قسمت یک سه سکه - اوچ کروش

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱

   سریال سه سکه - اوچ کروش قسمت یک ۱۳ Gheroon - ۳ Sekkeh Serial Part ۱

اوچ کروش

۱ – ۱

مرد سیاهپوش در جاده های خلوت و تاریک ماشینی را تعقیب می کند. او از پشت سر به آرامی به ماشین ضربه می زند و وقتی پیرمرد از ماشینش پیاده می شود تا خسارت را بررسی کند مرد سیاهپوش وحشیانه به طرفش حمله می کند و با ضربات محکم چاقو او را به قتل می رساند. قاتل از جنازه عکس می گیرد و سه سکه روی جنازه می اندازد.

در محله ی کولی ها، تازه عروس درحالی که دوستان و اهل محله را دور خودش جمع کرده در کوچه ها می رقصد و مردم هم به جهیزیه ی او نگاهی می اندازند. داماد درحالی که با تازه عروس می رقصد به او می گوید که بچه های محله کشتی ای که او خواسته بود را نتوانسته اند از روی خشکی حرکت بدهند و بنابراین روز عروسی کشتی ای درکار نخواهد بود. عروس عصبانی می شود و قهر می کند و می گوید که از ازدواج منصرف شده است.

"   سریال سه سکه - اوچ کروش قسمت یک ۱۳ Gheroon - ۳ Sekkeh Serial Part ۱ اوچ کروش۱ – ۱مرد سیاهپوش در جاده های خلوت و تاریک ماشینی را تعقیب می کند"در همین لحظه بچه های محله که می خواستند او را سورپرایز کنند کشتی بزرگ قرمز و طلایی را روی زمین آسفالت می کشند. مرد جوان موطلایی روی کشتی نشسته و دنگ و فنگ اوردن آن کشتی با او بوده است. عروس ذوق زده می شود و دوباره تصمیم می گیرد ازدواج کند. اهالی محله و بخصوص جوانتر ها مرد موطلایی را که اسمش کارتال است خیلی دوست دارند و به او احترام می گذارند. داماد از کارتال می خواهد که حتما به عروسی او بیاید.

کمیسرافه و دستیارش باتو داخل ماشین کنار کمیسر هالیت باتجربه نشسته اند و منتظر تیم پشتیبانی هستند.

تیم پشتیبانی دیر می کند و افه که پلیس جدی و مصممی است از آنجایی که می ترسد سوژه فرار کند از ماشین پیاده می شود و وارد ساختمان می شود. هالیت هم به ناچار او را دنبال می کند. افه در ساختمان را با اسلحه باز می کند و به زور وارد آنجا می شود. زیر زمین پر از اتاقک هایی است که در هر کدام یک نوع خلاف انجام می شود. در یک اتاق عده ای سایتهای شرطبندی فوتبال را مدیریت می کنند و در اتاق های دیگر پولشویی و تولید مواد مخدر و کارهای دیگر انجام می شود.

"او از پشت سر به آرامی به ماشین ضربه می زند و وقتی پیرمرد از ماشینش پیاده می شود تا خسارت را بررسی کند مرد سیاهپوش وحشیانه به طرفش حمله می کند و با ضربات محکم چاقو او را به قتل می رساند"هالیت بعضی از کارکنان را بازداشت می کند و افه از پله های زیرزمین پایین می رود و وارد قمارخانه می شود. او یکی از دستگاه های بازی را خراب می کند و با صدای بلند می گوید:« پرنده ی من کارتال کجایی؟» وقتی افه تیرهوایی شلیک می کند کارتال دستانش را با خونسردی بالا می برد و با قدمهای آهسته به طرف او می آید و می گوید:« دستگاهمونم خراب کردی اما فدای سرت. پول مول اگه خواستی بگو بهت بدم.» افه می گوید:« پول لازم ندارم تورو لازم دارم.» تیم پشتیبانی هم بالاخره از راه می رسد و کارتال را با دستبند می برند.

قاتل که خواننده ی بار است همان شب به محل کارش می رود و آواز می خواند. او بخاطر جسه ی نحیف و چهره ی آرامش در محیط کار به عنوان آدم مظلومی شناخته می شود.

صبح روز بعد کمیسر هالیت قبل از رفتن به محل کارش به همسرش سمیحا که مبتلا به سرطان است می گوید که چه چیزی لازم دارد و سمیحا از او می خواهد که وقتی برگشت برایش شیرینی کشکول بخرد.

در اداره ی پلیس افه به دفتر مدیر می رود و متوجه می شود که یک مردکولی تمام جرمهای کارتال را گردن گرفته است و بخاطر همین قرار است کارتال آزاد شود. افه از این موضوع عصبانی می شود و به مدیر اصرار می کند که مجرم واقعی را آزاد نکنند اما مدیر می گوید:« مدرک کافی نیاوردی واسم نمی شه کاریش کرد.» افه بعد از مدتی جرو بحث بالاخره قانع می شود که برای چندمین بار قرار است کارتال را آزاد کند.

او که بخاطر نداشتن مدرک کافی تحت فشار است داخل گوشی کارتال قطعه ی شنود جاساز می کند و کارتال را تا در خروجی اداره بدرقه می کند. افه با طعنه به کارتال می گوید:« به این بنده خدایی که همه ی جرمهات رو گردن گرفت چقدر پول می دی؟» کارتال می گوید:« تا وقتی ماها ضعیفیم آدم حسابمون نمی کنین اما وقتی یکم زورمون زیاد می شه یادتون می افته ما هستیم و می خواین جلومونو بگیرین. تو اگه خیلی زرنگی چرا نزیح رو نمی گیری؟ چون زورت فقط به ما می رسه. کاری که شماها نمی تونین رو مجبوریم ما انجام بدیم.» او به دوستانش شسو و روشن ملحق می شود و به طرف خانه حرکت می کند.

در محله ی کولی ها بخش زیادی از اهالی محله در تدارک مراسم عروسی کمک می کنند. وقتی کارتال وارد محله می شود همه با خوشحالی از او استقبال می کنند.

"قاتل از جنازه عکس می گیرد و سه سکه روی جنازه می اندازد.در محله ی کولی ها، تازه عروس درحالی که دوستان و اهل محله را دور خودش جمع کرده در کوچه ها می رقصد و مردم هم به جهیزیه ی او نگاهی می اندازند"

پسر جوانی در اتاقی پر از دم و دستگاه و کامپیوتر پشت سیستمش نشسته و به کارهایش رسیدگی می کند. ناگهان چند مرد قلدر وارد آنجا می شوند و پسر جوان را که اسمش کنیایی است به زور با خود می برند.

وقتی که کارتال وارد خانه ی بزرگش می شود، گروهی از اهالی محله در بخش های مختلف خانه حضور دارند و هرکدام به کاری مشغولند. حضور آنها در خانه عادی است و کسی توجه زیادی به کارتال نشان نمی دهد و فقط عمه که نگران کارتال شده بود از دیدن او خوشحال می شود.

در اداره ی پلیس، هالیت به افه می گوید:« پولایی که کارتال از راه سایت شرطبندی بدست می یاره به حساب شخصی به اسم سالیحا گولی واریز می شه تا پولشویی بشه. اما نمی شه فهمید که سلیحا گولی کیه.» افه که می داند به زودی در محله ی کولی ها مراسم عروسی هست تصمیم می گیرد به مراسم برود و اهالی محله را زیر نظر بگیرد تا شاید سرنخی از سالیحا گولی بدست بیاورد.

کنیایی را به دفتر کار مردی به اسم مسعود می برند. مسعود چند سوال از کنیایی می پرسد و کنیایی با ترس جواب می دهد.

مسعود می گوید:« کارتال قبلا زیر دست ما بود و حالا با باز کردن سایتهای شرطبندی رقیب ما شده. نمی شه اینجوری. مسئول سایتها تویی درسته؟» کنیایی جواب می دهد:« خب اینکه کاری نداره دستور بدین من اون سایتهارو همونجوری که باز کردم زود ببندم. راستش من بخاطر پول کار می کنم الکی نمی خوام ادای جوونمردا رو در بیارم.» مسعود به او یک لپتاپ می دهد تا سایتهای کارتال را ببندد. کنیایی بعد از تمام شدن کار سایت بسته شده را به مسعود نشان می دهد و مسعود هم با رضایت مبلغی پول به او می دهد و آزادش می کند.

قسمت بعدی - سریال سه سکه - اوچ کروش قسمت دو ۲ قسمت قبلی - سریال سه سکه - اوچ کروش قسمت یک ۱ Next Episode - ۳ Gheroon - ۳ Sekkeh Serial Part ۲ Previous Episode - ۳ Gheroon - ۳ Sekkeh Serial Part ۱.

منابع خبر

اخبار مرتبط