قسمت پانزده آخرین تابستان

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱

   سریال آخرین تابستان قسمت پانزده 15Akharin Tabestan Serial Part ۱۵

آخرین تابستان ۵-۲

جانان شب متوجه جر و بحث بین یامور و آکگون شده و صبح وقتی آکگون را می بیند سراغش می رود و به بهانه ی این که در کارهای دفتر جدیدش کمکش کند، سوارش می کند. جانان از او می پرسد که دیشب چرا با یامور دعوا میکرده اما آکگون می گوید همچین چیزی نیست و جانان باورش نمی کند. آکگون می گوید: «شما و شوهرتون و دخترتون تا جواب دل بخواهتون رو نگیرین ول کن نیستین. ولی به شما حق میدم. منم دختر داشتم نمیذاشتم به آدمی مثل من نزدیک شه.

"جانان از او می پرسد که دیشب چرا با یامور دعوا میکرده اما آکگون می گوید همچین چیزی نیست و جانان باورش نمی کند"» جانان می پرسد چطور اما آکگون متوجه ماشینی می شود که تعقیبش می کند و فکر می کند باید ادم های سونر باشد و با عصبانیت به سمت ماشین حمله می کند اما بعد می فهمد که پلیس هستند و از طرف سلیم مامور شده اند تا چشم از آکگون برندارند.

سلیم با لطیف جوشگون حرف میزند و او جای معماملات مواد مخدر خلیل سادی را به او می گوید.

وقتی جانان سلیم را می بیند با دلخوری می گوید: «چرا بهم هیچی نگفتی؟ حتی یامور هم میدونسته. » سلیم حدس میزند که جانان فهمیده باشد آکگون پسر مافیا است و دستپاچه می شود اما جانان می گوید: «میدونم خانواده اکگون تو دردسر افتاده و تو مجبوری مراقب آکگون باشی. چون بابای اونم مثل تو بازپرسه! » سلیم این را که می شنود، تایید می کند و دیگر حرف بیشتری نمیزند.



یامور اتفاقی فاتح را در کافه می بیند و فاتح به او در مورد این که تا دم در امده اما سلیم تحویلش نگرفته می گوید. یامور عصبانی می شود که فاتح می بیند فرصت خوبی است تا قضیه این که سلیم مانع از کار کردن جانان با او بشود را هم بگوید! یامور با شنیدن این حرف ها خیلی از دست پدرش عصبانی می شود و سراغش می رود و می گوید: «من فکر کردم تو عوض شدی اما تو همون سلیم کارای سابقی! این چه کاری بود کردی؟! من همه چیزو به مامانم میگم. » سلیم از او خواهش می کند حرفی به جانان نزند تا خودش با او صحبت کند. یامور هم قبول می کند.

سونر وقتی می بیند ارای با ناز گرم گرفته، گوشی او را می گیرد و می گوید: «تو سر قرار نمیری! من میرم! » و ارای از ترسش حرفی نمیزند.

"وقتی جانان سلیم را می بیند با دلخوری می گوید: «چرا بهم هیچی نگفتی؟ حتی یامور هم میدونسته"

سراب یکی از خانه هایش را به یکی از موکل های فاتح که او اسمی از موکلش نمی برد می فروشد تا بتواند هزینه دانشگاه کان را هم بدهد.

قسمت بعدی - سریال آخرین تابستان قسمت شانزده ۱۶ قسمت قبلی - سریال آخرین تابستان قسمت چهارده ۱۴ Next Episode - Akharin Tabestan Serial Part ۱۶ Previous Episode - Akharin Tabestan Serial Part ۱۴

منابع خبر

اخبار مرتبط

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۲۵ فروردین ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱