خط سبز خیالی و آستانه شهامت فلسطینیان

خبرگزاری جمهوری اسلامی - ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۰

شاید حق با یوسف منیر تحلیل گر فارین پالیسی باشد؛ جایی که نوشته است: خط سبز سال ۱۹۴۹ میلادی فقط روی نقشه‌ها وجود دارد – که روز به روز نیز از تعداد این نقشه‌ها کاسته می‌شود. همان‌طور که گرشام گورنبرگ (Gershom Gorenberg) نوشته است، خط سبز پس از دستور ییگال آلون (Yigal Allon) در ۳۰ اکتبر ۱۹۶۷ میلادی، چند ماه پس از اشغال کرانه باختری، غزه و قدس، از نقشه‌های رسمی اسراییل ناپدید شد.

خط سبز یا مرز های ۱۹۶۷ محصول متارکه جنگ ۱۹۴۹ و کشیده شده میان رژیم اشغالگر صهیونیستی و همسایگان این رژیم یعنی مصر، اردن، لبنان و سوریه بود. همزمان با تشکیل رژیم جعلی، جنگ ۱۹۴۹ در حال ترسبم چشم اندازهای جدیدی  بود. خط سبز تا ۱۸ سال هم محترم شمرده می شد  یعنی تا ژوئن ۱۹۶۷ که میدان، واقعیت های جدیدی را به عرصه سیاست ها و راهبردها الحاق کرد و جنگ، معنای احترام به خط سبز را زدود تا صهیونیست ها بتوانند غزه فلسطینیان، کرانه باختری رود اردن، شبه جزیره سینا مصر و نیز بلندی های جولان سوریه را اشغال کنند و دیگر خود را ملزم به تعهد به خط سبز و شاخه زیتون صلح ندانند.

حالا چشم‌انداز خط سبز، واقعیت‌ها را در اسراییل و فلسطین تحریف می‌کند و سیاست‌گذاران دیگر نمی‌توانند به مرزی خیالی که ظاهرا دو کشور را از هم جدا می‌کند، اعتماد داشته باشند، چرا که عملا واقعیت تک‌کشوری در حال شکل‌گیری است.

برای چندین دهه مساله تک‌کشوری در دو طرف صهیونیستی و فلسطینی مطرح بوده است. از سال ۱۹۶۷ میلادی فقط یک رژیم طی بیش از از نیم قرن بر سرزمین فلسطین حاکم شد بدون اینکه رهاوردی بیش از اشغالگری، تجاوز، تبعیض نژادی و غصب را برای این سرزمین داشته باشند حتی اگر این ادعا را ۷۳ سال هر روز در چند سر مقاله تکرار کرده باشد که "اسرائیل یک دموکراسی غربی در منطقه ای عربی است".

"شاید حق با یوسف منیر تحلیل گر فارین پالیسی باشد؛ جایی که نوشته است: خط سبز سال ۱۹۴۹ میلادی فقط روی نقشه‌ها وجود دارد – که روز به روز نیز از تعداد این نقشه‌ها کاسته می‌شود"شاید از دروازه همین توهم بود که کسانی در دو سوی این منازعه، این اعتماد به نفس کاذب را باور کردند و چشم بر واقعیت ها بستند و اشغال‌گری به‌ظاهر موقت را تقویت و آن را به اشغالگری‌ دائمی تبدیل کرده‌اند. این باور متوهمانه کار را به جایی رساند که قوه نهایی زندگی فلسطینیان را در کرانه باختری نیز  اسراییل شکل می دهد و نه تشکیلات خودگردان فلسطین چرا که تشکیلات خودگردان فلسطین فاقد اختیارات است و موجودیت آن شوربختانه به خواست و اراده رژیم اشغالگر بستگی دارد نه حتی دموکراسی مورد ادعا و ساخته و پرداخته صهیونیستی . این گزاره فارین پالیسی بی راه نیست که "مقامات این تشکیلات باید برای ورود و خروج از جایی که ظاهرا اختیار حاکمیت آن را دارند، از اسراییلی‌ها اجازه بگیرند و ادامه موجودیت آنها به میزان هماهنگی امنیتی‌شان با اشغال نظامی اسراییل بستگی دارد." 

اکنون، نیم قرن پس از سال ۱۹۶۷ میلادی، واقعیت تک‌ رژیمی به شدت تقویت و تحکیم شده است. استعمار کرانه باختری از سوی رژیم صهیونیستی در این سال‌ها توسعه یافته و اسراییل میلیاردها دلار صرف یکپارچه‌سازی شهرک‌ها با سایر مناطق کرده است. در نتیجه، مناطق سکونت فلسطینی‌ها پراکنده و منزوی شده‌اند، بدون اینکه مجاورتی با یکدیگر داشته باشند.

در حالی که اسراییلی‌ها، بدون توجه به اینکه در کجای این سرزمین ساکن هستند، از حقوق کامل شهروندی بر خوردارند، فلسطینی‌ها، در قالب شهروندان درجه دو یا افرادی که کلا فاقد امتیاز شهروندی هستند، حقوق محدود و متفاوتی دارند.

با عمیق‌تر شدن واقعیت تک‌رژیمی و افزایش سال به سال نقض حقوق بشر، چشم‌انداز خط سبز روز به روز بیشتر به یک لفاظی‌ توخالی تبدیل می‌شود. برای دموکرات‌ها «از راه حل دو دولت حمایت می‌کنیم» به شعاری تبدیل شده است تا اعضای این حزب بتوانند در سایه آن خود را از پیامدهای ناگواری دور کنند که ظرفیت پیشگیری از آن را داشته‌اند اما به دلیل شانه‌ خالی کردن از بار مسئولیت از انجام چنین کاری خودداری کرده‌اند.

سیاست‌گذاران دیگر نمی‌توانند به مرزی خیالی که ظاهرا دو موجودیت جغرافیای سیاسی را از هم جدا می‌کند، اعتماد داشته باشند، چرا که عملا واقعیت تک‌ موجودیتی و یک رژیم موسوم به "دولت یهودی" در حال شکل گیری است.

چشم‌انداز خط سبز باعث می‌شود ناظران مساله فلسطین و کارشناسان و آگاهان نیز در هاله غلط ادراکی گفتار شوند و  از اهمیت تشکیلات خودگردان فلسطین، مثلا از «دولت»، انتخابات و سیاست‌های آن، سخن بگویند و بین اسراییل و فلسطین توازنی ظاهری ایجاد کنند، در حالی که عملا یکی از این موجودیت ها بر دیگری سلطه دارد. 

وزارت خارجه آمریکا در گزارش خود از حقوق بشر در رژیم صهیونیستی و فلسطین همواره چشم‌انداز خط سبز را در نظر دارد. این گزارش به دو بخش تقسیم می‌شود، بخش نخست برای اسراییل و بخش دوم برای کرانه باختری و غزه است. با تکیه بر چنین دیدگاهی است که در این گزارش بخش مربوط به اسراییل با این جمله آغاز می‌شود: «اسراییل دموکراسی‌ پارلمانی و چندحزبی است». این در حالی است که میلیون‌ها انسان تحت حاکمیت اسراییل (اعراب اسراییلی) حق ندارند به دولتی رای بدهند که بر آنها حاکمیت دارد.

بنیاد به ظاهر حقوق بشری "خانه آزادی" (Freedom House) نیز از مشکل چشم‌انداز خط سبز رنج می‌برد و همواره اسراییل را " کشوری آزاد" می‌نامد، چرا که میلیون‌ها فلسطینی‌ را که اسراییل بر آنها کنترل نظامی دارد، از مردم این کشور جدا می‌داند و کسانی را که اسراییل به آنها حق رای نمی‌دهد، در دسته‌ بندی جداگانه‌ای قرار می‌دهد.

"استعمار کرانه باختری از سوی رژیم صهیونیستی در این سال‌ها توسعه یافته و اسراییل میلیاردها دلار صرف یکپارچه‌سازی شهرک‌ها با سایر مناطق کرده است"البته ساده لوحانه است اگر تصور کنیم که چنین رویکردی از سوی خانه آزادی عالمانه و عامدانه نیست. فقط یک دیدگاه نژادپرستانه می تواند چشم خود را بر نابرابری وحشتناک و بی کشوری و بی دولتی نهادی چون تشکیلات خودگردان ببندد و ادعا کند که هم رژیم صهیونیستی یک دولت و ملت و  کشور دارد و هم تشکیلات خودگردان بی پول و سلاح که کمترین سطح خودمختاری اقلیمی را هم ندارد نیز کشور، دولت و ملت دارد! 

چشم‌انداز خط سبز همچنین واقعیت‌ها را در گفتگوهای پیرامون راه حل و آنچه باید انجام داد نیز تحریف می‌کند. حتی در مواردی که پیرامون اقدامات ویرانگرانه اسراییل، مثلا در مورد شهرک‌سازی‌های نژادپرستانه یهودی نشین، اجماع گسترده بین‌المللی وجود دارد، چشم‌انداز خط سبز باعث می‌شود که نتایجی متفاوت و غیرمنطقی درباره واکنش‌های عملی به دست آیند.

شهرک‌سازی‌ها در چارچوب سیاست صهیونیستی انجام می‌شود، سیاستی که توسط رژیم اسراییل طراحی و از سوی عوامل و ارتش این کشور اجرا شده است. اما چشم‌انداز خط سبز باعث می‌شود دیگران شهرک‌سازی‌ها را اقدامی جدای از کشور و رژیم اسراییل بدانند، از این رو، جریان مخالفت با شهرک‌سازی‌ها خود شهرک‌ها را هدف می‌گیرند و نه رژیم سیاسی و موجودیتی را که مسئول ساخت و حفظ آنها است.

این رویکرد در جنبش بایکوت، عدم‌سرمایه‌گذاری و تحریم اسراییل هم مشاهده می‌شود و چشم‌انداز خط سبز باعث شده که شهرک‌های خارج از خط سبز و نه رژیم صهیونیستی، هدف این تحریم‌ها قرار بگیرند. حتی سیاست‌های مربوط به برچسب‌زدن محصولات اسراییل نیز تحت تاثیر دیدگاه خط سبز قرار دارد و به همین دلیل بین محصولات تولید شده در اسراییل و سرزمین‌های اشغالی فرق گذاشته می‌شود.

 بسیاری از کارشناسان مسائل خاورمیانه، اخیرا، با پی بردن به واقعیت تک‌ رژیمی، دیدگاه خط سبز را رها کرده‌اند. به گزارش رسانه های غربی، طبق یافته‌ های نظرسنجی اخیری که از کارشناسان و تحلیلگران امور خاورمیانه پیرامون مسائل سیاسی جاری در منطقه انجام شد، ۵۹ درصد از مشارکت کنندگان «واقعیت کنونی در اسراییل، کرانه باختری و غزه» را «واقعیتی تک‌کشوری و مشابه آپارتاید» توصیف کردند.

 دیدبان حقوق بشر اخیرا در گزارشی طولانی و مستند نتیجه‌گیری کرد که اسراییل در حال ارتکاب جنایت آپارتاید و تفتیش عقاید علیه مردم فلسطین است و این اقدام از سیاست این کشور برای سلطه‌گری علیه فلسطینیان در سراسر سرزمین‌های اشغالی ناشی می‌شود.

موسسه کارنِگی نیز در گزارشی مشروح که اخیرا منتشر کرد، راه‌حل صلح دو کشوری را «داربستی برای تقویت اشغالگری‌» اسراییل توصیف و اعلام کرده است که این راه‌حل «از لحاظ ساختاری قابلیت تامین صلح و امنیت انسانی» را ندارد.

در این گزارش آمده است که دولت آمریکا باید اعلام کند که در غیاب راه حل دو دولت، ایالات متحده از «راه حل جایگزینی حمایت می‌کند که تضمین‌کننده برابری کامل و حق رای تمام ساکنین سرزمین‌های تحت کنترل اسراییلی خواهد بود.» اما کدام راه حل و با چه جزئیاتی؟ هیچ کس نمی داند؛ 

 از مدت‌ها پیش تحلیل‌گران و سیاستگذاران در محافل و گفتگوهای خصوصی به واقعیت تک‌دولتی صهیونیستی اعتراف می‌کردند – اما اکنون آنها کاملا آشکارا دیدگاه خط سبز را رها کرده‌اند. با افزایش شمار افرادی که در سراسر جهان چشم‌انداز خط سبز را رها می‌کنند، بسیج فلسطینی‌ها نیز به گونه‌ای شکل می‌گیرد که نمایانگر واقعیت تک‌دولتی و انتفاضه ای علیه این رویکرد تبعیض آمیز و ستمگرانه است. 

رویدادهای اخیر مربوط به آوارگی اجباری فلسطینیان از خانه هایشان در شیخ جراح در اورشلیم شرقی به خوبی بیانگر این گرایش است. رویدادهای این شهر باعث شد فلسطینی‌ها از تمام مناطق، عملا گرد هم بیایند و این بسیج حتی در فضای مجازی نیز شکل گرفت.

هزاران نفر از شهروندان فلسطینی ساکن در سرزمین های اشغالی بسیج شدند و به اعتراضات یافا، حیفا، ناصره و ام الفهم پیوستند، شهرهایی که همگی در داخل مرزهای اشغالی این رژیم واقع شده‌اند. بسیج مشابهی که در برابر ممنوعیت ورود مسلمانان به بیت‌المقدس شکل گرفت، لغو این محدودیت‌ها و ورود ۹۰هزار فلسطینی به مسجدالاقصی و اقامه نماز در آن را به دنبال داشت.

آینده فلسطین آزاد از اشغال صهیونیستی و سیاست های فریبکارانه و جانبدارانه غربی به ویژه جانبداری آمریکایی، بدون توجه به خط خیالی سبز رنگ شکل خواهد گرفت. خطوطی که باید از آن عبور کرد، آستانه‌های شجاعت سیاسی است - و روز به روز شکل‌گیری چنین تغییراتی آسان‌تر می‌شود، چرا که نه تنها پیرامون به رسمیت شناختن واقعیت‌های موجود، بلکه درباره راه رویارویی با این واقعیت‌ها نیز نوعی اجماع شکل گرفته است.

به نظر می رسد فلسطین دیگر به بلوغ کامل رسیده باشد و قواعد حضانتی و قیمومیت دیگران را گردن ننهد.

منابع خبر

اخبار مرتبط