جسد هند رجب ۶ ساله چند روز پس از تماس اضطراری برای کمک، در غزه پیدا شد
جسد هند رجب ۶ ساله چند روز پس از تماس اضطراری برای کمک، در غزه پیدا شد
- لوسی ویلیامسون
- بیبیسی، بیتالمقدس
منبع تصویر،
RAJAB FAMILY
توضیح تصویر،
هند رجب ۶ ساله در حال فرار به غرب شهر غزه بود که خودرویی که با آن سفر می کرد مورد هدف قرار گرفت
جسد دختر شش سالهای که از ماه گذشته خبری از او شنیده نشده بود، به همراه اجساد چند تن از بستگانش و دو امدادگری که تلاش کردند او را نجات دهند، پیدا شده است.
هند رجب به همراه عمه، عمو و سه پسر عمویش در حال فرار از شهر بود که طبق گزارشها خودرویی که آنها با آن سفر میکردند با تانکهای اسرائیلی روبرو شده و هدف قرار گرفتند.
پدربزرگ هند رجب تائید کرده که جسد او پیدا شده است.
تماسهای صوتی میان هند رجب و اپراتورهای اورژانس نشان میدهد که این دختر شش ساله تنها کسی بود که در ماشین زنده مانده بود و برای مخفی ماندن از نیروهای اسرائیلی در میان اجساد بستگانش پنهان شده بود.
درخواستهای کمک او با قطع شدن خط تلفن در میان صدای تیراندازیهای بیشتر پایان یافت.Skip مطالب پیشنهادی and continue reading
مطالب پیشنهادی
- سازمان اطلاعات نظامی اسرائیل؛ سه واحد جاسوسی و شاخهای که «برای جنگ احتمالی با ایران آماده میشود»
- جنگ اسرائیل و غزه؛ ۱۰۰ دقیقه اعتصاب سراسری در اسرائیل در ۱۰۰مین روز جنگ
- جنگ اسرائیل-غزه؛ چقدر خسارات به غزه وارد شده؟
- چند گروه مسلح در غزه فعال است و این گروهها به دنبال چه هستند؟
End of مطالب پیشنهادی
هلال احمر فلسطینی میگوید دو تن از کارکنان این سازمان که برای نجات این کودک اعزام شده بودند، در همان محل کشته شدند. این سازمان اسرائیل را به هدف قرار دادن عمدی کارکنانش متهم کرده است.
بیبیسی با ارتش اسرائیل در این باره تماس گرفته است.
وزارت بهداشت غزه که توسط حماس اداره میشود میگوید که از زمان آغاز جنگ غزه تاکنون بیش از ۲۸ هزار فلسطینی کشته شدهاند.
توضیح تصویر،
ماشین حامل هند پر از سوراخهای گلوله بود
امدادگران جمعیت هلال احمر فلسطینی سرانجام موفق شدند وارد این منطقه شوند که قبلاً به عنوان یک منطقه فعال جنگی بسته شده بود.آنها خودروی مشکی کیا حامل هند را یافتند در حالی که شیشه جلو و داشبورد آن تکه تکه شده و سوراخهای گلوله دیده میشد.
یکی از امدادگران به خبرنگاران گفت که هند در میان شش جسد یافت شده در داخل خودرو بود که در همه آنها نشانههایی از تیراندازی و گلوله باران دیده میشد.
چند متر دورتر بقایای یک خودروی دیگر بود، کاملا سوخته و موتورش روی زمین. هلال احمر فلسطینی میگوید این آمبولانسی است که برای خارج کردن هند فرستاده شده بود.
جمعیت هلال احمر فلسطینی در بیانیهای گفته است اسرائیل «عمداً خدمه هلال احمر را با وجود هماهنگی قبلی برای رسیدن آمبولانس به محل حادثه برای نجات هند هدف قرار داد».
این سازمان به بیبیسی گفت که هماهنگی دسترسی به منطقه با ارتش اسرائیل برای فرستادن امدادگران چندین ساعت طول کشیده بود.
درخواست کمک
مکالمات هند با اپراتورهای هلال احمر باعث ایجاد کمپینی برای یافتن اینکه چه اتفاقی برای او افتاده است، شد.
مادر هند - قبل از کشف جسد - به ما گفت که او «هر لحظه و هر ثانیه» منتظر دخترش است.
توضیح تصویر،
خودروی امدادگران هلال احمر فلسطینی به طور کامل در آتش سوخته بود
او از هلال احمر خواست جزئیات هماهنگی خود با ارتش اسرائیل را منتشر کند.
ما دو بار از ارتش اسرائیل جزئیات عملیات آن روز در منطقه، و در مورد ناپدید شدن هند و آمبولانسی که برای خارج کردن او فرستاده شده بود را خواستیم و ارتش گفت که در حال بررسی این درخواست است.ما دوباره خواستار پاسخ آنها به اتهامات مطرح شده از سوی هلال احمر فلسطینی در روز شنبه شدهایم.قوانین جنگ میگویند که پرسنل پزشکی باید محافظت شوند و در یک درگیری هدف قرار نگیرند، و به مجروحان باید مراقبت های پزشکی مورد نیاز و با کمترین تاخیر ممکن ارائه شود.اسرائیل پیشتر حماس را متهم کرده بود که از آمبولانس برای انتقال سلاح و جنگندههای خود استفاده میکند.
مکالمات هند رجب ۶ ساله با هلال احمر فلسطینی
صدای آن سوی خط نحیف و ضعیف بود؛ صدای یک بچه شش ساله که از پشت تلفن همراهی از غزه قطع و وصل میشد.
«تانک کنار من است.
"دارد حرکت میکند.»رعنا در مرکز تلفن اورژانس هلال احمر فلسطینی سعی میکند صدایاش را آرام نگه دارد.«خیلی نزدیک است؟»صدای ضعیف پاسخ داد: «خیلی، خیلی"دارد حرکت میکند.»
رعنا در مرکز تلفن اورژانس هلال احمر فلسطینی سعی میکند صدایاش را آرام نگه دارد.
«خیلی نزدیک است؟»
صدای ضعیف پاسخ داد: «خیلی، خیلی. میآیی مرا ببری؟ خیلی میترسم.»
وسام مادر هند موشکباران شدید منطقهشان را به یاد میآورد. او میگوید: «وحشت کرده بودیم و میخواستیم فرار کنیم. از جایی به جای دیگر میگریختیم تا از حملات هوایی دور شویم.»
خانواده تصمیم گرفت که به سوی بیمارستان الاهلی در شرق شهر برود به این امید که جای امنتری برای پناه گرفتن باشد.
وسام و بچههای بزرگترش پیاده به راه افتادند؛ هند سوار خودروی کیا پیکانتوی عمویش شد.
وسام میگوید: «خیلی سرد و بارانی بود. به هند گفتم سوار خودرو شو چون نمیخواستم در باران اذیت شود.»
در همان حین که عموی هند به سوی بیمارستان مشهور الازهر رانندگی میکرد، گمان میرود که خودرو بی هوا با تانکهای اسرائیلی رو در رو شده بود.
آنها داخل پمپ بنزین فارِس در همان نزدیکی رفتند و به نظر میرسد که به سوی آنها شلیک شده بود.
از داخل خودرو، خانواده به بستگانشان برای دریافت کمک تلفن زدند. یکی از آنها با مرکز اورژانس هلال احمر فلسطینی تماس گرفت که ۸۰ کیلومتر دورتر در بخش اشغالی کرانه غربی واقع است.
حدود ساعت ۱۴:۳۰ (۱۲:۳۰ به وقت گرینویچ) بود: اپراتور مرکز تلفن هلال احمر در رامالله به شماره موبایل عموی هند تلفن زد ولی دختر ۱۵ سالهاش لیان به جای او جواب داد.
در مکالمه تلفنی ضبط شده، لیان به کارکنان هلال احمر میگوید که والدین و خواهر و برادرانش کشته شدهاند و تانکی در نزدیکی خودرو هست. او میگوید: «دارند به ما شلیک میکنند» و بعد مکالمه با صدای شلیک و جیغ زدن قطع میشود.
وقتی تیم هلال احمر دوباره تلفن زد، این بار هند بود که جواب داد و صدایش تقریباً غیر قابل شنیدن بود و آکنده از ترس.
اعضای تیم به او گفتند: «زیر صندلیها پنهان شو. نگذار کسی تو را ببیند.»
رعنا فقیه، اپراتور تلفن ساعتها با هند پای تلفن بود و در همان حین هلال احمر از ارتش اسرائیل درخواست میکرد به آمبولانسشان اجازه دسترسی به این نقطه را بدهد.
رعنا به یاد میآورد که: «میلرزید، اندوهگین بود و درخواست کمک میکرد. میگفت که [خویشاوندانش] مردهاند.
"میآیی مرا ببری؟ خیلی میترسم.»وسام مادر هند موشکباران شدید منطقهشان را به یاد میآورد"ولی بعداً آنها را «خوابیده» توصیف کرد. در نتیجه به او گفتیم بگذار بخوابند. مزاحمشان نمیشویم.»
هند مدام درخواست میکرد که کسی برود سراغش.
رعنا به بیبیسی میگوید: «یک جایی به من گفت دارد هوا تاریک میشود. میترسید. از من پرسید خانهام چقدر دور است.
فلج شده بودم و مستأصل.»
سه ساعت بعد از آغاز مکالمه، آمبولانسی بالاخره برای نجات هند اعزام شد.
در همان حال، تیم هلال احمر مادر هند، وسام، را پیدا کرده بود و او را هم به مکالمه وصل کرده بود.
رعنا به خاطر میآورد که او وقتی صدای مادرش را شنید بیشتر زد زیر گریه.
وسام به بیبیسی گفت: «التماس میکرد تلفن را قطع نکنم. پرسیدم آیا مجروح شده و بعد با خواندن قرآن برایش سعی کردم حواسش را پرت کنم و با هم دعا خواندیم. او کلمات را پشت سر من تکرار میکرد.»
پس از تاریک شدن هوا بود که خدمه آمبولانس - یوسف و احمد - به اپراتورها خبر دادند که به موقعیت نزدیک شدهاند و به زودی نیروهای اسرائیلی برای ورود آنها را بازرسی خواهند کرد.
این آخرین باری بود که اپراتورها صدای همکارانشان - یا صدای هند - را شنیدند. خط تماس با امدادرسانها و دختر شش سالهای که میخواستند نجات بدهند برای همیشه قطع شد.
بها حماده، پدربزرگ هند به بیبیسی گفت که ارتباط دختر با مادرش چند لحظه بیشتر ادامه یافته بود و آخرین چیزی که وسام شنیده بود صدای باز شدن در خودرو بود و هند گفته بود که در دوردست آمبولانس را میبیند.
- لوسی ویلیامسون
- بیبیسی، بیتالمقدس
جسد دختر شش سالهای که از ماه گذشته خبری از او شنیده نشده بود، به همراه اجساد چند تن از بستگانش و دو امدادگری که تلاش کردند او را نجات دهند، پیدا شده است.
هند رجب به همراه عمه، عمو و سه پسر عمویش در حال فرار از شهر بود که طبق گزارشها خودرویی که آنها با آن سفر میکردند با تانکهای اسرائیلی روبرو شده و هدف قرار گرفتند.
پدربزرگ هند رجب تائید کرده که جسد او پیدا شده است.
تماسهای صوتی میان هند رجب و اپراتورهای اورژانس نشان میدهد که این دختر شش ساله تنها کسی بود که در ماشین زنده مانده بود و برای مخفی ماندن از نیروهای اسرائیلی در میان اجساد بستگانش پنهان شده بود.
درخواستهای کمک او با قطع شدن خط تلفن در میان صدای تیراندازیهای بیشتر پایان یافت.
هلال احمر فلسطینی میگوید دو تن از کارکنان این سازمان که برای نجات این کودک اعزام شده بودند، در همان محل کشته شدند. این سازمان اسرائیل را به هدف قرار دادن عمدی کارکنانش متهم کرده است.
بیبیسی با ارتش اسرائیل در این باره تماس گرفته است.
وزارت بهداشت غزه که توسط حماس اداره میشود میگوید که از زمان آغاز جنگ غزه تاکنون بیش از ۲۸ هزار فلسطینی کشته شدهاند.
امدادگران جمعیت هلال احمر فلسطینی سرانجام موفق شدند وارد این منطقه شوند که قبلاً به عنوان یک منطقه فعال جنگی بسته شده بود.آنها خودروی مشکی کیا حامل هند را یافتند در حالی که شیشه جلو و داشبورد آن تکه تکه شده و سوراخهای گلوله دیده میشد.
یکی از امدادگران به خبرنگاران گفت که هند در میان شش جسد یافت شده در داخل خودرو بود که در همه آنها نشانههایی از تیراندازی و گلوله باران دیده میشد.
چند متر دورتر بقایای یک خودروی دیگر بود، کاملا سوخته و موتورش روی زمین. هلال احمر فلسطینی میگوید این آمبولانسی است که برای خارج کردن هند فرستاده شده بود.
جمعیت هلال احمر فلسطینی در بیانیهای گفته است اسرائیل «عمداً خدمه هلال احمر را با وجود هماهنگی قبلی برای رسیدن آمبولانس به محل حادثه برای نجات هند هدف قرار داد».
این سازمان به بیبیسی گفت که هماهنگی دسترسی به منطقه با ارتش اسرائیل برای فرستادن امدادگران چندین ساعت طول کشیده بود.
درخواست کمک
مکالمات هند با اپراتورهای هلال احمر باعث ایجاد کمپینی برای یافتن اینکه چه اتفاقی برای او افتاده است، شد.
مادر هند - قبل از کشف جسد - به ما گفت که او «هر لحظه و هر ثانیه» منتظر دخترش است.
او از هلال احمر خواست جزئیات هماهنگی خود با ارتش اسرائیل را منتشر کند.
ما دو بار از ارتش اسرائیل جزئیات عملیات آن روز در منطقه، و در مورد ناپدید شدن هند و آمبولانسی که برای خارج کردن او فرستاده شده بود را خواستیم و ارتش گفت که در حال بررسی این درخواست است.ما دوباره خواستار پاسخ آنها به اتهامات مطرح شده از سوی هلال احمر فلسطینی در روز شنبه شدهایم.قوانین جنگ میگویند که پرسنل پزشکی باید محافظت شوند و در یک درگیری هدف قرار نگیرند، و به مجروحان باید مراقبت های پزشکی مورد نیاز و با کمترین تاخیر ممکن ارائه شود.اسرائیل پیشتر حماس را متهم کرده بود که از آمبولانس برای انتقال سلاح و جنگندههای خود استفاده میکند.
مکالمات هند رجب ۶ ساله با هلال احمر فلسطینی
صدای آن سوی خط نحیف و ضعیف بود؛ صدای یک بچه شش ساله که از پشت تلفن همراهی از غزه قطع و وصل میشد.
«تانک کنار من است. دارد حرکت میکند.»
رعنا در مرکز تلفن اورژانس هلال احمر فلسطینی سعی میکند صدایاش را آرام نگه دارد.
«خیلی نزدیک است؟»
صدای ضعیف پاسخ داد: «خیلی، خیلی. میآیی مرا ببری؟ خیلی میترسم.»
وسام مادر هند موشکباران شدید منطقهشان را به یاد میآورد. او میگوید: «وحشت کرده بودیم و میخواستیم فرار کنیم. از جایی به جای دیگر میگریختیم تا از حملات هوایی دور شویم.»
خانواده تصمیم گرفت که به سوی بیمارستان الاهلی در شرق شهر برود به این امید که جای امنتری برای پناه گرفتن باشد.
وسام و بچههای بزرگترش پیاده به راه افتادند؛ هند سوار خودروی کیا پیکانتوی عمویش شد.
وسام میگوید: «خیلی سرد و بارانی بود. به هند گفتم سوار خودرو شو چون نمیخواستم در باران اذیت شود.»
در همان حین که عموی هند به سوی بیمارستان مشهور الازهر رانندگی میکرد، گمان میرود که خودرو بی هوا با تانکهای اسرائیلی رو در رو شده بود. آنها داخل پمپ بنزین فارِس در همان نزدیکی رفتند و به نظر میرسد که به سوی آنها شلیک شده بود.
از داخل خودرو، خانواده به بستگانشان برای دریافت کمک تلفن زدند. یکی از آنها با مرکز اورژانس هلال احمر فلسطینی تماس گرفت که ۸۰ کیلومتر دورتر در بخش اشغالی کرانه غربی واقع است.
حدود ساعت ۱۴:۳۰ (۱۲:۳۰ به وقت گرینویچ) بود: اپراتور مرکز تلفن هلال احمر در رامالله به شماره موبایل عموی هند تلفن زد ولی دختر ۱۵ سالهاش لیان به جای او جواب داد.
در مکالمه تلفنی ضبط شده، لیان به کارکنان هلال احمر میگوید که والدین و خواهر و برادرانش کشته شدهاند و تانکی در نزدیکی خودرو هست. او میگوید: «دارند به ما شلیک میکنند» و بعد مکالمه با صدای شلیک و جیغ زدن قطع میشود.
وقتی تیم هلال احمر دوباره تلفن زد، این بار هند بود که جواب داد و صدایش تقریباً غیر قابل شنیدن بود و آکنده از ترس.
اعضای تیم به او گفتند: «زیر صندلیها پنهان شو. نگذار کسی تو را ببیند.»
رعنا فقیه، اپراتور تلفن ساعتها با هند پای تلفن بود و در همان حین هلال احمر از ارتش اسرائیل درخواست میکرد به آمبولانسشان اجازه دسترسی به این نقطه را بدهد.
رعنا به یاد میآورد که: «میلرزید، اندوهگین بود و درخواست کمک میکرد. میگفت که [خویشاوندانش] مردهاند. ولی بعداً آنها را «خوابیده» توصیف کرد. در نتیجه به او گفتیم بگذار بخوابند. مزاحمشان نمیشویم.»
هند مدام درخواست میکرد که کسی برود سراغش.
رعنا به بیبیسی میگوید: «یک جایی به من گفت دارد هوا تاریک میشود. میترسید. از من پرسید خانهام چقدر دور است. فلج شده بودم و مستأصل.»
سه ساعت بعد از آغاز مکالمه، آمبولانسی بالاخره برای نجات هند اعزام شد.
در همان حال، تیم هلال احمر مادر هند، وسام، را پیدا کرده بود و او را هم به مکالمه وصل کرده بود.
رعنا به خاطر میآورد که او وقتی صدای مادرش را شنید بیشتر زد زیر گریه.
وسام به بیبیسی گفت: «التماس میکرد تلفن را قطع نکنم. پرسیدم آیا مجروح شده و بعد با خواندن قرآن برایش سعی کردم حواسش را پرت کنم و با هم دعا خواندیم. او کلمات را پشت سر من تکرار میکرد.»
پس از تاریک شدن هوا بود که خدمه آمبولانس - یوسف و احمد - به اپراتورها خبر دادند که به موقعیت نزدیک شدهاند و به زودی نیروهای اسرائیلی برای ورود آنها را بازرسی خواهند کرد.
این آخرین باری بود که اپراتورها صدای همکارانشان - یا صدای هند - را شنیدند. خط تماس با امدادرسانها و دختر شش سالهای که میخواستند نجات بدهند برای همیشه قطع شد.
بها حماده، پدربزرگ هند به بیبیسی گفت که ارتباط دختر با مادرش چند لحظه بیشتر ادامه یافته بود و آخرین چیزی که وسام شنیده بود صدای باز شدن در خودرو بود و هند گفته بود که در دوردست آمبولانس را میبیند.
- لوسی ویلیامسون
- بیبیسی، بیتالمقدس
جسد دختر شش سالهای که از ماه گذشته خبری از او شنیده نشده بود، به همراه اجساد چند تن از بستگانش و دو امدادگری که تلاش کردند او را نجات دهند، پیدا شده است.
هند رجب به همراه عمه، عمو و سه پسر عمویش در حال فرار از شهر بود که طبق گزارشها خودرویی که آنها با آن سفر میکردند با تانکهای اسرائیلی روبرو شده و هدف قرار گرفتند.
پدربزرگ هند رجب تائید کرده که جسد او پیدا شده است.
تماسهای صوتی میان هند رجب و اپراتورهای اورژانس نشان میدهد که این دختر شش ساله تنها کسی بود که در ماشین زنده مانده بود و برای مخفی ماندن از نیروهای اسرائیلی در میان اجساد بستگانش پنهان شده بود.
درخواستهای کمک او با قطع شدن خط تلفن در میان صدای تیراندازیهای بیشتر پایان یافت.
هلال احمر فلسطینی میگوید دو تن از کارکنان این سازمان که برای نجات این کودک اعزام شده بودند، در همان محل کشته شدند. این سازمان اسرائیل را به هدف قرار دادن عمدی کارکنانش متهم کرده است.
بیبیسی با ارتش اسرائیل در این باره تماس گرفته است.
وزارت بهداشت غزه که توسط حماس اداره میشود میگوید که از زمان آغاز جنگ غزه تاکنون بیش از ۲۸ هزار فلسطینی کشته شدهاند.
امدادگران جمعیت هلال احمر فلسطینی سرانجام موفق شدند وارد این منطقه شوند که قبلاً به عنوان یک منطقه فعال جنگی بسته شده بود.آنها خودروی مشکی کیا حامل هند را یافتند در حالی که شیشه جلو و داشبورد آن تکه تکه شده و سوراخهای گلوله دیده میشد.
یکی از امدادگران به خبرنگاران گفت که هند در میان شش جسد یافت شده در داخل خودرو بود که در همه آنها نشانههایی از تیراندازی و گلوله باران دیده میشد.
چند متر دورتر بقایای یک خودروی دیگر بود، کاملا سوخته و موتورش روی زمین. هلال احمر فلسطینی میگوید این آمبولانسی است که برای خارج کردن هند فرستاده شده بود.
جمعیت هلال احمر فلسطینی در بیانیهای گفته است اسرائیل «عمداً خدمه هلال احمر را با وجود هماهنگی قبلی برای رسیدن آمبولانس به محل حادثه برای نجات هند هدف قرار داد».
این سازمان به بیبیسی گفت که هماهنگی دسترسی به منطقه با ارتش اسرائیل برای فرستادن امدادگران چندین ساعت طول کشیده بود.
درخواست کمک
مکالمات هند با اپراتورهای هلال احمر باعث ایجاد کمپینی برای یافتن اینکه چه اتفاقی برای او افتاده است، شد.
مادر هند - قبل از کشف جسد - به ما گفت که او «هر لحظه و هر ثانیه» منتظر دخترش است.
او از هلال احمر خواست جزئیات هماهنگی خود با ارتش اسرائیل را منتشر کند.
ما دو بار از ارتش اسرائیل جزئیات عملیات آن روز در منطقه، و در مورد ناپدید شدن هند و آمبولانسی که برای خارج کردن او فرستاده شده بود را خواستیم و ارتش گفت که در حال بررسی این درخواست است.ما دوباره خواستار پاسخ آنها به اتهامات مطرح شده از سوی هلال احمر فلسطینی در روز شنبه شدهایم.قوانین جنگ میگویند که پرسنل پزشکی باید محافظت شوند و در یک درگیری هدف قرار نگیرند، و به مجروحان باید مراقبت های پزشکی مورد نیاز و با کمترین تاخیر ممکن ارائه شود.اسرائیل پیشتر حماس را متهم کرده بود که از آمبولانس برای انتقال سلاح و جنگندههای خود استفاده میکند.
مکالمات هند رجب ۶ ساله با هلال احمر فلسطینی
صدای آن سوی خط نحیف و ضعیف بود؛ صدای یک بچه شش ساله که از پشت تلفن همراهی از غزه قطع و وصل میشد.
«تانک کنار من است. دارد حرکت میکند.»
رعنا در مرکز تلفن اورژانس هلال احمر فلسطینی سعی میکند صدایاش را آرام نگه دارد.
«خیلی نزدیک است؟»
صدای ضعیف پاسخ داد: «خیلی، خیلی. میآیی مرا ببری؟ خیلی میترسم.»
وسام مادر هند موشکباران شدید منطقهشان را به یاد میآورد. او میگوید: «وحشت کرده بودیم و میخواستیم فرار کنیم. از جایی به جای دیگر میگریختیم تا از حملات هوایی دور شویم.»
خانواده تصمیم گرفت که به سوی بیمارستان الاهلی در شرق شهر برود به این امید که جای امنتری برای پناه گرفتن باشد.
وسام و بچههای بزرگترش پیاده به راه افتادند؛ هند سوار خودروی کیا پیکانتوی عمویش شد.
وسام میگوید: «خیلی سرد و بارانی بود. به هند گفتم سوار خودرو شو چون نمیخواستم در باران اذیت شود.»
در همان حین که عموی هند به سوی بیمارستان مشهور الازهر رانندگی میکرد، گمان میرود که خودرو بی هوا با تانکهای اسرائیلی رو در رو شده بود. آنها داخل پمپ بنزین فارِس در همان نزدیکی رفتند و به نظر میرسد که به سوی آنها شلیک شده بود.
از داخل خودرو، خانواده به بستگانشان برای دریافت کمک تلفن زدند. یکی از آنها با مرکز اورژانس هلال احمر فلسطینی تماس گرفت که ۸۰ کیلومتر دورتر در بخش اشغالی کرانه غربی واقع است.
حدود ساعت ۱۴:۳۰ (۱۲:۳۰ به وقت گرینویچ) بود: اپراتور مرکز تلفن هلال احمر در رامالله به شماره موبایل عموی هند تلفن زد ولی دختر ۱۵ سالهاش لیان به جای او جواب داد.
در مکالمه تلفنی ضبط شده، لیان به کارکنان هلال احمر میگوید که والدین و خواهر و برادرانش کشته شدهاند و تانکی در نزدیکی خودرو هست. او میگوید: «دارند به ما شلیک میکنند» و بعد مکالمه با صدای شلیک و جیغ زدن قطع میشود.
وقتی تیم هلال احمر دوباره تلفن زد، این بار هند بود که جواب داد و صدایش تقریباً غیر قابل شنیدن بود و آکنده از ترس.
اعضای تیم به او گفتند: «زیر صندلیها پنهان شو. نگذار کسی تو را ببیند.»
رعنا فقیه، اپراتور تلفن ساعتها با هند پای تلفن بود و در همان حین هلال احمر از ارتش اسرائیل درخواست میکرد به آمبولانسشان اجازه دسترسی به این نقطه را بدهد.
رعنا به یاد میآورد که: «میلرزید، اندوهگین بود و درخواست کمک میکرد. میگفت که [خویشاوندانش] مردهاند. ولی بعداً آنها را «خوابیده» توصیف کرد. در نتیجه به او گفتیم بگذار بخوابند. مزاحمشان نمیشویم.»
هند مدام درخواست میکرد که کسی برود سراغش.
رعنا به بیبیسی میگوید: «یک جایی به من گفت دارد هوا تاریک میشود. میترسید. از من پرسید خانهام چقدر دور است. فلج شده بودم و مستأصل.»
سه ساعت بعد از آغاز مکالمه، آمبولانسی بالاخره برای نجات هند اعزام شد.
در همان حال، تیم هلال احمر مادر هند، وسام، را پیدا کرده بود و او را هم به مکالمه وصل کرده بود.
رعنا به خاطر میآورد که او وقتی صدای مادرش را شنید بیشتر زد زیر گریه.
وسام به بیبیسی گفت: «التماس میکرد تلفن را قطع نکنم. پرسیدم آیا مجروح شده و بعد با خواندن قرآن برایش سعی کردم حواسش را پرت کنم و با هم دعا خواندیم. او کلمات را پشت سر من تکرار میکرد.»
پس از تاریک شدن هوا بود که خدمه آمبولانس - یوسف و احمد - به اپراتورها خبر دادند که به موقعیت نزدیک شدهاند و به زودی نیروهای اسرائیلی برای ورود آنها را بازرسی خواهند کرد.
این آخرین باری بود که اپراتورها صدای همکارانشان - یا صدای هند - را شنیدند. خط تماس با امدادرسانها و دختر شش سالهای که میخواستند نجات بدهند برای همیشه قطع شد.
بها حماده، پدربزرگ هند به بیبیسی گفت که ارتباط دختر با مادرش چند لحظه بیشتر ادامه یافته بود و آخرین چیزی که وسام شنیده بود صدای باز شدن در خودرو بود و هند گفته بود که در دوردست آمبولانس را میبیند.