نکته‌های مغفول سیلی زدن یک نماینده به سرباز

نکته‌های مغفول سیلی زدن یک نماینده به سرباز
خبر آنلاین
خبر آنلاین - ۱۸ بهمن ۱۳۹۹



  سیلی زدن نماینده به صورت سرباز جوان، دروغ گفتن‌های نماینده مذکور (او ابتدا اساسا پیاده شدن خود از خودرو را تکذیب کرد ولی در اظهارنظر بعدی مدعی شد از خودرو پیاده شده اما اصلا به صورت سرباز سیلی نزده است و آخرسر بابت زدن سیلی هم، عذرخواهی کرد) و خودبرتر بینی نسبت به قانون، از جمله مواردی بود که باعث شد تا جامعه پشت عابد اکبری، سرباز بابلی بایستد و یک صدا به شماتت عنابستانی بپردازد.
اما آن فیلم دو واقعیت دیگر را با خود به همراه داشت ؛ یکی تلخ و دیگری شیرین که البته کمتر به آن توجه شد و در واقع،‌ مغفول ماند. حالا که از حواشی‌های پیرامونی آن واقعه کاسته شده است، فرصت مناسبی است تا درباره‌شان حرف زد؛ تقدیر کرد و هشدار داد.
اتفاق خوب نهفته در ماجرای سیلی خوردن سرباز بابلی از یک نماینده، حیات فضای مجازی بود که بسیاری، دل خوشی از آن ندارند و درصدد فیلتر آن یا حداقل، کلافه کردن مردم، با کم شدن سرعت اینترنت هستند . برای همین، طیفی معدود ولی قدرتمند به طور جدی، درصدد فشار به دولت برای کاهش پهنای باند اختصاص یافته به شبکه های اجتماعی بین‌المللی هستند. تحقق این خواسته به قدری برای آنان مهم است که کار به احضار وزیر ارتباطات دولت رسید و رئیس جمهور ناگزیر از دفاع از وزیر جوانش شد و گفت : « پهنای باند کار عظیم و افتخاری برای کشور است. نمی توانند کسی را برای پهنای باند محاکمه کنند.

"اما آن فیلم دو واقعیت دیگر را با خود به همراه داشت ؛ یکی تلخ و دیگری شیرین که البته کمتر به آن توجه شد و در واقع،‌ مغفول ماند"این دستور من بوده و اگر می خواهید محاکمه کنید من را محاکمه کنید. »
با وجود چنین فشارهایی، فضای مجازی این فرصت را به وجود آورده که بتوان با شفافیت کامل درباره هر نوع فساد یا تبعیض، روشنگری کرده و نسبت به آن واکنش نشان داد. این هدیه تحولات نوین ارتباطی به همه کشورهای دنیا است و از آن به عنوان ابزاری برای تحقق هرچه بیشتر دموکراسی، یاد می‌شود. البته ممکن است از این فضا، سواستفاده نیز بشود ولی کارکردهای مثبت آن همواره بر کژکارکردی‌اش غلبه کرده و همین، نقطه قوتش شده است. برای همین چه بسا اگر فیلم مذکور، از طریق فضای مجازی دست به دست نمی‌شد، آن نماینده‌ و مسئولان دیگر و حتی هر فرد معمولی ، "قانون‌شکنی" را یک حق دانسته و خود را در صورت تمایل، بدون پرداخت هیچ هزینه‌ای، مبری از رعایت قانون بداند.
اما موضوع دیگری که در آن فیلم وجود دارد و از آن به عنوان واقعیت تلخ یاد می‌کنم، شدت پرخاشگری لحن مردمی است که شاهد درگیری نماینده و سرباز هستند.

گفتن جمله «.... هرکسی که هستی، باش! » از زبان برخی حاضران در صحنه درگیری، یعنی نمایندگی مجلس، دیگر فاقد جایگاه و احترام برای مردم است،جایگاهی که قبلا برایش قائل بودند.
شاید بگویید مردم برای نماینده‌ای که خود را فراتر از قانون بداند، هیچ احترامی قائل نیستند و این حتما حرف صحیحی است اما بحث درباره احترام به شان حقوقی و اعتبار مسئولیت‌ها است. ادبیات تحقیرآمیزی که مردم عصبانی و حاضر در صحنه درگیری، خطاب به نماینده به کار بردند؛ یادآور آن ضرب‌المثل است که از هر دست که بدهی، از همان دست ، پس می‌گیری.
خطاب این ضرب‌المثل، آن دسته از افرادی است که وقتی؛ حرمت روحانی رئیس جمهور در یک برنامه تلویزیونی با اتهام منقلی، نگه داشته نشده و به او توهین شد؛ وقتی در اواخر دولت آقای احمدی‌نژاد به سوی علی لاریجانی رئیس مجلس در حرم حضرت معصومه مُهر پرتاب کردند؛ وقتی که فردی در قامت نماینده مجلس، خواستار اعدام رئیس جمهور شد؛ وقتی که در مراسم تشییع آیت الله مصباح یزدی، افرادی تندرو به صرف اینکه حق نقد برای خود قائل هستند، خواستار محاکمه برخی مسئولان می‌شوند؛ نه تنها اعتراضی به این وقایع نکردند بلکه با سکوت خود، مُهر تایید بر این نوع رفتارها زدند.
بانیان و حامیان این نوع رفتارها با این توجیه که انتقاد لازم است؛ در حالی خارج از چارچوب‌های نقادی، اقدامات و کنش‌هایی را انجام می‌دهند که کارشان هیچ سنخیت و قرابتی با نقدکردن ندارد.
این افراد اقتدارگرا در حالی از چند سال قبل این اقداماتشان را در مخالفت با افرادی که به لحاظ طیف سیاسی با آنها تفاوت دارند، شدت بخشیده‌اند که فکرش را نمی‌کردند وقتی در حال تضعیف مخالفانشان (اعم از رئیس جمهور، وزیر یا رئیس مجلس) هستند؛ وقتی که شان و کرامت نه تنها جایگاه حقوقی‌ مسئولیت‌ها بلکه کرامت انسانی‌ افراد نشسته در آن صندلی را هم خدشه‌دار می‌کنند؛ روزی نوبت به هم طیفان خودشان هم خواهد رسید که در این مقطع، در کسوت نماینده روی صندلی‌های سبز بهارستان می‌نشینند.
این اتفاق از منظر جامعه‌شناسی سیاسی ، موضوعی مهم برای بررسی است که البته نوشتار دیگری را می‌طلبد اما آنچه که در آن درگیری، مشاهده شد، می تواند مصداقی از بی‌اعتبارشدن ساختارهای سیاسی باشد که صدای آژیر هشدار را در جامعه ما بلندتر کرده است.

۱۷۱۷

منابع خبر

اخبار مرتبط