عبدالحمید معصومی تهرانی: در اسلام «مقدس» نداریم
خبر سر بریدن ساموئل پاتی، معلم فرانسوی به دلیل نشان دادن کاریکاتورهای پیامبر اسلام در بحثی مربوط به آزادی بیان به شاگردانش، بار دیگر اروپا را در شوک و هراس فرو برد و یادآور حمله تروریستی سال ۲۰۱۵ به دفتر مجله «شارلی ابدو» شد، که به جان باختن ۱۲ نفر انجامید.
این اقدام تروریستی که توسط جوانی ۱۸ ساله صورت گرفت، جرقه مجموعهای از حملات مشابه در فرانسه و اتریش شد. دفاع امانوئل مکرون از آزادی بیان در فرانسه و محکوم کردن قتل ساموئل پاتی بدون اشاره به ریشههای تاریخی اسلامهراسی در این کشور و عدم تفاوت قائل شدن میان مسلمانان و اسلامگرایان و نیز ایستادن در جبهه اسلامهراسان، اعتراض جوامع مسلمان نسبت به آنچه «توهین به مقدسات» خوانده میشود و درخواست بایکوت خرید کالاهای فرانسوی از سوی کشورهای اسلامی را به همراه داشت.
در این میان اگرچه واکنش بخشی از مسلمانان ــ از سران کشورهای اسلامی گرفته تا روحانیون و بخشی از مردم عادی ــ به حد کافی در محکومیت قتل معلم فرانسوی و اعمال خشونت به نام دین نبود، اما بخشی از مسلمانان، از جمله مسلمان فرانسه نیز این ترورها را محکوم کردند؛ محکومیتی که اما بازتاب گستردهای نیافت.
چرا جوامع اسلامی قتل و خشونت مخالفان و منتقدان را محکوم نمیکنند، بلکه آن را امری مشروع در چهارچوب فرامین دینی میپندارند؟ آیا اسلام در بطن خود دینی خشونتمحور است؟ چرا تقدسزدایی در اسلام تحقق پیدا نکرده و نواندیشان دینی در این زمینه منفعل هستند؟
زمانه در جستوجوی پاسخ به این پرسشها با آیتالله عبدالحمید معصومیتهرانی که سالهاست در زمینه صلح و رعایت حقوق شهروندی و انسانی فارغ از باورهای مذهبی و اعتقادی فعالیت میکند، گفتوگو کرده است. عبدالحمید معصومی به زمانه میگوید نه تنها در اسلام تقدس وجود ندارد، بلکه دستوری بر کشتن افراد به دلیل ابراز عقیده مخالف و یا کشیدن کاریکاتور نیز وجود ندارد. به گفته او برخی جریانهای میانهرو اسلامی این دست ترورها را شدیدا محکوم میکنند، اما بازتاب داده نمیشود.
■ فرزاد صیفیکاران: اخیرا فرانسه و اتریش شاهد حملات تروریستی به دلیل توهین به مقدسات اسلام بودند.
"عبدالحمید معصومی به زمانه میگوید نه تنها در اسلام تقدس وجود ندارد، بلکه دستوری بر کشتن افراد به دلیل ابراز عقیده مخالف و یا کشیدن کاریکاتور نیز وجود ندارد"مرگ دلخراش معلم فرانسوی به سبب نشان دادن کاریکاتورهای پیامبر اسلام به شاگردانش واکنشهای گستردهای در میان جوامع مسلمان سراسر جهان به همراه داشت، اما این واکنشهای مملو از خشم نه در محکوم کردن این قتل فجیع، بلکه در اعتراض به نشان دادن کاریکاتور پیامبر اسلام در کلاس درس و نقد آزادی بیان بود. شما این موضوع را چگونه ارزیابی می کنید؟ این حق تا چه اندازه برای مسلمانان مسلم است که گرفتن حق حیات دیگری را صرفا به دلیل انتقاد یا به عبارتی «توهین به مقدسات» امری مشروع میدانند؟
آیتاالله عبدالحمید معصومیتهرانیآیتاالله عبدالحمید معصومیتهرانی: اساسا این رفتار هیچ مبنای دینی ندارد، یعنی شما در هیچکجا از متون دینی، من کاری به روایات ندارم زیرا روایتهای زیادی داریم، بلکه منظورم از متن قرآن و آن روایاتی است که با قرآن تطبیق میکند، هیچ دستوری مبنی بر اینکه اگر کسی به دین یا پیامبر توهین کند باید او را کشت وجود ندارد. ولی بالاخره در این دوره یک قرائت رادیکالی سر برآورده که به آن سدههای اول هجری بر میگردد. این قرائت وجود دارد و من معتقدم اتفاقا خود غرب به این قرائت علاقه دارد، اما چرا نمیدانم. ولی با توجه به تجربهای که من داشتم غربیها هم تمایل دارند این اسلام رادیکال بیشتر رشد کند.
در مورد محکوم کردن چنین اقدامهایی قطعا محکوم است، اصلا ما همچنین چیزی را نداریم، اما متاسفانه هیچوقت آن محکومیتها انعکاس پیدا نمیکند. یکی از گلهمندیهای من هم از رسانهها همین است.
آقای مکرون در رابطه با این مسئله از موضع آزادی بیان صحبت کرده و اعلام کرده از آزادی بیان دفاع میکند که بسیار پسندیده است و افرادی که این قتل را انجام دادهاند هیچ مبنایی [دینی] برای کارشان ندارند و مسلمانها میبایست با این روش مقابله کنند.
ولی شما در نظر بگیرید همان سال که موضوع کاریکتاتورها در مجله شارلی ابدو به وجود آمد و کاریکاتوریستها را به رگبار بستند، ما تعدادی از فعالین مدنی که اکنون اکثرا در زندان به سر میبرند، قرار شد از بابت محکومیت به رگبار بستن مردم در این مجله به بهانه کشیدن کاریکاتور پیامبر اسلام و همچنین ابراز همدردی با ملت فرانسه یک هدیه را به مردم فرانسه تقدیم کنیم. دوستان این وظیفه را بر عهده من گذاشتند، ما هم با سفارت فرانسه مکاتبه کردیم واعلام داشتیم این اقدام را صریحا محکوم میکنیم و میخواهیم با مردم فرانسه ابراز همدلی و همدردی کنیم، ولی متاسفانه هیچ جوابی به ما ندادند.
اگر بحث از آزادی بیان است که آقای مکرون مطرح میکند، این باید از دو طرف باشد، نمیشود شما فقط اسلام رادیکال را منعکس و مورد انتقاد قرار دهید، ولی آن بخش که اسلام متعادل است را به شکلی در پوش بگذارید. این تنها یک نمونه است، در طول این سالها من موارد مختلفی را شاهد بودهام.
متاسفانه مسلمانان و متفکران دینی هم ضعیف عمل میکنند. آنها هم منفعل شدهاند در مقابل یکسری افراد که دهنهای گشاد و رفتارهای خیلی تندی دارند، حتی با منتقدینی که مسلمان هم هستند.
"ولی بالاخره در این دوره یک قرائت رادیکالی سر برآورده که به آن سدههای اول هجری بر میگردد"در غیر اینصورت اساسا در بطن دین همچنین دستوراتی نیست، ولی برداشتهای نادرستی شکل میگیرد و قرائتهای ناثوابی هم از هر متنی ممکن است صورت بگیرد، حتی در مسیحیت و یهودیت میتوان یک تفکر رادیکال درست کرد. کما اینکه میدانید در مسیحیت هم چنین مواردی وجود دارد. اما به نظر من پشت این موضوعات بعضی مسائل سیاسی هم وجود دارد، صرفا نمیشود گفت مسلمانها اینگونه هستند. اگر من محکومش بکنم صدای من به جایی نخواهد رسید.
■ شما اشاره کردید که در بطن دین دستور به چنین اقدامهای خشونتآمیزی وجود ندارد، اما در قرآن آیات متعددی از مقابله با کفار و برخورد شدید با آنها موجود است، نظر شما در مورد این آیات چیست؟
ــ این آیات برای زمان مشخصی است. مسئله این است که ما نه روایات صحیح و درستی داریم و نه تاریخ دقیقی از صدر اسلام.
به دلیل اینکه تاریخنگاری و روایتنویسی از اواسط قرن دوم هجری شروع شد و در طول این دو قرن بسیاری مسائل افزوده و کم شده است. قرآن متنی است که ما میتوانیم به ضرس قاطع بگوئیم در دوران ابتدایی اسلام نوشته شده، نه صد در صد در زمان پیامبر چون بحثهای مختلفی وجود دارد، اما مطمئنا در همان دهه اول اسلام و مشخصا در زمان عثمان مدون و به صورت مکتوب در آمد.
در این قرآن آیاتی وجود دارد که مربوط به یک واقعه زمانی است، اتفاقی افتاده و آیهای نازل شده و شما از طریق این آیه میتوانید شرایط آن مقطع زمانی را به دست بیاورید، اما بدین معنا نیست که احکام آن آیه برای همه زمانها و دوران جاری است. مثلا آیاتی وجود دارد در مورد اینکه اگر کسی به خانه پیامبر رفت، زیاد ننشیند و زود برود، ولی مگر الان پیامبر وجود دارد؟ یا آیه دیگری میگوید صدایتان را در مقابل محمد بلند نکنید، این نشان میدهد بر سر محمد فریاد میکشیدند و یک مقطع تاریخی را برای ما تعریف میکند، ولی حکم نیست، الان که پیامبر زنده نیست. این نشان میداد در آن زمان با پیامبر جنگ و جدل میکردند و صدایشان را هم بالا میبردند. جریان کفار هم مشخصا در آن محوری که پیامبر مبعوث شده بود صحبت شده، نمیشود از دروناش یک حکم بیرون کشید.
مشکل عدهای از مسلمانان این است کل آیات قرآن را به تمام دورانها و زمانها تعمیم میدهند، در صورتی که اصلا چنین چیزی نیست.
"این قرائت وجود دارد و من معتقدم اتفاقا خود غرب به این قرائت علاقه دارد، اما چرا نمیدانم"هیچکجا در قرآن گفته نشده این کتاب برای همه دورانهاست. حتی برای همه مکانها هم نیست. بعثت پیامبر برای این بود عربهای منطقه حجاز را هدایت کند، قرار نبود کل جهان را هدایت کند. اینکه بعدا مسلمانها تا اسپانیا لشکر کشیدند ربطی به اسلام و محمد نداشت، این همان قاعده کشورگشایی است که هرکس قدرت میگرفت کشورگشایی میکرد، ایرانیها و رومیها هم همین کار را میکردند، حتی تا این همین اواخر در جنگ جهانی دوم هم رخ داد. کشورگشایی متاسفانه در سرشت بشر وجود دارد، این ربطی به خود دین نداشته، سواستفادهای بود که در آن دهه اول متاسفانه از دین صورت گرفت.
متاسفانه همان رفتارها در این دوره هم ظهور پیدا کرده.
مثلا زمانی که عربها حمله کردند و مصر را گرفتند، سر مجسمه ابوالهول بیرون بود ولی شما در جایی نمیبینید آنها رفته باشند مجسمه را تخریب کنند. یا در حمله به ایران آن آثار دوره هخامنشی که برجای مانده بود را تخریب نکردند. ولی اکنون داعش را داریم که تمام آثار تاریخی را تخریب میکند. ما به جایی رسیدهایم که به سمت بیمنطقی بیشتر میرویم تا منطق و کارهایی میکنیم که حتی مسلمانهای اولیه هم انجام ندادند. این دیگر ربطی به متن دین ندارد، اگر در متن همچنین چیزی آمده بود قطعا آنها مسلمانتر از داعشیها بودند و با تفکرات پیامبر آشنایی مستقیم داشتند.
"ولی با توجه به تجربهای که من داشتم غربیها هم تمایل دارند این اسلام رادیکال بیشتر رشد کند"اما اینها همه آثار باستانی را بُت میدانند و تخریب میکنند.
■ چرا تاکنون نواندیشان و روشنفکران دینی مسلمان به سمت تقدسزدایی نرفتنهاند یا بهتر بگویم حتی به آن نزدیک نشدهاند؟ آیا فکر نمیکنید تا زمانی که تقدسزدایی در بطن اسلام شکل نگیرد کماکان شاهد چنین خشونتهایی به نام دین خواهیم بود؟ آیا تقدس برخی احکام و شخصیتها در اسلام ازلی است؟
ــ با شما موافقم، چون اصلا ما چیزی به اسم مقدس نداریم، مقدس را ما درست کردیم و به مرور چنان جاافتاده که نمیتوان کاری با آن کرد. من روشنفکر دینی را به آن شکل قبول ندارم، چون بحث روشنفکری خارج از دین است، دین روشنفکربردار نیست. ولی میتوان دین را بازنگری کرد و منطقیتر به آن نگریست و اسم این را نواندیشی یا روشنفکری دینی بگذارید.
اما آنچه ما به عنوان روشنفکر میشناسیم به عنوان مفهومی که در غرب به وجود آمد، آن برداشتی خارج از تفکرات دینی است، یعنی در واقع نگاهی است که بشر به محیط اطراف، زندگی و خودش، خارج از نگاه دینی دارد. ما نمیتوانیم جهان را بر اساس دین ببینیم، دوران آن بخش به سر آمده و اکنون بشر علم و تجربه علمیاش بیشتر شده، نمیتوان مانند صد سال پیش دنیا را بنگریم، علم چشم و گوش ما را بسیار بازتر کرده، نگاهمان را وسیعتر کرده است. بنابراین روشنفکری را نباید با دین قاطی کرد.
اما چرا نواندیشان دینی به سمت این موضوع نمیروند، به نظر من آنها خود درگیر یکسری از همین اشکالات دینی هستند و راهکارش را نمیدانند. آگاهند اشکال کجاست، ولی نمیدانند چگونه باید با آن برخورد کرد.
موضوع دیگراین است که طیف مسلمان عامهاش یک جهالت دینی در آن وجود دارد، از همان کودکی برخی مسائل به آنها آموزش داده میشود و همین برایشان یک باور مسجل شده و قادر نیستند به هیچ وجه بپذیرند که خارج از این چهارچوب هم میتوان فکر کرد. آن رنسانس فکری در اسلام به وجود نیامده و چون هنوز به وجود نیامده نواندیشهای دینی هم نمیتوانند ذهنشان را باز کنند. اول باید به موضوعی شک کرد تا بتوان برای آن یک راهکار هم یافت، ولی وقتی یک نگاه قدسی وجود دارد، نمیتوان برایش راهکار پیدا کرد، چون آن را مقدس میدانند.
اول از هر چیز نواندیش دینی باید به آن باورهایی که دارد شک کند تا بیاید به یقین برسد، ما از آن شک ترس و واهمه داریم.
■ با توجه به شرایط موجود، به نظر شما تا چه اندازه لزوم و نیاز تقدسزدایی در بطن اسلام احساس میشود؟
ــ خیلی زیاد. ولی متاسفانه این کار را انجام نمیدهند.
"در مورد محکوم کردن چنین اقدامهایی قطعا محکوم است، اصلا ما همچنین چیزی را نداریم، اما متاسفانه هیچوقت آن محکومیتها انعکاس پیدا نمیکند"یکسری اشکالات هم در تفکرات شیعی و هم در تفکرات اهل سنت وجود دارد. «عصمت» در بین مسلمانان بسیار مسئله خاصی است، در صورتی که در ادیان ابراهیمی ما چیزی به اسم «عصمت» نداریم. تصوری که یهودیها در رابطه با موسی دارند با آن نگاهی که مسلمانها در رابطه با محمد دارند، زمین تا آسمان متفاوت است. آنها اول قبل از هر چیز موسی را انسان میبینند، با اشتباهات و خطاهای مختلف.
در رابطه با حضرت موسی یک فیلم طنز در شبکههای اسرائیلی پخش شد و من اینجا این فیلم را به یکی از خاخامهای یهودی نشان دادم، نگاه کرد و کلی خندید، گفتم ناراحت نیستی؟ گفت نه چرا باید ناراحت شوم، موسی هم قبل از هر چیز آدم بود، مگر خداست؟ ما که موسی را نمیپرستیم، ما خدا را میپرستیم. این منطق در بین مسلمانان وجود ندارد، ما ادعا میکنیم که خدا پرستیم، ولی مدام حرف از روایات میزنیم، پیامبر اینطور فرمود، پیامبر آنطور فرمود.
در طول ۲۳ سالی که پیامبر مبعوث شد کل آیاتش همین یک جلد قرآن است، ولی ۱۰ برابر آن روایات داریم، که اتفاقا خلاف همان آیات قرآن است. مثلا در قرآن ایرادی از قوم یهود گرفته شده که خلاف دستورات تورات حکم درست کرده و آن را از جانب خدا اعلام کردند، اکنون ما هم چیزی به اسم روایات ساختهایم، هر جا کم میآوریم به روایات متوسل میشویم، چون دستوری در قرآن بابتش نداریم.
بنابراین ناچاریم شخصیت خاصی از محمد بسازیم. جدای از این در رابطه با خلفای راشدین هم همین موضوع را در بین اهل سنت داریم، همین را در شیعه برای ائمه داریم و کلا در مورد یکسری افراد که همه دیگر نیستند، مطالبی هم که به دست ما رسیده معلوم نیست درست باشد و سندش هم باز مبنای روایی دارد و هیچکدام مبنای علمی ندارد، اما به خاطر آنها جنگ و جدل میکنند.
اول باید موضوعی را منطقی نگاه کرد، راهش همین است که ببینیم مثلا عمر بن خطاب همه کارهایش درست بود؟ اگر چنین حرفی بزنید گروهی شاکی میشوند، باز سنیها خلفا را معصوم نمیدانند، اما در تشیع اگر بگویید آیا حضرت علی همه کارهایش درست بود مهدورالدم میشوید، صرفا به دلیل اینکه علی را زیر سوال بردهای. علی هم در وهله اول انسان بود و وحی هم که به او نمیشد. نتیجتا ما با یک دُگماتیسمی در این تفکر اسلامی متاسفانه گرفتاریم که نمیتوان به سادگی از آن خارج شد.
"این تنها یک نمونه است، در طول این سالها من موارد مختلفی را شاهد بودهام.متاسفانه مسلمانان و متفکران دینی هم ضعیف عمل میکنند"شاید برخی نواندیشان دینی هم این را فهمیدهاند، اما جرأت نمیکنند چیزی بگویند.
■ نظر شما در مورد کشیدن کاریکاتور شخصیتهای مذهبی چیست؟
– ما اساسا هیچ دلیلی از بابت [ممنوعیت] اینکه کسی بیاید تصویری بکشد، نداریم. وقتی چنین چیزی نیست نمیتوانیم در رابطه با آن نظر بدهیم که درست است یا غلط. ولی یک فرهنگی از قدیمالایام در میان مسلمانان وجود داشته که کشیدن تصویر، حتی تصور خوب را هم بر نمیتابند. در مورد کاریکاتور که میگویند استهزا کردهاند و نتیجتا نمیتوان هیچ صحبتی کرد. حتی نمیشود یک نقد منصفانه هم کرد.
در همین حد هم برمیتابند تا بتوان در مورد چنین موضوعی صحبت کرد. شما در نظر بگیرید آقای سید کمال حیدری نه توهین کرده و نه استهزا، صرفا برخی اشکالات دینی، عقلی و فقهی گرفته، اما تکفیرش میکنند. این که دیگر کاریکاتور نیست. مشکل نه کاریکاتور کشیدن است، نه نقد کردن، اساسا این فرهنگ را به ما یاد ندادهاند که نقد کنیم و نقدپذیر باشیم. حالا استهزا که جای خود دارد، بماند که در قرآن هم چنین چیزی نیست.
"آنها هم منفعل شدهاند در مقابل یکسری افراد که دهنهای گشاد و رفتارهای خیلی تندی دارند، حتی با منتقدینی که مسلمان هم هستند"و إذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما، نهایت دستور قرآن این است که اگر کسی آمد حرفی را از روی جهل به شما زد، شما را مسخره یا حتی توهین کرد، به او بگویید خداحافظ.
تصویر کشیدن اگر در اسلام به شکلی تقبیح شده که البته آن هم لفظ حرام ندارد، ولی منع شده و آنها این منع را حمل بر حرام میکنند که این هم درست نیست. تقبیح شده به این دلیل که مثلا تمثال حضرت مسیح را میکشیدند در مقابلش زانو میزدند، بر این حساب بوده که حالتی بُتگونه و خداگونه باشد. الان فرهنگ هم فرق کرده و اینها هنر است و هیچکس به منظور بُت و غیره استفاده نمیکند، این بر میگردد صرفا به عدم به روز شدن ذهن ما. هنوز ذهن ما در دهه اول و دوم هجری گیر کرده و به قرن چهاردهم نرسیدیم.
■ آیا میتوان از بطن ادیان به راهی برای دستیابی به صلح رسید؟
موضوع دین یک موضوع شخصی است. از چه نظر میگویم شخصی، به این دلیل که بنیان ادیان قومی است و در میان ادیان یک دین جهانی نداریم.
تنوع و تکثر زبانها، فرهنگها و آداب را داریم و این موضوع در قرآن به رسمیت شناخته شده است. در قرآن نقل شده که اگر ما میخواستیم تمام مردم را به یک امت تبدیل کنیم این کار را میکردیم، اما چون هدفمان این امر نبوده آن را انجام ندادیم و بنابراین دین یک امر شخصی است و یک امر جهانشمول و اجتماعی نیست.
دین را انسانها تبدیل به یک ابزار و دکان قرار کردند، خود دین این موضوع را رد میکند. اگر از منظر اسلام و قرآن نگاه کنیم، دین اسلام به کسی کاری ندارد. ما میگوییم احترام متقابل، حفظ حق و حقوق متقابل و به همین موضوع در قرآن پرداخته شده که همان «صلح» است، یعنی زندگی مسالمتآمیز در کنار یکدیگر بدون اینکه کاری به کار دیگری داشته باشیم و بر حسب دین، نژاد، جنسیت و… نسبت به دیگر انسانها تبعیض قائل نشویم.
تبعیض در تمام مسائل نهتنها در مسئله دین، در تمام جوامع بشری اشکال دارد، ما هنوز نتوانستهایم از مسئله تبعیض جنسیتی کاملا خارج شویم و هنوز در حال تلاش هستیم برای گذر از آن. در منطقه خاورمیانه به دلیل اینکه درگیر مسائل دینی و مذهبی هستیم متاسفانه هنوز نتوانستهایم از تبعیض دینی خارج شویم و به بُعد انسانی ماجرا نگاه کنیم.
"اما به نظر من پشت این موضوعات بعضی مسائل سیاسی هم وجود دارد، صرفا نمیشود گفت مسلمانها اینگونه هستند"این امر در صورتی امکانپذیر است که رسانهها بخل نداشته باشند و حرفها را انعکاس بدهند. شما میگویید من محکوم نکردم چرا، ولی من اطلاع دارم تعدادی از نواندیشان دینی این موضوع را صریحا محکوم کردند، اما این موضوع در چند رسانه انعکاس پیدا کرده و بازگو شده؟ اصلا به این موضوعات توجه نمیشود.
مردم باید حرفها را بشنوند، وقتی حرف به گوش مردم نمیرسد مردم هم فکر میکنند دین همین است، بنابراین باید حرف طرف مقابل را هم انعکاس داد، وقتی به گوش مردم نمیرسانند آنوقت من فکر میکنم تعمدی در پشت پرده وجود دارد یا اینکه توجهی به این قضیه ندارند.
■ به نظر شما دلیلش این نیست که واکنشها در محکوم کردن اقدامهای خشونتآمیز و تروریستی به مراتب کمتر از دیگر واکنشها است؟
خب باید چکار کرد؟ به خیابانها رفت؟ در این موضوعی که شما مطرح میکنید شکی نیست اما آن طرف قضیه [مسلمانان افراطی] سر و صدای بیشتری دارند، اما اینگونه نیست که اینطرف ماجرا [مسلمانان میانهرو] هیچ صدایی نداشته باشند. زمانی که آمریکا به افغانستان حمله کرد و بساط طالبان را برچید، من برای آقای بوش نامهای نوشتم که شما توانستید با قدرت نظامی، طالبان را به زیر بکشید، اما به این نکته باید توجه کنید که «طالبانیسم» یک اندیشه است و این اندیشه را نمیتوان با نیروی نظامی از بین برد، شما باید به بخش متعادل مذهبی توجه کنید و برای آن بخش وقت و نیروی بیشتری بگذارید – که در افغانستان کم نبودند -. نوشتم باید فضا را برای آنها باز بگذارید که بتوانند مباحث خود را بهراحتی ابراز کنند. به این مسئله توجه نکردند، اکنون بعد از گذشت این همه سال مجبورند با طالبان مذاکره کنند، آنها هم اکنون به کمتر از عمارت اسلامی قانع نیستند.
با نیروی نظامی نمیتوان به جنگ یک اندیشه غلط رفت.
بله تعداد محکوم کنندگان کم است و سر و صدایی به آن صورت ندارند، اما همانطور که گفتم تعمدی در بازتاب دادن آنها وجود دارد. مثلا اگر در چهارچوب ایران صحبت کنیم، چون مشکل دینزدگی هم وجود دارد، در بین همزبانان و هموطنهای خودمان تعمد بیشتری جریان دارد. یعنی برخی میگویند باید کلا بساط دین را جمع کرد که همین هم باز درست نیست، چرا؟ چون ما در ایران فقط شیعه نداریم، سنیها هم هستند که اتفاقا خیلی معتقدند، در حال حاضر آخوند شیعه بر مسند قدرت قرار گرفته است که مردم از آخوند شیعه زده شدهاند و به این معنی نیست که اعتقاد مردم به آخوند سنی و اسلام از بین رفته باشد، آن اعتقادات سرجایش هست.
از طرفی افرادی هم اظهارنظر و حرفهای عجیبی میزنند، میگویند باید کل اسلام را از ایران پاکسازی کنیم، این جز راهانداختن یک جنگ مذهبی هیچ خاصیت دیگری ندارد. نباید احساسی به موضوع نگاه کرد، باید معقول در مورد این قضایا فکر کرد.
من فقط این امید را دارم که در ایران با تجربه این حکومت دینی فعلی، مانند آلمان که پروتستانیسم در آنجا بنیان گذاشته شد و در همهجا ترویج پیدا کرد، یک تفکر اسلامی با روشبینی شکل بگیرد و قطعا وقتی کشورهای دیگر نتیجه مثبت آن را ببینند به آنجا هم سرایت پیدا میکند.
اما راه دشواری است چون شما با افرادی مواجه هستید که دچار یک جهالت کورند و گمان میکنند بسیار عالم هستند.
در همین زمینه:
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران