ناظران میگویند: موسیقی و اعتراض؛ صدای دختران در خیابانهای کابل نمیمیرد
ناظران میگویند: موسیقی و اعتراض؛ صدای دختران در خیابانهای کابل نمیمیرد
- حسین دانش
- منتقد هنری
مجموعه"ناظران میگویند" بیانگر نظر نویسندگان آن است. بیبیسی میکوشد تا با انتشار مطالبی از طیفهای گوناگون، چشمانداز متنوع و متوازنی از دیدگاهها ارائه دهد.
در این مطلب، نویسنده با دید انتقادی میگوید: بعد از ۱۵ اگوست، شاهد سکوت سهمگین موسیقی در برابر وضعیت کنونی و مطالبات خیابانی زنان هستیم. دراین شش ماه، ترانهای برای وضعیت حال ساخته نشد، سرود تازهای دراعتراض به سرکوب اجرا نشد، ترانهای برای دختران دستگیرشده و ناپدیدشده خوانده نشد و ارکستری درهمبستگی با دختران معترض خیابانها ننواخت.
توضیح تصویر،
تمنا زریاب پریانی و پروانه ابراهیمخیل (بالا) و مرسل عیار و زهرا محمدی چهار فعال زن که پس از آخرین تظاهرات خیابانی در کابل ناپدید شده اند
نظامیان پینوشه دیکتاتور شیلی در سال ۱۹۷۳، "ویکتور خارا" گیتاریست، ترانهسرا و خواننده انقلابی را به همراه دانشجویان به استادیوم ورزشی سانتیاگو بردند تا اعدام کنند. ابتدا استخوانهای دست و انگشتان او را شکستند و سپس به او گفتند درحضور همه آواز بخواند.
"ناظران میگویند: موسیقی و اعتراض؛ صدای دختران در خیابانهای کابل نمیمیردحسین دانشمنتقد هنری ۶ ساعت پیشمجموعه"ناظران میگویند" بیانگر نظر نویسندگان آن است"ویکتور خارا با وجود درد شکنجه ایستاد و بدون گیتار، ترانه "ما پیروز میشویم" را خواند.
شش ماه ازحاکمیت مسلحانه طالبان برافغانستان میگذرد. دهها هنرمند و آوازخوان افغانستان که به خارج از این کشور رفتند یا ساکن غرب بودند، تاکنون موفق به تولید آثاری درهمبستگی و همراهی با اعتراضات زنان و دخترانی که در خیابانهای کابل، بلخ و هرات برای حقوق مدنی شان ایستادهاند، نشدند. شاید این انتظارعجیب باشد اما طی بیست سال اخیر هزینههای زیادی از طریق دریافت پروژه برای تولید موسیقی، آموزش موسیقی و همچنین برنامههای موسیقی در تلویزیونها به نام افغانستان مصرف شد. پرسش این است که آیا موسیقی برای ما فقط یک پروژه، سرگرمی تلویزیونی، دلتنگیهای نوستالژیک و عاشقانه یا سرودهای ارکستری در مراسم حکومت سابق افغانستان بود یا موسیقی پدیده متفاوتترازاینها است؟ تجربه جنبشهای ضد استبداد تاریخ و همصدایی موسیقی با آنها چه بوده است؟ آیا میتوان به مبارزه و مقاومت علیه استبداد، تبعیض جنسیتی و ارتجاع از طریق زبان هنر و به خصوص موسیقی دردنیای وسیع ارتباطات امید بست؟
"درخانهها و خیابانها صدایی هست"
همزمان با اعتراضات خیابانی زنان علیه طالبان، دو دختر با پوشیدن برقع (چادری) درافغانستان، به رسم اعتراض در داخل خانه آواز میخوانند.
موسیقی برای آنها، زبان اعتراض و مقاومت است. ضمن آنکه پوشیدن برقع برای شناسایی نشدن آنها است اما ازآن به عنوان نماد زندانی بودن زنان استفاده کردند. در ترانههای این دو دختر آلات موسیقی به صورت نمادین حذف شده ولی ریتم موسیقی و صدا وجود دارد. صدایی که مانند صدای اعتراضات خیابانها زنده است، حتا اگر آنها را درخانه محبوس کنند. ترانههای این دو دختر جوان به زبان فارسی و انگلیسی محتوای اعتراضی دارد و نام گروه موسیقی آنها "آخرین مشعل" است.
منبع تصویر،
Social media
در خارج از کشور و دراولین روزهای اعتراضات خیابانی زنان علیه طالبان درافغانستان، باران سجادی شاعر و آوازخوان، ترانه "جنگ بقا" را در حمایت از دختران معترض منتشر کرد و دومین ترانه حماسی با نام "سرود سحر" با آوازغوغا تابان و با همکاری زهرا موسوی منتشر شد.
"ابتدا استخوانهای دست و انگشتان او را شکستند و سپس به او گفتند درحضور همه آواز بخواند"این آثار با وجود اهمیت آن در استفاده از هنر به عنوان زبان مقاومت و زبان همبستگی با دختران معترض، به تنهایی به عنوان آثار آماتوری بسنده نبود، بلکه انتظار وجود داشت تا چهرههای مختلف موسیقی یا ارکستر، با ارائه چندین اثر، صدایی برای حمایت از دختران معترض میشدند. با این حال در داخل افغانستان هنوز صداهایی از خود زنان و دختران در خانهها وجود دارد که از ملودی و زبان موسیقی حتا بدون آلات نوازندگی، به عنوان هنر اعتراضی در برابر سرکوب و شکنجه طالبان استفاده میکنند که گروه مخفی "آخرین مشعل" نمونه بارز آن است.
موسیقی دراعتراضات دهههای چهل و پنجاه خورشیدی افغانستان
پادکست چشمانداز بامدادی رادیو بیبیسی
برنامه ها
پایان پادکست
اعظم رهنورد زریاب منتقد و داستان نویس افغانستان گفته بود که بخشی عمده ازموسیقی ما طی نزدیک به بیست سال اخیر از (ترانه محلی) "الا شاه کوکوجان" و موسیقی سرگرمی و فیشنی بالاتر نرفت تا بتواند در بیداری فکری مردم نقش بازی کند.
زریاب در صحبتی با من گفت:" در این نزدیک به بیست سال، جای خالی ساربان، ظاهر هویدا و احمد ظاهر پر نشد." زریاب به اعتراضات خیابانی دهه چهل و پنجاه خورشیدی در افغانستان اشاره کرد که تعدادی از چهرههای موسیقی آن زمان در همبستگی با دانشجویان و معترضان ضد استبداد ترانههای تازه سرودند. زریاب به عنوان نمونه به خاطرهای اشاره کرد که احمد ظاهر ترانه "عاصیام" را در اوج اعتراضات دانشجویان کابل که چند دختر معترض دستگیر و زخمی شده بودند، در فاصله کوتاه آماده و اجرا کرد که باعث همخوانی این ترانه در روزهای بعدی تظاهرات در خیابانهای کابل شد.
شعر این آهنگ با عنوان "یاغی" از هوشنگ شفا است.
نه سرودی، نه سروری
نه هم آوازی، نه شوری
این چه آیینی، چه قانونی، چه تدبیری ست؟
من از این آرامش سنگین و صامت عاصیام دیگر
من از این آهنگ یکسان و مکررعاصیام دیگر
جویبارم، موج بی تابم!
گردن من زیر بار کهکشان هم خم نمیگردد
زندگی یعنی تکاپو، زندگی یعنی هیاهو
زندگی یعنی شب نو، روز نو، اندیشهی نو
من به ناموس قرون بردگیها یاغیام دیگر
ترانه مطرح دیگر احمد ظاهر "بندگی درکار نیست" سروده ابوالقاسم لاهوتی نیز یک مانیفست آزادیخواهانه، ضد استبداد و ضد واپسگرایی است.
زندگی آخــــــــــر سر آید، بندگی در کار نیست
بندگی گــــــر شرط باشد، زندگی در کار نیست
با حقارت گـــــــــــــر ببارد بر سرت باران دُر
آسمان را گو برو، بارندگی در کـــــــــار نیست
زنــدگی آزادی انســــــــــــان و استقلال اوست
بهر آزادی جــــــــدل کن، بندگی در کار نیست
ظاهر هویدا نیز تعدادی آثار اعتراضی را در کارنامه هنری خود دارد؛ ازجمله ترانه "بشکند دستی که بازوی ضعیفان بشکند" سروده باقی قایلزاده یا ترانه اعتراضی "موج موج خزر از سوگ سیه پوشانند " سروده شفیعی کدکنی.
موج موج خزر از سوگ سیه پوشانند
بیشه دلگیر و گیاهان همه خاموشانند
بنگر آن جامه کبودان افق، صبح دمان
روح باغ اند کزین گونه سیه پوشانند
چه بهاری است خدا را که در این دشت ملال
لاله ها آیینهی خون سیاووشانند
گرچه زین زهرِ سمومی که گذشت از سر باغ
سرخ گلهای بهاری همه بیهوشانند
و یا ترانه "ای کاش" با سرودهای از واصف باختری که ظاهر هویدا سالها بعد آن را خواند.
ای کاش ای عشق، ای عشق، ما را زما میرهاندی
وز خاک ما ز آتش و خون، فوارهای میجهاندی
ما خفته گان فسونیم، زندانیان قرونیم
ای کاش آتشفشانی بر خاک ما میفشاندی
تیغی چو کاووس بستیم، رخشی چو رستم نراندیم
ما همسرایان لالیم، از نسل سنگ و سفالیم
نکته قابل تعمق درآثار تولید شده موسیقی در دهه چهل و پنجاه خورشیدی در افغانستان، عدم موجودیت نظام کمک مالی در قالب انجوها یا سازمانهای بینالمللی به حوزه موسیقی و رسانه در افغانستان بود. سیستمی که از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱ میلادی وجود داشت و بخش موسیقی و رسانه از آن بهره گرفت.
سلطه موسیقی سرگرمی بر موسیقی اندیشهمحور
واقعیت این است که معدود موسیقی مستقل، اندیشهمحور و اعتراضی در ۲۰ سال اخیر در افغانستان، به دلیل سلطه موسیقی پروژهای و سرگرمی درحاشیه قرار گرفت. نوعی ازموسیقی که درمسابقات تلویزیونی نیز هدایت میشد، آن قدر ضعیف و دچار کمبود سواد ادبی و کمبود سواد آهنگسازی دنیای امروز بود که چیزی خلاقانه و خاصی برای ماندگاری نداشت.
"ویکتور خارا با وجود درد شکنجه ایستاد و بدون گیتار، ترانه "ما پیروز میشویم" را خواند"در گوشه دیگر، بودند و هستند برخی هنرمندان از نسل قبلی و نسل نو افغانستان که مستقلانه، آثار اعتراضی تولید کردند. اما سلطه در دست تولید موسیقی سرگرمکننده و موسیقی پروژهای در افغانستان بود.
تولید انبوه ویدیوموزیکها در تاجیکستان، دبی و ترکیه و پرداخت هزینههای کلان، موسیقی را به کالای فیشنی (نمایشی) تبدیل کرد که درخدمت مناسبات طبقاتی و بازارشهرت و سرمایه قرار گرفت و نتوانست تصویر واقعی و ملموس از درون جامعه را عرضه کند. برای همین است که بعد از ۱۵ اگوست، شاهد سکوت سهمگین موسیقی در برابر وضعیت کنونی و مطالبات خیابانی زنان هستیم. در این شش ماه، ترانهای برای وضعیت حال ساخته نشد، سرود تازهای دراعتراض به سرکوب اجرا نشد، ترانهای برای دختران دستگیرشده و ناپدیدشده خوانده نشد و ارکستری در همبستگی با دختران معترض خیابانها ننواخت.
منبع تصویر،
Getty Images
جورجو آگامبن جامعهشناس چپ معاصر ایتالیایی در کتاب "آفرینش و آنارشی؛ اثر هنری و دینِ سرمایهداری" نوشته است: "پولی شدن مطلق هنر، آنرا به امر کالایی تنزل داده است.
ما نیازمند بازشناخت هنر و همراهی آن با مطالبات انسانی روزگار ما هستیم. ما نیازمند مقاومت با زبان هنر هستیم. هنر میتواند منتقد زمانه خود باشد، منتقد سیاست و منتقد نابرابری".
تجربه جنبشهای اجتماعی از همنوایی موسیقی
فیلم مستند "قتلعام دراستادیوم" ساخته بنت گورگن پرموت محصول سال ۲۰۱۹ درباره زندگی هنری و کشته شدن ویکتورخارا خواننده شیلی است. ویکتور خارا در بخشی از فیلم میگوید: "موسیقی از نظر من سلاحی قدرتمند برای مبارزه است. متاسفانه به ما نوعی از موسیقی را تحویل دادند که حرفی برای تاثیرگذاری ندارد، مخاطب را لحظهای سرگرم و بعد رها میکند.
"شاید این انتظارعجیب باشد اما طی بیست سال اخیر هزینههای زیادی از طریق دریافت پروژه برای تولید موسیقی، آموزش موسیقی و همچنین برنامههای موسیقی در تلویزیونها به نام افغانستان مصرف شد"ما شروع کردیم به نوعی از موسیقی که ضرورت زمانه ماست. این موسیقی صدای مردم است، صدای خیابانها."
ویکتورخارا در کودتای پینوشه دراستادیوم ورزشی اعدام شد اما تاثیرگذاری او بر جنبشهای اجتماعی و بر موسیقی اعتراضی فراموش ناشدنی است.
در ایران، فرهاد مهرداد آهنگساز و خواننده مستقل و چپ اعتراضی، نمونه کامل و تاثیرگذاراز مبارزه و مقاومت با زبان موسیقی بود. تونالیته صدای فرهاد مهرداد و محتوا و جنس ترانههای او، صدای متراکم مردم و اعتراض بر استبداد و نابرابری بود. مهرداد بر بخشی از موسیقی اعتراضی معاصر ایران نیز تاثیر گذاشت.
در تونس، آمال مثلوثی آوازخوان، ترانهسرا و آهنگسازاعتراضی زن که به "صدای اعتراض تونس" شهرت دارد، نمونهای از همنوایی و همگام بودن موسیقی با جنبشهای اجتماعی است.
او در سال ۲۰۱۱ در میان معترضین خیابانی تونس حضور یافت و ترانه "کلمتی حره" (کلام من آزاد است) را خواند. مثلوثی آهنگی دارد با نام "Kaddesh" که محتوا و تصویرسازی نمادینش، این اثررا متعلق به همه اعتراضات اجتماعی معاصر ساخته است. بخشی ازمتن ترانه:
چندتا خانه ویران شد؟
چندتا زندگی ربوده شد؟
چندتا آرزو دفن شد؟
چندتا چشم گریست؟
چند نفر ازسرزمینشان گریختند؟
چند نفر ستم دیدند؟
چند شب بیخوابی گذشت؟
چند بارخیانت شد؟
چندتا درخت افتاد؟
چندتا زن تحقیر شد؟
چندتا قیام سرکوب شد؟
چندتا اعتراض ناشنیده ماند؟
چندتا؟
- سلطان قلبها، شبهای تهران و دختری که 'صدای انقلاب تونس' شد
آمال مثلوثی
در یک نگاه کلی میتوان گفت که در بیشتر جنبشهای ضد استبداد، تبعیض و اختناق در دنیا، موسیقی بخشی از زبان اعتراض و مقاومت بوده است. از جنبش ضد تبعیض نژادی سیاهان در آمریکا و ضد آپارتاید درآفریقای جنوبی تا جنبش مردمی آمریکای لاتین، جنبش چپ شیلی، اعتراضات خیابانی مردم ایران در دهه پنجاه و هشتاد خورشیدی یا جنبش اعتراضی مردم تونس که منجر به سقوط یک نظام دیکتاتور شد. در همه این جنبشهای مردمی و خیابانی، موسیقی در کنار مردم قرار داشته، حضورش را بر ضد استبداد، ارتجاع و اختناق اعلام کرده و امیدبخش اعتراضات بوده است.
"ضمن آنکه پوشیدن برقع برای شناسایی نشدن آنها است اما ازآن به عنوان نماد زندانی بودن زنان استفاده کردند"
در افغانستان نیز، هرنوع مبارزهای در برابر استبداد، سرکوب جنسیتی و اندیشه واپسگرا، باید یک مبارزه جمعی باشد. بدون سهمگیری بخشهای مختلف، مبارزه دشوار است. طی این ۶ ماه، دختران معترض در خیابانهای کابل، بلخ یا هرات به تنهایی در برابر سرکوب ایستادند. هنر میتواند بخشی از جریان مبارزه در برابر وضعیت موجود و همبستگی با صدای خیابانها و خانهها باشد.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران