ماجرای شکافته شدن ماه با معجزه پیامبر (ص)
به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از سایت معجزه، از مصدر «اعجاز» به معنای درماندگی، ناتوانی و نیز پایان هر چیز است. (معجم مقاییس اللّغة، ج. ۲، ص. ۲۲۱) اعجاز، به معنای ناتوان کردن یا ناتوان یافتن دیگری است؛ بنابراین در اصطلاح، عملی است که از سوی برگزیدگان الهی صادر میشود، به گونهای که سایرین از انجام چنین عملی عاجزند.
شق القمر در قرآن
از قرآن مجید «تنها» در آیه دوم تا چهارم سوره «قمر» به این موضوع اشاره شده است، در این آیات چنین می خوانیم: «اقتربت الساعة وانشقّ القمر. و ان یروا آیة یعرضوا و یقولوا سحر مستمر و کذّبوا و اتّبعوا اهوائهم و کلّ امر مستقر; رستاخیز نزدیک گردیده و ماه شکافته شد، و هنگامی که نشانه ای «اعجازی» ببینند روی می گردانند و می گویند سحر شدیدی است، آنها (پیامبر و آیات او را) تکذیب می کنند و از هوسهای خود پیروی می کنند، و هر کاری محفوظ و ثابت می ماند (و جزای آن دامنگیر صاحبش می شود)».
بعضی از دانشمندان در دلالت این آیات بر مسئله شق القمر تردید دارند و معتقدند این آیات ارتباطی به مسئله «شکافتن ماه» به عنوان یک «معجزه» ندارد; بلکه ممکن است مسئله انشقاق قمر که در آیه به آن اشاره شده یکی از آثار رستاخیز باشد همانطور که در آیات بسیاری از قرآن تصریح گردیده که آغاز رستاخیز با حوادث فوق العاده ای در همه جهان هستی همراه است مانند «اذا الشمس کوّرت و اذا النجوم انکدرت...; هنگامی که آفتاب تاریک شود و ستارگان پراکنده شوند...»(سوره تکویر)
ولی این تفسیر از چند جهت قابل ایراد است:
۱ـ آیه دوم از آیات بالا می گوید: «و هر گاه نشانه ای ببینند روی می گردانند و می گویند سحری است مستمر و شدید» ظاهر این جمله این است که مسئله انشقاق قمر به عنوان اعجاز و نشانه ای از صدق دعوی پیامبر «صلی الله علیه وآله» انجام شده است، و بعضی از مخالفان او حتی در برابر این موضوع نیز تسلیم نشده، به لجاجت خود باقی ماندند، بدیهی است این جمله نمی تواند ارتباطی با حوادث رستاخیز داشته باشد.
۲ـ جمله «انشقت»: (شکافته شد) فعل ماضی است و دلالت بر وقوع این حادثه قبل از نزول این آیه دارد، گرچه استعمال فعل «ماضی» در معنی «مضارع» نیز احیانأ در قرآن مجید و سایر عبارات دیده می شود ولی مسلماً این گونه استعمالها بر خلاف ظاهر و بر خلاف معنی اصلی کلمه است و بدون دلیل خاص نمی توان جمله ماضی را به صورت مضارع معنی نمود.
۳ـ غالب مفسران اسلام (اعم از شیعه و اهل تسنن) نیز معتقدند که آیه مربوط به حوادث آغاز رستاخیز (اشراط الساعة) نیست، بلکه مربوط به حادثه شق القمر و به عنوان یک اعجاز است.
"به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از سایت معجزه، از مصدر «اعجاز» به معنای درماندگی، ناتوانی و نیز پایان هر چیز است"شأن نزولی که غالباً برای آیه ذکر کرده اند نیز با همین معنی موافق است.
«فخر رازی» مفسر معروف می گوید: «المفسرون باسرهم علی ان المراد ان القمر انشق، ودلت الاخبار الصحاح علیه، وامکانه لا شک فیه، وقد اخبر عنه الصادق فیجب اعتقاده، و حدیث «الخرق والالتیام» حدیث اللئام وقد ثبت جواز الخرق و التخریب علی السماوات»: یعنی «عموم مفسران معتقدند که مراد از آیه این است که ماه شکافته گردید و روایات صحیحی نیز به آن معنی دلالت دارد، امکان عقلی این موضوع نیز جای تردید نیست، و از طرفی پیامبر صادق و راستگو خبر از آن داده بنابراین با توجه به امکان عقلی آن باید آن را پذیرفت. اما داستان عدم امکان خرق و التیام در افلاک (طبق عقیده طرفداران هیئت بطلمیوس) مطلبی بی اساس و غیر علمی است، زیرا با دلائلی عقلی اثبات شده که خرق و تخریب در آسمانها کاملا ممکن است.»
مفسر بزرگ ما مرحوم «طبرسی» در کتاب تفسیر معروف خود «مجمع البیان» می گوید: «مفسران این آیه را مربوط به معجزه شق القمر در زمان پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله می دانند» او تنها کسانی را که در صف مخالفان این عقیده نقل می کند سه نفر از قدمای مفسرین بنام «عطا» و «حسن» و «بلخی» می باشند.
اشکال دیگری که ممکن است بر این تفسیر اول وارد گردد این است که اگر مسئله انشقاق ماه مربوط به علائم رستاخیز باشد، پیوند دو جمله «اقتربت الساعة» و «انشق القمر» روشن خواهد بود زیرا معنی مجموع آن چنین می شود: «رستاخیز نزدیک می گردد و ماه شکافته خواهد شد»، ولی اگر جمله مربوط به معجزه «شق القمر»; باشد پیوند و ارتباط دو جمله مزبور مبهم و نامفهوم خواهد بود.
این ایراد را از دو راه می توان پاسخ داد:
۱ـ آیات بسیاری از قرآن تأکید می کند که قیامت و رستاخیز چندان دور نیست، چرا مردم از آن غفلت دارند (اقترب للناس حسابهم و هم فی غفلة معرضون)(سوره انبیا، آیه ۲)
با توجه به این معنی ارتباط دو جمله فوق روشن می گردد، زیرا مفهوم آیه چنین می شود: با این که رستاخیز دور نیست و از طرفی معجزه روشنی مانند شق القمر می بینید چرا در پیمودن راه خطا اصرار می ورزید و ایمان نمی آورید.
۲ـ گذشته از پاسخ فوق از بعضی روایات استفاده می شود که خود قیام پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله به عنوان آخرین سفرای الهی، یکی از نشانه های نزدیکی رستاخیز و قیامت است (البته نسبت به مجموع عمر انسان بر روی کره زمین) چنانکه از آن حضرت نقل شده که فرمود: «انا والساعة کهاتین ـ واشار الی اصبعیه ـ: من و رستاخیز مانند این دو هستیم، و اشاره به دو انگشت خود فرمود».
به این ترتیب نزدیک شدن روز رستاخیز که در جمله «اقتربت الساعة» به آن شاره شده، و با انشقاق قمر که معجزه پیامبر «صلی الله علیه وآله» است تناسب کامل خواهد داشت.
از مجموع بیانات فوق چنین نتیجه می گیریم که آیات اول سوره «قمر» بیشتر در همین معنی معروف «اعجاز شق القمر» ظهور دارد تا معانی دیگر. [به نقل از سایت اهل بیت(ع)]
امام صادق علیهالسلام درباره علت عطای معجزه به انبیا و برگزیدگان الهی فرمود: لِیَکُونَ دَلِیلًا عَلَی صِدْقِ مَنْ أَتَی بِهِ وَ الْمُعْجِزَةُ عَلَامَةٌ لِلَّهِ لَایُعْطِیهَا إِلَّا أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ وَ حُجَجَهُ لِیُعْرَفَ بِهِ صِدْقُ الصَّادِقِ مِنْ کَذِبِ الْکَاذِب؛ برای آنکه دلیل بر صدق و راستی گفتار ایشان باشد، و معجزه علامت و نشانهای است که خداوند عطا نمیفرماید مگر به انبیا و رسل و حجج خود، تا درستی گفتار راستگو و دروغ دروغگو شناخته شود.» (علل الشرائع، ج۱، ص. ۱۲۲) از این جهت یکی از صادرههای منسوب به پیامبر (ص) و اهلبیت وحی علیهمالسلام، معجزاتی است که بهمناسبتهای مختلف از سوی ایشان صورت میگرفت
الف) یکی از یاران امام صادق علیهالسلام از آن حضرت نقل میکند که ۱۴ نفر در شب چهاردهم ماه ذیالحجه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند؛ گفتند: یا محمد هر پیامبری برای اثبات نبوت خود، دارای آیت و معجزهای بوده است. ما میخواهیم که معجزهای از جانب تو برای ما آشکار شود.
پیامبر گفت: مقصود شما از این گفتار چیست؟ مَا الَّذِی تُرِیدُون? گفتند اگر نزد خدای خود دارای قدر و منزلتی، فرمان بده تا ماه به دو نیمه شود. پس از این درخواست، جبرئیل نزد پیامبر آمد و گفت: یا محمد، خداوند بر تو سلام و درود فرستاده و گوید: من هر چیزی را در فرمان تو قرار دادهام؛ سپس پیامبر سر خود را به طرف آسمان بلند کرد و فرمان داد تا ماه به دو نیمه شود پس از این فرمان ماه به دو نیمه شد. پیامبر سجده شکر بر جای آورد و اصحاب که با وی بودند نیز سجده کردند. فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ ع. وَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ: إِنِّی قَدْ أَمَرْتُ کُلَّ شَیْءٍ بِطَاعَتِکَ، فَرَفَعَ رَأْسَهُ فَأَمَرَ الْقَمَرَ أَنْ یَنْقَطِعَ قِطْعَتَیْنِ، فَانْقَطَعَ قِطْعَتَیْنِ فَسَجَدَ النَّبِیُّ ص.
"پیامبر گفت: مقصود شما از این گفتار چیست؟ مَا الَّذِی تُرِیدُون? گفتند اگر نزد خدای خود دارای قدر و منزلتی، فرمان بده تا ماه به دو نیمه شود"شُکْراً لِلَّهِ- وَ سَجَدَ شِیعَتُنَا.
سپس پیامبر سر خویش را از سجده برداشت و دوباره به طرف آسمان بلند کرد. اصحاب نیز همان عمل را انجام دادند؛ سپس پیامبر خواست که ماه به صورت اول خود برگردد. ماه نیز به حالت اول خود بازگشت، سپس آن ۱۴ نفر گفتند یا محمد موقعی که مسافران ما از یمن و شام باز آیند. از آنها سؤال خواهیم کرد که آیا چنین منظرهای را در آن ممالک دیدهاند یا نه؟ اگر بگویند که انشقاق ماه را دیدهاند، یقین خواهیم کرد که این عمل از نزد پروردگار تو بوده است و اگر بگویند که چنین انشقاقی را در آن سامان ندیدهاند. معلوم میشود که عمل تو سحر و جادوئی بیش نخواهد بود سپس این آیات نازل شد.
(اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَ الْقَمَرُ؛ نزدیک شد قیامت و از هم شکافت ماه)، (وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِر؛ و هرگاه نشانهای ببینند روی بگردانند و گویند: «سحری دائم است.» (إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۱، ص. ۴۱۱)
ب) در نقل دیگری آمده است پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله در حجر اسماعیل نشسته بود و قریش با هم گفتگو میکردند و به یکدیگر میگفتند: محمّد ما را عاجز کرده، نمیدانیم چه کار کنیم؟ بعضی از آنها گفتند: برخیزید برویم از او بخواهیم که علامتی در آسمان به ما نشان دهد؛ زیرا سحر در آسمان اثر نمیکند. به سوی پیامبر اکرم - صلّی اللَّه علیه و آله- روانه شدند و گفتند: ای محمّد! اگر تو ساحر نیستی، علامتی را در آسمان به ما نشان بده؛ چون ما میدانیم که سحر در آسمان اثر نمیکند. حضرت فرمود: «این ماه شب چهارده را میشناسید؟». أَلَسْتُمْ تَرَوْنَ هَذَا الْقَمَرَ فِی تَمَامِهِ لِأَرْبَعَ عَشْرَة
گفتند: بله
حضرت فرمود: «آیا میخواهید علامت شما، این ماه باشد؟» قَالَ أَفَتُحِبُّونَ أَنْ تَکُونَ الْآیَةُ مِنْ قِبَلِهِ وَ جِهَتِه
گفتند: بله
حضرت با انگشت مبارک به ماه اشاره کرد.
"شُکْراً لِلَّهِ- وَ سَجَدَ شِیعَتُنَا.سپس پیامبر سر خویش را از سجده برداشت و دوباره به طرف آسمان بلند کرد"ماه دو نیمه شد؛ نیمی در پشت کعبه قرار گرفت و نیمی دیگر در بالای کوه ابوقبیس و مردم نگاه میکردند.
سپس گفتند: ماه را به جای خود برگردان. حضرت دوباره با دستش به نیمی که در پشت کعبه بود اشاره کرد و با دست دیگرش به نیمی که در کوه ابو قبیس بود، آنها نزدیک هم شدند و به هم چسبیدند و ماه در جای خود قرار گرفت.
مشرکان گفتند برخیزید، سحر محمّد در آسمان نیز اثر کرد! خداوند متعال درباره شقّ القمر و عکسالعمل ناشایست قریش، این آیات را نازل کرد: اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ وَ إِنْ یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِر (الخرائج و الجرائح، ج۱، ص. ۱۴۲)
شق القمر از نظر تاریخ
تنها ایرادی که در این مسئله باقی می ماند این است که اگر شق القمر حقیقتی داشت می بایست با آن همه اهمیتی که دارد در تواریخ جهان ثبت گردد، در حالی که چنین نیست، و نمی توان باور کرد چنان حادثه ای رخ داده باشد و همه مردم جهان (جز مسلمانان) از آن غافل مانده باشند.
ولی برای این که روشن شود این ایراد تا چه اندازه قابل اهمیت است باید تجزیه و تحلیلی در روی جهات مختلف این مسئله صورت گیرد:
اولاـ باید توجه داشت که ماه همواره در نیمی از کره زمین قابل رؤیت است نه در تمام آن؛ بنابراین نیمی از مردم روی زمین از این حساب خارج خواهند شد.
ثانیاًـ در نیمی از همین نیمکره نیز همه مردم یا اکثریت قریب به اتفاق آنها از حوادثی که در اجرام آسمانی رخ می دهد غافل و بی خبرند، چون بعد از نیمه شب آنهاست و طبعاً در خوابند، به این ترتیب تنها یک چهارم مردم جهان می توانند از چنین حادثه ای باخبر شوند.
ثالثاًـ هیچ مانعی ندارد که در قسمت قابل توجهی از این نقاط، آسمان ابری و چهره ماه با ابر پوشیده باشد.
رابعاًـ حوادث آسمانی در صورتی توجه افراد را جلب می کند که یا مانند صاعقه ها توأم با سرو صدا یا آثار فوق العاده دیگری باشند، و یا مانند کسوف و خسوف همراه با کم شدن نور، آن هم برای یک مدت نسبتاً طولانی، در چنین صورتی البته نظرها را به خود جلب می کند.
اما اگر کره ماه بدون مقدمه قبلی و بدون هیچ عکس العمل دیگر از قبیل کم شدن نور و مانند آن فقط برای چند لحظه انشقاق پیدا کرده، سپس التیام یابد کمتر نظری را به خود جلب می کند، آیا ما در شبهای عادی که ماه مطابق معمول در آسمان می درخشد هیچ به آن خیره می شویم و در وضع آن کنجکاوی می کنیم؟
آری تنها دانشمندانی که اجرام آسمانی و ماه را رصد می کنند و یا کسانی که تصادفاً چشم آنها به آسمان بیفتد از چنین جریانی ممکن است باخبر شوند، و عده ای دیگر را باخبر سازند. بنابراین چنین حادثه ای آن طور که در ابتدا تصور می شود جلب توجه نمی کند، بخصوص این که مردم آن زمان آسمان و اجرام فلکی را و حوادث آن را نسبت به زمان ما کم اهمیت تلقی می کردند، و جهان بالا در نظر آنها این قدر عظمت نداشت.
خامساًـ وسائل ثبت مطالب تاریخی و نشر آن در آن زمان بسیار محدود بود. تعداد باسواد کم، کتابها خطی، و تعداد آن ناچیز، و مثل امروز نبود که یک حادثه مهم، برق آسا به وسیله رادیوها و مطبوعات و تلویزیون ها در سراسر جهان انتشار یابد.
سادساًـ تاریخ گذشته آن طور که بعضی از خوشبین ها تصور می کنند در تمام جهات روشن و آشکار نیست، بلکه مملو ازنقاط تاریک و مبهم است.
مثلا «زردشت» یکی از شخصیتهای معروف تاریخی است که مرکز نفوذ او قسمت مهمی از دنیای متمدن آن زمان بود، اما تاریخ او امروز از تمام جهات تاریک و مبهم است، تاریخ تولد، وفات، محل تولد و سایر مشخصات زندگی، حتی به عقیده بعضی، اصل وجود او مجهول و تاریک می باشد!
جائی که کشورهای متمدن آن زمان در مورد حفظ و ضبط تواریخ مربوط به خود تا این اندازه بی اعتنا باشند، تعجب ندارد اگر اروپائیان که در آن زمان دوران تاریک «قرون وسطی» را می گذراندند به ضبط چنین حادثه ای، در صورت اطلاع، علاقه خاصی نشان نداده باشند.
ما به طور قطع می دانیم در طول تاریخ بشر صدها زلزله نابود کننده و طوفان وحشتناک رخ داده که شهرها و آبادیها وسیعی را ویران نموده است در حالی که تاریخ همه آنها را ضبط نکرده و به خاطر ندارد.
با توجه به این جهات از عدم ذکر این حادثه در تواریخ اسلامی زیاد نمی توان تعجب نمود و آن را دلیل بر عدم وقوع این حادثه دانست. [به نقل از سایت اهل بیت(ع)]
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۵ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران