اینستاگرام و توییتر ملی صداوسیمای حکومتی

آفتاب - ۱۴ آبان ۱۳۹۹

آفتاب‌‌نیوز :

چند سالی است که مردم، مرجع بسیاری از اخباری را که مطرح می‌کنند، «اینترنت» و «فضای مجازی» اعلام می‌کنند. این موضوع اگرچه بعضا دستمایه طنز و شوخی قشری از جامعه و کسانی شده که بیشتر با رموز عالم خبر و رسانه آگاهند، اما همین جماعت هم می‌دانند که نمی‌توان منکر نقش فضای مجازی و به خصوص شبکه‌های اجتماعی در دسترسی مردم به اخبار و اطلاعات شد. اگر تا همین چند سال پیش تنها راه اطلاع از اخبار کشور، ایستادن روبه‌روی کیوسک روزنامه‌فروشی و تورق مطبوعات کاغذی بود، حالا دیگر هر شهروند، یک تلفن همراه هوشمند در جیب دارد و به سادگی می‌تواند با عضویت در چند کانال تلگرامی، دنبال کردن چند منبع خبری در شبکه‌های اجتماعی و چرخی در آنها، اخبار ایران و حتی دورافتاده‌ترین کشور‌های دنیا را دنبال کند. همین موضوع باعث اطلاع تعداد بیشتری از مردم از اخبار و اتفاقات به وقوع پیوسته در ایران و جهان شده است.

در این فضای گسترده ارتباطات امروزی، عجیب نیست که نه فقط در فضای رسانه‌ای فارسی و جامعه ایرانی که حتی فضای رسانه‌ای و سراسر جامعه جهانی با پدیده‌ای موسوم به «فیک‌نیوز» مواجه باشیم؛ اخباری که یا از اساس ناراستند و بی‌اساس یا با روایت عامدانه برشی از ماجرا، دست به قلب واقعیت زده و افکار عمومی را مشوش می‌کنند. در این میان، اما نکته حایز اهمیت برخورد حکومت‌ها با این فضای رسانه‌ای است و همین‌جاست که انگار به پاشنه آشیل نظام رسانه‌ای ما تبدیل شده است؛ چه آنکه به نظر می‌رسد سیاستگذاران در ایران تنها راه‌حل مقابله با چنین اخباری را انسداد و اعمال محدودیت و فیلترینگ می‌شناسند، نه شفاف‌سازی، آموزش و افزایش سواد رسانه‌ای و قدرت و اهمیت رسانه.

حال چنانکه سعید لیلاز، تحلیلگر سیاسی و اقتصادی در یکی از آخرین اظهارنظر‌ها در این راستا، در گفت‌وگویی تاکید کرده، سیاست‌های فیلترینگ «بی‌حاصل» بوده و نتیجه‌ای جز کاهش درجه اعتماد عمومی به دولت، حکومت و رسانه‌های رسمی کشور به حداقل میزان ممکن پس از انقلاب نداشته است.

"آفتاب‌‌نیوز : چند سالی است که مردم، مرجع بسیاری از اخباری را که مطرح می‌کنند، «اینترنت» و «فضای مجازی» اعلام می‌کنند"چنانکه آمار و ارقام و خروجی داده‌کاوی‌ها و پژوهش‌ها در این حوزه نیز نشان می‌دهد که فیلترینگ شبکه‌های اجتماعی نه‌تن‌ها مانع دسترسی مردم به این فضا نشده که امروز همزمان با حضور مقامات عالیرتبه کشور در همین شبکه‌های اجتماعی فیلتر شده، شهروندان نیز حضوری فعال دارند. شهروندانی که، چون مسوولان رده‌بالا، به هر نحو، دسترسی‌شان به این فضا را حفظ کرده و خوراک خبری‌شان را از آن تهیه می‌کنند. همزمان با وجود اینکه کار رسانه‌های رسمی در مواجهه با «فیک‌نیوز»، راستی‌آزمایی و نمایش تمام واقعیت از پشت دیوار‌های شیشه‌ای است، اما رسانه‌های خصوصی و مکتوب و مطبوعات کاغذی هم زیر تیغ ممیزی حاکمیت، در مسیر ورود به عمق وقایع و نمایش شفاف بسیاری از رویداد‌ها ناکام مانده‌اند و در چنین فضایی است که نقش صداوسیما به عنوان «رسانه ملی» در پرداختن به این اخبار و واکنش به آن به عنوان صدای رسمی حاکمیت، اهمیت دوچندان می‌یابد. اما چنانکه تجربه سال‌های اخیر نشان داده، عملکرد ناکام و عمدتا جناحی-سلیقه‌ای این رسانه دولتی به نحوی بوده که افکار عمومی به صحت و صداقت محتوایی که صداوسیما نشر می‌کند، اعتماد نمی‌کند و اخبار «رسانه ملی» را باور ندارد؛ رسانه‌ای که در هر بزنگاه حساس، به جای پرسشگری و نمایش کامل و شفاف واقعیت، اغلب تنها بخشی از واقعه را تصویر می‌کند تا مگر ذهنیت و دیدگاه مورد نظر خود را به جامعه القا کند. روشی که حالا با گسترش اینترنت و دسترسی شهروندان به اخبار و اطلاعات دیگر، چون سال‌های پیش ممکن نیست و همین است که روزبه‌روز جایگاه «رسانه ملی» را نزد جامعه تنزل داده و همزمان بر قدرت و اثرگذاری فضای مجازی افزوده است.

آن هم وقتی حاکمیتی که وظیفه‌اش آموزش و اطلاع‌رسانی به شهروندان است، عنان کار را دو دستی تقدیم رسانه ناکام و نامحبوب ملی کرده و در مواجهه با فضای مجازی نیز بر همان سیاست شکست‌خورده فیلترینگ پافشاری می‌کند و چنین است که افکار عمومی فضای مجازی را به عنوان فضایی شفاف، صادق و البته مورد اعتماد می‌پذیرد و همانجا پرسشگری می‌کند، همانجا پاسخ اغلب پرسش‌هایش را می‌یابد و همانجا مطالباتش را دنبال کرده و به نتیجه می‌رساند. در این حال و اوضاع «اعتماد» برای بررسی نقش فضای مجازی در حکمرانی خوب و سیاستگذاری‌های حاکمان و همچنین واکاوی نقش حاکمیت و «رسانه ملی» با احمد مازنی، رییس کمیسیون فرهنگی مجلس دهم و طیبه سیاوشی، نماینده اصلاح‌طلب مجلس دهم و از جمله اعضای همین کمیسیون دوره دهم به‌گفتگو نشسته که در ادامه می‌خوانید.

احمد مازنی، رییس کمیسیون فرهنگی مجلس دهم؛

حاکمیت، فضای مجازی را به رسمیت بشناسد

نقش فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی در حکمرانی خوب و سیاست‌گذاری‌های کلان چیست و چقدر می‌تواند باشد؟

به‌نظر من، آن‌چه اتفاق افتاده را می‌توان «انقلاب یا انفجار اطلاعات» نام‌گذاری کرد. در گذشته از آنجا که ما با اطلاعات و اخبار محدودی سر و کار داشتیم، تحت سانسور بودیم و اخبار واقعی از ما پنهان می‌شد. امروزه، اما به‌دلیل فراوانی اخبار و اطلاعات امکان سانسور فراهم نیست. فضای مجازی توسعه‌یافته و همچنان به‌لحاظ فناوری رو به توسعه است.

"شهروندانی که، چون مسوولان رده‌بالا، به هر نحو، دسترسی‌شان به این فضا را حفظ کرده و خوراک خبری‌شان را از آن تهیه می‌کنند"برهمین اساس برای استفاده از این فضا نیازمند سواد رسانه‌ای هستیم. اگر این محیط اولا شناخته نشود و ثانیا از ظرفیت آن به درستی استفاده نشود، می‌تواند به تهدید تبدیل شود. اما اگر شناخته شود و مقررات متناسب با اقتضائات این فضا در کشور تصویب و ارایه شود، این فضا می‌تواند به حکمرانی خوب کمک کرده و نقشی بی‌بدیل در این راستا داشته باشد.

شما به استفاده درست از این فضا اشاره می‌کنید، اما در کشور با مساله سانسور مواجه هستیم. دست و پای رسانه‌های مکتوب و رسمی در انتشار اخبار و مطالب به‌شکل شفاف و دقیق بسته است و در عین حال فضای مجازی این امکان را به افراد می‌دهد که اخبار را شفاف‌تر و بی‌پرده‌تر مطرح کنند. همین موضوع باعث شده که اقبال عمومی نسبت به فضای مجازی بیشتر شود.

طبیعتا در چنین فضایی امکان سوءاستفاده از این فضا، شایعه‌سازی بیشتر و امکان راستی‌آزمایی آن‌ها کمتر می‌شود. راه‌حل برخورد با چنین مساله‌ای چیست؟

باید تاکید کنم که این محیط، نیاز به دانشی دارد که باید شناخته شود. ما با فیلتر کردن و محدود کردن نمی‌توانیم این محیط را کنترل کنیم. مثل آن است که سیلی گسترده از یک سرچشمه‌ای شروع شده و کل محیط زندگی انسان‌ها را دربر گرفته و بخواهیم با سد‌های کوچک و محدود، آن را مهار کنیم. در حالی که ما ناچاریم با واقعیت این سیل مواجه شده و آن را بپذیریم.

"در گذشته از آنجا که ما با اطلاعات و اخبار محدودی سر و کار داشتیم، تحت سانسور بودیم و اخبار واقعی از ما پنهان می‌شد"این فضای نو، کل زندگی بشر را تحت تاثیر و تسخیر خود قرار داده است و به نظر من حکومت‌ها بزودی متوجه می‌شوند که هیچ اراده‌ای مقابل این جریان گسترده اطلاعات و ارتباطات از خود ندارند و کاملا بی‌اراده، تسلیم این وضعیت خواهند شد که البته آن وقت بسیار دیر است. در حال حاضر بسیاری از کشور‌ها و دولت‌ها این واقعیت را پذیرفته‌اند و برای این واقعیت ظرفیت‌های لازم ازجمله ظرفیت‌های قانونگذاری، آموزشی و اطلاع‌رسانی را فراهم کردند و اتفاقا آن را به فرصت بدل کرده اند. این درحالی است که متاسفانه در جامعه ما به‌جای اینکه از این فرصت استفاده شود، توییتر یا تلگرام را فیلتر می‌کنند و حتی گاهی زمزمه فیلتر کردن اینستاگرام مطرح می‌شود. فکر می‌کنم حاکمیت به‌جای اینکه این فضا را رقیب خود بداند و بخواهد با یک رسانه سنتی و منفعلی مثل صداوسیما به رقابت با فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی برخیزد، باید همین فضای واقعی و حقیقی را که مجازا اسمش «فضای مجازی» است به رسمیت بشناسد و خودش را با این فضا تطبیق دهد و این فضا را به‌لحاظ تولید محتوا و مدیریت تحت کنترل خود دربیاورد. مفهوم این کنترل هم لزوما سانسور نیست؛ بلکه مفهوم آن می‌تواند این باشد که با استفاده از ظرفیت اینترنت شبکه‌های خصوصی صداوسیما را ایجاد کند و در فضای مجازی و در چارچوب معیار‌ها و ملاک‌های فرهنگ بومی شبکه‌های اجتماعی ایجاد کند که اگر این اتفاق بیفتد، به نظرم مسیر توسعه کشور هموار می‌شود، اما اگر این اتفاق نیفتد، آن وقت ما با راست و دروغی که در همین فضای مجازی با اخبار فراروان و در عین حال بدون منبع و سندی مواجهیم که بسیاری وقت‌ها تا واقعیت یک خبر به گوش مردم برسد، ممکن است تنش و التهاب‌های اجتماعی و سیاسی در جامعه ایجاد شود.

این را می‌توان با کار علمی و با قانونگذاری مدیریت کرد.

شما گفتید حکومت با رسانه‌ای مثل صداوسیما نمی‌تواند با این فضا رقابت کند. این گفته شما صحیح است، اما به نظر حتی اگر قرار به رقابت هم باشد، این رقابت باید به شکل حرفه‌ای اتفاق بیفتد که در عملکرد صداوسیما مشاهده نمی‌شود. پسِ هر اتفاقی، صدا و سیما گزارشی پخش می‌کند که به‌جای رفع سوالات افکار عمومی و شفافیت بیشتر در آن مورد، چالش مردم را در برخورد با آن واقعه بیشتر می‌کند. نقش صداوسیما به عنوان رسانه‌ای که نام «رسانه ملی» را یدک می‌کشد و در حال رقابت با فضای مجازی و روشنگری است، چیست؟ واکنش حکومت به چنین رویداد‌هایی که انقدر افکار عمومی را تحت تاثیر قرار می‌دهند، چه باید باشد؟

رویکرد صداوسیما، نباید رویکرد باندی و جناحی باشد؛ بلکه باید رویکردی ملی باشد. متاسفانه صداوسیما به‌طرز بسیار مبتذلی گرفتار رویکرد باندی و جناحی است.

"اگر این محیط اولا شناخته نشود و ثانیا از ظرفیت آن به درستی استفاده نشود، می‌تواند به تهدید تبدیل شود"یعنی برای اینکه یک جریان را تقویت کند، خبر و برنامه تولید می‌کند. حتی برنامه‌های مذهبی آن هم تحت تاثیر مسائل جناحی است. به‌طور مثال زمانی که یک کاندیدای روحانی برای ریاست‌جمهوری مطرح می‌شد و او نماز جماعت در جایی برگزار می‌کرد، مدت‌ها به‌صورت مکرر نماز جماعت‌هایی که از تلویزیون پخش می‌شد، نماز جماعت آن روحانی بود و همزمان روحانی دیگری را که کاندیدای رقیب بود، تخریب می‌کردند. صداوسیما برای تخریب افرادی که از جناح دیگر هستند، به اسم و عکس برنامه تولید می‌کند. این اتفاق حتی برای برنامه‌های کودک و نوجوان هم وجود دارد.

آن‌ها برنامه‌هایی می‌سازند که در آن با گفتن اینکه این فرد غرب‌گراست و ... مردم را تشویق می‌کنند، به کاندیدایی که مدنظرشان نیست رای ندهند. این‌ها مسائلی است که مرجعیت صداوسیما را تحت تاثیر قرار داده و مردم اعتمادشان را به آن از دست داده‌اند. صداوسیما می‌خواهد تبلیغ شبکه‌های مختلف، متفرق و دارای گرایش‌های مختلف را ارایه دهد، اما مشخص است که همه این‌ها یک مجموعه هستند؛ حالا یکی با کت و شلوار می‌آید، یکی با لباس روحانیت، اما همه یک جریان را ترویج می‌کنند. این‌ها به نظرم جزو نقاط ضعف صدا و سیماست.

راه‌حل شما برای رفع این مشکل چیست؟

صداوسیما باید کاملا بی‌طرف باشد و تبدیل به سازمانی حرفه‌ای شود که شبکه‌های متعددی را در کشور مدیریت و رهبری می‌کند، نه اینکه خودش مرتب شبکه ایجاد کند و همه شبکه‌ها عین هم باشند.

"دست و پای رسانه‌های مکتوب و رسمی در انتشار اخبار و مطالب به‌شکل شفاف و دقیق بسته است و در عین حال فضای مجازی این امکان را به افراد می‌دهد که اخبار را شفاف‌تر و بی‌پرده‌تر مطرح کنند"بخشی از این مشکلات را می‌توان با تغییر رویکرد و بخشی هم با اصلاح قانون درست کرد. پس از بازنگری قانون اساسی در سال ۶۸ تاکنون، صداوسیما قانون اداره، نظارت و خط و مشی ندارد. بنابر اصل ۱۷۵ قانون اساسی باید مجلس برای صداوسیما قانون وضع می‌کرد و ما هم در مجلس دهم هم درون پارلمان و هم در مجمع تشخیص مصلحت نظام برای این موضوع تلاش بسیاری کردیم، اما اراده‌ای بر صداوسیما حاکم بود که با این اراده تلاش کردند که نگذارند این تلاش‌ها به نتیجه برسد.

جالب آنکه صداوسیما، خود بزرگ‌ترین مانع تحقق این هدف است؛ به‌خصوص قانونی که جهت‌گیری آن این باشد که مدیریت این سازمان مقداری جنبه دموکراتیک پیدا کند و نظارت شورای نظارت بر صداوسیما را کیفی‌تر کند، با مخالفت مدیران صداوسیما رو به رو می‌شود.

البته هنوز هم دیر نشده؛ «رسانه ملی» برای اینکه از قافله شبکه‌های اجتماعی و این رسانه جدید و مدرن که یک‌سویه نیست و نه حتی دوطرفه که چند طرفه است و این امکان را به همه کاربران می‌دهد تا خبر تولید و منتشر کنند، عقب نماند و در رقابت با آن دچار شکست نشود، باید اقدام قانونی انجام دهد و شبکه‌های خصوصی ایجاد کند. تا ساختار صداوسیما اصلاح نشود، با این ساز و کار منفعلی که صداوسیما دارد، به نظرم اصلا نمی‌تواند پاسخگوی نیاز‌های ملی باشد. در این اصلاح ساختار و سازو کار، فکر می‌کنم حتی با مجوز هیاتی با مدیریت سازمان صداوسیما، می‌توان شبکه‌های خصوصی در کشور ایجاد کرد.

همچون روزنامه‌هایی که از هیات نظارت بر مطبوعات و با محوریت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز می‌گیرند، صداوسیما هم می‌تواند در این حوزه فعالیت کند. ازطرف دیگر هم باید از جهت مسوولیت‌پذیری و پاسخگویی بر شبکه‌های اجتماعی نظارت شود. از این جهت هم از آنجا که نگاه منسجمی در مجلس و حاکمیت نبود، رها شده است. در حال حاضر شبکه‌های اجتماعی به افکار عمومی جهت می‌دهد و از آنجا که این اثرگذاری را دارند، باید کنترل شوند، اما کنترل لزوما به معنای سانسور و فیلتر کردن نیست. مثلا الان در روزنامه «اعتماد»، آقای حضرتی مدیرمسوول است و شما حتی از قول من مصاحبه‌شونده هم خبری را درج کنید، آقای حضرتی باید پاسخگو باشد؛ چرا باید برای شبکه‌های اجتماعی چنین قوانینی وضع نشود که تا جای ممکن نظارت بر آن باشد؛ به‌جای فیلتر کردن، باید مدیریت، نظارت و کنترل وجود داشته باشد و از آن طرف، حمایت و پشتیبانی صورت گیرد تا در این فضای گسترده بتوانند روی پای خود بایستند.

از ظرفیت آن به درستی استفاده نشود، می‌تواند به تهدید تبدیل شود.

"طبیعتا در چنین فضایی امکان سوءاستفاده از این فضا، شایعه‌سازی بیشتر و امکان راستی‌آزمایی آن‌ها کمتر می‌شود"اما اگر شناخته شود و مقررات متناسب با اقتضائات این فضا در کشور تصویب و ارایه شود، این فضا می‌تواند به حکمرانی خوب کمک کرده و نقشی بی‌بدیل در این راستا داشته باشد.

ما با فیلتر کردن و محدود کردن نمی‌توانیم این محیط را کنترل کنیم. مثل آن است که سیلی گسترده از یک سرچشمه‌ای شروع شده و کل محیط زندگی انسان‌ها را دربر گرفته و بخواهیم با سد‌های کوچک و محدود، آن را مهار کنیم. در حالی که ما ناچاریم با واقعیت این سیل مواجه شده و آن را بپذیریم.

طیبه سیاوشی، نماینده اصلاح‌طلب مجلس دهم؛

پوشش کامل و درست اخبار فرصت است، نه تهدید

خانم سیاوشی، ابتدا نظرتان را درباره نحوه واکنش حکومت به رویداد‌ها و اخباری که در فضای مجازی پخش شده و با واکنش گسترده افکار عمومی روبه‌رو می‌شوند، بگویید؟

یک بحث مهم در فضای مجازی لزوم ارزیابی صحت و سقم برخی موارد است، اما بعضی موارد از این قضاوت بی‌نیاز است و صحت و سقم‌شان روشن است. از جمله ویدیو‌هایی که حدود یکی، دو هفته گذشته از دختری در آبادان و پسری در مشهد منتشر شد. در این موارد اولویت، بحث حقوق شهروندی است؛ چراکه اگر فردی متهم هم باشد، باز منافی حقوق شهروندی‌اش نیست و حتما از حقوقی برخوردار است که باید رعایت شوند؛ حال آنکه در این موارد چنین نبود.

شاید درست باشد که بگوییم روش پیگیری مشکل یا نوع مواجهه‌شان با جامعه درست نبود افراد باید از راه دیگری برای رفع مساله یا مشکل‌شان اقدام می‌کردند، اما اطلاعات و آگاهی نداشتند که چگونه می‌توانند خواسته‌شان را از راه قانونی و درست پیگیری کنند. همین آگاهی را هم البته بخش حاکمیت باید در اختیار مردم بگذارد. مساله‌ای که در اینجا با آن مواجهیم، روایتی است که حکومت از ماجرا‌های اینچنینی ارایه می‌کند. این ماجرا‌هایی که در فضای مجازی منتشر شد، به شدت جامعه را متاثر کرد و نکته قابل توجه آن است که این اتفاقات اصلا سیاسی نبودند؛ این ماجرا‌ها به بطن جامعه برمی‌گردند و مسائل اجتماعی است که جامعه را تحت تاثیر می‌گذارد، اما صداوسیما انتظاراتی که مردم در واکنش به این اتفاقات از حاکمیت دارند، برآورده نمی‌کند. صداوسیما روایت دیگری را مطرح می‌کند که گاهی ۱۸۰ درجه با واقعیتی که در فضای مجازی منتشر شده، متفاوت است.

"راه‌حل برخورد با چنین مساله‌ای چیست؟باید تاکید کنم که این محیط، نیاز به دانشی دارد که باید شناخته شود"در نهایت عجیب نیست اگر آنچه اتفاق افتاده و روایتی که صداوسیما به دست می‌دهد، تفاوتی حداقلی ببینیم، اما نه این تفاوت فاحشی که در روایت صداوسیما و اصل واقعه وجود دارد. صداوسیما سراغ دختر آبادانی رفته و به او می‌گوید آنچه باید انجام می‌داده، در قالب مصاحبه جلوی دوربین بگوید. اگر این آگاهی برای آن خانم وجود داشت که از ابتدا برود از طریق دادگاه مساله‌اش را پیگیری کند، قاعدتا این کار را می‌کرد، اما او مطلع نبوده است. آنچه در صداوسیما باید مطرح می‌شد، تخلف و اقدام خلاف قانونی بود که از جانب مامور حراست و خانواده‌اش انجام شده است یا مثلا در جریان پسر مشهدی، فارغ از اینکه دلیل مراجعه او به آن محل چه بوده، تخلف کرده یا نه، حق و حقوقی داشته که نیروی انتظامی موظف به رعایت آن است، اما چنین نشد. در عین حال البته حسن این ماجرا و امر مهمی که رخ داد، ابراز تاسف نیروی انتظامی بابت این موضوع بود که به نظرم گامی رو به جلو بود؛ چراکه معمولا چنین واکنشی از نیروی انتظامی نمی‌بینیم.

کارشناسان به دفعات از این گفته‌اند که صداوسیما به واسطه عملکردش طی سال‌های گذشته، اعتماد بخش مهمی از جامعه را به تمامی از دست داده و در نتیجه اگر موضوعی در صداوسیما مطرح شود، برای مردم چندان باورپذیر نیست.

از دیگر سو دست روزنامه‌نگاران و رسانه‌های خصوصی، مطبوعات کاغذی و مکتوب در بازتاب و واکنش نشان دادن به بسیاری از موارد بسته است یا نمی‌توانند به بعضی مسائل ورود کنند یا به ناچار تنها به بخشی از آن می‌پردازند و قادر به واکاوی همه ابعاد مساله نیستند. در این اوضاع، چگونه می‌توان مانع از نشر فیک‌نیوز‌ها و شایعات شد؟

یک نکته این است که گاهی برخورد با چنین مواردی «سیاه‌نمایی» تلقی می‌شود. این‌ها «سیاه‌نمایی» نیست. این حجم اخبار _که بخشی از آن درست، اما بخشی نادرست است و نیمی ساخته و پرداخته فشار جریان‌های خارج یا داخل کشور _ گاهی حتی من نوعی را که مسوول بوده‌ام، به اشتباه می‌اندازد و سردرگم می‌کند. بحثم این است که مردم نیاز به مرجعی دارند که گزارش و خبر صحیح و صادق بدهد و تحلیل و تفسیر و نظرات متفاوت درباره آن موضوع را هم در اختیار مردم بگذارد، چراکه این تنوع افکار است که به آرامش جامعه کمک می‌کند.

"مثل آن است که سیلی گسترده از یک سرچشمه‌ای شروع شده و کل محیط زندگی انسان‌ها را دربر گرفته و بخواهیم با سد‌های کوچک و محدود، آن را مهار کنیم"در شرایط دشوار امروزی که مردم هم با تحریم روبه‌رو هستند، هم با جنگ اقتصادی و هم با وضعیت نامساعد ناشی از بحران کرونا دست و پنجه نرم می‌کنند، حاکمیت باید آرامش را به جامعه منتقل کند. همه ما مشکلات، مسائل و موارد امنیتی را که باید در چارچوب نظام رعایت شود، کم و بیش درک می‌کنیم و متوجه هستیم، اما اینکه اجازه و فرصت طرح و بیان این اخبار از طریق رسانه‌های رسمی داده شود، به نظر من، نه یک تهدید که یک فرصت است و می‌تواند آرامش را به جامعه منتقل کند.

شما مساله امنیت ملی را مطرح کردید، اما به هر حال در حال حاضر به‌رغم محدودیت‌ها، مردم به‌طور گسترده در فضای مجازی حاضرند و به عنوان مثال خبر رسانه‌ای خارجی را که از تعداد ۱۵۰۰ کشته در اعتراضات آبان‌ماه ۹۸ حکایت داشت، بیش از آمار رسمی حدود ۲۳۰ کشته که نهاد‌های امنیتی داخل کشور پس از چندین ماه اعلام کرد، می‌پذیرند یا در غائله انهدام هواپیمای اوکراینی، در حالی که رسانه‌های خارجی از همان ساعات نخست، از احتمال شلیک موشک گفتند، مقامات داخلی تا ۳ روز همچنان تکذیب و در نهایت تایید کردند. آثار این تعلل رسانه‌ای و تاخیر در اعلام آمار و اخبار در فضای رسانه‌ای حاکم بر جهان امروز چیست؟

تفاسیر موجود از امنیت ملی به نوعی متفاوت بیان می‌شود. در حالی که امنیت ملی باید در چارچوب مصالح ملی و منافع مردم -به عنوان دو مولفه‌ای که در قانون اساسی بر آن تاکید شده- تعریف شود. اما متاسفانه این مفهوم اساسی به نوعی با رویکرد سلیقه‌ای، برداشت، تحلیل و تفسیر می‌شود.

از طرفی در حالی که اکثریت جامعه در جریان اخبار قرار گرفته، متاسفانه روایت رسمی و حکومتی با تاخیر بعضا بسیار به دست مردم می‌رسد و وقتی اطلاع‌رسانی می‌شود که دیگر کار از کار گذشته و تاثیری ندارد. در این شرایط هر قدر هم که برای اصلاح یا حتی عذرخواهی تلاش و اقدام شود، تاثیرگذار نیست. در نتیجه معتقدم که حاکمیت باید دست پیش را بگیرد و در چنین شرایطی به رغم همه مشکلات و حواشی، بتواند به مردم آرامش دهد.

منابع خبر

اخبار مرتبط