احیای برجام و ثبات منطقه ای
یکی از اصلی ترین ریشه های بدبینی فراتر از مسائل تکنیکی چگونگی رفع یکجای تحریم ها، به این خواسته تکراری طرف غربی برمی گردد که ایران باید بپذیرد که مذاکرات هسته ای شامل طیف گسترده تری از مسائل منطقه ای و محدویت برنامه موشکی ایران هم می شود. اما طرف غربی باید درک کند که احیای موفقیت آمیز برجام خود منجر به مذاکرات منطقه ای می شود، چون وقتی حس تهدید استراتژیک ایران از سوی آمریکا و غرب با احیای برجام تا حدودی برطرف شود، کشورمان «بطور طبیعی» وارد گفتگوهای معنادار منطقه ای برای حل بحران های جاری می شود، چون دست برتر را در میدان های منطقه دارد و نگران از باخت نیست و همزمان هم آگاه است که ثبات منطقه ای لازمه رشد اقتصادی کشور و تقویت روابط همسایگی به عنوان یک اصل کلان سیاست خارجی کشور است.
از یک تصویر دوم، انعقاد برجام فراتر از رفع تحریم های اقتصادی، همزمان نقطه آزمایشی برای ایران در جهت اعتماد سازی و گفتگوی بیشتر با غرب برای حل مشکلات ژئوپلتیک جاری، از جمله تثبیت جایگاه و نقش منطقه ای ایران در شرایط خلا قدرت پس از تحولات بهار عربی و حل بحران های جاری در سوریه، عراق، یمن و غیره در چارچوب منافع کشور بود. این نکته چندین بار توسط مقامات کشورمان و در مناسبت های گوناگون تاکید شد. چون کشورمان خودش از بی ثباتی و حضور بیگانگان در منطقه بیشترین ضرر را می کند. اما دولت ترامپ با خروج از برجام و اعلام پیش شرط های غیرقابل قبول برای مذاکره، این فرصت را از دست داد و سیاست «فشار حداکثری» دولت آمریکا برای فلج کردن اقتصاد ایران و فروپاشی کشور از درون با سیاست «حضور حداکثری» و فعال ایران در منطقه روبرو شد.
"ایران این بار حتی با اهداف و اصول مشخص تر همچون تلاش برای خروج دائمی آمریکا از منطقه و تقویت نیروهای دوست با هدف تضعیف موقعیت رقبای منطقه ای همچون سعودی در میدان های نبرد شد"ایران این بار حتی با اهداف و اصول مشخص تر همچون تلاش برای خروج دائمی آمریکا از منطقه و تقویت نیروهای دوست با هدف تضعیف موقعیت رقبای منطقه ای همچون سعودی در میدان های نبرد شد. ایران همچنین با کاهش تعهدات هسته ای در چندین مرحله قدرت چانه زنی و بازدارندگی خود را برای دستیابی به هدف بزرگتر حفظ بقای کشورافزایش داد.
البته برخلاف گفتگوهای منطقه ای که ظرفیت های لازم برای ورود به یک معادله برد-برد را دارد، مسئله محدودیت برنامه موشکی ایران بیشتر یک معادله برد-باخت و به ضرر کشورمان است، چون به قوه بازدارندگی تهدیدات ارتباط می یابد و تاریخ روابط بین الملل هم نشان می دهد که هیچ کشوری در مورد قوه بازدارندگی متعارف خود با دیگران به سادگی مذاکره نمی کند. از این لحاظ، مسئله موشکی بیشتر مورد توجه رژیم اسرائیل است که به صورت قالب بندی شده به مذاکرات هسته ای وارد شد و پیشرفت این برنامه را یک تهدید جدی برای بقای خود می داند. چون آتش گسترده موشکی ایران به نوعی قدرت اتمی و برتری هوایی اسرائیل را متعادل کرده و در نتیجه ایجاد یک «توازن وحشت»، دو طرف برای جلوگیری از نابودی همزمان دست به خویشتنداری نظامی می زنند.
ضمن اینکه برنامه موشکی ایران مبتنی بر رویکردهای مستقل دفاعی کشور و یک موضوع اعتبار ملی است و هیچگونه اجماع سیاسی برای ورود به چنین گفتگویی در سیاست داخلی ایران بوجود نمی آید. پس اصرار طرف غربی بر موضوع محدودیت موشکی همیشه بی فایده و تنها اخلالی در روند مذاکرات بوده است.
به واقع، احیای موفقیت آمیز برجام «پیش شرط» ایجاد ثبات پایدار منطقه ای است. اکنون مذاکرات دوجانبه ایران-سعودی عمدتا بر محور حل بحران یمن در جریان است. برنامه موشکی ایران هم از نگاه سعودی در چارچوب انتقال این تکنولوژی به یمنی ها در نظر گرفته می شود، نه به شکلی که در بالا توضیح داده شد و مورد خواسته رژیم اسرائیل است. فراتر از فشار دولت جو بایدن در آمریکا بر سعودی ها برای تغییر سیاست خود در یمن، واقعیت این است که سعودی ها به این نتیجه رسیدند که توان ادامه جنگ در یمن یا حداقل پیروزی به آن شکل اولیه که تصور می کردند را ندارند و اینکه ایران برخلاف تصور آنها در میدان نبرد بسیار قوی تر و از لحاظ سیاسی با نفوذتر از تصور موجود است.
"ایران همچنین با کاهش تعهدات هسته ای در چندین مرحله قدرت چانه زنی و بازدارندگی خود را برای دستیابی به هدف بزرگتر حفظ بقای کشورافزایش داد"به عبارت دیگر، همزمان قدرت کنترل میدان و ابزارهای دیپلماسی برای اقناع نیروهای انصارالله در یمن برای پذیرش آتش بس و ورود به مذاکرات صلح را دارد. البته از نگاه نویسنده، مشکلات منطقه ای «جامع» و «بهم پیوسته» هستند و باید در یک قالب گسترده تر احیای صلح و ثبات منطقه ای بحث شوند، اما ورود به گفتگوهای تک-محوری مثل حل بحران یمن که ایران اکنون در آن دست برتر دارد می تواند یک حرکت اعتماد ساز با سعودی ها برای گفتگوهای گسترده تر دوجانبه یا چندجانبه منطقه ای شود. فراموش نکنیم که احیای روابط با سعودی ها، تاثیرات مثبت زیادی بر روابط ایران با سایر کشورهای عربی در منطقه بزرگتر غرب آسیا خواهد داشت.
واقعیت این است که ماهیت منازعه در منطقه بر اساس ویژگی های محلی مربوط به برتری ژئوپلتیک کشورها و جبر تاریخی موجود در روابط ملت ها شکل می گیرند. جالب اینکه در بستر زمان هر یک از این منازعات به شکلی پویا خود را با میدان منازعه سازگار کرده و تغییر شکل می دهند. این مسئله در مورد تمام منازعات جاری در سوریه، عراق، یمن، و حتی افغانستان صادق است.
در این روند، نیروهای محلی بر ظرفیت ها و تجربه های جدیدی در حوزه استفاده از تکنولوزی و تجربه مقابله با نیروهای مخالف یا مهاجمان خارجی کسب می کنند که معادله میدان و دیپلماسی سنتی را بهم می زند. همین امر بر پیچیدگی یک منازعه، تداوم آنها و دستیابی به یک راه حل صلح پایدار می افزاید که مورد توافق همه طرف های درگیر باشد.
زمانی آمریکا با طالبان می جنگید و آن را گروه تروریستی می دانست، اما برتری میدانی طالبان از جمله دسترسی به خاک، جمعیت، داشتن دولت، ادوات سنگین نظامی و غیره آمریکا را مجبور به مذاکره با طالبان کرده است. در سوریه، بشار اسد با مقاومت سرسختانه پیروز میدان جنگ شده و اخیرا دوباره به ریاست جمهوری رسید که به احتمال زیاد کشورهای حوزه خلیج فارس را که زمانی خواهان سرنگونی او بودند وادار به بهبود روابط با حکومت سوریه می کند. حوثی ها در یمن با استفاده از تکنولوژی پهبادها و موشک ها، سعودی ها را وادار به مذاکره کردند. داستان حماس و حزب الله و ترس رژیم اسرائیل از بقای خود در نتیجه همین تحولات مثال های دیگری هستند.
"از این لحاظ، مسئله موشکی بیشتر مورد توجه رژیم اسرائیل است که به صورت قالب بندی شده به مذاکرات هسته ای وارد شد و پیشرفت این برنامه را یک تهدید جدی برای بقای خود می داند"همه این نیروها بر مبنای دفاع از بقای خود و با توجیه مبارزه با نیروی اشغال گر بیگانه به این تجربیات دست یافتند.
در این شرایط ناپایدار، ضرورت همکاری منطقه ای برای حل پایدار مشکلات جاری بیش از پیش احساس می شود. احیای موفقیت آمیز برجام و خروج نسبی ایران از بی اعتمادی استراتژیک به غرب و آمریکا گام مهمی در جهت ورود سازنده و معنا دار ایران برای حل پرونده های منطقه ای است. برتری ژئوپلتیک ایران در پهنه غرب آسیا این امکان را به کشور می دهد که از نقش میدانی و نفوذ دیپلماتیک خود در جهت دستیابی به هدف بزرگتر ثبات منطقه ای استفاده کند که این بی تردید در راستای منافع ملی کشور است. اما لازمه اینکار، خروج غربی ها از تصور اشتباه متصل کردن مثلث برجام، مسائل منطقه ای و موشکی است که این خود می تواند روند بی اعتمادی متقابل موجود را عمیق تر و حتی منجر به ناپایداری توافقات احتمالی هسته ای درآینده شود.
* استاد روابط بین الملل
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران