چقدر برای آنها وقت بگذارد. در واقع تمام وقتش را به آنها اختصاص میدهد.
این همان نقطهای است که احترام بازیکنان را برمیانگیزد، چون آنها میبییند که او برای پیشرفتشان چقدر مایه میگذارد. حتی در مورد بازیکنان بد قلق (و شاید تا حدی گستاخ) هم اگر او مطمئن شود که به اندازه کافی مستعد هستند، انرژی میگذارد تا آنها را روی فرم نگه دارد.
تن هاخ ترسی از کار کردن در منچستر یونایتد ندارد اما میخواهد بیشتر زمان روز را با لباس ورزشی در زمین تمرین بگذراند. هرگز خودش را پشتمیزنشین نمیداند که اگر این گونه بود که شرکت پدرش بهتر از هر جایی بود.
از این که ساعتها از وقتش را پای تلفن با مدیر برنامهها بگذراند، متنفر است و احتمالا یکی از شرطهایش برای کار در منچستر یونایتد داشتن یک مدیر ورزشی یا دستیاری است که این کارها را برایش انجام دهد.
به نظر من اگر به دنبال الگوبرداری از شیوه سنتی "منهجر" (سرمربی-مدیر) در فوتبال انگلیس برود، اشتباه کرده است. این که تن هاخ فکرش را تماموکمال به مسائل منچستر یونایتد اختصاص دهد، گزینه مطلوبی برای او به شمار نمیرود. او میخواهد هویت پیشین منچستر یونایتد را به این تیم برگرداند و بهترین راه برای رسیدن به این هدف پوشیدن لباس ورزشی و گذراندن وقت در زمین تمرین است.
یک مشکل بالقوه دیگر برای تن هاخ این است که او هرگز مقابل دوربینها راحت نیست. این یک مسئله چالشیست و او نخواهد توانست پیامش را راحت به دیگران برساند. اگر او به یک باشگاه آلمانی ملحق میشد (درخواستهای زیاد هم وجود دارد) آب در دلش تکان نمیخورد؛ به این دلیل که تن هاخ از منطقهای در نزدیکی مرز آلمان آمده است و آنجا زبان آلمانی زبان دوم همه مردم است.
انگلیسی او اصلا خوب نیست و به اعتقاد من هرکس که سرمربی باشگاهی با کلاس جهانی در انگلیس میشود، با توجه به تمام رسانههایی که دورش را میگیرند، باید بتواند به انگلیسی سلیس صحبت کند. این قضیه مانع موفقیت او نیست اما پیشرفت در زبان انگلیسی تاثیری فوقالعاده در کارش خواهد داشت. هرچند که میدانم او این روزها بهشدت مشغول تقویت زبان انگلیسیاش است.
اوایل حضور تن هاخ در آژاکس روزنامههای ما به دلیل تاکتیکهای خاصاش از او انتقاد میکردند و بازیکنان هم سخت میتوانستند خودشان را با جلسههای طولانی تمرین و صحبتهای تمامنشدنی او در آن جلسات سازگار کنند.
البته که او تیمی عالی ساخت؛ اما در استانداردهای فوتبال هلند، بازیکنان خوبی هم در اختیارش قرار گرفت. او در این تیم موفق بود اما آنچه نامش را در دنیای فوتبال مطرح کرد، شیوه بازی آژاکس در فصل ۱۹-۲۰۱۸ لیگ قهرمانان و پیروزی ۱-۴ مقابل رئال مادرید در سانتیاگو برنابئو بود و البته بازی با یوونتوس در مرحله یکچهارم نهایی مسابقات.
اما شاید موردی که حتی بیشتر هم دنیا را تحت تاثیر قرار داد، زمانی بود که آژاکس بهترین ستارههایش را فروخت: ماتیاس دلیخت به یوونتوس رفت و فرانکی دییونگ راهی بارسلونا شد. ولی تن هاخ چنان شخصیتی به تیم داده بود که بازیکنان جدید خیلی زود در آن جا افتادند.
اگر تماشاگران منچستر یونایتد بخواهند از رویکرد تن هاخ آگاه شوند، شنیدن این حرف او تصویر خوبی بدست خواهد داد.
الگوی او، اپی دروست، فوتبالیست نامدار هلندی است. هر دوی آنها از یک منطقه و یک باشگاه هستند. او همچنین مربی تن هاخ در افسی توئنته بود.
تن هاخ میگوید: "اپی خیلی با من مهربان بود به این دلیل که با فاصله جوانترین بازیکن تیم بودم. در حالی که ۱۵ ساله بودم او به من اجازه میداد در تیم زیر ۲۳ سال باشگاه بازی کنم. طرفدار دو آتشه فوتبال تکنیکی بود. خلاقیت بازیکنان را برمیانگیخت چرا که معتقد بود این مهمترین جنبه بازی است. من خیلی از او یاد گرفتم."
اگر بخواهم او را با کسی مقایسه کنم، گزینهام رونالد کومان خواهد بود. هر دوی آنها دفاع وسط بودند و رهبرانی در عقب زمین که میتوانستند بازیکنان و تیم را از جایگاهی که داشتند، ببینند.
هر دوی آنها عاشق "توتال فوتبال" هستند اما کومان هرگز نخواسته که در این زمینه به اندازه گواردیولا ماجراجویی کند. اگر یک تفاوت عمده بین تن هاخ و سرمربی منچستر سیتی وجود داشته باشد، این است که رویکرد مربی هلندی کمی واقعگرایانهتر است. در واقع کومان و تن هاخ در مقایسه با گواردیولا، توجه بیشتری به دفاع دارند.
اگر او راهی منچستر یونایتد شود، افراد دور و برش خیلی زود میفهمند که تن هاخ چه مرد وفاداری است؛ این یکی از خصوصیات اصلی شخصیت اوست.
زمانی که کارش را در تیم زیر ۱۴ سال توئنته آغاز کرد، خیلی زود به تیم زیر ۱۸ سال منتقل شد و سالها در کنار یک عده بازی کرد که خیلی از آنها هنوز هم در کنارش هستند.
ولی هنگامی که در آنجا بود دو تا از بهترین دوستانش جان خود را از دست دادند. یکی از آنها به علت سانحه هوایی در سورینام درگذشت: اندی شارمین نوجوانی بود که برای بازی دوستانه در سورینام به تیم هلند دعوت شده بود. هواپیمای او دچار سانحه شد و شمار زیادی از اعضای تیم جانشان را از دست دادند. او از نزدیکترین دوستان تن هاخ بود که همه کارشان را باهم انجام میدادند. این ضربهای بزرگ در زندگی او بود.
یک دوست او خودکشی کرد و نفر سوم دچار مصدومیتی وحشتناک شد. پیشبینی میشد که هر سه به بازیکنانی بینالمللی تبدیل شوند. این حادثههای تلخ الهامبخش زندگی تن هاخ شدند و او تصمیم گرفت موفقیتی را در آغوش بگیرد که دوستانش هرگز شانس رسیدن به آن را نداشتند.
بخش زیادی از موفقیتهای تن هاخ ریشه در غم فراق دوستانش دارد. انگیزهای که هنوز او را به جلو میبرد، حتی همین حالا.
- مارسل فان در کران
- دبیر ورزشی روزنامه تلگراف هلند
اریک تن هاخ از افرادی نیست که بلندپروازیهایش را آشکار کند و با صدای بلند بگوید قصد دارد یکی از بهترین مربیان فوتبال جهان شود. او مردی متواضع و مربیای محجوب است.
این سرمربی برجسته پیشزمینهای طولانی دارد. از شرق هلند آمده، جایی که مردمانش به داشتن ذهنیتی بسیار واقعگرا معروفند و همین طور به صحبت با لهجهای فوقالعاده غلیظ. زرق و برق این قسمت از هلند اصلا با شهرهایی مثل آمستردام، رتردام یا لاهه که شامل دفترهای بزرگ، صنایع عمده و پارلمان هلند هستند، قابل مقایسه نیست.
- فوتوفن: شکست سنگین در داربی منچستر که خشم اسطورههای یونایتد را برانگیخت
- آستین منچستر یونایتد از 'پیراهن ۱۴ باشگاه لیگ برتر بیشتر درآمد دارد'
- منچستریونایتد؛ هنر رالف رانگنیک در 'باشگاه سازی' و چالش جدیدش در اولدترافورد
- هشتاد سالگی الکس فرگوسن: هفت ماجرای جالب راجع به اسطوره منچستر یونایتد
- بازگشت رونالدو به منچستر یونایتد؛ ستاره پرتغالی چقدر تغییر کرده است؟
ولی به رغم این پیشزمینه - و البته داشتن لهجه غلیظ - وضعیت تن هاخ فرق میکند. شرایط مالی هیچگاه نقشی در تصمیمهای حرفهایش نداشته، به این دلیل که خودش از خانوادهای بسیار ثروتمند آمده است؛ بد نیست بدانیم که پدر و برادرانش میلیاردرند و مالک یک شرکت املاک و تعدادی شرکت مالی دیگر.
پدرش میخواست اریک هم به شرکت ملحق شود اما او از سن پایین استعدادی فوقالعاده در فوتبال داشت. به عنوان مدافع، ستاره تیم افسی توئنته بود و خیلی زود مشخص شد که راه او از پدر و برادرانش جداست.
به هر حال ثروت خانوادگی به این معنا نبود که او به دنبال شغلهای بزرگ نباشد. تن هاخ میدانست برای ادامه زندگی نیازمند فوتبال نیست و به همین دلیل برای خودش معیارهایی در نظر گرفت که سایر مربیان برای حفظ شغلشان در بسیاری موارد مجبور به چشمپوشی از آنها بودند.
فلسفه فوتبال تن هاخ همیشه شبیه یوهان کرویف و پپ گواردیولا است: عاشق فوتبال تهاجمی و خلق موقعیتهای متعدد گلزنی در زمین.
هنگامی که در آیندهوون دستیار بود، من برای مدتی این تیم را زیر نظر گرفتم، درست مثل کاری که زمان حضورش به عنوان دستیار استیو مکلارن در توئنته انجام دادم. او در آن باشگاهها واقعا کارساز بود. هرگز به دنبال مطرح کردن خودش نبود اما سرمربیان به دلیل دانش بالای تاکتیکیاش به شدت به او وابسته بودند. بودن تن هاخ برای آنها موهبتی بود و بارها راجع به او صحبت کردند.
زمانی که مربی تیم دوم بایرن مونیخ بود، عاشق شغلش بود. برایش کار کردن با یک مربی مانند پپ گواردیولا، که روش کاری مطلوب او را داشت، مانند تحقق یک رویا بود. یک بار به من گفت که عاشق صحبت با گورادیولا و وقت گذراندن با اوست. وظیفه او ساختن بازیکنانی بود که بتوانند در تیم اول بایرن بازی کنند و به همین دلیل هم کل آن سیستم برای او جواب میداد.
برای بازیکنان کار کردن با تن هاخ تا حدودی سخت است، به این دلیل که او هم مثل گواردیولا کمی بیش از حد سختگیر است. برای اجرای سیستمی که او در آژاکس به کار گرفته است (در واقع توتال فوتبال هلندی) به کار زیاد و بازیکنان تهاجمی بسیار نیاز است. این شیوه فضای زیادی را خالی میگذارد و مدافعان باید حسابی بالا (نزدیک به خط میانی زمین) بازی کنند.
این شیوه بازی بسیار ریسکآمیز است. لازم است به بازیکنان باوراند که تک تک پاسهایشان سالم باشد و نمیتوانند مرتکب اشتباه شوند. با تمام این تفاسیر رابطه او با بازیکنان عالی است و همه آنها گفتهاند که چیزهای زیادی از تن هاخ آموختهاند.
در حالی که بسیاری از مربیان روی یازده بازیکن اصلی تمرکز میکنند، تن هاخ زمانی باورنکردنی را در زمین تمرین میگذراند. او در منچستر یونایتد فقط به ستارههایی مانند کریستیانو رونالدو یا هری مگوایر توجه نخواهد کرد، بلکه سراغ نوزدهمین و بیستمین بازیکن مهم تیم هم میرود. او با بازیکنانی با شخصیتهای متفاوت سروکله میزند و برایش مهم نیست که چقدر برای آنها وقت بگذارد. در واقع تمام وقتش را به آنها اختصاص میدهد.
این همان نقطهای است که احترام بازیکنان را برمیانگیزد، چون آنها میبییند که او برای پیشرفتشان چقدر مایه میگذارد. حتی در مورد بازیکنان بد قلق (و شاید تا حدی گستاخ) هم اگر او مطمئن شود که به اندازه کافی مستعد هستند، انرژی میگذارد تا آنها را روی فرم نگه دارد.
تن هاخ ترسی از کار کردن در منچستر یونایتد ندارد اما میخواهد بیشتر زمان روز را با لباس ورزشی در زمین تمرین بگذراند. هرگز خودش را پشتمیزنشین نمیداند که اگر این گونه بود که شرکت پدرش بهتر از هر جایی بود.
از این که ساعتها از وقتش را پای تلفن با مدیر برنامهها بگذراند، متنفر است و احتمالا یکی از شرطهایش برای کار در منچستر یونایتد داشتن یک مدیر ورزشی یا دستیاری است که این کارها را برایش انجام دهد.
به نظر من اگر به دنبال الگوبرداری از شیوه سنتی "منهجر" (سرمربی-مدیر) در فوتبال انگلیس برود، اشتباه کرده است. این که تن هاخ فکرش را تماموکمال به مسائل منچستر یونایتد اختصاص دهد، گزینه مطلوبی برای او به شمار نمیرود. او میخواهد هویت پیشین منچستر یونایتد را به این تیم برگرداند و بهترین راه برای رسیدن به این هدف پوشیدن لباس ورزشی و گذراندن وقت در زمین تمرین است.
یک مشکل بالقوه دیگر برای تن هاخ این است که او هرگز مقابل دوربینها راحت نیست. این یک مسئله چالشیست و او نخواهد توانست پیامش را راحت به دیگران برساند. اگر او به یک باشگاه آلمانی ملحق میشد (درخواستهای زیاد هم وجود دارد) آب در دلش تکان نمیخورد؛ به این دلیل که تن هاخ از منطقهای در نزدیکی مرز آلمان آمده است و آنجا زبان آلمانی زبان دوم همه مردم است.
انگلیسی او اصلا خوب نیست و به اعتقاد من هرکس که سرمربی باشگاهی با کلاس جهانی در انگلیس میشود، با توجه به تمام رسانههایی که دورش را میگیرند، باید بتواند به انگلیسی سلیس صحبت کند. این قضیه مانع موفقیت او نیست اما پیشرفت در زبان انگلیسی تاثیری فوقالعاده در کارش خواهد داشت. هرچند که میدانم او این روزها بهشدت مشغول تقویت زبان انگلیسیاش است.
اوایل حضور تن هاخ در آژاکس روزنامههای ما به دلیل تاکتیکهای خاصاش از او انتقاد میکردند و بازیکنان هم سخت میتوانستند خودشان را با جلسههای طولانی تمرین و صحبتهای تمامنشدنی او در آن جلسات سازگار کنند.
البته که او تیمی عالی ساخت؛ اما در استانداردهای فوتبال هلند، بازیکنان خوبی هم در اختیارش قرار گرفت. او در این تیم موفق بود اما آنچه نامش را در دنیای فوتبال مطرح کرد، شیوه بازی آژاکس در فصل ۱۹-۲۰۱۸ لیگ قهرمانان و پیروزی ۱-۴ مقابل رئال مادرید در سانتیاگو برنابئو بود و البته بازی با یوونتوس در مرحله یکچهارم نهایی مسابقات.
اما شاید موردی که حتی بیشتر هم دنیا را تحت تاثیر قرار داد، زمانی بود که آژاکس بهترین ستارههایش را فروخت: ماتیاس دلیخت به یوونتوس رفت و فرانکی دییونگ راهی بارسلونا شد. ولی تن هاخ چنان شخصیتی به تیم داده بود که بازیکنان جدید خیلی زود در آن جا افتادند.
اگر تماشاگران منچستر یونایتد بخواهند از رویکرد تن هاخ آگاه شوند، شنیدن این حرف او تصویر خوبی بدست خواهد داد.
الگوی او، اپی دروست، فوتبالیست نامدار هلندی است. هر دوی آنها از یک منطقه و یک باشگاه هستند. او همچنین مربی تن هاخ در افسی توئنته بود.
تن هاخ میگوید: "اپی خیلی با من مهربان بود به این دلیل که با فاصله جوانترین بازیکن تیم بودم. در حالی که ۱۵ ساله بودم او به من اجازه میداد در تیم زیر ۲۳ سال باشگاه بازی کنم. طرفدار دو آتشه فوتبال تکنیکی بود. خلاقیت بازیکنان را برمیانگیخت چرا که معتقد بود این مهمترین جنبه بازی است. من خیلی از او یاد گرفتم."
اگر بخواهم او را با کسی مقایسه کنم، گزینهام رونالد کومان خواهد بود. هر دوی آنها دفاع وسط بودند و رهبرانی در عقب زمین که میتوانستند بازیکنان و تیم را از جایگاهی که داشتند، ببینند.
هر دوی آنها عاشق "توتال فوتبال" هستند اما کومان هرگز نخواسته که در این زمینه به اندازه گواردیولا ماجراجویی کند. اگر یک تفاوت عمده بین تن هاخ و سرمربی منچستر سیتی وجود داشته باشد، این است که رویکرد مربی هلندی کمی واقعگرایانهتر است. در واقع کومان و تن هاخ در مقایسه با گواردیولا، توجه بیشتری به دفاع دارند.
اگر او راهی منچستر یونایتد شود، افراد دور و برش خیلی زود میفهمند که تن هاخ چه مرد وفاداری است؛ این یکی از خصوصیات اصلی شخصیت اوست.
زمانی که کارش را در تیم زیر ۱۴ سال توئنته آغاز کرد، خیلی زود به تیم زیر ۱۸ سال منتقل شد و سالها در کنار یک عده بازی کرد که خیلی از آنها هنوز هم در کنارش هستند.
ولی هنگامی که در آنجا بود دو تا از بهترین دوستانش جان خود را از دست دادند. یکی از آنها به علت سانحه هوایی در سورینام درگذشت: اندی شارمین نوجوانی بود که برای بازی دوستانه در سورینام به تیم هلند دعوت شده بود. هواپیمای او دچار سانحه شد و شمار زیادی از اعضای تیم جانشان را از دست دادند. او از نزدیکترین دوستان تن هاخ بود که همه کارشان را باهم انجام میدادند. این ضربهای بزرگ در زندگی او بود.
یک دوست او خودکشی کرد و نفر سوم دچار مصدومیتی وحشتناک شد. پیشبینی میشد که هر سه به بازیکنانی بینالمللی تبدیل شوند. این حادثههای تلخ الهامبخش زندگی تن هاخ شدند و او تصمیم گرفت موفقیتی را در آغوش بگیرد که دوستانش هرگز شانس رسیدن به آن را نداشتند.
بخش زیادی از موفقیتهای تن هاخ ریشه در غم فراق دوستانش دارد. انگیزهای که هنوز او را به جلو میبرد، حتی همین حالا.