جنگ نفر با تانک برای فتح خرمشهر/وقتی موشک آرپی‌جی ۴هزارتومان بود

جنگ نفر با تانک برای فتح خرمشهر/وقتی موشک آرپی‌جی ۴هزارتومان بود
خبرگزاری مهر
خبرگزاری مهر - ۲۴ اسفند ۱۳۹۸



خبرگزاری مهر،

گروه فرهنگ _ صادق وفایی: بخش مربوط به بررسی کتاب «همپای صاعقه» نوشته گلعلی بابایی و حسین بهزاد، در یازدهمین قسمت از پرونده «جنگ بی‌تعارف» منتشر شد «تیپ ۲۷ چگونه با هیچ ساخته شد / ماجرای پرواز محسن رضایی با F5» که در آن، ویژگی‌های اخلاقی و شخصیت احمد متوسلیان اولین‌فرمانده تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) و محمدابراهیم همت دیگر فرمانده این‌تیپ، چگونگی تشکیل تیپ مذکور و اتفاقات مهم ایران و جهان تا پیش از انجام عملیات فتح‌المبین به‌طور مشروح بررسی شدند.

در دوازدهمین قسمت «جنگ بی‌تعارف» که دومین بخش بررسی «همپای صاعقه» محسوب می‌شود، کارنامه و عملکرد تیپ ۲۷ در عملیات فتح‌المبین، عملیات بیت‌المقدس، ماجرای اعزام نیروهای ایرانی به سوریه و شهادت احمد متوسلیان و ویژگی‌های اخلاقی محمود شهبازی یکی از مؤسسان تیپ ۲۷ تشریح می‌شوند. البته پیش از مسائل، نگاهی هم به خاطرات حاج‌قاسم سلیمانی فرمانده وقت تیپ ۴۱ ثارالله در عملیات‌های فتح‌المبین و بیت‌المقدس هم خواهیم داشت.

در ادامه مشروح دومین قسمت بررسی کتاب «همپای صاعقه» و تاریخ تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) را از نظر می‌گذرانیم:

* ۱- فتح‌المبین و بیت‌المقدس در خاطرات حاج‌قاسم سلیمانی

شهید سلیمانی در خاطره «اولین عملیات تشکیلاتی» از کتاب «ذوالفقار» (به اهتمام علی اکبری مزدآبادی) که گردآوری خاطرات و سخنرانی‌ها اوست، گفته است عملیات فتح‌المبین، اولین تشکیلات تیپ ۴۱ بوده که در آن، ۲ هدف به این‌تیپ واگذار شده بوده است: اول ارتفاعات کمرسرخ، امازاده عباس و حدفاصل این‌دو و دوم، تصرف ارتفاعات ۲۰۲ و تنگه ابوغریب. تیپ ۴۱ ثارالله برای تمرکز و جلوگیری از پراکندگی نیروهای استان کرمان در جبهه تشکیل شد.

یکی از اتفاقات مهم در تاریخ عملیات فتح‌المبین، این است که اجرای آن ۱۰ روز جلو افتاد و این‌مساله همان‌طور که به آن خواهیم پرداخت، یکی از الطاف الهی به جبهه ایران عنوان می‌شود. سلیمانی در خاطرات خود اشاره کرده که در روزهای شناسایی این‌عملیات، برگه‌ای با دست‌خط محسن رضایی که تازه فرمانده سپاه شده بوده، به او داده می‌شود که در آن نوشته شده بوده: «دیشب دشمن به بچه‌های قم در شوش حمله کرده و آن‌ها هم مهمات‌شان تمام شده بود. بعید نیست دشمن به جای دیگری هم حمله کند تا از عملیات فتح‌المبین جلوگیری کند.» پیش از این‌مقطع، عراق با حمله به چذابه که البته با شکست روبرو شد، اجرای عملیات فتح‌المبین را یک‌ماه به تأخیر انداخته بود.

"از تیپ ۴۱ ثارالله تنها یک گردان عملیاتی باقی مانده بوده که از ۳۰۰ نیروی آن، تنها ۱۰۰ تن سالم و قادر به جنگیدن بوده‌اند که البته ۷ شبانه‌روز جنگ و گریز، توانی برای آن‌ها نگذاشته بوده است"به‌این‌ترتیب، رضایی در نامه‌ای که به دست سلیمانی می‌رسد، اشاره کرده بود که «بهتر است امشب شب عملیات باشد.» با این‌وجود عملیات در آن‌مرحله لغو می‌شود اما درمجموع، عملیات فتح‌المبین ۱۰ روز زودتر از موعد شروع می‌شود که همین‌امر باعث غافلگیری عراق می‌شود.

عملیات فتح‌المبین ۱۰ روز به طول انجامید که یکی از بخش‌های مهم خاطرات سلیمانی درباره آن، بستن تنگه ابوغریب برای جلوگیری ورود دوباره عراقی‌های عقب‌نشسته به منطقه عملیات بوده است. از تیپ ۴۱ ثارالله تنها یک گردان عملیاتی باقی مانده بوده که از ۳۰۰ نیروی آن، تنها ۱۰۰ تن سالم و قادر به جنگیدن بوده‌اند که البته ۷ شبانه‌روز جنگ و گریز، توانی برای آن‌ها نگذاشته بوده است. پس از ابلاغ مأموریت بستن تنگه ابوغریب به سلیمانی و نیروهایش، او از یک تدبیر و ترفند برای فریب دشمن استفاده می‌کند و به نیروهایش می‌گوید تعدادی اتومبیل را با جلوداری یک لودر که همگی چراغ‌های خود را روشن کرده بودند، در جاده‌ای که در دید عراقی‌ها بوده عبور دهند تا دشمن به اشتباه فکر کند، نیروهای تازه‌نفس و جدید ایرانی به منطقه آمده‌اند. اجرای این‌ترفند شبانه باعث می‌شود صبح فردا هیچ نیروی عراقی در تنگه و اطراف آن نباشد.

حاج‌قاسم سلیمانی در روزهای جنگ

حاج‌قاسم سلیمانی خاطره جالبی هم از آخرین روز عملیات فتح‌المبین دارد که مربوط به زنده‌ماندن معجزه‌آسایش به‌همراه مهدی کازرونی، سیدغضنفر تهامی، حسن دانایی‌فر و مهدی زین‌الدین است. ماشینی که این‌افراد درون آن بوده‌اند، روی مین ضدخودرو می‌رود و به‌تعبیر سلیمانی «تمام ماشین تکه‌تکه شد.» اما هر ۴ نفر ضمن برداشتن جراحاتی، زنده می‌مانند.

در حالی‌که آمبولانسی که برای امداد آن‌ها وارد منطقه می‌شود، روی مین رفته و همه سرنشینانش کشته می‌شوند.

فرمانده تیپ ۴۱ ثارالله در سال‌های جنگ‌، در خاطرات پس از جنگش گفته عملاً وقتی فتح‌المبین تمام شد، عراق مطمئن بود عملیات بعدی ایران برای خرمشهر است. سردار سلیمانی همچنین گفته است اگر ۲۰۰ سال دیگر هم از جنگ بگذرد و همه طراحان دنیا جمع بشوند، نمی‌توانند طرحی جامع‌تر از عملیات بیت‌المقدس طراحی کنند. او عملیات مذکور را یک‌عملیات، متوکلانه، متهورانه و شجاعانه خوانده است: «طرحی که نیرو را نیمه‌شب از کارون عبور بدهد، بعد در طرح خودش پیش‌بینی کند این نیرو بدون این‌که با دشمن درگیر بشود، ۲۱ کیلومتر در شب پیاده‌روی کند، خودش را از بین دشمن برساند به جاده استراتژیک اهواز-خرمشهر. این‌خیلی در طراحی قدرت می‌خواهد…»

در ادامه با برگشت به مسائل مربوط به تیپ ۲۷، عملکرد این یگان نظامی را در دو عملیات فتح‌المبین و الی‌بیت‌المقدس بررسی می‌کنیم.

*۲- تیپ ۲۷ در عملیات فتح‌المبین

۲-۱ مرحله اول عملیات فتح‌المبین

یکی از افسران جمعی یگان توپخانه صحرایی لشگر ۱۰ زرهی سپاه چهارم ارتش عراق درباره عملیات فتح‌المبین و محال‌به‌نظررسیدن پیروزی ایران در آن، گفته است «با وجود آمادگی‌ها و اطلاعاتی که آواکس‌های آمریکا و ماهواره‌های جاسوسی در اختیار عراق می‌گذاشتند، چه‌کسی فکر می‌کرد ما نتوانیم از پس دفع حمله ایران بربیاییم؟» حتی برای محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران هم باورش سخت بوده که به قول مرتضی مسعودی جانشین وقت فرمانده گردان حبیب «ما برویم و در همان قدم اول، توپخانه سپاه چهارم عراق را در عمیق ۲۰ کیلومتری مواضع دشمن بگیریم.» در این‌عملیات تیپ ۲۷ از نظر تعداد گردان و میزان نیروها با ۲ تیپ ارتش برابری می‌کرد.

در مرحله اول فتح‌المبین، احمد متوسلیان شخصاً درگیر نظارت بر روند پیشروی گردان‌های عمل‌کننده در ارتفاعات علی‌گره‌زد و علی‌گریذد (موضع توپخانه سپاه ۴ عراق) و محمود شهبازی عهده‌دار هدایت مانور گردان‌های مسلم‌بن‌عقیل و ابوذر غفاری در ارتفاعات بلتای بزرگ (بلتای بالا) شد. محمدابراهیم همت نیز هدایت گردان انصارالرسول در محور شاوریه و هماهنگی میان فرماندهان تیپ ۲۷ با فرماندهان دو تیپ ادغامی ارتش یعنی تیپ ۲ از لشگر ۲۱ و تیپ ۵۸ عملیاتی تکاور را به عهده گرفت.

در مرحله اول عملیات فتح‌المبین، توپخانه دشمن با ۱۸۰ عراده توپ در منطقه علی‌گره‌زد به‌طور کامل با تجهیزات به دست ایران افتاد.

"ماشینی که این‌افراد درون آن بوده‌اند، روی مین ضدخودرو می‌رود و به‌تعبیر سلیمانی «تمام ماشین تکه‌تکه شد.» اما هر ۴ نفر ضمن برداشتن جراحاتی، زنده می‌مانند"برخی از این‌توپ‌ها شهر دزفول را از فاصله، ۴۰ تا ۵۰ کیلومتری هدف قرار می‌دادند. یکی از دلایل کسب غنایم مهم ایران از عراق در مرحله اول فتح‌المبین، تدبیر فرماندهانی چون متوسلیان بوده که به‌عنوان مثال در لحظات فتح و پیروزی، به واحد شنود بی‌سیم می‌گوید روی خط فرماندهی سپاه چهارم عراق رفته و فرمان بدهد که نیروها عقب‌نشینی نکنند چون نیروی کمکی در راه است. در نتیجه به‌دلیل عدم عقب‌نشینی عراقی‌ها، غنایم زیادی به دست رزمندگان ایرانی افتاد. البته باید توجه داشت که در کنار چنین تدبیری، متوسلیان و دیگر فرماندهان، به‌طور مرتب تاکید می‌کرده‌اند که تانک‌های فراری عراقی را امان نداده و آن‌ها را منهدم کنید! علت چنین دستوری، این بوده که تانک‌های عراقی درصورت عقب‌نشینی دوباره تجدیدقوا کرده و در حملات بعدی علیه ایران مورد استفاده قرار می‌گرفتند. در مجموع، در پایان نخستین مرحله نبرد فتح‌المبین، ۶۵۰ کیلومترمربع از اراضی اشغالی ایران از دست قوای عراقی آزاد شد.

۲-۲ مرحله دوم عملیات فتح‌المبین

شهید علی صیاد شیرازی در روایات و گفته‌های خود به این‌مساله اشاره کرده که پس از مرحله اول عملیات فتح‌المبین، با محسن رضایی گفتگو و مشورت کرده و «به این‌نتیجه رسیدیم که اگر توقف کنیم و بخواهیم همین‌جا بمانیم و دفاع کنیم، کارمان ساخته است.

دشمن می‌آید و منطقه را پس می‌گیرد. باید تک را ادامه داد.» در نتیجه مرحله دوم عملیات فتح‌المبین با هدف تصرف ارتفاعات و تنگه رقابیه طراحی می‌شود که طی دوران ۱۸ ماهه جنگ ایران و عراق، این‌اولین بار بوده که فاصله بین دو حمله ایران، تا این‌حد کم بوده است.

همدانی در خاطره خود گفته است: «برادر عیوضی پرسید: معلوم هست چندتا هستند؟! شهبازی گفت: آن‌قدر که برای هر ده‌تای‌شان، یک‌گلوله آرپی‌جی داریم.» در همان‌موقع عراقی‌ها چند اسیر ایرانی را پشت تانک‌ها بسته و روی زمین می‌کشیدند تا روحیه ایرانی‌ها را تضعیف کنند. مرحله دوم عملیات مذکور روز چهارشنبه ۴ فروردین ۱۳۶۱ با رمز «یاحسین (ع)» آغاز شد و در پایان این‌مرحله، ارتفاعات استراتژیک و تنگه رقابیه آزاد شد. هدف مرحله سوم این‌عملیات هم آزادسازی سایت‌ها و ارتفاعات ابوصلیبی

خات
مشهور به ارتفاعات رادار بود که به آن خواهیم پرداخت. متوسلیان درباره مقطع دوم عملیات فتح گفته است «به ما گفتند شما باید روی محور امام‌زاده عباس عمل کنید؛ هرچند که می‌دانیم این‌منطقه جز اهداف محول‌شده به جبهه شما (جبهه نصر) نیست.» در نتیجه دستور صادره، نیروهای جبهه نصر ناچار می‌شوند از آن‌جاکه در جاده اندیمشک به دهلران، برای تیپ ۴۱ ثارالله و بچه‌های کرمان (نیروهای شهید سلیمانی) مشکل درست شده بود، برای مقابله با پاتک عراقی‌ها چندگردان از تیپ ۲۷ مأمور کرده و به سمت عراقی‌هایی بفرستند که داشتند به نیروهای سلیمانی فشار می‌آوردند.

"سردار سلیمانی همچنین گفته است اگر ۲۰۰ سال دیگر هم از جنگ بگذرد و همه طراحان دنیا جمع بشوند، نمی‌توانند طرحی جامع‌تر از عملیات بیت‌المقدس طراحی کنند"این حکم به فرماندهان گردان‌های حبیب، سلمان و بلال حبشی ابلاغ شد. اما در آن‌برهه، اجرای این‌حکم میسر نمی‌شود چون فرمانده گردان بلال در حادثه مینی‌بوس شهید شده، گردان حبیب ناچار بوده در خطوط پدافندی خود باقی بماند و گردان سلمان هم باید در منطقه علی‌گره‌زد باقی می‌مانده است. در نتیجه گردان‌های انصار، حمزه سیدالشهدا، ابوذر، مالک اشتر و مسلم بن عقیل به این مأموریت فرستاده شدند.

در مرحله دوم عملیات فتح، منطقه امامزاده عباس بین ایرانی‌ها و عراقی‌ها دست به دست شد اما در نهایت نیروهای ایرانی این‌منطقه را فتح کردند. در همین‌گیرودار، متوسلیان بی‌اعتنا به آتش شدید دشمن در خط مقدم درگیری تردد کرده و گاهی با کلاشینکف یا آرپی‌جی به‌سمت عراقی‌ها اجرای آتش می‌کرده است. یکی از خاطرات مهم آن‌برهه مربوط به حسین همدانی است که محمود شهبازی به او می‌گوید: تانک‌ها دارند به سمت شما می‌آیند! آماده باشید! همدانی در خاطره خود گفته است: «برادر عیوضی پرسید: معلوم هست چندتا هستند؟! شهبازی گفت: آن‌قدر که برای هر ده‌تای‌شان، یک‌گلوله آرپی‌جی داریم.» در همان‌موقع عراقی‌ها چند اسیر ایرانی را پشت تانک‌ها بسته و روی زمین می‌کشیدند تا روحیه ایرانی‌ها را تضعیف کنند.

یکی از نکات مهم تاریخی درباره عملیات فتح‌المبین این است که نیروهای زرهی ارتش ایران مردانه و با ایثار زیادی جنگیدند؛ در حالی‌که تعداد تانک‌های ایرانی بسیار کم بوده، حدود سه تا چهار دستگاه چیفتن تیپ ۲ لشگر ۹۲ زرهی ارتش به‌مصاف تانک‌های مدرن T72 عراقی رفته و در معرکه نبرد مورد هدف قرار گرفتند.

آن‌طور که راویان آن‌لحظات گفته‌اند، «انهدام تانک‌های خودی توسط حجم انبوه واحدهای مدرن زرهی دشمن، صرف‌نظر از صدمات و تلفات مادی، تأثیر نامطلوبی بر روحیه برخی عناصر حاضر در میدان داشت.» (صفحه ۳۰۵)

۲-۳ مرحله سوم عملیات فتح‌المبین

سحرگاه شنبه ۷ فروردین ۶۱ زمان آغاز مرحله سوم عملیات فتح‌المبین با رمز «یازهرا (س)» بوده است. در این‌مرحله عراق با استفاده از ۱۵۰ دستگاه تریلی منتقل‌کننده تانک که توسط دولت‌های غربی به‌ویژه آلمان به این‌کشور اهدا شده بودند، تعداد زیادی از تانک‌های مدرن خود را به منطقه درگیری رساند. صیاد شیرازی درباره واکنش فرماندهان ایرانی به این‌خبر گفته است: «توی اتاق جنگ وحشت کردیم. و کلمه وحشت به‌جاست.» در جبهه مقابل، وفیق

السامرائی
از فرماندهانی که بعدها اسیر نیروهای ایرانی شد، گفته است: ما آن‌زمان قرارداد خرید ۱۰۰۰ دستگاه تریلر تانک‌بر «فاون» را با آلمان غربی امضا کرده بودیم.» یکی از جملات تاریخی صدام درباره محدوده عمل نیروهای ایرانی در این‌مرحله از فتح‌المبین، به این‌ترتیب بوده است: «اگر کسی سایت‌ها و ارتفاعات رادار را فتح کند، من کلید بصره را به او می‌دهم.» به‌هرحال عراق با تجدیدقوا و تزریق امکانات زرهی بی‌شمار به جبهه جنگ، امید آن را داشت که نیروهای ایرانی، در ادامه پیروزی‌های فتح‌المبین، ناکام بمانند. در جبهه فرماندهان ایرانی هم ابتدا شک و تردیدهایی دیده شد؛ تا جایی که صیاد شیرازی در ادامه روایتش درباره شنیدن خبر انتقال تانک‌های زیاد عراقی، گفته است: «دیدم (فرماندهان) در نظریه فردی خودشان با قلب‌هایشان صحبت می‌کنند؛ ولی در هنگام اعلام نظریه جمعی، با زبان تخصص حرف می‌زنند.»

اما به‌هرحال، در نتیجه حمله و مقاومت نیروهای ایرانی مقابل تانک‌های عراقی در مرحله سوم عملیات فتح‌المبین، الحاق موفقیت‌آمیز جبهه‌های فتح، فجر و نصر انجام شد و بخش عظیمی از نیروهای دشمن، از سه‌طرف محاصره شدند.

"در نتیجه به‌دلیل عدم عقب‌نشینی عراقی‌ها، غنایم زیادی به دست رزمندگان ایرانی افتاد"به‌این‌ترتیب، نیروهای عراقی در منطقه‌ای به‌وسعت بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر مربع فراری شدند. به‌روایت وفیق

السامرائی
، در نتیجه شکست نیروهای عراقی در این‌مرحله از فتح‌المبین، سرتیپ ستاد ثامر

حمدالمحمود
فرمانده لشگر یکم مکانیزه به ۱۵ سال زندان محکوم شد. فرمانده تیپ ۲۷ پیاده مکانیزه لشگر یکم، یعنی سرهنگ ستاد درید هم که از اهالی موصل بود به اعدام محکوم و فرمانده تیپ یکم مکانیزه این‌لشگر هم که یک افسر کُرد بود، روانه زندان شد و دیگر اطلاعی از سرنوشتش به دست نیامد. اما پیروزی مرحله سوم فتح‌المبین به‌هیچ‌وجه به‌سادگی به‌دست نیامد و طبق روایت صیاد شیرازی، محسن رضایی در این‌مرحله به‌دلیل تحمل اضطراب و نگرانی زیاد، چندمرتبه زیر سرم رفت.

۲-۴ جمع‌بندی مراحل اول تا چهارم عملیات فتح‌المبین

در این‌برهه تاریخی، صحنه‌های جالبی شکل گرفته است؛ از جمله این‌که اسرای عراقی به‌دلیل خسته‌کننده‌بودن رانندگی طولانی در جاده، به رحم آمده و به رانندگان ایرانی می‌گفته‌اند ما رانندگی بلدیم. به‌این‌ترتیب جای خود را با رانندگانی که آن‌ها را به سمت عقبه و اسارت می‌بردند، عوض می‌کردند.

در پی رسیدن به اهداف سه‌مرحله ابتدایی عملیات فتح‌المبین، «شهرهای دزفول، اندیمشک و شوش شوروحالی شبیه روزهای پیروزی انقلاب پیدا کردند و مردم به خیابان‌ها ریختند.» (صفحه ۳۳۱) به‌این‌ترتیب باید یادآوری کرد که پیش از فتح خرمشهر هم، تاریخ جنگ هشت‌ساله ایران، صحنه‌های شادی مردم را در شهرهای مختلف به خود دیده است. مردم دزفول، اندیمشک و شوش در نتیجه پیروزی‌های ۳ مرحله ابتدایی فتح‌المبین، به‌محض این‌که از کمبود امکانات ترابری نیروهای رزمنده مطلع شدند، با وسایل نقلیه خود برای انتقال رزمندگان و اسیران راهی مناطق جنگی شدند. در این‌برهه تاریخی، صحنه‌های جالبی شکل گرفته است؛ از جمله این‌که اسرای عراقی به‌دلیل خسته‌کننده‌بودن رانندگی طولانی در جاده، به رحم آمده و به رانندگان ایرانی می‌گفته‌اند ما رانندگی بلدیم. به‌این‌ترتیب جای خود را با رانندگانی که آن‌ها را به سمت عقبه و اسارت می‌بردند، عوض می‌کردند. در همان‌حال سرویس عربی رادیوبغداد با نام «صوت‌الجماهیر» با هیجان و شور شدیدی، خطاب به شنوندگان عراقی مژده می‌داده است: «نیروهای قهرمان ما همچنان به‌سوی شوش و دزفول در حال پیشروی هستند!» و یا در مرحله چهارم همین‌عملیات، پیرمرد پسته‌فروشی از اهالی شهر رفسنجان، کل موجودی مغازه خود را به منطقه جنگی آورده و بین رزمندگان تقسیم کرده است.

در نتیجه انجام سومین مرحله عملیات فتح‌المبین بیش از هزار و ۵۰۰ کیلومتر مربع از خاک جمهوری اسلامی ایران آزاد شد، ۲۰ هزار نفر از نیروهای عراقی کشته و مجروح، ۱۴ هزار تن از آن‌ها اسیر، و لشکر ۱ مکانیزه، تیپ ۵۱ زرهی، تیپ ۱ مکانیزه، تیپ ۳ پیاده، تیپ ۲۷ مکانیزه، تیپ ۳۴ زرهی و ۵ گردان توپخانه عراق به‌طور کامل منهدم شدند.

۲-۵ مرحله چهارم و پایانی عملیات فتح‌المبین

فصل هفتم کتاب «همپای صاعقه» با عنوان «برقازه» درباره چهارمین مرحله عملیات فتح‌المبین است.

"مرحله دوم عملیات مذکور روز چهارشنبه ۴ فروردین ۱۳۶۱ با رمز «یاحسین (ع)» آغاز شد و در پایان این‌مرحله، ارتفاعات استراتژیک و تنگه رقابیه آزاد شد"نکته جالب درباره این‌مرحله از عملیات مذکور این است که خود فرماندهان ارشد تیپ ۲۷ هم در لحظات پیروزی این‌مرحله می‌جنگیدند؛ همت به‌محض ورود به منطقه نبرد، آرپی‌جی به‌دست گرفته، محمود شهبازی با یک‌اسلحه کلاشنیکف، همراه با نیروهای گردان مسلم به‌سمت نیروهای عراقی آتش گشوده و متوسلیان هم به‌طور مستقیم با نیروهای دشمن درگیر شده بوده است. به‌روایت احمد متوسلیان، الحاق نیروهای قرارگاه‌های نصر وقدس در جبهه‌های شمالی فتح‌المبین پس از یک‌هفته درگیری سنگین، سرانجام در مرحله چهارم فتح‌المبین انجام شد. صیاد شیرازی هم در روایت‌های خود اشاره کرده که ارتفاعات برقازه، آخرین هدفی بود که برای عملیات فتح‌المبین در نظر گرفته شده بود که با موفقیت کسب شد. در زمینه تغییرات فرماندهی هم در مرحله چهارم فتح، ولی‌الله همت مسئولیت فرماندهی گردان ابوذر از تیپ ۲۷ را به عهده گرفت.

خط پیشروی عملیات فتح‌المبین از یک طرف، محور عین‌خوش – امامزاده عباس، از یک‌طرف تنگه برقازه و از محور دیگر هم رقابیه بود تا نیروهای عمل‌کننده ایرانی در یک خط قرار بگیرند.

منطقه عملیاتی فتح‌المبین و حوزه عمل نیروهای ایرانی

عملیات فتح‌المبین شامگاه ۸ فروردین ۶۱ با دستیابی ۱۰۰ درصد نیروهای ایران به اهداف طراحی‌شده به پایان رسید. پس از پیروزی و پایان عملیات، صبح روز پنجشنبه ۱۲ فروردین ۶۱ نیروهای تیپ ۲۷ پس از ۳ روز استقرار شبانه‌روزی در مناطق آزادشده فتح‌المبین و تحکیم خطوط پدافندی، به پادگان دوکوهه برگشتند.

جالب است که نیروهای تیپ به مرخصی نمی‌رفتند و متوسلیان با قسم‌دادن‌شان به جان امام خمینی (ره) آن‌ها را راهی مرخصی کرده است. کل تلفات تیپ ۲۷ در مراحل چهارگانه عملیات فتح‌المبین، ۹۳ نفر بود. یکی از سخنان تاریخی و جالب متوسلیان پس از پیروزی در عملیات فتح‌المبین درباره برداشت بیگانگان از دفاع ایران از خاک خود است: «اعتقاد هم داریم که صدام، به‌حسب یک‌سری محاسبات خرد و کلان سیاسی و نظامی، می‌خواهد عقب‌نشینی کند؛ یعنی ارتش عراق را ببرد عقب، تا مرز بین‌المللی. ولی ما به یاری خدا، نباید او را آرام بگذاریم. حالا مجامع بین‌المللی اسم ما را هرچه هم که می‌خواهند، بگذارند.

"هدف مرحله سوم این‌عملیات هم آزادسازی سایت‌ها و ارتفاعات ابوصلیبیخات مشهور به ارتفاعات رادار بود که به آن خواهیم پرداخت"اسم ما را بگذارند "متجاوز"، "زورگو"، "قلدر"… هر اسمی که دلشان خواست، می‌توانند روی ما بگذارند، ولی ما باید صدام و جریان صدامی را ان‌شاالله از بین ببریم.» متوسلیان در جای دیگری از همین‌سخنانش که عصر پنجشنبه ۱۲ فروردین ۶۱ در جلسه مشترک فرماندهان تیپ ۲۷ و تیپ ۷ ولی‌عصر دزفول در پادگان دوکوهه ایراد شده‌اند، گفته است: «البته ضربه بعدی از حساسیت به مراتب بیشتری برخوردار است. یعنی دیگر برای آمریکا در منطقه، مساله تبدیل می‌شود به مساله مرگ و زندگی.» در همان‌جلسه، فرمانده تیپ ۷ ولی‌عصر خطاب به متوسلیان سخنانی دارد که بیانگر آرمان‌های نیروهای مسلح ایران در آن‌برهه است: «همچنان که خود شما برادر حاج احمد هم فرمودید، بتوانیم در جبهه‌های گوناگون، نه‌تنها در خوزستان بلکه در جبهه‌های خارج از کشور هم، ضد تمامی دشمنان اسلام و در رأس آنها آمریکا، دوش به دوش همدیگر بجنگیم.»

جالب است که تیپ ۲۷ که به‌قول همه راویان و حاضران در سال ۶۰، از هیچ ساخته شده بود، به روایت جعفر جهروتی‌زاده، با پایان عملیات فتح‌المبین، دیگر از حیث امکانات مهندسی تخریب، مثل روزهای قبل از عملیات فقیر نبوده و تبدیل به یک‌تیپ مجهز نظامی شده بوده است.

۲-۶ امدادهای غیبی عملیات فتح‌المبین

با گردآوری منابع و روایات مختلف می‌توان برخی از امدادهای غیبی الهی در عملیات فتح‌المبین را بررسی کرد. شهید همت در سخنان و یک‌مصاحبه خود درباره این‌عملیات، گفته است: «در این‌عملیات نیروهای ما قادر شدند امدادهای غیبی را لمس کنند.» صیاد شیرازی هم گفته است: «عملیات فتح‌المبین، بالاترین امتیاز را داشت.» و «آن‌موقع امکانات محدود بود و شاید همین محدودیت‌ها باعث شده بود تا بیشتر قدر همدیگر را بدانیم.» در واقع محدودیت‌هایی که صیاد شیرازی به آن‌ها اشاره دارد، ظاهراً موجب توکل و اعتقاد بیشتر رزمندگان به عنایات الهی شده است.

یکی از امدادهای الهی به رزمندگان تیپ ۲۷، مربوط به ابتدای عملیات است که صف رزمندگان گردان خط‌شکن حبیب، در تاریکی شب مسیر را گم می‌کند و در نهایت، مسیر عملیات با توسل محسن وزوایی فرمانده گردان و نیروهایش پیدا می‌شود. از دیگر امدادهای غیبی در این‌عملیات، شکل‌گرفتن مه‌غلیظی است که شاهدیان عینی در شب حمله، راوی‌اش هستند و می‌گویند این مه غلیظ جلوی دید نیروهای عراقی را گرفت و سپس با عبور ستون نیروهای ایرانی از مقابل آن‌ها، مه از بین رفته و هوا صاف شده است. نمونه مشابه این‌امداد غیبی را می‌توان در صفحه ۲۸۵ کتاب «همپای صاعقه» هم مشاهده کرد: «نیروهای دشمن انگار کور شده بودند…»

البته باور و اشاره به امدادهای غیبی، به این‌معنا نیست که رزمندگان ایرانی، تلاش و کوشش را بیهوده می‌پنداشتند چون حین اجرای عملیات و پیشروی نیروها، رزمندگانی هم بوده‌اند که به تعبیر جعفر جهروتی‌زاده، جلو نمی‌آمده و فرماندهان را اذیت می‌کرده‌اند: «یا راه نمی‌آمدند یا دفعتا در جا می‌نشستند و می‌خوابیدند.»

محمدرضا دستواره از مسئولان تیپ که در صندلی عقب نشسته بوده، خطاب به متوسلیان می‌گوید: «برادر وزوایی که تا همین‌چنددقیقه پیش داشت با بی‌سیم با خودتان حرف می‌زد، او که چیزی‌اش نشده.» راوی خاطره در ادامه گفته است: «حاج احمد گفت: هنوز هم از روی او شرمنده‌ام.

کاش آن روز به بلتا نرفته بودم. خدا کند از من گذشته باشد.» دیگر امداد غیبی عملیات فتح‌المبین توسط یکی از وقایع‌نگاران تیپ ۲۷ که بین رزمندگان این‌تیپ حضور داشته، روایت شده است: «از آن‌همه گلوله تیربارهای سبک و سنگین که به‌سمت بچه‌ها شلیک می‌شد، کوچک‌ترین آسیبی به کسی وارد نیامد.» (صفحه ۲۶۹) یکی‌دیگر از امدادهای غیبی و الهی هم که مربوط به مرحله چهارم فتح‌المبین است، درباره شلیک بی‌اثر کاتیوشاهای دشمن است که طبق روایات مربوط به آن، عراقی‌ها ۴۰ موشک کاتیوشا شلیک کردند و همه آن‌ها در زمین فرو رفته و منفجر نشدند.

۲-۷ یک‌خاطره از فتح‌المبین درباره متوسلیان و وزوایی

به‌جز خاطره معروف درگیری لفظی و سپس آشتی متوسلیان و وزوایی پیش از عملیات فتح‌المبین، یک‌خاطره دیگر درباره رابطه متوسلیان و وزوایی وجود دارد که کمتر به آن پرداخته شده است. راوی این‌خاطره محمد جهان‌جانی رزمنده و راننده جیپ فرماندهی تیپ ۲۷ است که درباره یکی از روزهای عملیات فتح گفته متوسلیان را هنگامی که در جیپ کنار او نشسته بوده، زیر نظر داشته است؛ «داشت اشک می‌ریخت. بی‌صدا و بدون زاری.» و وقتی علت گریه متوسلیان از او پرسیده می‌شود، ابتدا به نبودن دوستان و نیروهایش به‌واسطه شهادت اشاره می‌کند و در نهایت می‌گوید: «این‌هم از آقا محسن» محمدرضا دستواره از مسئولان تیپ که در صندلی عقب نشسته بوده، خطاب به متوسلیان می‌گوید: «برادر وزوایی که تا همین‌چنددقیقه پیش داشت با بی‌سیم با خودتان حرف می‌زد، او که چیزی‌اش نشده.» راوی خاطره در ادامه گفته است: «حاج احمد گفت: هنوز هم از روی او شرمنده‌ام. کاش آن روز به بلتا نرفته بودم.

"در همین‌گیرودار، متوسلیان بی‌اعتنا به آتش شدید دشمن در خط مقدم درگیری تردد کرده و گاهی با کلاشینکف یا آرپی‌جی به‌سمت عراقی‌ها اجرای آتش می‌کرده است"خدا کند از من گذشته باشد.» (صفحه ۳۴۲)

درباره اخلاق احمد متوسلیان، این‌جملات هم از شهید دستواره نقل شده است: «در بعضی موارد عصبانی می‌شود، در برخی موارد تند تصمیم می‌گیرد و تند هم برخورد می‌کند.» اما حالا که بحث شخصیت متوسلیان است، بد نیست اشاره کنیم که پس از فتح خرمشهر مصاحبه‌ای داشته که در پایان آن، جمله معناداری دارد: «کربلای ما و نجف ما در دست کافرین، مدینه و مکه ما در دست منافقین و قدس عزیز ما در دست ظالمین است؛ یعنی این سه چهره‌ای که ما با آن در جنگ هستیم.»

یکی دیگر از ویژگی‌های متوسلیان، دوربین‌گریزی و فرار از مصاحبه بوده که در روزهای عملیات بیت‌المقدس وقتی خبرنگاران صدا و سیمای خراسان به تهیه گزارش و مصاحبه با او اقدام می‌کنند، مشهود بوده است.

*۳- تیپ ۲۷ در عملیات الی‌بیت‌المقدس

۳-۱ پیش از حمله

منطقه‌ای که برای عملیات الی‌بیت‌المقدس، در نظر گرفته شد بیش از ۲ برابر منطقه فتح‌المبین بود و رزمندگان ایران با منطقه‌ای به وسعت حدود ۶ هزار کیلومتر مربع روبرو بودند. این‌منطقه دشتی صاف و بدون‌هیچ‌گونه عارضه طبیعی بود و پیش از شروع عملیات، نیروهای مهندسی سپاه سوم عراق، با تخریب قسمت‌های زیادی از خرمشهر، ایجاد میادین بزرگ مین و کانال‌های زیرزمینی، برای خود ساختار دفاعی محکمی ساخته بودند تا از نفوذ نیروهای ایرانی به خرمشهر جلوگیری کنند. مرحله و گام بعدی ایران، پس از عملیات فتح‌المبین، عملیات الی‌بیت‌المقدس بود که به اسم بیت‌المقدس معروف شده است. پس از یک‌سال‌ونیم از آغاز جنگ و با وجود توفیقات عملیات فتح‌المبین، خرمشهر هنوز در حکم مبدا مناسب برای تمام تحرکات نظامی عراق علیه ایران به‌شمار می‌آمد؛ به‌ویژه پس از فتح‌المبین و از دست‌دادن بخش عمده‌ای از اراضی اشغالی شمال خوزستان. خلاصه آن‌که در دست داشتن خرمشهر به‌عنوان یک شهر و یک بندر، از نظر سیاسی و جغرافیایی، یکی از برگ‌های برنده عراق در جنگ بود که در نتیجه چنین وضعیتی، طرح عملیاتی کربلای ۳ یعنی الی‌بیت‌المقدس با مقاصدی مهم از جمله آزادسازی خرمشهر و هویزه در دستور کار نیروهای مشترک ارتش و سپاه قرار گرفت.

صیاد شیرازی درباره حال و هوای آن روزها (پس از فتح المبین و پیش از بیت‌المقدس) و روحیه بالای نیروهای ایرانی گفته است: «از هر نظر احساس قوت و قدرت می‌کردیم.» باچنین روحیه‌ای منطقه‌ای که برای عملیات الی‌بیت‌المقدس، در نظر گرفته شد بیش از ۲ برابر منطقه فتح‌المبین بود و رزمندگان ایران با منطقه‌ای به وسعت حدود ۶ هزار کیلومتر مربع روبرو بودند.

این‌منطقه دشتی صاف و بدون‌هیچ‌گونه عارضه طبیعی بود و پیش از شروع عملیات، نیروهای مهندسی سپاه سوم عراق، با تخریب قسمت‌های زیادی از خرمشهر، ایجاد میادین بزرگ مین و کانال‌های زیرزمینی، برای خود ساختار دفاعی محکمی ساخته بودند تا از نفوذ نیروهای ایرانی به خرمشهر جلوگیری کنند. دلیل همه تلاش‌های عراق هم برای حفظ خرمشهر، همان جایگاهی است که چندسطر پیش‌تر برای خرمشهر برشمرده شد.

یکی از اتفاقات مهم و شاید امدادهای غیبی در عملیات بیت‌المقدس مانند فتح‌المبین، این بود که حمله ایران، جلو افتاد که رزمندگان و فرماندهان ایرانی، این‌اتفاق را یک لطف الهی دانسته‌اند. محمود مرادی جانشین گردان انصارالرسول تیپ ۲۷ در این‌باره گفته است: «اگر حمله جلو نمی‌افتاد، عراقی‌ها کارشان را با سهولت انجام می‌دادند و نقشه‌شان را پیاده می‌کردند.» نقشه مورداشاره مرادی، طرحی است که عراق قصد داشت طبق آن، نیروهای خود را از حاشیه جاده آسفالت اهواز خرمشهر پیش آورده و به ساحل غربی کارون منتقل کند تا کنار ساحل این‌رود، یک‌خط پدافندی قدرتمند ایجاد کند. محسن رضایی هم در روایات و خاطرات خود به این‌مساله اشاره کرده که عراقی‌ها استحکامات وسیعی درست کرده و کاملاً آماده بودند که حمله کنند. به‌این‌ترتیب جلو افتادن ۱۰ روزه عملیات، طرح و نقشه عراقی‌ها را به هم می‌ریزد.

"در این‌مرحله عراق با استفاده از ۱۵۰ دستگاه تریلی منتقل‌کننده تانک که توسط دولت‌های غربی به‌ویژه آلمان به این‌کشور اهدا شده بودند، تعداد زیادی از تانک‌های مدرن خود را به منطقه درگیری رساند"فرماندهان عراقی خاکریز دژ مانندی را سر راه پیشروی نیروهای ایرانی درست کرده بودند، که نامش را خط بارلو گذاشته بودند. بارلو نام دژ مشهوری است که ارتش اسرائیل سال ۱۹۷۳ در جنگ با مصر در حاشیه شرقی کانال سوئز احداث کرده بود. خط بالروی عراقی‌ها با شروع عملیات بیت‌المقدس، طی مدت ۳۰ دقیقه درگیری به تسخیر ایرانی‌ها آمد. در همین‌زمینه بخش دیگری از خاطرات محمود مرادی وجود دارد که در آن آمده است: «ساعت ۱۱:۳۰ دقیقه شب شروع کردیم و ساعت ۱۲ ما روی جاده مستقر بودیم و خاکریز بارلویی سپاه سوم ارتش عراق، زیر گام‌های برادران ما بود.» علاوه بر خط بارلو، عراق در حاشیه رود کارون هم تدابیر زیادی برای جلوگیری ایرانی‌ها اندیشیده بود؛ از جمله دوربین‌های مداربسته، تله‌های انفجاری و احتراقی و...

۳-۱-۱ سختی اصلی عملیات بیت‌المقدس

نیروهای ایرانی بنا داشتند مانند فتح‌المبین، در عملیات کربلای ۳ یا همان الی‌بیت‌المقدس از شیوه تک احاطه‌ای استفاده کنند اما شرایط و آرایش جنگی دشمن باعث شد ناچار شوند از تک جبهه‌ای استفاده کنند که با توجه به نابرابری امکانات ایران و عراق (نسبت یک‌هفتم به یک)، کاری بسیار دشوار محسوب می‌شد اما در نهایت به انجام رسید. در همین‌زمینه بحث تک جبهه‌ای، بد نیست اشاره کوتاهی داشته باشیم که یکی از کارهای صعب و سختی که ایرانی‌ها انجام دادند، عبور از رود کارون بود.

در خاطرات حاج‌قاسم سلیمانی هم به‌سختی این‌مساله اشاره شده است. آن‌طور که راویان کتاب «همپای صاعقه» گفته‌اند، در عرف عملیات‌های نظامی دنیا، عبور از رودخانه خود یک‌عملیات محسوب می‌شود اما در بیت‌المقدس عبور از کارون، با همه سختی‌هایش برای نیروهای ایرانی، تنها بخشی از عملیات اصلی بود. طبق نقل قولی هم که از شهید همت به‌جا مانده، برای عبور از کارون، پل شناور شماره یک شهید بهشتی در نظر گرفته شد که هر آن امکان داشت، زنجیرها و کابل‌های نگه‌دارنده‌اش پاره شوند. با این‌وجود، تدبیری اندیشیده شد تا ۱۴ رده نظامی از ۴ تیپ سپاه و ارتش از روی این‌پل عبور کنند. پل مورد اشاره، ساعت ۳ بعدازظهر پنجشنبه ۹ اردیبهشت ۶۱ به‌طور آزمایشی روی کارون نصب شد.

"صیاد شیرازی درباره واکنش فرماندهان ایرانی به این‌خبر گفته است: «توی اتاق جنگ وحشت کردیم"با برگشت به بحث اصلی، صیاد شیرازی درباره جبهه ایران در این‌عملیات گفته است «بیشتر از ۳ محور جواب نمی‌داد؛ چون تک‌مان از نوع احاطه‌ای نبود و باید در اغلب جاها تک جبهه‌ای انجام می‌دادیم.» او درباره یکپارچگی نیروهای ارتش و سپاه هم گفته است: «همه در کنار هم، با یکپارچگی کار می‌کردیم.» در روایت علی ربیعی از مسئولین واحد اطلاعات عملیات تیپ ۲۷ هم اشاره شده که برادران سپاهی، ارتشی و بسیجی همه در جوار هم بودند.

به‌این‌ترتیب بنا می‌شود ۳ قرارگاه قدس در شمال، فتح در مرکز و قرارگاه نصر در چپ یا جنوب منطقه عملیات به‌طور همزمان عمل کنند و قرارگاه مرکزی کربلا هم مسئولیت هدایت عملیات را به عهده داشته باشد. با این‌رویکرد به یگان‌های تابع قرارگاه مرکزی کربلا ابلاغ شد فرمانده ارتشی هر رده، به‌عنوان فرمانده پشتیبانی و فرمانده سپاهی به‌عنوان معاون عملیاتی آن‌رده انجام وظیفه خواهند کرد. به‌این‌ترتیب مسئولیت هدایت عملیات کربلای ۳، عملاً به فرماندهان سپاهی واگذار شد و فرماندهان ارتشی، مسئولیت هماهنگی آتش‌های پشتیبانی و پشتیبانی لجستیکی را به‌عهده گرفتند. استعداد نیروی رزمی تحت فرماندهی قرارگاه کربلا هم در این‌عملیات، با جمع نیروهای ارتش، سپاه و نیروی مردمی، در مجموع ۱۹۵ گردان پیاده، مکانیزه و زرهی بود. که نیروهای این ۱۹۵ گردان همان‌طور که اشاره شد، مقابل نیروهای فعال عراق، یک‌هفتم به یک بود.

منطقه عملیاتی الی‌بیت‌المقدس و حوزه عمل نیروهای ایرانی

در روایات و خاطرات مربوط به عملیات بیت‌المقدس، زیاد اسم جاده آسفالت اهواز خرمشهر را می‌شنویم.

بنابراین بد نیست این‌توضیح را درباره این‌عامل مهم داشته باشیم که با مسافت ۱۳۰ کیلومتر خرمشهر را به مرکز خوزستان وصل می‌کرد و خط آهن اهواز خرمشهر هم در غرب همین‌جاده امتداد داشت. این‌جاده هم از مواضع حیاتی عملیات بود که حفظش برای دشمن، امری بسیار حیاتی محسوب می‌شد چون ارتش عراق در این‌منطقه، نیازهای مهم تدارکاتی خود را با استفاده از آن انجام می‌داد.

۳-۱-۲ ادغام تیپ سیدالشهدا در تیپ ۲۷

یکی از اتفاقات مهمِ پیش از عملیات الی‌بیت‌المقدس، تشکیل تیپ سیدالشهدا (ع) با فرماندهی محسن وزوایی است که چندی پس از طرح تشکیل‌اش، در جلسه سه‌شنبه ۱۷ فروردین ۶۱ در پادگان دوکوهه مقرر می‌شود با تیپ ۲۷ ادغام شود. در نتیجه وزوایی به‌عنوان فرمانده عملیات تیپ ۲۷ منصوب شد و نیروهای تیپ تازه‌تاسیس (شاید بهتر باشد بگوییم هنوزتاسیس‌نشده) سیدالشهدا (ع) با نیروهای تیپ ۲۷ ادغام شدند. همچنین در پی انتصاب وزوایی به فرماندهی عملیاتی تیپ ۲۷، فرماندهی گردان حبیب بن مظاهر به علیرضا موحد دانش سپرده شد.

پیش از انجام عملیات، شمار گردان‌های عملیاتی تیپ ۲۷ به ۱۱ گردان رسید و مجموع نیروهای این‌تیپ به ۴ هزار و ۵۰۰ نفر رسید. حبیب‌الله مظاهری فرمانده وقت گردان مسلم‌بن‌عقیل (ع) از تیپ ۲۷ هم، میانگین سنی نیروهای رزمی این‌گردان را بین ۱۷ تا ۳۵ سال عنوان کرده است.

۳-۱-۳ کمبودها و همدلی مردم با رزمندگان

ادامه سخنان همت هم پرده از واقعیات جالب تاریخی برمی‌دارد.

"به‌این‌ترتیب، نیروهای عراقی در منطقه‌ای به‌وسعت بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر مربع فراری شدند"او با اشاره به اقدامات وابسته نظامی سفارت شوروی می‌گوید: «آن مردک (وابسته نظامی سفارت شوروی) بلند شده آمده پیش سرهنگ علی‌اصغر جمالی، معاون برادر صیاد شیرازی و می‌گوید که توپخانه ۱۳۰ به شما می‌دهیم، موشک به شما می‌دهیم، به ارزان‌ترین قیمت، آنها را به شما می‌دهیم؛ فقط به این شرط که شما بیایید و یک قرارداد با ما امضا کنید. اگر نخواهیم سند ذلت و بردگی اجنبی را امضا کنیم، باید به اتکای خودمان حرکت کنیم.» طبق روایت اسماعیل قهرمانی فرمانده وقت گردان انصارالرسول تی پ۲۷، پیش از شروع عملیات بیت‌المقدس، یک‌سوم نیروهای این‌گردان نه اسلحه داشته‌اند نه خشاب. کمبود امکاناتی مانند قمقمه‌های آب هم باعث می‌شود محسن رضایی فرمانده سپاه وارد گود شود و برای نیروهایی که قرار بود شب عملیات، ۱۷ کیلومتر در عمق مواضع (غرب کارون) پیاده‌روی کنند، از ارتش درخواست امکانات کند. جالب است که شهید علیرضا موحد دانش فرمانده گردان ادغامی حبیب و ۱۴۱ ارتش در سخنرانی خود در جمع نیروهای این‌گردان ادغامی، روایت کرده قمقمه‌اش را که از تهران تحویل گرفته بوده، برای رعایت حال اکثر بچه‌های سپاهی و بسیجی گردان حبیب که قمقمه نداشته‌اند، با خود به‌عملیات نمی‌آورد. در همین‌زمینه، با جستجوی صفحات تاریخ تیپ ۲۷، به سخنان و تأکیدات شهید همت، در جمع نیروهای رزمنده می‌رسیم که گفته محسن رفیقدوست مسئول تدارکات سپاه ناچار است با سفرهای خارجی خود، با هزار مکافات و سختی، ۱۰ محموله موشک آرپی‌جی بخرد یا برای خرید اسلحه کلاشنیکف از کره شمالی اقدام کند.

بنابراین نیروها باید نهایت تلاش خود را بکنند تا امکانات رزمی را هدر نداده و دقیق شلیک کنند.

همت در گزارش‌های خود درباره عملیات الی‌بیت‌المقدس گفته است: «۲ گردانمان تجهیزات انفرادی مثل فانسقه، جیب خشاب و بند حمایل نداشتند. ناچار بودند خشاب‌ها را لای دستمال چفیه بگذارند و بعد ببندند دور کمرشان.» همچنین آن‌زمان قیمت هر موشک آرپی‌جی که محسن رفیقدوست از کشورهای خارجی تهیه می‌کرده، ۴ هزارتومان بوده است. علاوه بر سخنان همت درباره کمبودها، سخنان متوسلیان هم پیش از شروع بیت‌المقدس در جلسه توجیهی فرماندهان تی پ۲۷، به‌جا مانده که می‌گوید با هزاربدبختی از برادرمان سرهنگ صیاد شیرازی موشک تاو می‌گیریم. مجبوریم گلوله‌ها را سهمیه‌بندی کنیم و نمی‌شود مثل عراقی‌ها فله‌ای مصرف کرد.

در ادامه همین‌جلسه بوده که همت به فرماندهان تیپ می‌گوید آمریکا و مصر به عراق می‌دهند ولی به ما نمی‌دهند: «شما فرماندهان موظف هستید این‌قضیه را برای نیروهایتان توجیه کنید. به خدا بسیجی پاک است؛ این را می‌پذیرد.» (صفحه ۶۳۱) اما ادامه سخنان همت هم پرده از واقعیات جالب تاریخی برمی‌دارد.

"به‌روایت وفیقالسامرائی، در نتیجه شکست نیروهای عراقی در این‌مرحله از فتح‌المبین، سرتیپ ستاد ثامرحمدالمحمود فرمانده لشگر یکم مکانیزه به ۱۵ سال زندان محکوم شد"او با اشاره به اقدامات وابسته نظامی سفارت شوروی می‌گوید: «آن مردک (وابسته نظامی سفارت شوروی) بلند شده آمده پیش سرهنگ علی‌اصغر جمالی، معاون برادر صیاد شیرازی و می‌گوید که توپخانه ۱۳۰ به شما می‌دهیم، موشک به شما می‌دهیم، به ارزان‌ترین قیمت، آنها را به شما می‌دهیم؛ فقط به این شرط که شما بیایید و یک قرارداد با ما امضا کنید. اگر نخواهیم سند ذلت و بردگی اجنبی را امضا کنیم، باید به اتکای خودمان حرکت کنیم.» یک‌نکته جالب در سخنان شهید همت این است که در حالی به بحث محاصره اقتصادی ایران اشاره دارد و از کلیدواژه‌ای «حزب‌الله» استفاده می‌کند که هنوز نیروی حزب‌الله لبنان تشکیل نشده بود: «دشمن این‌همه لشگر و تیپ از مصر و اردن و هزار جای دیگر دنیا به میدان می‌آورد تا ما را شکست دهد؛ ولی بحمدالله در مقابل نیروی حزب‌الله نمی‌تواند ایستادگی کند.» در مجموع، مهم‌ترین حرف همت در این‌سخنان خطاب به فرمانده‌گردان‌های تیپ ۲۷ این است که نیروهای سپاهی و بسیجی، در صورتی‌که واقعیات و شرایط را بدانند، با سختی‌ها کنار خواهند آمد: «نیروهایتان را توجیه کنید تا گلایه بی‌جا نکنند.»

روز پنجشنبه ۲۶ فروردین هم که دستور آغاز شناسایی‌ها برای عملیات بیت‌المقدس صادر می‌شود، نیروهای اطلاعات عملیات تیپ ۲۷ با کمبود قطب‌نما روبرو بوده‌اند که بنا می‌شود برای جبران این‌کمبود، ارتش تعدادی قطب‌نما به سپاه امانت دهد. کمبود امکانات شناسایی را تدابیر و دستورات فرماندهانی چون محمود شهبازی با جدیت و تلاش بیشتر جبران کرد؛ به‌گونه‌ای که پای همه نیروهای اطلاعات عملیات و خود این‌فرمانده به‌دلیل پیاده‌روی‌های زیاد شبانه تاول زده و بنا می‌شود نیروها برای جلوگیری از آسیب بیشتر به پایشان، از حنا استفاده کنند. حسین قجه‌ای فرمانده گردان سلمان هم در دفترچه خاطرات روزانه خود به این‌مساله اشاره کرده که برای آمادگی و تربیت جسمانی نیروها، رزمندگان گردان مذکور فاصله اهواز تا دارخوین (۸۳ کیلومتر) را راهپیمایی می‌کرده‌اند.

سرهنگ حسین حسنی‌سعدی از فرماندهان ارتشی عملیات الی‌بیت‌المقدس در جمع نیروهای ارتش و خلبانان هوانیروز

اما در همان‌زمان اوج کمبودها و فقر امکانات ایران برای عملیات بیت‌المقدس، اتفاق مهم دیگر، همدلی و همراهی مردم با نیروهای رزمنده است. یعنی علاوه بر تدبیر و اقدام نیروهای نظامی، یکی از عوامل مهم فتح خرمشهر، پشتیبانی مردم بوده است.

محمود نیکومنظر از رزمندگان سال‌های جنگ، در روایت خود از روزهای پیش از عملیات بیت‌المقدس، گفته است زمانی در جبهه نان وجود نداشت اما وقتی مسئولین از طریق رسانه‌ها اعلام کردند نان یکی از حوائج رزمندگان است، «همین‌طور ماشین محموله نان بود که به جبهه می‌رسید.»

علاوه بر ایثار و فداکاری مردم و نیروهای سپاه، نباید ایثار نیروهای ارتش را هم از نظر دور داشت. در این‌زمینه می‌توان به سخنان به‌جا مانده از سرهنگ فرض‌الله شاهین‌راد در جلسه فوق‌العاده پنجشنبه ۹ اردیبهشت اشاره کرد که گفته است: «حالا منظورم واقعاً ایثار است دیگر؛ ایثار!! به این‌کار غیر از ایثار هیچ‌چیز دیگری نمی‌شود گفت. از نظر تاکتیکی اصلاً قابل صحبت نیست که مثلاً در اینجا ما سه‌گردان پیاده را بگذاریم در مقابل دو تا تیپ زرهی دشمن.» (صفحه ۴۷۹) بد نیست به نشست مذکور اشاره بیشتری داشته باشیم. این‌جلسه، نشست فوق‌العاده‌ای در قرارگاه فرعی نصر ۲ بوده که شامگاه پنجشنبه ۹ اردیبهشت با حضور متوسلیان، وزوایی، سرهنگ شاهین‌راد و سرهنگ حسین حسنی‌سعدی برپا شد. نکته جالب درباره این‌جلسه بحث و گفتگوی دیگری از محسن وزوایی و احمد متوسلیان است که در صفحه ۴۷۶ کتاب «همپای صاعقه» گفتگوها و جملات آن درج شده است.

"به‌این‌ترتیب جای خود را با رانندگانی که آن‌ها را به سمت عقبه و اسارت می‌بردند، عوض می‌کردند"در این‌گفتگو، وزوایی با دستور متوسلیان مخالف است اما می‌گوید: «من استدلال شما را نمی‌پذیرم ولی چون می‌گوئید انجام می‌دهم.»

نکته پایانی روزهای پیش از عملیات بیت‌المقدس هم، انتخاب رمز این‌عملیات است که به‌دلیل همزمانی با ۱۳ رجب و سالروز میلاد امام علی (ع)، «یا علی‌بن ابی‌طالب» در نظر گرفته شد.

۳-۲ آغاز عملیات

عملیات الی‌بیت‌المقدس، شامگاه پنجشنبه ۹ اردیبهشت آغاز شد و می‌رفت تا روز ۳ خرداد ۶۱ با فتح خرمشهر به پایان برسد. اما این‌فرجام و سرانجام به‌هیچ‌روی به‌راحتی به‌دست نیامد. نیروهای رزمنده‌ای که بنا بود در حمله شب اول عملیات شرکت داشته باشند، با جیره اندک ماست و چند تکه نان خشک، راهی منطقه درگیری شدند و پس از ابلاغ فرمان حمله و رمز عملیات در بی‌سیم، به‌روایت راویان، چراغ‌های سالن قرارگاه مرکزی کربلا خاموش شده و مراسم مناجات و قرائت دعای کمیل آغاز شد. در میانه‌های پیشرویِ نیروهای عمل‌کننده، پیش از شروع درگیری، اتفاق مهمی افتاد و آن هم، کشف تک قرارگاه قدس توسط دشمن بود که درنتیجه آن، درگیری خونینی در منطقه عمل این‌قرارگاه آغاز شد. درنتیجه با رسیدن به ساعت ۴ بامداد و روشن‌شدن هوا، مقاومت دشمن شدید و تلفات نیروهای ایرانی زیاد شد.

از ساعت ۶ صبح هم عراق در پی پس‌گرفتن مواضعی برآمد که نیروهای ایرانی تا آن ساعت فتح کرده بودند.

نکته مهم درباره شروع عملیات این است که مساله کمبود و فقر امکانات هنوز برطرف نشده بود و به‌گواه علی بوربور معاون گروهان یکم گردن سلمان، پس از شروع عملیات بوده که اسلحه در اختیار نیروهای این‌گروهان قرار می‌گیرد. و البته نیروهای این‌گردان به‌جز یک‌خشاب که روی اسلحه کلاشنیکف‌شان بوده، خشاب دیگری همراه نداشته‌اند.

۳-۲-۱ زخمی‌شدن ورامینی و شهادت وزوایی

با شروع درگیری نیروهای قرارگاه نصر (که تیپ ۲۷ زیرمجموعه آن بوده) با نیروهای عراقی، وضعیت نیروهای گردان‌های مقداد و میثم رو به وخامت می‌گذارد. در این‌مرحله از عملیات بوده که عباس ورامینی معاون وقت اول گردان مقداد، براثر اصابت ترکش موشک آرپی‌جی دشمن به صورت و گردنش مجروح می‌شود. در ادامه درگیری‌ها محسن وزوایی که سوار بر جیپ فرماندهی محور محرم، در موضع درگیری نیروهای گردان حبیب، مشغول هدایت رزمندگان بوده، برای بررسی بیشتر منطقه درگیری به‌سمت ایستگاه گرمدشت، یعنی نقطه اوج درگیری تیپ ۲۷ با تانک‌های عراقی حرکت کرده و همان‌جا همراه با حسین تقوی‌منش معاونش و بی‌سیم‌چی همراهشان به شهادت می‌رسد.

از دیگر واقعیات بی‌تعارف عملیات بیت‌المقدس، عقب‌نشینی بدون هماهنگی فرمانده تیپ ۷ ولی‌عصر دزفول به‌طول ۳ کیلومتر است که این‌کار با شماتت حسن باقری فرمانده قرارگاه نصر روبرو می‌شود. چنین عقب‌نشینی‌های بدون‌هماهنگی، ن.

منابع خبر

اخبار مرتبط