ناکامترین پروژه بهمن فرمانآرا
نوشتن، احتمالاً سهل و ممتنعترین مدیومی است که بیش از دیگر بدیلهای فرمی، آدمها به سراغ آن میروند. چراکه فکر میکنند صرف شناخت واژهها و صرف دانستن زبانی، آنها را نویسنده میکند. برای همین است میان بیشمار حدیث نفسی که بیشتر آن با پول نویسنده منتشرشده است، بسیار محدود مورد اقبال قرار میگیرد، آنهم معمولاً زندگی کسانی است که نامی از آنها پیشتر شنیدهایم یا کاری منحصربهفرد در زندگی انجام دادهاند یا در موقعیتی بودهاند که برای دیگران امکان آن وجود نداشته است.
این هم از خطاهای انباشت شده ماست که نمیدانیم زندگی مردمان عادی برای ما مردمان عادی مفیدتر است تا زندگی فلان سیاستمدار، هنرپیشه، ورزشکار و الخ. باری همانطور که همه، موافقان و مخالفان سینمای فرمان آرا یا خود فرمان آرا بهاتفاق گفتند «حکایت دریا» هم حدیث نفسِ فرمان آراست که در پایان دهه هشتم زندگیاش قرار دارد. البته که فرمان آرا، پیرمردی عامی نیست.
"نوشتن، احتمالاً سهل و ممتنعترین مدیومی است که بیش از دیگر بدیلهای فرمی، آدمها به سراغ آن میروند"عمری با تاریخ روشنفکری معاصر ایران گذرانده و در مقام تهیهکننده، فیلمهای جریانسازی را تهیه کرده است. «گزارش» کیارستمی به تهیهکنندگی او یکی از مهمترین منابع تاثیرگذار سینمایی است که یکی دو دهه اخیر بسیار مورد اقبال بدنه روشنفکری قرارگرفته است و یا «دایره مینای» مهرجویی که فرمانآرا یکی از تهیهکنندگانش بوده، فارغ از وجوه سینمایی آن، یکی از زمینههای تاسیس سازمان انتقال خون در ایران میشود. در مقام فیلمساز کارنامه او به این قوّت نیست و فیلمهای آخرش، هرکدام برای بد کردن سابقه هر فیلمساز خوبی کفایت میکند. «حکایت دریا»، آخرین فیلم او که چندی پیش، پس از چند سال توقیف، اینترنتی اکران شد هم در ادامه همان مسیری است که چند کار اخیر او بود.
«حکایت دریا»، حکایتِ طاهر، نویسنده و روشنفکر سالخورده در آستانه فروپاشی روانی است. چند سالی در تیمارستان بوده و میخواهند مرخصش کنند.
از مرخص شدن، رفتن به جامعه و دنیای بیرون از تیمارستان واهمه دارد. بخشی از این واهمه او به خاطر فقدان یاران آشنا است. یارانی که طاهر، نبودشان را نمیخواهد باور کند. بعد از آن، کل فیلم، چالشهای طاهر با دنیای بیرون را نشان میدهد؛ چالش در زندگی شخصیاش، در عدم باور کردن رفتن یاران موافق و در مواجهه با اجتماع و در واقع امر سیاسی. این چالشها همه در دنیایی آشفته و روانپریشگونه اتفاق میافتد و معلوم نمیشود که ما کلاً در جریان توهمات او هستیم یا بخشی ازآنچه میبینیم واقعیت است و بخشی توهم؟ البته فهمیدن اینها هم مهم نیست چراکه میخواهیم با تفسیر طاهر (بخوانید فرمانآرا) همدل شویم و تفسیر او هم چیزی میان واقعیت و توهم است.
از قرار معلوم، طاهر، نویسنده بزرگی است.
"باری همانطور که همه، موافقان و مخالفان سینمای فرمان آرا یا خود فرمان آرا بهاتفاق گفتند «حکایت دریا» هم حدیث نفسِ فرمان آراست که در پایان دهه هشتم زندگیاش قرار دارد"اینکه طاهر نویسنده بزرگی است در همان ابتدای فیلم از زبانِ روانپزشک او میشنویم. قرار است که تماشاچی از بعد از این بداند که هرچی میبینند حکایت یک آدمبزرگ است. فیلمساز نویسنده بودن طاهر را جز در کلام روانپزشک با نشستن پشت ماشینتحریر و سیگار کشیدن و تایپ کردن میخواهد نشان دهد. اما طاهر وقتی شروع به ارتباط با دیگری میکند، نهتنها ماکتش از یک نویسنده فرو میپاشد که حتی در لحظاتی به نقض خودش میرسد و انگار در فیلمی کمدی قرار داریم و فیلمساز میخواهد شخصیت نویسنده روشنفکر را استهزاء کند. دیالوگهای گلدرشت و قصارگونه طاهر، شخصیتی از یک نویسنده روشنفکر میدهد که گویی با تصور نوجوانی از آینده روبهرو هستیم که خود را در قامت یک نویسنده خیال میکند و در حال ارشاد کردن دیگران با جملات قصاری است که در این کتاب و آن کتاب خوانده است.
جز این، طاهر محبی در کل دورهای که چه در خیال و چه در واقعیت در بیرون از تیمارستان به سر میبرد، با شخصیتهایی مواجه میشود که همه آنها یک کارکرد دارند؛ باد کردن آقای نویسنده. انگار فیلمساز، پمپ بادی را به شخصیت اصلی وصل کرده است و دیگر شخصیتها بهنوبت وارد میشوند و هرکدام پمپ را فشار میدهند و میروند. از پزشکی که ذکرش رفت در همان اول بگیرید تا فردی که از اداره نمیدانم چی برای گرفتن بزرگداشت طاهر محبی نزد او میآید. اما سقوط فیلم چه به لحاظ تکنیکی چه به لحاظ داستانی، مواجهه طاهر با زنی است که مادر آن زن، زمانی معشوقهاش بوده و بعدتر متوجه میشود که او دخترش است. بگذریم که تمام مقدمهچینیها برای ورود این شخصیت به داستان، تمام آبوتاب دادنها و گره ایجاد کردنها تا بدان جا برسد که دختر بگوید طاهر پدرش است، در کمدیترین حالت ختم میشود.
"عمری با تاریخ روشنفکری معاصر ایران گذرانده و در مقام تهیهکننده، فیلمهای جریانسازی را تهیه کرده است"حتی در سریالهای ترکی هم کارگردان سعی میکند با موسیقیهای هیجانی این دست سکانسها را که طرف بعد از سالها میفهمد پدرش کیست یا پدر میفهمد فرزندش کیست، خاص کند، اما در حکایت دریا با گفتن «اللهاکبر»ی و رفتن نویسنده به اتاقش کلاً قضیه تمام میشود.
نکته دیگر در نسبت طاهر با جریان دختر تازه یافتهاش و داستانی که در سالها پیش داشته این است که نویسنده اخلاقی داستان، همو که دنیا را چنین سیاه میبیند و از بد روزگار میخواهد که در پناه تیمارستان بماند، با خیانت به همسرش، رابطه با دیگری و تحت تأثیر قرار دادن زندگی دو انسان ( بعد مشخص میشود سه انسان) چنان برخورد میکند که انگار سالها پیش از رستورانی به رستوران دیگر رفته است. الآن هم هیچ وجدان معذبی از این بابت ندارد و تنها میخواهد به ژاله، همسرش ثابت کند که عاشقش است و حتی در هنگامه خیانت، او را بیش از معشوقهاش دوست داشته است. آقای نویسنده حتی در همهگیرترین وضعیتی که هر آدمی هم میتواند به آن دچار شود، نگاهی انتقادی به خود ندارد، برای همین هم هست که انتقادش به جهان پیرامونش جدی گرفته نمیشود، او حتی به خودش، بهعنوان دمدستیترین سوژهاش هم نقدِ معطوف به تغییر یا حتی تفسیر ندارد و درنهایت نگاهش به دنیای درون و بیرونش از فهم عرفی و آنچه در اتوبوس، مترو، شرکتها و نانوایی در جریان است بالاتر نمیرود.
سلف پرتره فرمانآرا را میتوان یکی از ناکامترین پروژههای او دانست. حتی ناکامتر از «دلم میخواد». نگاه فرمان آرا به خودش در «حکایت دریا»، مانند نگاهش به محیط پیرامون و سیاست و اجتماع است؛ شعارزده، مخدوش و بدون مازادی.
فیلمساز نتوانسته از سوژه {من} رهایی پیدا کند و با یک دید کلیگرا(Holistic) به خودش در مقام یک روشنفکر و کنش و واکنشهای همچین فیگوری نگاه کند. درجایی از فیلم، طاهر محبی، همان نویسنده بزرگ میگوید که «در این وضعیت، گرفتن بزرگداشت برای یک هنرمند شرم آوره»، همین سوال را از فرمان آرا بپرسیم، در این وضعیت، خویشتن نگارهای با شَمای روشنفکری که هیچ مازادی به ما نمیدهد و تنها میخواهد بگوید بزرگان رفتهاند و آنها که ماندهاند کوچکاند، تلویزیون میبینند و صدای بلبل نمیشنوند و زندگی در تیمارستان شرف دارد به وضعیتی که شما در آن زندگی میکنید برای یک هنرمند مایۀ افتخار است؟ درواقع اینکه وضعیت ازنظر فیلمساز سیاه، آشفته و بیهیچ افقی در آینده است مشکل ندارد، اینکه فیلمساز بهجای تبیین وضعیت در مدیوم سینما به تحریر دلنوشته مشغول میشود و کل اثرش از ناله فراتر نمیرود مشکل بنیادین فیلم است. بهخصوص که در این دلنوشته «همه بدن جز من!»
۵۷۵۷
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران