'صدایش را هنگام زایمان خفه کرد تا مهاجمان متوجه نشوند'
حق نشر عکس
EPA
"او را برای زایمان به یکی از دستشوییها بردیم زیرا اتاق امن آنجاست که قبلاً سرویس بهداشتی بوده. دکترها در اتاق امن بدون هیچ امکاناتی با پلاستیک و دستمال کاغذی/کاغذ تشناب کمک کردند که کودک به دنیا بیاید. ناف او را یک ماما/قابله با دستانش برید و با گوشه چادر/شال یک قابله بستند."
میگوید زن از شدت درد به خود میپیچید اما سعی میکرد بلند گریه نکند و فریاد نزند تا مهاجمان ما را پیدا نکنند. همه وحشتزده بودند که مهاجمان به پشت دروازه آمدند و با شلیک و فریاد میخواستند دروازه را باز کنیم؛ ادعا میکردند برای کمک آمدهاند اما ما مطمئن بودیم آنها برای نجات نه بلکه کشتن ما آمدهاند." به گفته او مادر انگشت خود را در دهان نوزاد گذاشت تا آرام شود و مهاجمان بروند.
این چشمدید شیرین (اسم مستعار) است که در شفاخانه ملی صد بستر برچی ۵ سال به عنوان کارمند خدماتی کار کرده است. میگوید "بیش از ۴۰ نفر در اتاق امن طبقه اول که بخش زایشگاه بود جمع شدیم؛ همراه ما دست کم ۶ مادر بودند که کودکان چند روزه و چند ساعته را بغل گرفته بودند." به گفته او آنچه در چهار و نیم ساعت در اتاق امن گذشت غمانگیز و وحشتناک بود.
"حق نشر عکسEPA"او را برای زایمان به یکی از دستشوییها بردیم زیرا اتاق امن آنجاست که قبلاً سرویس بهداشتی بوده"وقتی میپرسم دیگر چه دیدی؟ میگوید "بیش از این چیزی جز ترس یادم نمیآید."
اما در اتاق امن طبقه دوم چه گذشت؟ سارا (اسم مستعار)، کارمند اداری این بیمارستان میگوید زنگ خطر خیلی به موقع زده شد اما همه مراجعین نمیدانستند کجا بروند. به گفته او ۲۸ همکار به همان اتاق امن پناه برده بودند و سه کارمند خارجی هم با آنها بوده. میگوید " ۱۵ دقیقه نگذشته بود که یک مهاجم به طبقه دوم رسید و وارد هر اتاق میشد با شلیکهای متواتر. او خودش را به اتاق امن هم رساند اما نتوانست وارد آن شود. انگار خوب نقشه ساختمان را بلد بود."
- افزایش آمار قربانیان حمله به بیمارستان کابل؛ بیشتر قربانیان مادران و کودکان هستند
- حمله افراد مسلح به بیمارستان پزشکان بدون مرز در کابل؛ ۱۶ نفر کشته شدند
- انفجار انتحاری در مراسم خاکسپاری در ننگرهار ۲۴ نفر کشته و ۶۸ زخمی برجا گذاشت
حق نشر عکس
Reuters
سارا میگوید همه رنگهایشان پریده بود.
وقتی از حال خودش میپرسم میگوید: "ما را لکنت کلام گرفته بود. قادر نبودم صحبت کنم، بغض در گلویم اجازه نمیداد که جیغ بزنم یا گریه کنم. اولین ساعت به سختی گذشت و سه ساعت و نیم دیگر را فقط دست به دعا گذراندم. به پدر، شوهر و فرزندانم گفتم که جای امنی هستم" اما او مطمئن نبوده که سالم به خانه برگردد.
سارا زنی ۴۳ ساله است که از شروع پروژه دکتران بدون مرز در این بیمارستان یعنی حدود ۵ سال همانجا کار کرده و در تمام این مدت چنین وحشتی را تجربه نکرده بوده. اما آنچه بیشتر وضع روحیاش را به هم ریخته صحنههاییست که بعد از ختم حمله دیده است.
"دکترها در اتاق امن بدون هیچ امکاناتی با پلاستیک و دستمال کاغذی/کاغذ تشناب کمک کردند که کودک به دنیا بیاید""وقتی از اتاق امن ما را بیرون کشیدند، رئیس ما گفت به کودکانی که زنده ماندند کمک برسانید. آنچه دیدم وحشتناک بود ۱۱ کودکی که زنده بودند در کنار مادرانی که هیچ کدام دیگر نفس نداشتند؛ مادرانی که در بخش مراقبتهای ویژه و عاجل کنار کودکانشان مانده بودند."
سارا میگوید مهاجمان حتی به دو مادری که در اتاق زایمان بودند، رحم نکردند. ۱۵ مادر را دیده که جان باختهاند. "جسد زنی که برای معاینه تازه مراجعه کرده بود، مرا سخت دگرگون کرد. او در خون خوابیده بود."
جسد سوخته یکی از همکارانش را در کنار دو ماشین روی حیاط دیده که فقط از روی دمپاییهایش تشخیص داده.
حق نشر عکس
Reuters
مرگ در اتاق تولد
کودکان زیادی در نخستین ساعات زندگی مرگ مادرهایشان را به چشم دیدند. عکسی در شبکههای اجتماعی تصویر مادری را نشان میدهد که ماسک بر صورت دارد و کودک در بغل که با شلیک به زمین افتاده و پاهایش از زانو خم شده است.
نیروهای امنیتی حداقل چهار و نیم ساعت با مهاجمان جنگیدند و در این مدت دهها نفر را به شمول کودکان نجات دادند. کودکانی که در اولین رویارویی زندگی با مرگ روبرو شدند.
نازیه یکی از کودکانیست که ساعتی قبل از شروع حمله متولد شده بود.
"ناف او را یک ماما/قابله با دستانش برید و با گوشه چادر/شال یک قابله بستند." میگوید زن از شدت درد به خود میپیچید اما سعی میکرد بلند گریه نکند و فریاد نزند تا مهاجمان ما را پیدا نکنند"اقارب نازیه میگویند او را پس از ساعتها از طریق شبکههای اجتماعی پیدا کردند. هیچ کس پیش از آن که پایش با گلوله زخمی شود، او را ندیده بود، به همین خاطر تشخیص بدون ذکر نام پدرش در عکسی که در فیسبوک منتشر شده بود، هم آسان نبود.
این بیمارستان به دلیل شیوع ویروس کرونا همراهان مریض را به داخل مرکز اجازه نمیدهد، بنا بر این پدر نازیه همراه مادربزرگ او بیرون از بیمارستان در یک ماشین منتظر به دنیا آمدن او بودهاند. پدرش تا روز بعد از حمله قادر به دیدار فرزندش نشده بود، زیرا درگیر مراسم جنازه همسرش بوده. مادر نازیه که نیم شب گذشته ساعت ۲ به بیمارستان منتقل شده بود با اصابت سه گلوله جان باخته و پیش از آن برای اولین و آخرین بار فرزندش را به آغوش گرفته بود.
پدر نازیه که بعد از سه ماه ماموریت سربازی در قندهار برگشته بود تا در کنار همسرش برای تولد کودکشان باشد، قادر به صحبت کردن با من نبود بنا بر این من این روایات را از عبدالله نوری، پسر عمه نازیه و عمهاش شنیدم. آقای نوری میگوید آنها پشتوزبان هستند و در منطقه کمپنی زندگی میکنند اما به دلیل شهرت این مرکز در امکانات و امنیت، مادر نازیه را به آنجا آورده بودند.
کودکان زیادی لحظاتی پس از تولد بیمادر شدند.
این وضعیت شماری از شهروندان را برای کمک به این کودکان برانگیخت. از زنی که شبانه به بیمارستان رفت تا به کودکان بیمادر شیر بدهد تا خانوادهای که حاضر شدند یکی از فرزندان این حادثه را به فرزندی قبول کنند.
حق نشر عکس
EPA
"روز قیامت در شفاخانه برچی"
فاطمه زنی مسن که نوه ۸ ماههاش را برای واکسن زدن به این بیمارستان برده بود میگوید قیامت امروز در شفاخانه برچی برپا بود. "تازه برای انتظار نوبت در سالن نشستیم که با صدای شلیک و فرار دیگران متوجه شدم اتفاقی افتاده. خیر ببیند همان کسی که برای ما شماره نوبت داده بود، به سمت تشناب/دستشویی دوید و ما را همراهی کرد.
"به گفته او ۲۸ همکار به همان اتاق امن پناه برده بودند و سه کارمند خارجی هم با آنها بوده"به گفته او به تشناب هم شلیک میشد.
"اینقدر وحشتناک بود که نگو. نگران بودم چه جوابی به پدر و مادر این طفل معصوم بدهم، اگر اتفاقی برایش بیفتد." او از دیدن کودکان و مادران بسیاری خبر میدهد که کشته شده بودند یا زخمی. میگوید "از بس ترسیده بودیم بعد از باز شدن دروازه فقط دویدیم و فرار کردیم."
علی پرور، یکی دیگر از شاهدان عینی که کارمند خدماتی این بیمارستان است، میگوید در نزدیکی ورودی در محلی بوده که پس از سنجش تب مراجعین به دلیل شیوع ویروس کرونا به آنها اجازه ورود به بخش را میداده.
حق نشر عکس
EPA
او میگوید:"تقریباً ۱۵۰ نفر را زود نوبت دادم که در افتاب نمانند.
یک دفعهای دیدم که دو فرد قدبلند بسیار با سرعت با برقع/چادر زنانه وارد حویلی شفاخانه شدند و پس از چند ثانیه بحث با محافظ که مشخص نبود چه میگویند؛ چادرها را بالا کردند و محافظ پرسید کجا میروید که چادرهایشان را بالا کردند و به او شلیک کردند. سه نفر را به چشمانم دیدم که کشتند. بعد از محافظ، به دختری شلیک کرد که روی حیاط نشسته بود و بعد زنی دیگر. من از بخش بیرون شدم و مردم را به دروازه پشتی راهنمایی کردم. هدفشان انگار خارجیها نبود فقط نسلکشی کردند."
حمله به بیمارستان ۱۰۰ بستر در غرب کابل واکنشهای زیادی برانگیخت.
"میگوید " ۱۵ دقیقه نگذشته بود که یک مهاجم به طبقه دوم رسید و وارد هر اتاق میشد با شلیکهای متواتر"اگرچه حمله به مساجد، مکاتب/مدارس، محافل عروسی و جنازه در افغانستان بیسابقه نبوده اما حمله به مادران روی تخت زایمان و کودکان تازه متولدشده اولین بار است که اتفاق میافتد.
شماری در شبکههای اجتماعی نوشتهاند که حالا "تروریستان به مصاف جنگ با نوزادان میروند." نوزدانی که اولین تصویر پس از تولد در چشمشان جنگ بود و مشخص نیست تا چه زمان در جنگ بزرگ خواهند
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران