قسمت دویست و چهل و یک گودال
سریال گودال قسمت دویست و چهل و یک 241Çukur Serial Part ۲۴۱
گودال
۹۲ – ۱
چاعتای برای معامله و تحویل جنس به مکان دور افتاده ی جنگلی می رود تا با شریکش دیدار کند. اما در آن قرار با وارتولو رو به رو می شود که با کلاه روسی ای که به سر گذاشته به رویش لبخند می زند و خودش را با اسم وارتولو سعدالدین معرفی می کند. چاعتای جا می خورد و از اینکه باز هم گرفتار حقه ی یاماچ شده و اعتبارش را از دست داده حرصش می گیرد. پلیسها هم از راه می رسند و مقابل دوربین خبرنگارها به چاعتای دستبند می زنند. هر کس که در حین معامله در انجا حضور داشته دستگیر می شود و یاماچ و ماهسون که از دور شاهد این ماجرا هستند لبخند می زنند.
دوازده ساعت قبل، یاماچ اطلاعاتی که امیر درمورد اردنتها به آنها داده را پرینت می گیرد و با چند جعبه کاغذ مواجه می شود و وقتی می بیند که نمی تواند تا شب آنها را مطالعه کند امیر را صدا می زند و از او برای طبقه بندی مطالب کمک می خواهد.
" سریال گودال قسمت دویست و چهل و یک 241Çukur Serial Part ۲۴۱ گودال۹۲ – ۱چاعتای برای معامله و تحویل جنس به مکان دور افتاده ی جنگلی می رود تا با شریکش دیدار کند"امیر خلاصه وار درباره ی روابطی که چاعتای دارد حرف می زند و می گوید:« اخیرا چاعتای با مردی به نام بوریس کار می کنه. ماهی دو بار تحویل جنس انجام می شه. یکی از بلغارستان به استانبول و اون یکی از استانبول به اروپا. معمولا خود چاعتای سر قرار نمی ره. شماها با این تعداد کم نمی تونید به آدمهای اونا حمله کنید.
باید نقشه داشته باشید.» یاماچ سراغ علیچو می رود و تمام اطلاعات را در اختیار او می گذارد و از او می خواهد فقط ورقهایی را مطالعه کند که اسم بوریس در آنها هست.
جلاسون که کاراجا و آذر را در ماشین آذر با هم دیده با خجالت این موضوع را به یاماچ می گوید. یاماچ عصبانی می شود اما برای اینکه مطمئن شود بین کاراجا و دشمنشان رابطه ای وجود دارد از جلاسون می خواهد که فعلا کاری نکند و منتظر دستور او باشد.
چاعتای با یاماچ تماس می گیرد و از او می خواهد که جومالی را بخاطر حمله ای که شب گذشته کرده تحویلش بدهد وقتی که یاماچ مخالفت می کند، چاعتای می گوید:« باشه پس خودم می گیرمش.» یاماچ هم وظیفه ی محافظت از جومالی را به ماهسون می سپارد و از وارتولو هم می خواهد که به مسئله ی بوریس رسیدگی کند. در همین بین علیچو موفق می شود که خانه ی بوریس را پیدا می کند.
چاعتای که زنده ماندنش به کمک مرتضی ذهنش را درگیر کرده از او می پرسد که چگونه هنگام حمله ی جومالی پیش او آمده و نجاتش داده؟ مرتضی می گوید:« توی گودال خبرا زود می پیچه. وقتی فهمیدم که جومالی با عصبانیت از گودال بیرون رفته فهمیدم می خواد بیاد سراغ شما. من هم زود تعقیبش کردم و تونستم نجاتتون بدم.» بعد از این مکالمه چاعتای که از حرفهای او قانع نشده به افرادش دستور می دهد که مرتضی را دستگیر کنند و گوشی او را چک کنند.
یاماچ و وارتولو با هم به خانه ی بوریس می روند.
"اما در آن قرار با وارتولو رو به رو می شود که با کلاه روسی ای که به سر گذاشته به رویش لبخند می زند و خودش را با اسم وارتولو سعدالدین معرفی می کند"وقتی بوریس از خانه بیرون می رود یاماچ تعقیبش می کند اما وارتولو همانجا منتظر می ماند. یاماچ به انباری که پر از آدمهای بوریس است پا می گذارد و خیلی راحت گیر آنها می افتد و تسلیم می شود. وقتی که یاماچ را به یک صندلی می بندند، او رو به بوریس با اعتماد به نفس می گوید:« اومدم با شما یه توافقی کنم. شما به من چاعتای رو بدید و من هم نمی کشمتون.» بوریس زیر خنده می زند و جواب می دهد:« یه کار دیگه کنیم. من شما رو بدم به چاعتای تا اون شما رو بکشه.» بعد هم با چاعتای تماس می گیرد و وقتی می فهمد که او قصد ندارد شخصا شب برای تحویل جنس بیاید می گوید:« باید بیای.
یه هدیه برات دارم. می خوام یاماچ کوچوالی رو بهت بدم.»
ماهسون جومالی را تعقیب می کند تا محافظش باشد اما جومالی که متوجه تعقیب شدنش شده ماهسون را گیر می اندازد و وقتی می بیند که او نمرده است تعجب می کند و با او درگیر می شود. ماهسون که قصدش دعوا و درگیری نیست کتک مفصلی از جومالی می خورد و به زور برای او توضیح می دهد که به دستور یاماچ برای محافظت کردن تعقیبش کرده است. کمی بعد افراد چاعتای به جومالی حمله می کنند و ماهسون او را نجات می دهد. در حمله های بعدی جومالی که دیگر به ماهسون اعتماد کرده کنار او مبارزه می کند.
"چاعتای جا می خورد و از اینکه باز هم گرفتار حقه ی یاماچ شده و اعتبارش را از دست داده حرصش می گیرد"وقتی آنها تحت محاصره قرار می گیرند بره های سیاه از راه می رسند و افراد چاعتای را شکست می دهند.
وارتولو وقتی می بیند که خبری از یاماچ نشده خودش وارد عمل می شود و به کمک علیچو که از دور تیراندازی می کند به خانه ی بوریس حمله می کند و تمام افراد او را می کشد. وارتولو از بوریس آدرس انباری که یاماچ در ان زندانی شده را می گیرد و بعد هم می گوید:« تو باید آدرس جایی که امشب برای تحویل جنس با چاعتای قرار داری رو هم بدی. خودت سر قرار می ری و چاعتای رو تسلیم ما می کنی.» بوریس به ناچار قبول می کند و لحظه ای که وارتولو حواسش پرت می شود، بوریس از زیر مبل اسلحه ای بیرون می کشد تا او را بکشد اما علیچو زود تر شلیک می کند و بوریس کشته می شود. وارتولو از علیچو تشکر می کند می کند اما با درماندگی می گوید:« حالا چجوری باید چاعتای رو بکشونیم سر قرار؟ بوریس تنها چیزی بود که تو دستمون داشتیم.»
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران