قسمت صد و هشتاد و شش آپارتمان بیگناهان
سریال آپارتمان بیگناهان قسمت صد و هشتاد و شش 186Apartemane Bi Gonahan Serial Part ۱۸۶
آپارتمان بی گناهان
۵۱-۴
همه در سالن جشن حاضرند. خانواده گلبن برای خوشامدگویی جلوی در ایستاده اند و صفیه به محض دیدن خانواده اسد شروع به طعنه زدن به آنها میکند و آنها هم او را بی جواب نمی گذارند.
موقع جاری شدن خطبه عقد گلبن از عاقد می خواهد کمی صبر کند تا خان هم برسد. همه با نگرانی منتظر خان هستند که خان به همراه سلامی شاهین، خواننده محبوب گلبن وارد سالن می شود و همه از دیدن او هیجان زده می شوند. زبان اسد بند آمده و از خان به خاطر این سورپرایز بزرگ تشکر می کند.
" سریال آپارتمان بیگناهان قسمت صد و هشتاد و شش 186Apartemane Bi Gonahan Serial Part ۱۸۶ آپارتمان بی گناهان۵۱-۴همه در سالن جشن حاضرند"عاقد در حال خواندن خطبه است که حسبیه ظاهر می شود و می گوید: «عروس شاشوئه!» صفیه مضطرب می شود اما خودش را کنترل می کند. گلبن قبل از اینکه بله را بگوید به خواهرش نگاه می کند و صفیه با لبخند سر تکان می دهد و گلبن بله را می گوید. وقتی نوبت به جواب اسد می رسد پدرش سر می رسد و با نگاهش او را سرزنش می کند اما اسد با صدای بلند می گوید: «مثل اسمم ازش مطمئنم. بله!» اسد و گلبن زن و شوهر اعلام می شوند و خانواده گلبن جلو می روند و با خوشحالی برایشان آروزی خوشبختی می کنند. بعد سلامی شاهین همه را به رقص دعوت می کند و شروع به خواندن می کند.
رویا از خان می خواهد دوستانه برقصند و خان قبول می کند. ناجی هم از صفیه می خواهد برقصند اما صفیه می گوید الان خیلی شلوغ است و نمی تواند.
در میان رقص جیلان وارد می شود و تمام حواس خان پی او می رود و رویا متوجه می شود و با اینکه ناراحت شده از حکمت که مشغول رقصیدن با جیلان است می خواهد همراهشان را عوض کنند و کاری می کند که جیلان با خان همراه شود. خان به جیلان می گوید: «نرفتی!» جیلان جواب می دهد: «اسد خواهش کرد برای عروسی بمونم!»
گلبن وسط مراسم به توالت می رود و نگاهی به پوشکش می اندازد و می گوید: «دیگه بهت احتیاجی ندارم! از پسش برمیام!»
ادامه جشن هم به خوبی و خوشی و بدون هیچ مشکلی برگزار می شود و خانواده گلبن و اسد آنها را به خانه شان بدرقه می کنند. صفیه می گوید: «می دونم خیلی خوشبخت میشین اما بازم بهم قول بده!» گلبن می گوید: «قول میدم! تو هم ناجی رو بیشتر از این منتظر نذار!»
بعد از رفتن همه ناجی از صفیه یم خواهد حالا که هیچ کس نیست با او برقصد.
"خانواده گلبن برای خوشامدگویی جلوی در ایستاده اند و صفیه به محض دیدن خانواده اسد شروع به طعنه زدن به آنها میکند و آنها هم او را بی جواب نمی گذارند"او می گوید: «جشن فارغ التحصیلی دبیرستان نیومدی! از اون موقع منتظرم! اینو بهم بدهکاری!» صفیه با او همراه می شود. کمی بعد صفیه دستکشش را در می آورد و ناجی انگشتر را توی دست صفیه می بیند و لبخند می زند. آنها به رقصیدن ادامه می دهند.
اسد گلبن را در آغوشش با خانه می برد. گلبن که از ادامه شب می ترسد از اسد می خواهد اتاقش را به او نشان دهد تا لباسش را عوض کند و از اسد می خواهد دوش بگیرد. اسد جا خورده اما چیزی نمی گوید تا گلبن راحت باشد.
بعد از رفتن اسد گلبن با خودش می گوید: «چجوری قراره کنار هم بخوابیم؟ خدایا کمکم کن!»
نیمه شب خان می خواهد از خانه بیرون برود که گلبن را پشت در می بیند. گلبن با گریه می گوید: «من نتونستم خان!» او خان را بغل می کند و می گوید: «نذار برم!»
- ۳ آبان ۱۴۰۱ اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران
