فرشتگان نجات

فرشتگان نجات
تابناک
تابناک - ۳۰ بهمن ۱۴۰۰



به گزارش «تابناک» به نقل از روزنامه شرق، ۴۰ کیلومتری محور شهداد به کرمان، درست بعد از تونل سیرچ یکی از سردترین مناطق استان کرمان که همواره بارش برف زمستان مردم زیادی را برای تفریح و برف‌بازی به سمت خود می‌کشد، واژگونی یک دستگاه خودروی ساینا با هشت سرنشین به علت سرعت زیاد و برخورد با گاردریل کنار جاده حادثه دلخراش و خونینی را رقم زد.

در این حادثه هنگام برخورد خودرو با گاردیل در ابتدا کودک چهار ساله‌ای از خودرو به بیرون پرتاپ شد و باقی سرنشین‌ها هم هر کدام به سمت‌وسوی دیگر افتادند. خودرو‌های عبوری به محض دیدن حادثه موضوع را به ۱۱۰ و اورژانس خبر دادند. کمتر از ۱۲ دقیقه از وقوع این حادثه خودروی حامل بانوان داوطلب جمعیت هلال‌احمر شهرستان کرمان که از اردوی توان‌افزایی یک روزه خود بازمی‌گشتند، مانند فرشته‌های نجات در صحنه حادثه حاضر شدند و به نجات حادثه‌دیدگان پرداختند. «سلیمه تویسرکانی» اولین بانوی داوطلبی بود که بالای سر مصدومان حاضر شد: «در حال بازگشت به سمت کرمان بودیم که عبور سریع خودرو‌های پلیس نگران‌مان کرد. همه احتمال وقوع حادثه‌ای را در محور دادیم.

"«سلیمه تویسرکانی» اولین بانوی داوطلبی بود که بالای سر مصدومان حاضر شد: «در حال بازگشت به سمت کرمان بودیم که عبور سریع خودرو‌های پلیس نگران‌مان کرد"اما گمان نمی‌کردیم در این حد خونبار و وحشتناک باشد. وقتی به نزدیک محل حادثه رسیدیم و خودرو‌های توقف‌کرده و مردم حاضر در صحنه را دیدیم شک‌مان به یقین تبدیل شد. با اجازه سرپرست تیم از مینی‌بوس پیاده شدیم. هنوز چند قدمی جلوتر نرفته بودیم که با پیکر بی‌جان کودک چهار ساله‌ای روی زمین روبه‌رو شدیم. یکی از بچه‌ها مشغول سی‌پی‌آر کردن این بچه شد.

آنجا بود که فهمیدیم در خودرو علاوه بر پنج سرنشین بزرگسال سه کودک خردسال هم حضور داشتند. از هر گوشه‌ای صدای ناله و فریاد به گوش می‌رسید. تمامی مصدومان غرق در خون بودند. دیدن این صحنه‌ها برای بانوان داوطلبی که اولین تجربه حضور در صحنه حوادث را داشتند، خیلی سخت بود، اما همه به خوبی موفق شدند شرایط را مدیریت کنند.»

در حالی که سلیمه و دوستانش در میان مجروحان حادثه مشغول ارزیابی و کمک‌های اولیه بودند، دختران هلال‌احمری دیگر کار مدیریت خودرو‌های عبوری و پراکندگی ترافیک و جمعیت حاضر در صحنه را عهده‌دار شدند. تعدادی کار نگهداری دو کودک دیگر را در مینی‌بوس انجام دادند و عده‌ای هم با امداد روانی به حادثه‌دیده‌ها سعی کردند از ترس و اضطراب آن‌ها بکاهند: «درست است که همه ما برای بار اول با چنین صحنه‌ای روبه‌رو می‌شدیم، اما تا رسیدن اورژانس و نیرو‌های امدادی چاره‌ای جز مدیریت صحنه نداشتیم.

"وقتی به نزدیک محل حادثه رسیدیم و خودرو‌های توقف‌کرده و مردم حاضر در صحنه را دیدیم شک‌مان به یقین تبدیل شد"خونریزی شدید مصدومان اگر کنترل نمی‌شد تعداد تلفات حادثه بیشتر می‌شد؛ بنابراین با حداقل امکاناتی که در اختیار داشتیم شروع به کنترل خونریزی مصدومان کردیم. فقط شانس با ما یار بود که برای شرکت در دوره آموزشی محض احتیاط دو کیف کمک‌های اولیه همراه داشتیم.»

حضور بانوان هلال‌احمری داوطلب در مدت کمتر از ۱۲ دقیقه بعد از بروز حادثه شاید بزرگ‌ترین شانس مصدومان این واقعه تلخ بود: «اگر خونریزی‌ها به‌موقع کنترل نمی‌شد یا نیرو‌های آموزش‌دیده ما نبودند و مصدومان توسط مردم عادی جابه‌جا می‌شدند، معلوم نبود الان چه شرایط سخت‌تری داشتند.»

وقت حکم طلا را داشت

شیما افشار هم یکی دیگر از این بانوان داوطلب و شجاع بود که به محض رسیدن در صحنه کار سی‌پی‌آر کودک چهار ساله را دنبال کرد: «ابتدا سه چهار نفر از داوطلبان مجوز پیاده‌شدن و حضور در صحنه را گرفتند. سریع در محل پخش شدیم. قبل از همه مصدومان سراغ کودکی چهار ساله رفتیم که بی‌جان افتاده بود. بدنش گرم بود، اما نفس نمی‌کشید.

شروع به ماساژ قلبی و سی‌پی‌آر کردم، اما جواب نمی‌داد. کم‌کم همکاران دیگرمان هم به یاری ما آمدند. با دیدن بچه همه را بغض گرفت و نوبتی عملیات سی‌پی‌آر انجام دادند. کودک را به آن‌ها سپردم. در آن لحظه وقت حکم طلا را برای نجات مصدومان داشت.

"هنوز چند قدمی جلوتر نرفته بودیم که با پیکر بی‌جان کودک چهار ساله‌ای روی زمین روبه‌رو شدیم"سریع به سمت مصدومان دیگر رفتم. مردی فریاد می‌زد به این خانم کمک کنید. وقتی پایین سراشیبی رسیدم، زنی را دیدم که با صورت روی زمین افتاده بود. تمام احتیاط لازم را به لحاظ ضایعه نخاعی رعایت کردم، اما وقتی صورتش را برگرداندم با بینی کنده‌شده او که با خونریزی شدیدی همراه بود، روبه‌رو شدم. صحنه به‌شدت زجرآور و تلخ بود.

خونریزی مانع نفس‌کشیدن او شده بود. تنها کاری که در آن لحظه از دستم برمی‌آمد کج‌کردن صورتش و باز شدن راه خروج خونابه‌ها از داخل دهانش بود. امکان پانسمان یا حتی انداختن پارچه‌ای روی قسمت کنده‌شده بینی نبود، چراکه این کار تمامی راه تنفس او را می‌بست. بعد از ارایه کمک‌های اولیه با تهیه پتویی از مسافران جاده، سعی کردیم این زن را گرم نگه داریم تا کمک‌ها از راه برسند.» کمی آنسوتر همسر و فرزند همین زن با شرایط بدی افتاده بودند: «صورت مرد به خاطر برخورد با ستون خودرو کاملا خرد شده بود و خونریزی شدیدی داشت. کودکش هم که از ناحیه سر خونریزی داشت.

"آنجا بود که فهمیدیم در خودرو علاوه بر پنج سرنشین بزرگسال سه کودک خردسال هم حضور داشتند"بعد از تثبیت جای این دو نفر و آرام‌کردن آن‌ها تا رسیدن نیرو‌های کمکی سراغ مصدمان بعدی رفتیم.»

کمی بالاتر دو خانم مجروح دیگر از یک طرف از درد به خود می‌پیچیدند، از طرف دیگر از سرما: «یکی از ناحیه پهلو دچار پارگی بر اثر ضربه شده بود، دیگری هر دو پایش شکسته بود. یکی دیگر از خانم‌های سرنشین خودرو هم که مشخص بود از ناحیه سر دچار ترومای مغزی شده، نیمه‌بیهوش بود. مشغول کمک به این افراد بودیم که مینی‌بوس دوم بچه‌ها رسید. تعدادی از آقایان همکار هم در این خودرو حاضر بودند و می‌توانستند در جابه‌جایی مصدومان به ما کمک کنند. بچه‌هایی که ابتدا در صحنه حاضر شده بودند، شرایط را برای نیرو‌های تازه نفس توضیح دادند و عملیات وارد فاز جدیدی شد.»

با آمدن نیرو‌های جدید شیما دوباره سراغ کودک چهار ساله می‌رود، اما کار از کار گذشته بود و تلاش‌های او و دوستانش برای بازگشت کودک راه به جایی نبرد: «یکی از صحنه‌هایی که در سی‌پی‌آر این کودک هرگز تا آخر عمرم فراموش نمی‌کنم تلاش خانم شهیدی یکی از همکارانم بود که با وجود حساسیت‌های زیادی که به مسائل بهداشتی داشت خودش اقدام به تخلیه محتویات دهان کودک و تنفس دهان‌به‌دهان او کرد.

کاری که اغلب برای زنان سخت و دشوار است، اما، چون در آن لحظه همه فکر و ذهنش نجات جان بچه بود، تمام خصوصیات اخلاقی و حساسیت‌های خود را فراموش کرده بود.»

تصور چنین ماموریتی را نداشتم

افشار هرگز تصور نمی‌کرد روزی برسد که تجربه حضور در چنین ماموریت نجاتی را داشته باشند: «با خودم می‌گفتم نهایتا در یک ماموریت کمک به مصدومی با دست و پای شکسته نصیبم می‌شود، اما این حادثه بسیار دلخراش و سخت بود و بچه‌های ما خوب از عهده‌شان برآمدند.»

امیر عنایتی، رئیس اداره پایگاه‌های امدادونجات استان کرمان هم در این عملیات نجات همراه با بانوان داوطلب کرمانی حاضر بود. کسی که معتقد است بانوان هلال‌احمری کرمان در این ماموریت گل کاشتند و به همه آن‌ها که اغلب شاگرد‌های خودش بودند، نمره ۲۰ می‌دهد: «در ۲۵ سال گذشته ماموریت‌های امدادونجات زیادی را حاضر بوده‌ام. مثل تصادف خودرو‌های حامل مهاجران افغانستانی که تعداد زیادی در آن مصدوم و کشته می‌شوند. اما این حادثه از دو جهت خاص بود. یکی امدادرسانی بانوان و دیگری امدادرسانی به نحو احسن با حداقل امکانات.

"خونریزی شدید مصدومان اگر کنترل نمی‌شد تعداد تلفات حادثه بیشتر می‌شد؛ بنابراین با حداقل امکاناتی که در اختیار داشتیم شروع به کنترل خونریزی مصدومان کردیم"بچه‌ها با دست خالی، اما سرعت عمل بالا توانستند برگ زرینی در تاریخ هلال‌احمر ثبت کنند.»

با راهنمایی او سایر همکارانش برای انجام اقدامات تکمیلی امدادی وارد میدان شدند: «امدادگران خانم کاملا کار‌ها را حرفه‌ای و اصولی انجام داده بودند و این برای ما بسیار رضایت‌بخش بود.»

به اعتقاد عنایتی همین که بانوان هلال‌احمری توانستند در یک کار تیمی و مدیریت خوب صحنه گوش به امر فرمانده عملیات باشند و از تلفات حادثه بکاهند، خودش یک شاهکار است: «رمز موفقیت این عملیات همراهی و همدلی بچه‌ها با هم بود. همه به واسطه صحنه‌های دلخراشی که دیده بودند، روحیه خوبی نداشتند و با چشم‌هایی همراه با اشک کار امدادرسانی و نجات را دنبال می‌کردند.»

رئیس اداره پایگاه‌های امدادونجات استان کرمان می‌گوید این حادثه بار دیگر به همه ثابت کرد فراگیری آموزش‌های کمک‌های اولیه از سوی حتی یک عضو خانواده می‌تواند به نجات جان انسان‌ها کمک کند: «این آموزش‌ها می‌تواند خانواده‌ها را در مواقع حساس و حیاتی بیمه کند.»

همراهی مصدومان تا بیمارستان

آمبولانس‌ها از راه رسیدند. تمامی اقدامات اولیه انجام شده بودند. امدادگران با دریافت وسایل پانسمان کار پانسمان اولیه را هم انجام دادند، اما این پایان کار آن‌ها نبود.

افشار می‌گوید: «وقتی نیرو‌های اورژانس بانویی که در اثر تصادف بینی‌اش کنده شده بود، در آمبولانس قرار دادند، این مصدوم از شدت درد بی‌تابی می‌کرد و برای نگه داشتن او نیاز به کمک ما بود. همراه با خانم تویسرکانی داخل آمبولانس رفتیم.

یکی دست‌هایش را گرفت و دیگری دستگاه اکسیژن را روی صورتش قرار داد. به‌شدت از درد می‌نالید. تا زمان تحویل او به بیمارستان همراهی‌اش کردیم.»

منابع خبر
فرشتگان نجات - تابناک - ۳۰ بهمن ۱۴۰۰

اخبار مرتبط