از رونق تا واگذاری و تخریب؛ روزگار خوش کارخانه‌ی نساجی چگونه بود؟

از رونق تا واگذاری و تخریب؛ روزگار خوش کارخانه‌ی نساجی چگونه بود؟
خبرگزاری دانشجو
خبرگزاری دانشجو - ۱۶ خرداد ۱۴۰۲



گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، سیده حسنا پیروان؛ وارد شهر که می‌شوی نمادی از نام شهر را می‌بینی که با دو چرخ دنده و یک توپ زینت داده شده است. شاید برای بسیاری عجیب باشد که چرا نماد یک شهر شمالی، باید چرخ دنده باشد؟ اما این تمثال برای مردم این شهر و استان، نه فقط یک نماد که بخشی از هویتشان است. هویتی که طی سالیان و در سایه‌ی کارخانجات نساجی قائمشهر شکل گرفت. کارخانه‌ای که نقطه‌ی اعتلای یک شهر و استان شد و بر خوانی که گسترد، همه‌ی شهر جای گرفتند.

آغاز ماجرا؛ پیدایش کارخانجات نساجی
تا پیش از دوره پهلوی اول، شهرستان قائمشهر روستایی در حد فاصل چند شهر مهم کشور بود که از مزیت موقعیت جغرافیایی نسبی خوبی برخوردار بود. رضا خان در سفر به مازندران و بازدید از مزارع انبوه کشت پنبه در حوزه تلار و سیاهرود این نواحی را برای راه اندازی صنعت نساجی مناسب دید.

"گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، سیده حسنا پیروان؛ وارد شهر که می‌شوی نمادی از نام شهر را می‌بینی که با دو چرخ دنده و یک توپ زینت داده شده است"همچنین سبقه ذهنی او از کارخانه تعطیل شده ریسندگی «مرتضی قلی خان صنیع الدوله» مزید بر علت شد و تصمیم به ایجاد این کارخانه‌ها گرفت.
کلنگ احداث این کارخانجات در سال ۱۳۰۷ در زمینی به مساحت ۶۶۳۳ متر به زمین خورد و کارخانه نساجی شماره ۱ در سال ۱۳۰۹ به بهره برداری رسید. این کارخانه که در ابتدا به منظور تهیه پارچه‌ی لباس سربازان آغاز به کار کرد، در ادامه کار خود را گسترش داد. فعالیت نساجی شماره ۱ در حوزه چیت سازی (تولید پارچه نخی از پنبه و چاپ روی پارچه) بود. در طی سال‌های ۱۳۰۹ الی ۱۳۱۸ به مرور اقدام به توسعه کارخانه گردید و در سال ۱۳۱۰ بخش نخ ریسی، سال ۱۳۱۳ پارچه بافی و ۱۳۱۸ بخش هیدروفیل آن اقدام به فعالیت کرد.
نساجی شماره ۲ با سود و عایدی کارخانه‌ی شماره ۱ ساخته شد و در سال ۱۳۳۶ به بهره برداری رسید. اشتغال این بخش کارخانه به تولید پارچه پرده، ملحفه، پیراهنی، فاستونی و چاپ و رنگرزی بود.

بالاخره در سال ۱۳۵۶ آخرین شماره کارخانجات نساجی مازندران با نام نساجی شماره ۳ آغاز به کار کرد. این کارخانه تولید نخ و منسوجات نخی و مصنوعی را بر عهده داشت.

شرح ماجرا
تا پیش از ساخت این کارخانجات، پنبه خام از این مناطق به روسیه صادر و منسوجات نخی با قیمت گزافی به کشور وارد می‌شد. با ساخت این کارخانجات، اما واردات اغلب در حوزه دستگاه‌ها و ماشین‌آلات آن صورت گرفت؛ قبل از انقلاب تمام دستگاه‌های این کارخانجات از کشور‌هایی نظیر: آلمان، آمریکا و یوگسلاوی وارد شدند. همچنین در آن دوره گاهی پارچه خام از هند و چین وارد می‌شد و کار تکمیل آن در کارخانه صورت می‌گرفت. این کارخانه دست‌کم روزانه ۱۰ هزار متر پارچه تولید می‌کرد و حجم تولیدات آن به ۴۹ میلیون تن رسیده بود.

"شاید برای بسیاری عجیب باشد که چرا نماد یک شهر شمالی، باید چرخ دنده باشد؟ اما این تمثال برای مردم این شهر و استان، نه فقط یک نماد که بخشی از هویتشان است"به دلیل مرغوبیت کالا، این کارخانجات صادرات هم داشتند و مشتری‌های بسیاری از داخل و خارج خواهان اجناس کارخانجات نساجی مازندران بودند. پس از انقلاب واردات کاهش چشمگیری یافت چرا که تمام مراحل تولید پارچه در داخل صورت می‌گرفت و دیگر پارچه خام از کشوری وارد نمی‌شد. همچنین تا سال‌ها دستگاه‌ها همچنان سالم و سودمند بودند و نیازی به وارد کردن دستگاه نبود.
در دوره پس از انقلاب نیز گرچه کشور با تحریم برخی کشور‌ها مواجه بود، اما کماکان صادرات صورت می‌گرفت و کشور‌هایی از قبیل آلمان وارد کننده کالا‌های این کارخانجات بودند. با همه مشکلاتی که برای بسیاری از کارخانه‌ها در بحران‌های مالی پس از انقلاب بروز کرد، اما این کارخانه به فعالیت خود ادامه داد و حجم تولیداتش حتی  به ۳۰ میلیون تن رسید و تا سال ۱۳۷۰ شاهد رشدی ۲۶ درصدی بود.

 

در بازه دهه‌ی ۶۰ تا ۷۰ که اوج فعالیت‌های کارخانه بعد انقلاب بود، تعداد ۱۶۷ نمایندگی نساجی مازندران در ایران ایجاد شد که به عرضه و فروش مستقیم محصولات کارخانه می‌پرداختند. در واقع سیستم این نمایندگی‌ها به گونه‌ای بود که با حذف واسطه، اجناس خود را با قیمت عمده به خریدار خرده عرضه می‌کردند؛ این روند توزیع و کیفیت مرغوب موجب شده بود مشتری‌ها برای تهیه اجناس این فروشگاه‌ها صف بکشند.

راندمان کاری این فروشگاه‌ها به گونه‌ای بود که عایدی هر فروشگاه به صورت روزانه برای حساب اصلی کارخانه ارسال می‌شد. سید عباس پسروان، قائم مقام مدیرعامل کارخانجات نساجی مازندران در مورد این فروشگاه‌ها اظهار کرده بود: «در این بازه زمانی همه تولیدات کارخانه که برای فروشگاه‌ها ارسال می‌شدند بدون زحمتی به فروش کامل می‌رسید و کارخانه از بابت بازار فروش با کوچکترین مشکلی مواجه نبود.»

ارمغان نساجی؛ روزهای اوج
تار کارخانه‌ها به گونه‌ای در پود شهر تنیده شد، که گویی همه‌ی شهر حول نساجی شکل گرفته بود. ریل راه آهن شهر به درون کارخانه‌ها کشیده شد تا فرآیند تحویل و ارسال محصولات کارخانه تسریع شود؛ تمام مردم شهر به نوعی با کارخانه درگیر بودند و ساعت‌هایشان را با سوت‌های سه گانه کارخانه که نشانه پایان یک شیفت و آغاز شیفت دیگر بود کوک می‌کردند.
رونق کارخانجات نه تن‌ها برای مردم شهرستان قائم شهر و استان مازندران که برای سایر نقاط ایران هم بود، به نحوی که اکثر مردم شهر در کارخانه اشتغال داشتند و بسیاری هم از اقصی نقاط کشور برای کار به قائمشهر آمده بودند. گفتنی است حتی تبعید شدگان کشور‌های مجاور نیز در این کارخانه‌ها مشغول به کار بودند. همچنین کارخانجات نساجی با خرید از کارخانه‌های پنبه پاک‌کنی داخلی و حمایت از کشاورزان بومی، کشت پنبه را نیز رونق بخشیدند.

"رضا خان در سفر به مازندران و بازدید از مزارع انبوه کشت پنبه در حوزه تلار و سیاهرود این نواحی را برای راه اندازی صنعت نساجی مناسب دید"در همان برهه‌ای که نساجی مازندران از کشت داخلی استفاده می‌کرد؛ بسیاری از کارخانجات داخلی از ازبکستان پنبه وارد می‌کردند.
پیش از انقلاب در داخل کارخانه‌ها، کارگاه‌ها و کلاس‌هایی برای توانمندسازی کارگران برگزار می‌شد که پس از انقلاب این کلاس‌ها به مراکز فنی و حرفه‌ای که وزارت کار ایجاد کرده بود منتقل شد و کارگران در آنجا آموزش مهارت‌های لازم یا فوق برنامه را دریافت می‌کردند؛ همچنین کارگرانی برای یادگیری کار با دستگاه‌ها و آموزش نحوه تعمیر آن‌ها به خارج از کشور نیز اعزام می‌شدند. در کنار کارخانه‌ها کلاس‌های آموزشی ایجاد شده بود که به فرزندان کارگران و کارمندان کارخانه آموزش‌های رایگان اعطا می‌کرد.
کارخانجات نساجی مجهز به امکاناتی بودند که حتی امروزه در بسیاری از کشور‌های پیشرفته هم چنین تسهیلاتی در کارخانجات وجود ندارد. درون این کارخانه‌ها نانوایی وجود داشت تا نان تازه به کارگران و کارمندان داده شود، همچنین هر۳ شماره مجهز به درمانگاه و پزشک بودند و نیاز‌های درمانی اعضا تا حدودی درون خود کارخانه رفع می‌شد. با توجه به اینکه در این واحد‌ها پرسنل خانم هم مشغول به کار بودند، کارخانه امکانی فراهم کرده بود تا فعالیت آن‌ها را به گونه‌ای سامان دهد که لطمه‌ای به وظایف مادریشان وارد نشود. در این واحد‌ها اتاق‌هایی تحت عنوان شیرخوارگاه وجود داشت و برای خانم‌ها زمان تعیین شده بود تا به کودکانشان رسیدگی کنند.

در دوران پهلوی دوم شهرکی تحت عنوان شهرک نساجی در قائمشهر برای پرسنل کارخانه ساخته شد تا کارکنان در رفت و آمد و اسکان مشکلات کمتری داشته باشند.

شهرکی در حاشیه تپه‌ها و مراتع که بیش از هزار خانه به سبک خانه‌های اتریشی در آن ساخته شده بود. در سال ۱۳۳۸ نیز تیم فوتبال شهر قائمشهر با نام نساجی با حمایت مالی کارخانه نساجی شکل گرفت، بعد‌ها کارخانه تیم دیگری نیز تشکیل داد که البته این دو تیم با هم ادغام شدند. نام، نشان و نماد این تیم متاثر از کارخانه نساجی بود به گونه‌ای که با توجه به قرمز و سرمه‌ای رنگ بودن لباس کارکنان کارخانه نماد تیم هم متشکل از این دو رنگ است.

ورزشگاه این تیم نیز که به جا مانده از اشغال قائمشهر توسط قوای روس بود، پس از خروج آن‌ها از کشور به مالکیت کارخانه نساجی درآمد و محیطی فراهم شد تا کارکنان کارخانه پس از اتمام زمان کاری خود بتوانند در آن‌جا به ورزش و تفریح بپردازند.

خزان نساجی
برای آگاهی از آنچه کارخانجات نساجی برای صنعت و اشتغال و حتی فرهنگ شهر قائمشهر و استان مازندران به ارمغان آوردند، کافی است تنها نگاهی به تاریخ این شهر بیاندازیم و آن‌گاه اهمیت این مجموعه‌ها بر همگان مبرهن می‌شود. طبیعی است وقتی یک واحد صنعتی چنین مثمر ثمر واقع می‌شود، کوچکترین لطمه‌ای به آن نیز می‌تواند تاثیرات نامطلوب و عواقب بزرگی داشته باشد.

 

این خود لزوم حفظ و حمایت از چنین مجموعه‌ای را دو چندان می‌کند؛ نکته‌ای که از چشم مسئولین دور ماند و شاید هم دور نگاه داشته شد تا کشتی کارخانه بر گل نشیند و شهری که زمانی قطب تولید کشور بود تبدیل به شهری مصرف‌کننده با انبوهی از بیکاری و بدهی شود. تا آن‌جا که برای پرداخت بدهی‌ها یکی از کارخانجات واگذار می‌شود و بعد‌ها به زمینی مسطح تبدیل می‌شود.

باید پرسید چه بر سر این کارخانه‌ها آمد که اینچنین به خزان رسیدند و این سوالی است که بناست به آن در گزارشات بعد به آن پرداخته شود.

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبرگزاری دانشجو - ۲۶ اسفند ۱۳۹۹
باشگاه خبرنگاران - ۴ فروردین ۱۴۰۲
آفتاب - ۱۳ آبان ۱۴۰۰
باشگاه خبرنگاران - ۳ اسفند ۱۴۰۰
خبرگزاری جمهوری اسلامی - ۱۱ اسفند ۱۳۹۹
رادیو زمانه - ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱